هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶

نیکلاس   فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۴ شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۳۸ جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 174
آفلاین
نیکلاس فلامل هستم گزارشگر خبر 13.13
و الان یکی از دوستان عزیزم هری پاتر کنارم ایستاده و تو این کار منو همراهی میکنه.
این برنامه، تریبون ازادمون روبرداشتیم و گذاشتیم توی ایستگاه کینگزکراس که هر بوقی از راه اومد بیاد تو انتخابات شرکت کنه؟؟؟؟؟ نه ببخشید اشتباه شد!!! هر شخص گرانقدری خواست بیاد و عضو سایت بشه و نظرش رو راجع به اتخابات بگه.


نیکلاس فلامل:
_ خوب بهتره از اعضایی که در این دوروزه ثبت نام کردن شروع کنیم و نظرشون رو راجع به انتخابات بدونیم.
هری پاتر :
_نیکلاس جان فکر نمیکنم اونا بتونن نظری بدن چون که هیچ گونه اشزرافی برسایت ندارن!
نیکلاس:
هری جان فکرکنم خواب تشریف دارین !نصف شرکت کننده ها ی این دوره از همین دیروز ثبت نام کردند . خوب شروع میکنیم.
میبخشید اسم شما چیه؟
_اوه من ،بله ….. میشه بدونم راجع به چی دارین سوال میکنین؟ اخه من امادگیشو ندارم……………
_مشکلی نیست ؟ امادگی نمیخواد !صبح که ناشتا بودی ان بیرون رویا رو هم که دیشب خوردی ؟؟؟؟ خودتو معرفی کن و و نظرتو راجع به انتخابات این دوره سایت بگو؟
_ خوب من ارش روشن هستم………..
_فکر میکنم یک هم اسم شما یکی از اعضای خوب سایته؟
_اوه جدا ؟ من نمیدونستم . خوب همون طور که میگفتم من از دوستام راجع به سایت شنیده بودم و لی تا الان تو سایت نیومده بودم!!! و من نظرم پرسی ویزلیه؟
_خوب شما میدونید ایشون تو چه موضوعی کاندید شدن؟
_ اوه البته دوستم گفت برم کجا ……….. ایشون از بهترینای ناظران هستن………………
_خوب با این دوست عزیزمون خداحافظی میکنیم و میریم سراغ دوست دیگه ای که اون گوشه ایستادن. دوست عزیز میشه خودتو معرفی کنی و بگی که ازکی عضو شدی و نظرت راجع به انتخابات چیه؟
"پی پی ار ار تی تی" هستم . و الان دو دقیقه است که عضو شدم …………….. انتخابات نمیدونم چیه؟
_ ولی شما الان در تاپیک بهترین عضو تازه وارد هستین؟
_ اوه بله اومده بودم ببینم کی بهترینه برم باهاش دوست بشم.
_خوب اول بگم که اسمتون خیلی تابلو انتخاب شده ؟ امید وارم حد اقل دستتون رو روی کلید های دیگه هم میزاشتین ....
و دوم اینکه حالا بهترین عضو سایت رو دیدین که باهاش دوست شین؟
_ بله حتما . البوس دوست عزیزم!!!
_ولی الان که البوس و بارتی رای های مساوی دارن؟
_ بله ولی وقتی من به ال جونم رای بدم دیگه ندارن!!!
هری پاتر در گوشه ای از سالن:
_خوب دوستان میریم سراغ نفر بعدی . میبخشید..............
_اوه بله من میدونم شما برای چی اینجا اومدین . خیالتون رو راحت کنم که اسم من اصلا از کلمات اشتباه درست نشده .
اسم من "ام جون" است که خوب میخواستم یه نوآوری توی کار بدم..............
_بله کاملا از شواهد امر پیداس چون شما اخرین نفر هستی!
_بله من رفتم و به دنیس رای دادم . البته نمیخواستم رای بدم ولی دیدم من هافلپافی هستم ...............
_ولی شما که هنوز گروه بندی نشدید؟؟؟
_بله ولی من یه چیزی تو خودم میبینم دیگه....................

خوب بینندگان عزیز دوست عزیزم(هری پاتر) میگه دیگه داره خیلی تابلو میشه بهتره بریم سراغ نماینده ها و نظرشونو بپرسیم.(اینطور که به نظر میرسه تریبون ازاد از بین رفت).
از نفر اوی بهترین عضو شروع میکنیم و پایین میریم ،لطف کنید نظراتتون رو در مورد این دوره بگید:
پیتر پتی گرو:
_میبخشید ولی من اول یه چیزی بگم ؟؟؟ من جدیدا اومدم تو سایت ولی رای های من رو با تدی کمتر حساب کردن ..... اخه ...........
_بینندگان عزیز این یه پارازیت بود که خوب رفع شد. ادامه میدیم...........


ال بوق پاتر:جدا !!!! مگه انتخاباتم تو سایت برگزار میشه؟؟ من که اصلا خبر نداشتم.!!!!!
بارتی:من اصلا اعتراض دارم!!!!! کلا توسایت مشکل پیش اومده؟ من که باورم نمیشه این همه هافلی داشته باشیم.
تدی: خوب من به همه گریفهای بوقی تبریک میگم همین.
جیمز:همین که تا همین جا اومدم به ریش مرلین راضیم بهتره برم یویو بازی .
پرسی ویزلی:خوب من فکر کنم الزایمر بچه ها اوت کرده من رو از یاد بردن!!!!!!!
دنیس:خب من برای دوستانی که انتخاب نشدن اظهار تاسف میکنم .همه قدرت ما رو تو جذب افراد دیدن.........
لرد:ببینم این بلوز ،سینی ،دراکولا، مونا سفتا(این برای جور شدن بود جدی نگیرین ) ؟میکشمتون چرا به من رای ندادین؟
انتونین :من از مصاحبه کردن انصراف میدم . چی بگم اخه؟؟؟؟
سامانتا:خوب هر چی باشه سارا بهترن رول نویس شد منم باید یه مقامی میاوردم!!!!!!
ایگور:خوب دوستان کمک زیادی کردن و من از همه اونا سپاس گزارم .کاش ال هم مثل سیریش بود!
سیریش:فکر میکنم دوستان به من کم لطفی کردن!!!!
دابی :دوستان بیان و پولای منو پس بدن..........
ویکتور:..................
_ خوب فکر میکنم تریبون ازاد همین جا تموم شه بهتره .چون هم دوست من خیلی سرش شلوغه و باید بره و هم اینکه دوستان خز دارن تریبون رو داغون میکننن.......... اوه ...... چتونه......................
علی صورتی: ببینم من تو رو جایی ندیدم نیکلاس؟
_خوب من فکر نمیکنم شما رو بشناسم . دوستان فعلا من رفتم جزایر برای تعطیلات .....................



بوق پاتر؟ دوست عزیز ؟ سیریش ؟ یویو بازی ؟ راضی ؟ ریش مرلین؟ علی صورتی !!!؟ ( این آخری دیگه قابل بخشش نیست ! )
تعطیلات بلاک خوش بگذره !!!
8 از 10 ( استفاده ی بیش از حد از .... چهره ی پستو خراب میکنه ! )


ویرایش شده توسط نیکلاس فلامل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۷ ۲۲:۴۲:۳۴
ویرایش شده توسط جیمز هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۳ ۲۱:۵۱:۳۵

شناسه ، شناسه ، شناسه.

هنگامی که به دنبال من آمدی تا تو را برای خودم انتخاب کنم ، حس خوبی نداشتم ، اما به خاطر خودت ، انتخابت


Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶

جیمی   پیکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۶ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گیریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 277
آفلاین
خبر جدید در تیتر اول روزنامه ها !

سلام. یک خبر جدید که هم اکنون به دست من رسیده این است که جادوگران دانشمند ما توانسته اند به اختراعی نو دست پیدا کنند. این اختراع این است که چند تا از این دانشمند ها توانسته اند
خانه ای جادویی را روی دریا درست کنند که الته این خانه نامرئی است . و پنجره های ان باعث میشوند که صدای امواج پی در پیه اب به گوش صاحب خانه نرسد. این خانه بر یک متری اب ( روی هوا ) ساخته شده و در مقابل طوفان هم کاملا امن است . برای داخل یا خارج شدن از خانه میتوان دکمه ای را زد که در ان صورت چیزی روی دریا کشیده میشود و شما میتوانید به راحتی از ان خارج شوید. طبق گزارشات پول این خانه بسیار بسیار گران است به طوری که باید دیوانه باشید که ان را بخرید . پس بشتابید ... بشتابید و از این خانه دیدن کنید.

تا یک خبر جالب دیگر خدانگهدار


پول این خانه خیلی خیلی گران نیست ! قیمتش خیلی خیلی بالاست !
آفرین ! با اضافه کردن کلمه ی " دانشمند " بار علمی خبر رو بالا بردی ... ولی از اونجایی که اینجا مجله ی شایعه سازیه...
دروغه ! شایعه اس ! چنین خونه ای وجود خارجی نداره !
3 از 10


ویرایش شده توسط جیمز هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۳ ۲۱:۴۸:۱۰



Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۱:۳۳ دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
صدای آهسته ای از دور دست ها شنیده میشد و در میان باد گم و گور. چلق چلق کفش هایی پاشنه بلند بود، که با سرعت به سوی خانه ی شماره ی دوازده گریمولد می آمد. آن خانه، قرارگاه محفل نبود و برای مشنگها قابل رویت بود. تاریکی کم کم از بین میرفت و نسیم دم صبح، می وزید. دو خبرنگار کنار تیر چراغ برق نزدیک خانه استاده بودند. یکی از آنها که دوربین فیلم برداری داشت با رسیدن زنی که کفش پاشنه بلند پوشیده بود، به سمت خانه رفت. زن یک میکروفون جادویی ( در راستای هری پاتری شدن! ) در دست داشت. آنها، گزارش زیر را به صورت واقعَنی (!) برای ما، مجله ی شایعه سازی ،ارسال کرده اند! امیدوارم که آلبوس دامبلدور و لرد ولدمورت این مقاله رو بخونند!

دامبلولدی

در پاسخ به شایعات اخیر، مبنی بر بودن آلبوس پرسیوال دامبلدور و دوباره بودن لردولدمورت ؛ که این یکی واقعا شِر میباشد(!) ، گزارش زیر را تهیه کردیم تا ثابت کنیم این دو نه تنها نیستند، بلکه گویا قصد ازدواج هم دارند!
ریتا اسکیتر دیشب را تماما پشت در خانه ی دوازده گریمولد گذراند و به اطلاعات خیلی خفنزی دست یافت. او آنها را دراختیار ما گذاشت. طبق گفته های ریتا اسکیتر، آلبوس دامبلدور و لرد ولدمورت هردو دیشب را در خانه ی گریمولد با هم و علاوه بر باهم؛ با دو دختر گذرانده اند! ریتا متوجه نشد که داف () های آلبوس و لرد چه کسانی بودند اما طبق حدس ریتا لرد و آلبوس قصد ازدواج با آن ها را داشته اند، گویا ریتا صدای آنها را نیز ضبط (؟) کرده است و چون ما مجله ی بسیار گولاخی ( کپی رایت بای ققی ) هستیم ، شما با فشار دادن عکس دامبل ( در بالای مقاله! ) صحبت های دامبل رو میشنوید و با فشار دادن عکس ولدی صحبت های اورا. اما، برای خوانندگان ناشنوا ( ما چقدر روشن فکر و اینکاره ایم، نه؟ ) صحبت های هردو را به صورت زیر ترتیب داده ایم!

شنیده های ریتا و خبر نگارش از دامبل:
دامبل: عزیزم.. ماه عسل کجا بریم؟
داف دامبل! : نمیدونم آلبوس! خودت بگو.. تو که سلیقه ات خیلی خوبه!
دامبل: هوووم، چطوره بریم هاگزمید؟
دختره( واژه ی بهتر! ): هاگزمید؟ مگه دیوونه شدی! نه، ما که هرروز اونجاییم!
ریتا: بگیر بگیر.. داری ضبط(؟) میکنی صداشو؟ تصویر کوچک شده
یه مرد!: آره ..ریتا خفه شو یه چیزی گفت الان!
صدای زد و خوردی متاسفانه اینجا شنیده شد و گفتگو بلافاصله قطع ! اما در سوی دیگری که خبرنگار دیگری حضور داشت و ریتا نبود، صدای ولدمورت را ضبط کرده ایم.

ولدی: اون دمبل غیر رومانتیک رو نگاه کن! اه اه!
داف ولدی!: ولدی، ببینم ما ماه عسل کجا میریم؟
ولدی: من که یه عالمه مرگخوار بیکار دارم ، هر جایی میتونیم بریم. دره ی گودریک، آلبانی، یا هرجا!
دختره ( واژه ی بهتر! ): من حتی اگه بریم افغانستان ، وقتی با تو باشم بهم خوش میگذره.
خبرنگار:!
ولدی: هوممم! درسته، همه اینو بهم میگن. جوونیام یادمه اول میخواستن منو برای فیلم دارودسته ی نیویورکیا ببرن که اون پسره لئوناردو دیکاپریو خودشو انداخت جلو! یه کروشیو باید بارش میکردم آدم شه!
دختره: ولدی.. من نفسم داره بند میاد! تنفس مصنوعی میدی؟
خبرنگار:
ولدی و دختره ( بدون شرح! ) ::bigkiss:!!

و در این میان ولدمورت و دختره که واژه ی بهتر است، مشغول تنفش مصنوعی میشوند. باید با خواندن مطالب بالا به این پی ببرید که شایعات تا چه حد میتوانند دروغ باشند. مثلا دامبلدور هرگز خواهری به نام آریانا نداشته، آریانا خواهر ولدمورت بوده! و این شایعه ای است که مردم سر زبان ها انداخته اند. یا مثلا سالازار اسلیترین مار زبان نبوده، بابای هاگرید مارزبان بوده! ( چه ربطی داشت؟ ) امیدواریم که توانسته باشیم شایعات را از بین ببریم و حقیقت ماجرا را در اختیار شما قرار دهیم!

-چند روز بعد، مجله ی شایعه سازی!-
تکذیب شد!
همه چیز تکذیب شده، میشود و خواهد شد. آن دو دختر که واژه ی بهتر بودند، در واقع واژه ی بدتر بودند! چون آندواصلا دختر نبوده اند! خاک بر چوک! واژه ی بهتر، پسر بوده! هری پاتر بوده! اون یکی، دراکو مالفوی بوده! اصل ماجرا اینه که دراکو میمیره پس از تنفس مصنوعی و بعد، ولدمورت و دامبلدور بر سر هری پاتر ، پسری که زنده ماند از دست تنفس مصنوعی با هم میجنگند و هری پاتر و سنگ جادو ، آغاز میشه! وایییی!

پ.ن ، پست جادوگریه ، پس هرچیزی توش امکان داره اتفاق بیفته! مثلا کچل شدن ولدی قبل از اینکه از بدنش جدا بشه! دیه ایراد نگیرید الکی!
------
حالا اگه گفتی واژه ی بهتر چیه؟


6.5 از 10


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۷ ۱۱:۳۹:۰۱
ویرایش شده توسط جیمز هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۳ ۲۱:۴۳:۱۱

[b]دیگه ب


Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۹:۳۳ یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۶

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
کیــــــــــــــــــــــــــــش شوووووتـــــــــــــــــــــت ... فوووووووت!!!
کامران پاتر: آقا فوت نکن تو گوشی! خودت مگه خواهرمادر نداری زنگ میزنی فوت میکنی مزاحم تلفنی میشی؟
مهتاب گرنجر: کامی غیرتی نشو دارم آنتن بالا پشت بوم رو تنظیم میکنم!
کیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش!!!

حوادث باور نکردنی!
دین .. دین .. دین!!!


- سلام ... من پشمالو هستم خوشحال هستم و مفتخرم هستم که مجری حوادث باورنکردنی شده ام ... باید به اطلاعتون برسونم که عصر دیروز مرد عنکبوتی رو در هنگام بالا رفتن از یکی از برج های برزیل دستگیر کردن .. تصاویر رو با هم میبینیم!

بلافاصله تصویر عوض میشه و دوربین روی پیرمرد جلفی زوم میکنه که با مخ از بالای برج افتاده پایین و روی یک ماشین سقوط کرده و باعث چندین تصادف و بی نظمی در سطح بزرگراه شده و توسط پلیس برزیل دستگیر شده!

- سلام مرد عنکبوتی هدف شما از بالا رفتن از بلند ترین آسمان خراش برزیل چی بود؟
مرد عنکبوتی: من از اینجا میخواستم بالا برم ... تا به محفلی ها نشون بدم ما میتونیم!
- یعنی حالا که افتادید پایین شما نمیتونید؟
مرد عنکبوتی: نه ما بازم میتونیم!
- ولی شما تا قبل از اینکه به طبقه اول این ساختمون صد طبقه ای برسید افتادید پایین!
مرد عنکبوتی: میدونم ولی ما میتونیم!
- خب ما برای شما آرزوی موفقیت میکنیم!
مرد عنکبوتی: ما میتونیم!
- اه اینم سوزنش گیر کرده!
مرد عنکبوتی: خودت سوزنت گیر کرده ... کثافت بیشعورم خودتی! ما میتونیم!

دوباره تصویر مجری برنامه نمایان میشه!
پشمالو: این مرد که بود؟ آیا او مرد عنکبوتی بود یا آلبوس بود؟ آیا ریش های این مرد دور پاش گیر کرده بود؟ آیا چنین حادثه ای اتفاق افتاده و یا شما گول ما رو خوردید؟ اما تصاویر دیگه رو ببینیم!

همه جا ویران است و خانه ها متروکه به نظر میرسند و هنوز خانه هایی دیده میشوند که در آتش میسوزند و نیرو های اندکی که سعی در خاموش کردن آتش دارند ... تک و توک روی زمین لاشه های آدم هایی دیده میشود که به خاک و خون کشیده شده اند!

- سلام!
مجروح: هاااا ...سلام!
- میبینم که دو تا پا و یک چشمتونو از دست دادید و دارید سعی میکنید دلو رودتونو از زمین جمع کنید!
مجروح: هااا ... میدونم!
- میشه برامون تعریف کنید چه اتفاقی افتاده؟
مجروح: هاااا ... ما نشسته بودیم! یهو همه چیز داغون شد!
- میشه بگید چطور همه چیز داغون شد؟
مجروح: هاااا ... یهو همه چیز منفجر شد و همه جا آتیش شد و همه مردن و همه چیز ویران شد و ولی من زنده موندم!
- چه کسی مسئول این عملیات تروریستی بود؟
مجروح: هاااا ... بهش میگفتن .. سا.. سا... سارا! خیلی آدم خفنی بود! ولی من زنده موندم!
- الان مطمئنید احتیاج به فوریت های پزشکی ندارید؟
مجروح: هااا ... نه من زنده موندم! خخ خخ خخ (صدای مردن!)

دوباره تصویر مجری برنامه پدیدار میشه:
پشمالو: واقعا چه کسی این بلا رو سر این مردمان آورده بود؟ آیا سارا بود؟ آیا این داستان واقعی بود؟ یا زاده تخیلات نویسنده برنامه ما؟

تصویر عوض میشه ... همه دکترا با عجله اینور اونور میرن و به هم تنه میزنن و مردا گریه میکنن و زنا شیون سر میدهند و در اون میان دختر مو قرمزی سرشو روی سینه پسری گذاشته و به شدت داره گریه میکنه!

- سلام! ای بسوزه پدر چهارشنبه سوری! ببین چه بلایی سر پسر مردم آوردن! کوله پشتیش ترکیده؟ موشک سوتی رفته تو چشمش؟ تی ان تی قورت داده؟ حقشه! حقشه!
سیریوس: آقا چیه شلوغش کردی؟ چهارشنبه سوری چیه؟ هری فقط یک کلاس سخت رو پشت سر گذاشته؟
- کلاس سخت؟ میشه بیشتر توضیح بدین؟
سیریوس: خب ... ممم این کلاسا رو دامبلدور برگزار میکنه و این کلاسها بسیار مشکله و هر محفلی ای باید بتونه این کلاسها رو بگذرونه!
- به نظر شما برگزاری این کلاس ها لزومی هم داره؟

سیریوس:بـــــــــــــــــله بـــــــــــــــــــله! صددرصد ...
- میشه در مورد نحوه برگزاری این کلاسا توضیح بدین؟
سیریوس: ممممم آخه این کلاسا سریه! اگر بخواید میتونید خودتون در این کلاسا شرکت کنید. مثل اینکه خیلی هم علاقه مند شدید؟
- بله بله ... من خیلی علاقه مند شدم! کی میتونم این کلاسا رو تجربه کنم؟
سیریوس: هوم .. همین الان وقت دارید؟
- بله بله ... وقت دارم! چی کار باید بکنم؟ چه وسایلی باید تهیه کنم؟ هزینش چقدر میشه؟
سیریوس: نگران هیچی نباشید. تنها کاری که باید بکنید اینه که دنبال من بیاید! من خودم شما رو معرفی میکنم!

دوباره تصویر محو میشه و مجری برنامه در صحنه پدیدار میشه:

پشمالو: آیا این داستان واقعی است؟ آیا هری واقعا در کلاس بوده است؟ آیا همه این داستان ها زیر سر آلبوس دامبلدور است؟ یا باز هم شما بین حقیقت و خیال دچار تردید شده اید؟ به هر حال چون خبرنگار ما تا به این لحظه برنگشته و ما خبری ازش نداریم به ناچار مجبوریم برنامه مونو تموم کنیم! من از حضور شما خدافظی میکنم و شما رو دعوت به دیدن تصاویری از بزرگترین کیک آفتابه ای جهان میکنم که بدست دستان توانمند الف دالی ها و خاله سارا ساخته شده است .. البته در صحت این خبر همچنان شک و تردید وجود دارد!

تصویر عوض میشه و دوربین میاد بزرگترین آفتابه جهانو نشون بده که در تصویر جا نمیشه و دوربین منفجر میشه!
سارا: ایول چه آفتابه خفنی ساختیم ... روشونو کم کردیم!

پایان

پست عالی،با سوژه و توصیف های فوق العاده!(فقط یادت رفته جفت ناظرین محفلی اند؟ازت 5 نمره کم می کنم! )
10 از 10


ویرایش شده توسط چارلی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۶ ۲۰:۳۵:۳۸



Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶

مورگان الکتوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۳ شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 620
آفلاین
قوانین جدید مجله ی شایعه سازی و تاثیرات آن

(( آستکبار یا طرح ضربت))

مجله ی شایعه سازی با قوانین جدید ارتقا بسیار زیادی یافته است پست هایی که در آن زده میشوند بسیار دلچسب تر و بامزه تر از قبل شده و روده ی هر خواننده ای را از هم می درند. همه ی اینها مدیون نقد های جدی وار ناظر محترم، چارلی ویزلی بر پست های طنز است.که نظیر آن کمتر جایی دیده شده است.
در این بین مصاحبه ای داریم با این شخصیت فکور و مخالف آستکبار:

گ.ر( گزارشگر) :سلام آقای ویزلی

چ.ی ( چارلی ویزلی!!!): سلام خدمت شما و دوستان گرانقدرتون با امید پست هایی با کیفیت تر و خودسنجی کاربران قدیم و خودآزمایی کاربران خیلی قدیمی برنامه رو آغاز می کنم.

گ.ر:هدف شما از وضع قوانین جدید برای مجله ی شایعه سازی چه بود

چ.ی:اهم... اهم... هدف من از این کار چیزی نبود جزبالا بردن سطح کیفیت و کاهش کمیت به طوری که این مجله حتی دو تا پست هم نخوره در ادامه هدف دیگه ی من دست بردن در یکی از قدیمی ترین تاپیک های سایت و همچنین زهر چشم گرفتن از رفقا بود ... اگه شنیده باشین میگن گربه رو باید در هجله کشت... در ضمن علاقه دارم برای هالی ویزارد هم چنین کار بکنم تا سطح رول رو افزایش بدم.


گ.ر: آقای ویزلی یه سوال هجله با ح است یا ه ؟!

چ.ی: نمیدونم... به شما چه اصلا؟! سوال بعدی رو بپرس.

گ.ر: به نظر شما رول باید طولانی باشه یا خنده دار یا دارای فضاسازی؟!
چ.ی: رول باید دارای طول زیادی باشه... علاوه بر این علامت گذاری اون هم صحیح باشه و در پایان هر جمله نقطه گذاشته بشه...این ها فاکتور های اصلی برای یک رول طنز هستند... حالا اگه بامزه هم بود زیرسبیلی ردش میکنیم... نگران نباشید...مشکلی نداره..!!

گ.ر: در پایان می خواستم بدونم به پست مصاحبتون چند میدید.

چ.ی: علاوه بر عدم وجود چند عدد کاما و ویرگول ، یک کروشه و چند عدد علامت سوال ، پست شما فضاسازی کمی هم داشت علاوه بر این یک سوال بد هم از من پرسیدید، خوب تا اینجا صفر شدید ، دو نمره هم برای این که از من مصاحبه کردید بهتون میدم سر جمع :

نمره ی شما 2 از 10 شد . موفق باشید

شما در جریان نیستی ناظر اگه قانون و مقرراتی میذاره که دائمی هم نیست و داره آزمایشی انجام میشه برای اینه که روند تاپیکو یه مدت زیر نظر داشته و دیده خیلی ارزشی شده و حالا خواسته با این کار روندو اصلاح کنه صلاح انجمنو میخواد شما کاملا برعکس برداشت کردی،راستی 2 از 10 زیاد نیست؟


ویرایش شده توسط مورگان الکتو در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۱۶:۱۶:۰۷
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۱۸:۵۳:۲۹

تصویر کوچک شده


Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶

هدویگold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۶ چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۹:۵۰ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷
از در خوابگاه دخترانه ي گريفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 245
آفلاین
خبر ...خبر...

سلام خدمت شما دوستان عزيز. اميدوارم حالتون خوب باشه و اگر هم خوب نيستيد ، آرزوي سلامتي براتون مي كنيم!
خبر دست اول ما اين هست: دامبلدور كچل شد!!!
آلبوس دامبلدور كه از دست ريش و موهاي به نظر بي انتهاي خود خسته شده بود ، براي اولين بار در طول عمرش دست به چنين كاري زد.
وي با ادعاي اين كه هوا به شدت گرم است و من با اين موهاي پرپشتم گرمم مي شود ، قادر به انجام اين كار شد؟!
دامبلدور كچل واقعا از اين اتفاق خشنود است .
و حالا مصاحبه اي داريم با آلبوس دامبلدور :
_ سلام آلبوس. چه توضيحي راجع به اين كارت داري؟
_ من واقعا از كچل بودن لذت مي برم. خب دوست دارم كچل باشم.
_ به نظرت كچلي بهت مياد يا پرمويي؟
_ خب معلومه. كچل بودن!
_ فكر نميكني مردم مسخرت ميكنن؟
_ غلط ميكنن!
_ ...بله...! ولي...فكر نميكنيد كه كم ابهت شديد؟! يعني..فكر نميكنيد وقارتون رو از دست داديد؟
_ نه..! مگه لرد ولدمورت كچل نيست؟ ولي اون باوقار هم هست. اصلا چه ربطي داره؟
_ هيچ ربطي نداره! و حرف آخر؟
_ به همه توصيه ميكنم كچل كنن! و يه حرفي با ولدي عزيز: ولدمورت..دمت گرم...!

خب مصاحبه ي ما با دامبلدور به پايان رسيد. به اميد خبر جديد ديگري خداحافظ و به اميد ديدار.
خدا نگه دار..............به اميد ديدار.............

داريم ميريم از پيشتون خدانگه دار ...........

هدویگ عزیز.
توی تیتر پستت گفتی دامبلدور کچل شد،اما فکر کنیم از متنت می شه این نتیجه رو گرفت که خودش موهاش رو زده!(نمی خوام ایراد بنی اسرائیلی بگیرم!ولی باور کن این دو تا با هم فرق دارن!)
یه مشکل دیگهنقل قول:
وي با ادعاي اين كه هوا به شدت گرم است و من با اين موهاي پرپشتم گرمم مي شود ، قادر به انجام اين كار شد؟!

خودت از سر و ته این جمله سر در میاری؟!
7 از 10


ویرایش شده توسط چارلی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۲۱:۳۳:۵۴

عشق ايمان است.

عضو محفل ققنوس عضو ارتش دامبلدور


Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶

جیمی   پیکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۶ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گیریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 277
آفلاین
خبر دسته اول دیگر!

سلام بر دوستان محفلی ها و دشمنان محفلی ها

یک خبر دسته اول دیگر که فکر کنم خوشحال بشین ( منظورم طرفدارهای محفلی هاست. )

طبق دوربین مخفیه ما تصاویری هست که نشان دهنده ی زد و خرد مرگخوارها و محفلی ها در جلوی عده ای مشنگ . من از تصویر بردار عزیزمون میخوام که این ویدئو را پخش کنند.

در حال نشان دادن فیلم!

چند مرگخوار در حال قدم زدن بودند که یکی از مشنگ ها به یکی از مرگخوارها میگه ؟ چه لباس مضحکی پوشیدی اقا !

ناگهان مرگخوار عصبانی میشود و یک به مشنگ میزند و مشنگ محکم به دیوار میخوره . ضاهرا مشنگ عصبانی میشه و به سوی مرگخوار حمله میکنه و او هم یک بادمجان پای چشم مرگخوار درست می کنه بقیه مرگخوارها می رسن روی سرو کولش و بقیه مشنگ ها هم به کمک مشنگ اولی می اید. سر و صدای زیادی میشه که بالاخره یکی از مرگخوارها طلسمی به سوی مشنگی پرتاب میکنه و با این حرکت محفلی ها خبر دار میشن و بلافاصله سر میرسن و درگیری سختی بین ساه و سفید در میگیره و ما میشنویم که یکی از مشنگ ها به یکی دیگه میگه : به حق چیزای ندیده نگاه کن با یه چوب بی خاصیت نور به هم پرت میکنن . جالبه نه ؟

مشنگ دیگر میگوید : وای برای چهار شنبه سوری خوبه ها ببین اتیشم میده بیرون بیا ما هم بریم یکی از اینا را بخریم جالبه
بله فیلم را تماشا کردین خوشبختانه کسی از ملت جادوگری خبردار نشده .

تا یک خبر جدید دست اول دیگر خدا حافظ !

جیمی عزیز.
پست بدی نبود.می تونستی روی صحنه های درگیری و جایی که مشنگ ها از وجود جادو بو می برند بیش تر کار کنی.توصیف چهره خیلی موثره.
ضمنا یه جا گفتی نقل قول:
چند مرگخوار در حال قدم زدن بودند که یکی از مشنگ ها به یکی از مرگخوارها میگه ؟ چه لباس مضحکی پوشیدی
علامت سوال اشتباه تایپی بوده یا نگارشی؟!در هر صورت خیلی خوبه آدم بعد از نوشتن پست یه بار اونو بخونه!
7.5 از 10


ویرایش شده توسط چارلی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۲۱:۲۶:۳۰



Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۶

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
قوانین جدید برای مجله شایعه سازی
لطفا از این به بعد برای نوشتن پست در مجله شایعه سازی به قوانین زیر توجه کنید.
1-پست های شما می تواندشامل مقاله،داستان، شعر،گزارش، مصاحبه، اخبار و عکس شایعه ساز باشد.
2-نوشته نباید مبهم باشد ودادن اطلاعات و جزئیات کافی در پست ضروری است.
3- استفاده از افعال و کلمات تکراری به هر دلیلی ممنوع!
4-رعایت علائم نگارشی مثل (!؟""و...)ضروری است.(روی این مورد زیاد سختگیری نمیشه!)
5 - ** هرگونه پست ارزشی ممنوع می باشد!
هر پستی که قافد شرایط بالا باشد بلا استثنا پاک می شود.
ضمنا پست های شما امتیازدهی شده و برخی از آن ها به طور جزئی و در زیر پستتان نقد می شود.
این قوانین برای بالا رفتن کیفیت و سطح پست های اعضای جدید و همچنین خودسنجی اعضای قدیمی وضع شده اند!
منتظر شایعه های شما هستیم!


ویرایش شده توسط چارلی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۳ ۱۹:۵۴:۳۷

دلم تنگ شده برات
چون نیستی اینجا برام
من فرشته ی قصه گو تو بودی تو شبام

تصویر کوچک شده


Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۶

هدویگold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۶ چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۹:۵۰ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷
از در خوابگاه دخترانه ي گريفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 245
آفلاین
خبر...خبر...

امروز صبح عده اي مشنگ موفق شدند اثراتي از جادوگران در دنياي خود پيدا كنند!
طبق آخرين گزارشات دوازده مشنگ وقتي كه صبح از خواب بيدار شدند جاروهايي در حياط خانه ي خود يافتند.
اين جاروها كه آذرخش هم بودند روي چمن هاي حياط خانه هاي اين مشنگ ها افتاده بودند.
يكي از مشنگ ها كه از ديدن اين جارو در حياط خانه ي خود بسيار متعجب شده بود جارو را براي خود برداشت. ( براي انجام يك سري آزمايش روي جارو ).
به احتمال زياد اين مشنگ دانشمند بوده. چون با ظرافت تمام اين جارو را مورد آزمايش خود قرار داد و فهميد كه اين جارو ها عادي نيستند.
يكي ديگر از مشنگ ها جارو را برداشته و در حالي كه فكر مي كرد اين جارو عادي است با آن به جارو كردن خانه ي خود پرداخت.
مشنگي ديگر هم كه يك پسر بچه ي كوچك بوده با جارو مشغول بازي مي شود و ....
از ديگر مشنگ ها هم خبري نيست! هيچ كس نمي داند اونا كجا هستند ولي طبق آزمايشات همكارانم اين اشخاص به راز درون اين جارو ها پي برده بودند.
منتظر شنيدن نتيجه ي اين اتفاق هستيم.
مردمي كه در حال خواندن اين خبر بودند مات و مبهوت ماندند.
چنين چيزي غير ممكن به نظر مي رسيد.


عشق ايمان است.

عضو محفل ققنوس عضو ارتش دامبلدور


Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۶:۰۸ چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۶

جیمی   پیکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۶ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گیریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 277
آفلاین
خبر های دسته اول !


طبق گزارش همکارمون که نام ایشان فاش نمیشود گفته که به صورت یک خدمتکار به پیش اسمشو نبر رفته و اطلاعاتی از لرد گرفته که بسیار مضحک است . به حرف های خود گزارش گر گوش فرا دهید ( اهای تصویر بردار صورت اقا رو شطرنجی کن .


فرد ناشناس ( متشکرم . اهم میدونی ؟؟؟ من رفته بودم به عنوان یک جاسوس پیش لرد و به عنوان خدمتکار اخه میدونید ؟ لرد زیادی پیر شده نمیتونه زیاد کاراشو انجام بده . حتی دستشویی رفتن که این کارو همسرش انجام میده !

عوامل تلوزیون در پشت صحنه و مردم در حال تماشا :


فرد ناشناس تعجب نکنید لرد همسر نمیخواد که اون یه نوکر میخواد تا بعضی دقت کنید بعضی کاراش را انجام بده اخه خجالت میکشه یه خدمت کار این کارو بکنه وجود یه محرم بهتره

اما من که دیشب داشتم رخت و لباسای اسمشو نبر را میشستم صدای دعواهایی را از پنجره ی اتاقشون میشنیدم کنجکاو شدم رفتم ببینم چی شده که اینا رو با همین دو تا گوشام شنیدم

لرد : بسه دیگه زن خستم کردی.

زن : من تو رو خسته کردم یا تو منو ؟ اگه یه وقت بچمون کچل شه چی ؟

لرد: اخه هنوز بچه ای در کار نیست که تازه اینم کاملا ارثیه !

زن : خب من از اینش میترسم مرد. اگه بچمون...

لرد : تو انگار نمیفهمی ما... بچه ... نداریم... و... نخواهیم... داشت گرفتی؟

زن : من بچه میخوام

لرد : خفه شو میخوام نقشه بکشم که هاگوارتز رو من اداره کنم.

زن : من طلاق میخوام

_ بله من تا اینجا این حرف ها رو شنیدم چون در حین جمله ی " میخوام" رد طلسمی به سوی همسرش پرتاب کرد و زن از پنجره پرت شد پایین. و من هم که فرار کردم و الان هم در خدمت شمام . راستی باید بگم که لرد یک همسر مشنگی داشت.

گزارشگر : خب خبر دسته اول را شنیدید تا یه خبر جدید دیگر خداحافظ دست علی یارتون خدا به حمراحتون... ( به قول عمو پورنگ )









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.