مودی که دوستاش براش خیلی مهم هستند یهو غیرتی میشه،رئیس مئیس رئ فراموش میکنه:هوووووووووووو،فاج،چته؟اینا دوستای من هستند.
(فاج با یه سری از این آدمخورا میان جلو.)
مودی: سلام آقای فاج،داشتم میگفتم هووووووووومممم اینا دوستای من هستند و خیلی هم خوشمزه ان!
فاج بر میگرده سر جاش و به دارک یه کم فلفل میزنه.
مودی به مرلین که داره زیر پیت می سوزه نیگا میکنه(دلش همش می سوزه)
همه به صحنه پخته شدن دارک و مردن مرلین و سائورون نیگا میکنن.(یه قطره اشک از چشم صاحاب میریزه رو زمین،مودی دوباره غیرتی میشه)
مودی میره پیش ولدمورت و بقیه:یچه ها ما باید پاتک بزنیم!
یادتونه داشتیم با هم می رقصیدیم؟یادتونه چه اوقات خوشی اینجا داشتیم؟یادتونه خون آشام داشت واسمون قصه می گفت!؟(ففففففیننننننننن،ولدمورت فین میکنه)
یادتونه لحظات با هم بودنمونو!ما همه باید با هم متحد بشیم!
همه دستاشونو بزارن رو دست من،تا متحد شیم!
(مودی دستشو میزاره،همه حتی سدریک هم میاد،کینگزلی هم میاد!)
مودی با صدای بلند: بچه ها من خیلی گشنمه!اون آقاهه(فاج رو نشون میده)چه قده خوشمزه به نظر میاد!
باااااااکومممممممممممببببببببببااااااااااا کومبببببببببببببباااااااااااااااااااااااااااااا حمله!
(همه با چنگال و کارد و ساتور به آدم خورها حمله میکنن.)
آدم خورها هم به مودی اینا حمله میکنند!
مودی که میبینه هوا پسه و اونها وحشین،اعلام عقب نشینی میکنه،و بعد زیر پیرن ولدمورت رو میگیره میزنه به یه ساتور میره بیرون.
فاج:چیه مودی؟پیام صلح آوردی؟
مودی: بابا الن گفتگوی تمدن ها س!یعنی چی این وحشی بازی ها!بیاید با هم مذاکره کنیم!
فاج به آدم خورها یه مشورت میکنه:باشه!
مودی و فاج سر یه میز میشینن و شروع میکنن.
خوب فاج،تو کینگزلی رو میخای،درسته؟!
فاج:بله!
مودی: کینگزلی پیش ماس،اگه به ما 1 ماه فرصت بدی اونو پروار میکنیم واست میاریم!(کینگزلی از ترس پس می افته!)
فاج :کینگزلی اینجاس؟پیش تو؟!خائن!جاسوس،بی شخصیت،بی ادب!مودی بد!
مودی خیلی بهش بر میخوره،پا میشه با یه شلنگ تخته گنده خودشوم می رسونه به دیگ،میزنه با پاش دیگو چپه میکنه:هاااااااااااااااا هاواااااااااااهووووووووووووووووووووووووووووو
دارک و مرلین و سائورون رو پرت مینه طرف ولدمورت.
با ساتوری که زیر پیرنی ولدمورت هم بهشه،میره تو شیکم آدم خورا............................. هااااااااااااهووووووووواااهوااااااااااا
آدم خورا که یکی وحشی تر از خودشون می بینن،همه از در میرن بیرون.
فاج میزنه زیر گریه
مودی:برید دم خونه خودتون بازی کنید
فاج در حالیکه از در میره بیرون:اگه دیگه تو اداره رات دادم!