گشتيم جهان را كه ببينيم و نديديم.....يك زز كه بشورد و بسابد
--------------------------------------------------------------------------
**به نام آنكه ساحره را آفريد تا جادوگر تنها نماند**
زمان:وزارت گيلدوري
مكان:در نزديكيهاي ستاد مردمي زز!
- نه عزيزم.تو چرا باز حرف خودتو ميزني؟
- تا فردا صبحم بگي من باور نميكنم.
يك مرد و يك زن با چشماني كه از خشم سرخ شده بود چشم در چشم يكديگر نگاه ميكردند و با صدايي بلند با يكديگر حرف ميزدند.
- پس اين(به كيفش اشاره ميكنه)چيه؟ها؟بگو ديگه!جواب بده!
-اون من نبودم عزيزم!مگه تو حرف منو قبول نداري؟من ميگم اصلا من اون موقع پامو اونجا نگذاشته بودم.
هر دو در حال جر و بحث بودن كه ناگهان گيليدي و ماكسيم از دو طرف پياده رو به سمت اونا ميان.
گيليدي در حالي كه به ساحره هايي كه از آنجا رد ميشدند نگاه ميكرد:هوس....تو دلم داره ميزنه هوس!....بعد تو.....
ماكسيم هم از طرف ديگه تمام مردهاي سر راهش بود رو بلند ميكرد و با يك حركت زانويش را خم ميكرد و مردها را يكي پس از ديگري از پشت و ستون فقرات بر روي پايش ميكوبيد و بعد از صداهاي داد و هوار و گريه و زاري و استخوان شكستنهاي زياد آنها رو به چاه فاضلاب پرتاب ميكرد!
تا اينكه به اون دو زن و مرد ميرسن.
تمام پياده رو در پشت سر ماكسيم پر شده از كتهاي جر خورده و استخوانهاي ششم ستون فقرات و پياده رو پشت گيليدي پر شده از خانم هاي به زمين خوبيده شده و كيف زنانه و لوازم آرايش!
زاخي و ايوانا با نگاههاي پرسشگرانه به دو طرف پياده رو و بعد به گيليدي و مادام ماكسيم نگاه ميكنند.
زاخي:ميگم خانم بي خيال....اين طوري كه من ميبينم از اين مهلكه هيچ كدوممون حون سالم به در نميبريم.
ايوانا:چي چي رو در ميريم!من تا تكليفم مشخص نشه از جام جم نميخورم!
ناگهان مادام ماكسيم به سمت زاخي مياد و ميخواد اون رو هم مثل بقيه يه حالي بده و از طرف ديگه گيليدي خودشو با حالتي مستانه! به سمت ايوانا نزديك ميكنه.
فقط چندين سانتي متر به خورد شدن استخوان و
سانسور شد!(سرژ)! مانده بود كه....
بيبو بيبو بيبو!
""شما در محاصره هستيد!لطفا دستهايتان را از سوراخ جيبتان در بياورديد و در سوراخ گوشتان قرار دهيد!""
هر چهار نفر به سمت نورهايي كه از جارو ها به سمتشون انداخته بودن بر ميگردن.
ستوان گراپي با چهره اي خشمگين به آنها نزديك ميشود!
گراپي:مگه اينجا شهر هرته كه هر كاري دلتون ميخواد انجام ميديم؟
مادام ماكسيم:من رئيس آداسم!چيه داداش حرفيه؟نكنه تو هم هوس كردي؟
گيليدي:منم وزير سحر و جادو و برنده 5 بار لبخند طلايي مجره ساحره كشونم
گراپي:من اين چيزا حاليم نيست!ديگه گذشت اون زمون كه آداس و زز و مز و اينا بودن!الان موقع تفاهمه!نه آداس داريم نه زز.برگردين سر خونه زندگيتون كار داريم!
گيليدي و ماكسيم با نگاههاي خشمگينانه اي به گراپي نگاه ميكنند.
گيليدي به ايوانا:باشه براي دفعه بعد كارتو ميسازم!!!
ماكسيم به زاخي:اسلحه زز كن(زز كننده) هميشه به دنبال توئه
ماكسيم در يك حركت ديدني يكي از مردهاي جارو سوار همراه گراپي رو پنجاه متر اون طرف تر پرت ميكنه و بر روي جاروش ميشينه و گازشو ميده ميره.گيليدي هم با يك جهش به سوراخ صندوق عقب جارو ميره.
گيليدي:نه ببخشيد اشتباه شد
و از سوراخ مياد بيرون و به داخل سوراخ چاه فاضلاب ميپره.
و از آن به بعد زاخي هميشه مراقب خودش و زنش بود كه يه موقع گيليدي.....بوق
**چندين روز بعد**
زمان:اعتراضات بر عليه گيليدي
مكان:دفتر سازمان شورش بر عليه گيليدي
زاخي:برش دارين اين لامصبو!....ديگه وزارتم شده در حد تيم ملي!!!!**(پاورقي).....بيق بق بوق بيق باق
گزارشگر:ببخشيد ولي دليل شما براي اينكه ميگيد وزارت گيليدي در حد تيم مليه و بايد بركنار بشه چيه؟
زاخي:قسمت بالا رو بخونين!
------------------------------------------------------------------
پاورقي:
---------
حد تيم ملي:اصطلاحي جديد كه در خيلي جاها كاربرد دارد.به طور مثال:
وزارتم شده در حد تيم ملي:وزارتم مسخره شده!
ايول!اين بازي در حد تيم مليه:عجب بازي توپي!
ماشاالله ماشاالله شدي در حد تيم مليا!:ماشاالله چقدر دزار شدي....قد كشيدي!
هوووم!...من كه در حد تيم مليم!:هوووم!من كه خسته ام!
عجب چيز نازيه!مامان!در حد تيم ملي!::::همونيه كه ميخواستم!
و از اين قبيل!
-----------------------------------------------------
تيكه تيكه گيليدي كه هوس ميخونه باهال بود
كلا تيكه باهال زياد داشت.در ضمن زاخي.هوس حذف كار بر كردي.زدم سانسور كردم پستتو..مواظب باش
نظر خواستي ديگه ندارم به جز اينكه به اصل موضوع زز نپرداختي و بيشتر حاشي رو مورد بررسي قرار دادي كه اينم خودش حرفيه براي گفتن.
در اخر:من خجالت ميكشم اين تاپيك رو نقد كنم.اين تاپيك مال هري پاتره.منم اخر جسارت شدم