جلسه ی اول کلاس ماگل شناسییه روز خیلی سرد و آلوده در هاگوارتز شروع شده بود و در محوطه ی هاگوارتز هیچ جنبنده ای نمی جنبید! همه چیز به طور غیر طبیعی آرام و بی صدا و همچین آلوده بود!
و البته طبق قانون همیشگی روزگار.. هر سکوت غیر طبیعی به طور ناگهانی می شکنه:
از پشت جنگل ممنوعه صدای وحشتناکی به گوش می رسید که هر لحظه نزدیک تر می شد و از پس این صدا باد تندی در حرکت بود؛ درختهای جنگل تکان می خوردن و پرنده ها پرواز کنان از اون جا دور می شدن. کم کم صدا و باد بیشتر شد و عامل اصلی این آشوب پیدا شد.. یه هلیکوپتر!
پرنده ی ماگلی بر فراز جنگل ممنوعه در حال پرواز بود و به سمت هاگوارتز میومد. هرچقدر هم که نزدیک تر می شد ترس و هیجان بیشتری با خودش برای بینندگانش به همراه میورد. دانش آموزهای ندید بدید هاگوارتز حاضر بودن تمام پنجره ها و شیشه ها رو قورت بدن اما یه لحظه بتونن اون هیولای پرنده ی ماگلی رو تماشا کنن!
هلیکوپتر تقریبا بیشتر از نصف جنگل ممنوعه رو پشت سر گذاشته بود که دسته ای تیر از داخل جنگل به سمتش پرتاب شد. دلنگ دلنگ روی بدنه ی هلیکوپتر صدا کرد و به جنگل برگشت و از پی این تیرهای سقوط کرده موج دوم تیرها پرتاب شد که اون ها هم شکسته و نا امید به جنگل برگشتن.. در هاگوارتز هم سیلی از فک ها روی زمین افتاد!
هلیکوپتر از بالای جنگل ممنوعه گذشت و به سمت برج ریونکلا رفت و بالای اون متوقف شد.هاگوارتزی ها از صدای هلیکوپتر ترسیده بودند و هر کدوم از یه طرف در حال فرار بودند.. روایت شده که گریفیندور در حالی اسلایترین گریان رو زیر رداش قائم کرده بود ترسان و لرزان سراغ سوراخ موش رو می گرفت و همچنین تعدادی از سال اولی ها از وحشت مرلینگاه رو میون راهروها آورده بودند!
هلیکوپتر دقایقی کنار برج ریونکلا توقف کرد و بعد از اون از همون راهی که اومده بود برگشت و چیزی غیر از خاطرات ترسناکش رو در میون جادوگرها باقی نگذاشت!
تعدادی از دانش آموزان گروه گریفیندور و اسلایترین جلوی یه در که مجاور ورودی تالار خصوصی ریونکلا بود منتظر بودند تا استاد ماگل شناسی در کلاس رو باز کنه و اونا به تحصیل علم و دانش مشغول بشن!
اما به جای در کلاس ماگل شناسی در تالار ریونکلا باز شد. مردی با کت و شلوار درجه یک مشنگی از در بیرون اومد و پشت سرش انبوه دانش آموزای ریونکلا بیرون ریختن و به ریشخند کردن اسلایترینی ها و گریفیندوری های رنگ پریده مشغول شدند:
- ترسوها!
- کودن ها!
- هلیکوپتر ندیده ها!
- محض رضای مرلین گاهی اوقات یه کتاب بخونید تا اینجوری خودتون رو کثیف نکنین!
- ایییششش!
مرد کت شلواری به سمت ریونکلایی ها برگشت و گفت: " کافیه بچه ها.. فک کنم کلاسمون این باشه..بفرمایید!" و سپس همگی وارد کلاس شدند.
بعد از این که همه سر جاهاشون نشستن مرد کت شلواری گفت:
- خب عزیزانم! به بهترین کلاس ماگل شناسی عمرتون خوش اومدین!
من جناب نخست وزیر بریتانیا هستم و اینطور صلاح دیدیم که شخصا شما عزیزان دور از تمدن رو با فرهنگ و تمدن غیر جادویی آشنا کنم! انی کوئسچن!؟
پسری از گریفیندور دستش رو بالا اورد و پرسید: " پروفسور اون چه جور اژدهایی بود که چند دیقه پیش اومده بود؟! :worry: " و با قهقهه ی ریونکلایی ها رو به رو شد!
- اممم..
من واقعا متحیرم که شما چی در خودتون دیدین که به بقیه میگین مشنگ!.. پسر عزیزم اون یه هلیکوپتر بود.. همم.. یه وسیله ی نقلیه ی پرنده ی غیرجادویی در واقع! به خاطر بی استعدادیت درست حذف شد.. پاشو برو بیرون پسر جان! به درسمون می پردازیم..
بلافاصله نمایشگر عریض پشت سر نخست وزیر روشن شد و شروع کرد به پخش کردن تصاویر متعدد.. نخست وزیر ادامه داد:
- ببنید رعایای جادویی عزیز.. لازمه تجهتون رو به این جلب کنم که افراد غیر جادویی به صورت گسترده ای در سطح جهانی با هم در ارتباطن و مثل اهالی یه دهکده ی جهانی هستن که همواره از حال هم خبر دارن و با هم در تعاملن.. این افراد غیر جادویی سالانه مراسمات و برنامه های باشکوه بین المللی زیادی دارن که ذهن عقب افتاده ی بعضی از شماها قادر به درکش نیست حتی!
به عنوان مثال ازتون می خوام که تبلت هایی رو که زیر میزهاتون قرار دادم از قبل رو بردارید و ای بوکی رو که کتاب درسی این ترمتون هست رو یه نگاهی بکنید.. بله کتاب
نامشنگ نوشته ی "د آدر پروف"(!) همممم.. همونطور که می بینید خیلی واضحه که مشنگ چه کسانی هستن واقعا!
نخست وزیر دانش آموزایی رو که در حال گاز زدن تبلت بودن رو به حال خودشون رها می کنه و ادامه می ده:
- "خب.. برگردیم به رویدادهای بین المللی غیر جادویی! می تونم بگم سالی نیست که حداقل ده تا رویداد جهانی بزرگ توش برگزار نشه.. شخصا نظرم اینه که این اتفاقات گسترده و پر تعداد و هیجان انگیز که عموما شادی آور و هیجان انگیز هم هستن مایه ی مباهات خلق غیر جادویی هست.. با این مراسم ها و فستیوال ها و اینا مردم غیر جادویی سراسر جهان با هم ارتباط بیشتری برقرار می کنن و فرهنگ و تمدن و نوزادان دورگه ی بیشتری تولید می کنن!
یکی از بزرگترین اتفاقاتی که شخصا درش نقش مهمی ایفا کردم بازی های المپیک هستش که اخیرا برگزار شد و ما تونستیم پول زیادی هم ازش در بیاریم!
بازی های المپیک هر چهارسال یک بار در یه کشور جهان برگزار می شن و بزرگترین رویداد ورزشی دنیای غیر جادویی هست.. این بازی ها در یونان باستان مد شدند (!) و حالا ما چون عاشق این هستیم که از این رویدادهای دور همی و پولساز زیاد داشته باشیم هر چهار سال یک بار این رو انجام می دیم.. از نمونه های دیگه می تونم به جام جهانی فوتبال.. المپیک بازی های زمستانی در عرصه ورزش.. مراسم اسکار و گرمی و اینا در عرصه هنر و مجمع سالانه سازمان ملل در زمینه ی سیاسی اشاره کنم.. و در پایان تکلیف این جلسه شما:
ده مورد از رویدادهای جهانی رو نام می برید و خیلی مختصر توضیح می دید..در هر زمینه هم می تونه باشه.. فقط!! از روی دست هم کپی نمی کنین چون به موارد تکراری کپی شده نمره ای نمی دم چون رویدادهای زیادی در جهان وجود داره و به همه می رسه.. هرچی تنوع کار بیشتر باشه هم برای نمره تون بهتره هم برای اطلاعات عمومی هممون!
طنزهای حرفه ای هم در نزد ما امتیاز خوبی خواهند داشت!کلاس تمومه!
موفق باشیم!
"