پس از اتمام صدای دستان حضار وزیر جدید با سرفه ای سخنان خود را اغاز کرد
-من امروز خیلی خوشحالم که شما جادوگران و دور هم میبینم و
این اتحاده که بین ما مهمه اهومممممممم........(صدای اب
خوردن) قلپ قلپ
وزیر جدید که هیچ گونه برنامه ریزی قبلی ای برای سخنرانی اش نکرده بود به حرفهای احمقانه ای که چند ثانیه پیش زده بود فکر می کرد لحظه ای مکث کرد وادامه داد
بلی عزیزان من هم با شعار اتحاد ملی و انسجام آسلامی تونستم رای گیری هارو ببرم و این اتحاده که مهمه
ودر حالیکه بادستان خود اجسام خیالی ای را ترسیم میکرد گفت: ببینین این اتحاده ........ این انسجام آسلامی حالا اگه این اتحاد باشه ...........این یکی میشه چی؟ بگین
ملت
- در همین لحظه معاون وزیر در گوشی چیزی را به او گفت سپس یک گام به عقب برداشت و در جای قبلی خود ایستاد
-اهومممم بلی کجا بودیم این اتحاده ........ این انسجام آسلامی حالا اگه این اتحاد باشه ...........این یکی میشه چی؟ همونطور
که
وزیرم گفت میشه انسجام آسلامی خوب من دیگه عرضی ندارم مثل اینکه ابدارچیان عزیز برنامه ای دارن خدا حافظ صلوات!!!
الاااااااااا.......ملت که تازه فهمیده بودن وزیر در حال پایین امدن از روی استیج است به او لبخندهای تصنعی ای تحویل دادند
سپس به اهستگی از پشت تریبون پایین امد و روی یکی از صندلی های ردیف جلو نشست
چراغهای استیج لحظه ای خاموش شد وپرده ها کنار رفت(افکت دود) تدی به همراه یک سنتور در مقابلش ظاهر شد
-من با تو خوشم تو خوشی با دل من .......
ملت:ایول ایول.........سوت...........سوت بلبلی.....دست
دامبل که باشنیدن این اهنگ از خود بی خود شده بود از میان ملت بلند شد وخودرا به نیمکت پسر سیفیتی رساند که اورا جیمی
خطاب می کرد
دامبل:پاشو جیمی امشب میخوام به یاد قدیمامون اونروزای قشنگی که کلاس خصوصی می ذاشتیم باهم باشیم یادت رفته
این هفتمین سالگرد اولین کلاش خصوصیمونه
جیمی:اخه جلوی اینا
دامبل:اینارو ولش مهم من و توییم سپس دست جیمی را گرفت و او را بلند کرد
-از دست من و تو غصه ها خسته میشن..........
دامبل و جیمی در انتهای امفی تاتر وزارت مشغول رقص بودند و به دیگران که به انها خیره شده بودند اهمیتی نمیدادند:banana:
دامبل:اااااخ قلبم
جیمی:چی شد دامبلی (صمیمی) ؟
دامبلدور درحالیکه بر روی یکی از صندلی ها نشسته وقلب خودرا میفشارد گفت فک میکنم کمی هیجان زده شدم
جیمی:تازه داشتیم گرم می شدیم دامبی حیف شد
-اره می ترسم کار دست خودم بدم ممنون که به فکرمی
سپس جیمی دستی برای دامبل تکان داد و به صندلی خود بازگشت
اجرای تدی تمام شده بود و ملت در حال دست و تشویق بودن و دیگر کسی به دامبل و جیمی نگاه نمیکرد پرده ها بسته شد و چهره ی تدی در حالی که دست تکان میداد و با چوبش اشکالی را میکشید از نظر ها محو شد
نوبت به اجرای پیتر رسیده بود.........
برای عضویت
[b]زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست ، هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ، صحن