افسانه ویلیام ادوارد 2!شناسه کاربري: آلبوس سوروس شيره مثل شمشيره
واژه رمز: بليز زابيني موشه مثل خرگوشه
از ورود شما متشکريم مهتاب شيطون
لطفا صبر کنيد و از اين حرفاآلبوس سوروس در حالي که هم زمان با شناسه کوييرل! ، کامران پاتر ، جوونياي مالدبر ، آنتونيون گلدشتاين ، مهتاب شيطون ، بارون بارونيان و ليلي پاتر سيريوس اوانز لاگين کرده دستاشو به هم ميمالونه .. بي شک اين يک رکورد بي سابقه هست که دست هيچ بشري تا به حال بهش نرسيده و بايد هر چه زودتر در کتاب گينس جادوگري به ثبت برسه.
آلبوس سوروس در حالي که از اين فکر بسيار خوشحال شده بود همه شناسه ها رو به بخش نظر سنجي انتخاب بهترین جادوگر ماه هدايت ميکنه.
همان لحظه جادوگر تيوي در حال پخش برنامه زنده ي از خانه ريدللرد: کروشيو! آخه خجالت نميکشي ما رو در هواي 50 درجه بالاي صفر اينجا جمع کردي؟
صداي اعتراض مرگخواران!
بليز: ارباب .. من به يک اختراع جديد دست يافتم ... کولري که احتياج به هيچ نوع انرژي شناخته شده ندارد .. من ميخوام امروز اختراعمو به جامعه بشري نشون بدم!
همه: مگه ممکنه؟
بليز با قيافه از خود راضي يک موبايل از جيبش در میاره و چند شماره میگیره و میدازه رو اسپيکر.
اونور خط ....
آسپ: بله؟
بليز: چطوري وزير سابق؟
آسپ: وزير سابق خودتي ... فکر ميکني خيلي باهوشي؟ ولي حتي منم از تو باهوش ترم هه هه هه راستي چرا با تلفن حرف ميزني؟ هه هه الان حسوديت ميشه من ناظر وزارت هستم تو نيستي؟ هه هه من بحث کننده خيلي خفنيم .. مشخصه کم آوردي هه هه! راستي چرا رداي جادوگريت جيب داره؟ هاهاها
بليز با يک حرکت نمايشي مکالمه رو قطع میکنه و به جمعيت حاضر چشم میدوزه که شديدا در حال يخ زدن بودند!
بليز زابيني: و اين اختراع شگفت انگيز منه .. شما بدون مصرف هيچ نوع انرژي و هيچ نوع هزينه اي تنها با گرفتن چند شماره ميتونيد خونتونو در ظرف چند لحظه به اندازه دلخواه خنک کنيد! و اين کولر جديد به صورت رايگان در اختيار عموم قرار خواهد گرفت ... ضمنا این تکنولوژی صددرصد پیشرفته قابلیت حمل سرمازایی از طریق تصویر و صدا رو هم دارد! تنها با گرفتن چند شماره کولر ها را به خانه هایتان بیارید
صدای تشویق!
لرد" بارکلا بارکلا ... الحق که معاون دست راست خودمی!
بلیز
درررررریییییینگ دررررررررررررررینگ (صدای گوشی بلیز)
بلیز: بله بفرمایین؟
- آها گیرت آوردم ... چرا قطع کردی؟ هه هه ... ترسیدی با کلاه وزارتم نصفت کنم؟ هه هه هه راستی اگر فکر میکنی خیلی باحالی در خونتونو ببند بذار باد بیاد ، کنکورم نده مسواک گرون میشه .. اوه این دو تا تیکه آخری چقدر قشنگ بودن حتما باید تو گینس جادوگری ثبت کنم .. هه هه هه
همان لحظه چند قندیل که بخاطر سرمای بیش از حد در روی سقف ایجاد شده اند کنده میشن .. و از قضا یکیشم میخوره تو سر لرد ..
لرد: بلیــــــــــــــــــــــــــز! چه وضعشـــــــــــه؟
بلیز با نگرانی قبل از اینکه در خانه ریدل بهمن چیزی بیاد و همه مفقود الاثر بشن تماس تلفنی رو قطع میکنه ..
بلیز: خب ... ظاهرا این اختراع جدید یک نوع نقص فنی سیریش مانند داره که فکر میکنم با به کار گذاشتن یک نوع ترموستات در گوشی بشه به موقع جلوی تاثیرات مخرب رو گرفت ...
- کروشیو تو اون اختراعت!
چند لحظه بعدکروشیو منفجریوس جریوس پشمکیوس گولاخیوس! (صدای زنگ خانه ریدل)
بارتی: بله بفرمایید...
آسپ: میخواستم بگم ... از اختراع بلیز یکم دلگیر شدم ... لطف کنید یک لحظه بیاید سر کوچه یک کار کوچیک باهاتون دارم! بیب بیب بیب!
لرد: کی بود؟
بارتی: ارباب ... آسپ بود .. فکر کنم همه ما رو تهدید کرد و گفت بریم سر کوچه!
بلافاصله همه مرگخواران مجهز به بیل و کلنگ و چوب و چماق میشن و عزم خودشونو جزم میکنن تا به سر کوچه عزیمت کنند!
سر کوچهعده قلیل مرگخواران خود را به سر کوچه رسانده اند ... پیش رویشان لشکری متشکل از چند صد میلیارد نفر قرار دارد که سرتا سر دشت روبه رو را پوشانده اند .. باد میوزد و شنل مرگخواران را در پشت سرشان به اهتزاز در می آورد .. سکوت در دشت حاکم شده است و مرگخواران چشم از لشکر چند صد میلیارد نفری برنمیدارند ..
صدایی از انتهای لشکر:
- اوووووهاهاها! بهتون گفته بودم .. منو دست کم نگیرید!
بلافاصله توجه مرگخواران به چشم گنده ای جلب میشود که بالای لشکر چند صد میلیارد نفری بر روی برجک عظیمی شناور است .. چشم آسپ؟
لرد: هی .. آسپ .. چی میخوای؟
آسپ: من از دست شما کمی دلگیر شدم و حالا میخوام با شناسه های بی شمار خودم علاوه بر پیروزی مسلمم در انتخاب بهترین جادوگر ماه شما رو از صحنه جادوگران برای همیشه محو کنم ... از این به بعد من قدرت مطلق وزارت سحر و جادو هستم .. و کسی شما رو بخاطر نخواهد آورد و این من هستم که همیشه میمانم! اوووووهاهاها!
همه شناسه های آسپ به طرز وحشیانه ای شروع به داد و بیداد و سر و صدا میکنن ...
بلیز: ارباب فکر میکنم اینا بویی از تمدن نبردن .. به نظر خیلی وحشی میرسن ... صلاح نیست باهاشون دهن به دهن بشیم!
لرد: امروز آن روز نیست .. امروز روز جنگ است!
بلیز: هن؟
لرد: هیچی ... یعنی ما باید باهاشون بجنگیم ... همه خوب گوش کنن ... استراتژی ما اینه که این لشکر چند صد میلیارد نفری رو از وسط بشکافیم و خودمونو به آسپ برسونیم و بکشیمش .. کسی هست که متوجه نشده باشه؟
بلیز: ارباب من یک نظر دیگه دارم .. ما میتونیم اول آسپ رو از وسط بشکافیم و بعد خودمونو به لشکر چند صد میلیارد نفری برسونیم و اونا رو بکشیم!
- دنـــــــــــــــگ!
-
لرد: پس ظاهرا همه متوجه شدن ... خب همه آماده باشن .. بخاطر فرودو!
پرسی که از اونجا رد میشد: چه ربطی داشت؟
لرد: مهم نیست.
بدین ترتیب مرگخواران به سمت لشکر چند صد میلیارد نفری حمله ور میشن و لشکر چند صد میلیارد نفری هم به سمت مرگخواران حمله ور میشه... بوق سانسور .... فوقع ما وقع!