***صبح روز بعد در راه محفل ***
کریچر به خودش : اااا، چقد الاغی، بابا اون خواب بود، شب شام زیاد خورده بودی خواب چپ اندر قیچی دیدی، خواب که واقعی نمیشه، میشه؟
و چاله آبی که جلوش بود رو نمیبینه و گوپس میفته وسطش.
کریچر از چاله بیرون میاد : ولی خیلی واقعی بود، مگه میشه یه خوابی انقد واقعی باشه؟ بهترین کاره ممکن همینه که از آنی اینا بپرسم.
***جلوی در محفل***
کریچر تق تق تق در میزنه، فلور درو باز میکنه : بله؟
کریچر از اون پایین : منم فلور!
فلور باز هم هوا رو نگاه میکنه و نیم نگاهی هم به کریچ نمیندازه : بله؟ کیه؟
کریچر : بابا منم، اینجام!
فلور : مزاحمی؟ بذار بیل رو صدا کنم بفهمی یه من ماست چقد کره میده پسره بی حیای چشم سفید!
کریچر با ناامیدی میپره هوا : بابا فلور منم، این پایینو ببین، سلام!
فلور : اا سلام کریچ، تو اینجا چیکار میکنی؟
کریچر : با آنیتا و سدریک و آوریل و اندرومیدا و سارا کار دارم، میشه بیام تو؟
فلور : نه، خیلی کثیفی، انگار همین الان توی یه چاله اب افتاده باشی! صداشون میکنم بیان.
فلور میره تو و چند دقیقه بعد بچه ها میان پایین.
سارا : سلام کریچ، چیکار داری؟
کریچ : هیووم، هر چند برخوردت مودبانه نیس ولی..... این درسته که ولدی با استخوون بابابزرگ من برگشته؟
ملت : آهین!
کریچ : جدی میگین؟ من باور نمیکنم!
سارا : مشکل از خودته، کار دیگه نداری؟
کریچ : بابا یه کاری کنین منم باورم بشه دیگه!
همه در فکر فرو میرن و بعد از مدتی یه چوب بالا سر آنیتا بوجود میاد که میگه لوموس و نوکش روشن میشه!
آنیتا : فهمیدم، نوکس! اها بله، میتونیم بریم نبش قبر کنیم، ببینیم درسته یا نه!
***گورستان***
اندرو در حال نفس نفس زدن : فکر کنم همینجاس، اره، رسیدیم!
آنیتا : خوبه، خب کریچ بکن!
کوییرل : ای بی ادب، باز هم بیناموسی؟ بزنم بلاکت کنم؟
آنیتا : اهم، اا پرفسور، چرا بد برداشت میکنین، دارم زمینو میگم!
کوییرل : اها خوبه!
سدی : این اینجا چیکار میکرد؟
آنیتا : نمیدونم، این اوریل بوقی انداختش این وسط، لابد کم اورده که چی بنویسه!
آوریل چون خیلی ظرفیتش بالاس جوابی نمیده!
کریچ : خب کجا بودیم؟ زمینو بکنم؟ اخه چرا من؟
آنیتا : چون تو میخوای بهت ثابت بشه!
کریچ شروع به کندن زمین میکنه و بعد از نیم ساعت موفق میشه قبرو به طور کامل نبش کنه!
ملت :
کریچ : این...این....این چرا دو طبقه اس؟!
اوریل : شاید اون پایینی جسد زنشه!
کریچ : هیووم نه، بابابزرگ من اصلا ازدواج نکرد!
آوریل : پس بابات از کجا اومده؟
کریچ : اونو دیگه نمیدونم، ولی میدونم ازدواج اصلا تو فامیل ما رسم نیس!
آنیتا با احتیاط جلو میره و سنگ بالای طبقه دوم رو میخونه : کریچ الدین کاچار!
اندرو : پس چرا این سنگ قبر تام ریدل از خاک زده بیرون؟
جوابش کاملا مشخص بود، چون طول سنگ تام ریدل که در زیر خوابیده بود، خیلی بلندتر از طول سنگ قبر کریچ الدین بود!
[size=small]جادÙÚ¯Ø±Ø§Ù Ø¨Ø±Ø§Û ÙÙ
Ù