هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ دوشنبه ۷ شهریور ۱۳۸۴
#68

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۱۲ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶
از قاتی اشباح تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
الی: هووومک من باید تنها بمونم تو مغازه؟
ایوی: اگه می خواستم تو رو تو مغازه بذارم که نمی گفتم این ..اسمش چی بود..آهان این ادریان لیست ببره .
الی: یعنی منم بیام باهاتون
اندی:اه ...چند بار می پرسی اگه نمی خوای می تونی بمونی
الی:نه منم می یام فقط 2 دقیقه صبر کنید
ایوی:بدووووووووووووو
الی:اوکی بریم من حاضرم
اندی :حالا ایوی می گی کجا می خوایم بریم؟
ایوی: شما فعلا راه بیا فتید تو راه بهتون می گم کجا می ریم
اندی:الی این ایوی بد جوری مشکوک می زنه ها
الی: منم دقیقا داشتم به همین فکر می کردم
ایوی:شما دو نفر چی بهم می گید؟؟؟ اگه مسا له ای هست بگید ما هم بفهمیم
الی:نه . هیچی نیست...


فقط گریفندور !!!


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۸:۳۴ دوشنبه ۷ شهریور ۱۳۸۴
#67

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
که یهو
اندرو :
ایوی : اندرو!!خوبی؟؟
اندرو : اره!!تقریبا!!
ایوی :
اندرو : خب.تصمیم گرفتید؟؟
ادریان : بله؟؟بله.یعنی نه.
ایوی : فکر کنم بهتره یه دونه از این لیست به شما بدم و شما برید منزل و هر کدوم رو که خواستید علامت بزنید و بیاین به ما بگین چون ما می خوایم بریم یه جایی.
اندرو : کجا؟؟
ایوی :
اندرو :
ایوی : خب؟؟
ادریان: بله.اگه می شه.
ایوی : بله بفرمایین.
ادریان : مرسی.
و می ره بیرون.
اندرو : کجا می خوایم بریم؟؟
ایوی : بیا دنبالم تا بهت بگم.
اندرو :


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ دوشنبه ۷ شهریور ۱۳۸۴
#66

ایواناold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۰ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گریفیندور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 246
آفلاین
من که گیج شدم!!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در همون لحظه که آدریان مشغول نگاه کردن لیست بود اندی و الی نگاه شیطنت آمیزی به هم انداختن:

ایوی:چرا اونجوری نگاه میکنین؟!

برتی:بابا ایوی....

زاخی:

برتی:خیلی خب بابا ...خانم اسمیت....

ایوانا:

برتی:بسه دیگه....همون...!مگه تو خانم اسمیت نیستی؟!

ایوی:نخیر !!من ایوانام!!

شاهزاده ی مرگ خواران رفت به گل فروشیش برسه!

برتی:وا.....! اندی...یعنی اندرومیدا....

آدریان:

برتی:چه خبره بابا!اصلا بی خیال!خواستم بگم اندرو به من گفت که تو و زاخی ازدوا...

اندرو محکم به برتی لگد زد!

برتی:آهان...چیزه..خیلی خب کاری ندارین؟!

الی:کجا به این زودی؟!

برتی:چه عجب.. .چیزه یعنی...هیچی دیگه!!من کارو زندگی دارم!

زاخی:منم همینطور!!البته به جز کار و زندگی یه کار دیگه هم با برتی و شازده دارم!!

ایوی:eeeeeeeeee....زا...آقای اسمیت کجا به این زودی؟!

زاخی:گفتم که...برتی بیا یه سر بریم مغازه شازده!

برتی:آره...!باید برای ایوانا گل بخری!!

زاخی:

بالاخره بعد از دوساعت رفتن!

ایوی ، آدریان ، الی و اندرو تنها شده بودن....

ایوی دهنشو باز کرد تا بگه:"....

که یهو....!


!!Let's rock 'n' ROLE



Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ یکشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۴
#65

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
اندرو : اهان اون وقت برای خرید زیاد میاین یا برای ....
ادریان: هنوز تصمیم نگرفتم.
همه :
ادریان : خب به نظرم بهتره اولش یه چیزی بخرم...
اندرو : و بعدش؟؟
ادریان : ببین اندرو ...
اندرو :
ادریان: باشه.باشه.خانم بلک...
اندرو : اندرومیدا.
ادریان : بله.اندرومیدا ...اصلا حرفم یادم رفت.
ایوی : خب.چیزی نمی خواهید؟؟
ادریان : بهتر نیست یه لیست این جا داشته باشین؟؟
اندرو به پشت سرش اشاره می کنه.
ادریان : اهان.بله.
ادامه دهید


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


بدون نام
تا زاخی اومد حرف بزنه دوباره به نفر دیگه اومد
ادریان:سلام برو بچ خوبین
زاخی:به من نگاه کن اره خوبم
ادریان:کی با تو بود ایوانا و اندورومیدا بودم
زاخی:
ادریان:عصبانی نشو من برای یه کار دیگه اومدم
زاخی:اخی
ادریان:من اومدم بهتون بگم از این به بعد من زیاد میام اینجاها
همه:
ادریان:از دبی چه خبر؟
ایوانا:به تو چه
ادریان:معدب باش
زاخی:درست صحبت کن
ادریان:باشه بابا
و ...



Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ یکشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۴
#63

برتی بات


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۱ شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ جمعه ۹ تیر ۱۳۸۵
از اعماق شهر لندن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 203
آفلاین
در همین لحظه در باز میشه و فرد ناشناسی با شنل و نقاب وارد میشه.
زاخی:ای ولدی نابکار...حالا اومدی اینجا ایوانا رو بترسونی؟ کور خوندی... من اینجام. توی چت رومم بت گفتم که ازت نمی ترسم.

ایوانا:آفرین آقای اسمیت شجاع....

فرد ناشناس: گمشو بابا... من که ولدی نیستم. من برت برتم.

اندرو: بابا این برتی خودمونه...برت برت دیگه چیه؟

برتی:اسم جدیدمه.

ایوانا: امری دارید؟

برتی:با اجازه تون... اومدم یه مسواک سفری بخرم. آخه داریم میریم با بر و بچز شمال. ویلای زاخی رو هم قرض گرفتیم بریم حال کنیم.

ایوانا:ویلای زا...آقای اسمیت؟ آقای اسمیت شما مگه ویلام دارید؟

زاخی:...

_____________________
ببخشید من پرت شدم این وسط...میشه منم بازی؟


جلد هفتم کتابهای هری پاتر:"هری پاتر و چهل دزد بغداد."


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۲:۰۵ یکشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۴
#62

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
خارج از رول :
نه.چرا زاخی برگرده؟؟تازه از دستش راحت شده بودیم!!!!
-------------------------------------------------------------------
شاهزاده : به به.زاخی.
زاخی : علیک سلام!!
ایوی: زاخی!مشترین!!
زاخی : اهان.بله بفرمایید.
ایوی : خب بفرمایید چه چیزی می خواستید.لیست پشت سرتونه.
زاخی : ایوی.اندرو و الی کجان؟؟
ایوی: دارن کارشونو انجام می دن.
زاخی : با اندرو کار دارم.
ایوی : دارن انباری رو تمیز می کنن.
زاخی : ولی...
ایوی: گفتم توی انبارن.
زاخی: باشه.
زاخی می ره توی انبار.اندرو وایساده و الی فقط داره اونجا رو تمیز می کنه.
زاخی : چرا تو هیچ کاری نمی کنه؟؟
اندرو : به.علیک سلام.
زاخی : سلام.پرسیدم تو ...
اندرو : می دونم چی پرسیدی.
الی : به خاطر اینکه...
اندرو : الی!!
الی : باشه باشه!!
اندرو : خب کاری داشتی؟
زاخی : خوشبختانه نه.فقط اونا رو دادم به مادام.
اندرو : خب؟؟و چرا اومدی این پایین؟؟
زاخی : همین الان بهت گفتم!!
اندرو : من که می دونم برای این نیومدی.
زاخی: هر چی؟دلم خواست بیام.
اندرو:


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۷:۲۱ شنبه ۵ شهریور ۱۳۸۴
#61

ایواناold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۰ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گریفیندور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 246
آفلاین
بعد از اینکه زاخی خودشو غیب کرد:

ایوانا : خجالت بکشید!!

الی و اندی:ما؟!

ایوی:نه پس اژدهاتون!طفلکی آقای اسمیت اومده استراحت میخواد بکنه بعد شماها که تمام روز اینجا استراحت کردین میدین زا...یعنی آقای اسمیت کارا رو بکنه؟!

اندی: ما کی استراحت میکنیم خانم اسمیت؟!

ایوی:اوه...چیزه...صدبار گفتم به من نگین خانم اسمیت!!من ایوانام!!

اندی:ولش کن الی...الان آتیشیه!!

ایوی:چی؟!

الی:هیچی دیگه...ما باید بریم انبار رو تمیز کنیم...

ایوانا:اوه...باشه برین....

در همین هنگام ، در فروشگاه باز شد و یه نفر که کاملا غریبه بود اومد تو...!


!!Let's rock 'n' ROLE



Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ شنبه ۵ شهریور ۱۳۸۴
#60

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۱۲ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶
از قاتی اشباح تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
ایوی هنوز به دمدر نرسیده که بر میگرد پهلوی الی واندی
ایوی:اندی تو از کجا فهمیدی که من پول ...
اندی:هان .هیچی ما وقتی از بیرون اومدیم داشتیم حساب می کردیم که امروزچه قدر پول در اوریم که متوجه این موضوع شدیم

در همین موقع زاخی وارد می شه .و شروع به حرف زدن با ایوانا می کنه

الی:اوه الان که زاخی که مار وتو کافه مادام رزمرتا دیده لو بده
اندی:ایوی هم حالمون رو میگیره
الی:پس به فکر یه فرار باش
اندی:ولی بلاخره گیرمون میاره
الی:اگه دیدیم زاخی داره لو میده یه کاریش میکنیم
زاخی:خانوما ...من شمارو الان جایی ندیدم
اندی:چرا...
الی: منظور اندی اینه که ما رو همین الان این جا دیدید
اندی: بله.. درست می گه
زاخی :اما
الی :اما نداره که ....ایوی تو نمی خواد بری. به زاخی بگو بره کافه مادام و هم کارت قر عه کشی رو بده هم بره این پولو بگیره
ایوانا:ولی خوب زاخی تازه رسیده؟؟؟
زاخی:نه .نمی خواد شما زحمت بکشید من الان میرم خودم کاراتونو انجام می دم( )
ایوی :ممنونم زاخی
زاخی: وظیفمه
الی:هوووومک... راحت شدیم
اندی:


ویرایش شده توسط elnaz در تاریخ ۱۳۸۴/۶/۵ ۱۷:۴۱:۳۹

فقط گریفندور !!!


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۲۰:۳۲ پنجشنبه ۳ شهریور ۱۳۸۴
#59

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
بعد از اینکه بر می گرن.
ایوی : خب.موفقیت امیز بود.
اندرو : اره.
الی : اندی معلومه که بود.
ایوی : چرا تو چیزی بهش نمی گی ؟؟
اندرو : چرا باید بگم؟؟
ایوی : اون بتو گفت اندی ها!!
اندرو : هان.طوری نیست تو هم بگو.
ایوی : ولی...
اندی : ولی بی ولی.ولی من یه مسئله ای رو کشف کردم.
ایو ی: چی رو ؟
اندرو: ايوي تو چه قدر پول از رزي گرفتي؟؟
ايوي :فکر کنم 7000.چرا مي پرسي؟؟
اندرو : مي شه به من ياد اوري کني چي خريد؟؟
ايوي : ميز و صندلي هاي با هوش.
اندرو : الي حساب کن ببين درسته.
الي : هر ميز 8 تا صندلي مي خوره ديگه نه؟؟
اندرو : کاملا.
الي : در اون صورت طبق رياضيات جادويي مي شه 10000تا.
ايوي : اوه نه.
اندرو : الي تخفيفشم حساب کن.
الي: مي شه 198 تا تخفيف در کل مي شه بايد ما 2800 تاي ديگه ازش بگيريم.
اندرو : کارت قرعه کشي رو هم که بهش ندادي ديگه نه؟؟
ايوي: نه يادم رفت.
اندرو : اهان!!
ایوی:
اندرو : پس خودت برو و اون پول رو ازش بگیر کارت جایزه رو هم بهش بده.
ایوی : اخه........
اندرو : اخه بی اخه.خودت حواست نبوده به ما چه؟!
ایوی:
اندرو :
الی:


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.