قاضي: مرلين كبير
منشي جلسه: آنيتا دامبلدور!
مجرم: پروفسور كوييرل
وكيل مدافع: لرد ولدمورت كبير
دادستان: سارا اوانز
شاكي: محفلي ها!
هيئت منصفه: جادوگران خال خالي
افراد حاضر در جلسه: هر كي بيكاره تشريف بياره قدمش روي تخ چشم!
در دادگاه كاملا شيك باز ميشه و مرلين وارد ميشه! اما سكوت محض تنها چيزي بود كه در آن جا مشاهده مي شد. نگاهي به ساعتش ميندازه تا شايد يه چيزي تو مايه هاي زود رسيدن دليل بشه اما ساعتش دقيق وقت تعيين شده رو نشون ميده! درست 12 نيمه شب!
چند تا ضربه ميزنه به ساعتش تا مطمئن بشه خواب نيست. اما نه مثله اينكه درست درست بود!
_اي بابا...ما رو الاف كردن ها! اين ها كدوم...هستن؟ نكنه زمانشو تغيير دادن به من نگفتن؟ اين يارو كي بود تازگي ها خيلي ناقلا شده!
و بعد يه ذره با خودش فكر ميكنه!
_نه بابا....وقت جلسه رو كه من تعيين مي كنم....پس آخه ملت كجان؟
بعد دوباره يه ذره ديگه هم به مخيلش فشار مياره تا شايد چيزي در اعماق باقي مانده ذهنش بيابه كه يه دفعه:
_آره....اه دوباره يادم رفت...امشب همون سريال ترسناكه رو داره! اسمش چي بود آهان ولدي در سياهي بود انگار!
يه كم مرلين توي اين فكرا بوده كه يه دفعه يكي از پشت يكي از صندلي ها مياد بيرون. يه نيگاه به دور و اطراف ميندازه و بعدش داد ميزنه:
_بروبچس بريزين بيرون....مثله اينكه نيستش!
ثانيه ايي طي نشده بود كه يك سوي دادگاه پر از آدم ميشه!
مرلين:
لحظه ايي بعد از درو پنجره مرگ خوارا ميريزن تو!
مرلين:
و دقيقه ايي نه چندان بعد در سالن باز ميشه و محفلي ها بسيار شيك و منظم و با افتخار از روي مرلين رد ميشن و ميرن سر جاي مخصوصشون ميشينن!
مرلين:
خلاصه وقتي همه ساكت ميشن دوباره در باز ميشه و پروفسور كوييرل در حالي كه دستاش بسته بودند با دونفر كه اونو گرفته بودن وارد ميشه. اون ميره به سمت جايگاه مرگ خوارا و اونها مشغول تشويق و سوت و كف زدن ميشن و كوييرل هي خم و راست ميشه و تشكر مي كنه!
بعد سارا اوانز در حالي كه پرونده قطوري در دست داره وارد ميشه و در آخر ولدمورت كبير قدم به داخل مي زاره و با اين كار دوباره ملت پشت صندلي ها سنگر مي گيرن! سارا داد ميزنه:
_خانم ها...آقايون....چرا اين جوري ميكنيد؟ از اين مي ترسيد؟ ( و به ولدي اشاره ميكنه!) اين كه ترس نداره....بياييد بيرون خودم چشاشو مي گيرم!
و مي پره روي ولدي و چشاشو با دستش مي گيره:
_اين جا كجاست؟ من كجام؟ چرا يه دفعه همه چي سياه شد!
ملت با ترس و لرز ميان بيرون. توجه : محفلي ها و مرگ خوارا از قاعده ملت مستثني هستن.....اونها از يه قشر ديگه هستن!
در اين هنگام كه تازه مرگ خوارا متوجه ولدمورت ميشن( چون تا اون موقع آني موني داشته براشون جك تعريف ميكرده متوجه لرد جامعه نشده بودن!!) ميپرن به سر كول ولدي و پرو پاچشو مي چسبن!
مرلين هم چنان:
سارا:
_بسه...بسه...جمعش كنيد اين لوس بازي ها رو...دادگاه رسميست!
مرلين:
_اين جمله آخر رو من بايد مي گفتم!
_خب بگو! ني ني كوچولو!
مرلين:
_فرهنگ جلسه رو رعايت كنيد كه دادگاه رسميست!
خلاصه با دنگ و فنگ مرگ خوارا كشون كشون مي رن سرجاشون! بليز كه پاچه ي لرد رو ول نمي كرده بالاخره با تلاش مرگ خواراي خودي و سازمان حمايت از جانواران ما قبل تاريخ و با كلي قول شوكولات و آدامس و آبنبات ول ميكنه!
سارا هم از اون بالا مياد پايين!
بالاخره دادگاه شروع ميشه!
مرلين:
_خب قبل از شروع جلسه مي خواستم يه سوال فني از دادستان سارا اوانز بپرسم!
سارا:
_بپرسيد جناب قاضي!
مرلين:
_شما چند سالتونه؟
سارا:
_19 سال و فكر ميكنم 115 ماه البته با تصرف و تلخيص!
مرلين:
_خيلي خوبه...پس شما بعد از جلسه بمونيد يه كار واجب باهاتون دارم! يه سوال ديگه!
ملت:
_بنال!
مرلين:
_قضيه اين كه اول هيچ كس نبود بعد همه اومدن چي بود...من درست متوجه نشدم!
آنيتا:
_جناب مرلين امشب تلوزيون اون سريال ترسناك رو زود تر گذاشت...ملت وقتي سريال تمو شد ترسيدن بعدش هم كه اومدن اينجا همه سايه ولدمورت رو مي ديدنو براي همين قايم شدن! بعد مرگ خوارا منتظر بودن اربابشون بياد بعد بيان كه تا ولدمورت از ماشين پياده شد ريختن تو سالن! سپس محفلي ها اومدن و چون مي دونستن اين مرگ خوارا آدمانه نمي تونن وارد سالن بشن گذاشتن آخر از همه اومدن! روشن شد؟
مرلين:
_اوكي...اوكي...خب حالا سارا اوانز مي تونيد شروع كنيد!
سارا:
_اوهوم...اوهوم! متهم كوييرل مرگ خوار! به جرم فرار از آزكابان، پيوستن به گروه مرگ خوارا و اون رئيسشون! ايجاد آشوب و جنجال در سايت براي اينكه همه رو به بيراهه بكشه و بلاكشون كنه! دادن كلمات جديد در تاپيك مربوطه! كشيدن جملات جذاب از دل و روده رولينگ! واگذار كرده شغل ناظريت به هم دستاش و در آخر زدن يك تهمت نا بجا به خفن ترين عضو سايت بدون اطلاع قبلي! كه البته از همه مهم تره!
ملت:
مرلين:
ولدمورت:
محفلي ها:
مرگ خوارا:
ولدمورت:
_من اعتراض دارم آقا!
مرلين :
_بفرماييد!
ولدمورت:
_اين چه وعضشه؟ اين خانم داره جلو روي همه به يه وب مستر توهين ميكنه....من همين جا بهشون اخطار ميدم كه بسه ديگه وگرنه بلاك ميشي ها! اي تو روحت!
مرلين:
_اين اعتراض بود؟ خب اگه بود اعتراض وارد نيست!
سارا:
ولدمورت:
مرلين:
_بر اساس بررسي ها انجام شده توسط هيئت منصفه...............
ولدمورت بعد از گذشتن از طرف ميز هيئت منصفه و دادن يه چيزي شبيه زير ميزي و گفتن كلماتي مانند شده به خود شيريني و شيرين عسل گري و پاچه خواري و بعد از انجام دادن همان اعمال با قاضي ميشينه!
مرلين در حالي كه پول ها رو بعد از بو كشيدن در يه مكان مناسب جا سازي مي كنه ميگه:
_بله...بر اساس بررسي هاي انجام شده توسط هيئت منصفه كوييرل ملقب به...آهان راستي اين كه جوات نيست ..همون كوييرل به سه سال تعطيلات در جزاير هاوايي محكوم و در اين سفر اون مي تونه حداقل 20 نفر رو همراهه خودش ببره!
ملت:
هيئت منصفه:
مرلين:
بعد از اتمام جلسه!
ملت مي ريزن روي كوييرل و داد ميزنن:
_كوييرل جون هر چي هست ماله همست!