هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۴

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
رزي:چي.................... كلاس؟؟؟
مري:اره مي شه
رزي به خودش فكر كرد كه مي تونه حقوق كارمنداش رو اين طوري صاف و صوف كنه

رزي:باشه بيا ولي شرط داره
مري:چه شرطي ؟
رزي:بايد ماهيانه همياري بدي
مري:قبول حالا چه قدر؟

رزي در حالي كه ورق سفيدي رو جادو مي كرد تا چيزايي رو كه مي خواد روش نقش ببنده كفت:

_:تو فكره پولش نباش بيا اينو امضا كن ديگه

مري از خدا بي خبر هم اونو امضا ميكنه بعد از امضا كردن مري رزي در حالي كه ورق رو از دسترسه مري خارج مي كرد گفت:

_:مرسي مري جان هر وقت خواستي مي توني پست كلاس رو بزني
مري:حتما.......... .........خب نگفتي مبلغش چه قدر بود
رزي:خيلي كم به اندازه حقوق ماهيانه كار كنان

مري اين حرف رو كه شنيد رنگش پريد مثله گچ ديوار سفيد شد و روي زمين افتاد

رزي:واي چش شد اين؟

و در حالي كه از پشت ميزش بيرون مي پريد تا به شفا دهنده هاي سنت مانگو زنگ بزنه فرياد زد:

_:كمك ..................... مري مرد

_______________________

از سنت مانگو ادامش بديد اوكي؟؟


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۴

هرميون جين گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۲۶ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹
از زمان های نه چندان دور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 284
آفلاین
در همين موقع مري وارد مغازه ميشه
و رزي رو عصباني پيدا ميكنه

مري:سلام رزي جون چي شده؟
رزي:دست رو دلم نذار كه خونه
مري كه ناراحت شده بود و دلش براي رزي سوخته بود
مري:آخه چرا رزي جون
رزي:بيا بزيم اينجا بشينيم برات تعريف كنم

بعد از اينكه مري ماجرا رو ميفهمه
مري:اينا واقعا بزرگ تر كوچيك تر حاليشون نميشه......اينا....اينا خجالت نميكشن

رزي:چه عرض كنن كاش كه همه مثل تو بودن

مري كه از كوره در رفته بود
مري:من يك حالي از اينا بگييييييرم
رزي:چه طوري
مري:خوب اينجوري كه دارم ميبينم همه ي اينا عضو اردو اند اگه يه بار ديگه اذيتت كردن بگو بيان پيش من

رزي:تو هم زيادي خودتو جدي گرفتيا؟
مري:چييييي دستت درد نكنه ديگه بيا و خوبي كن اصلا به من چه
آها راستي اومدم بگم تو كتابي چيزي نميخواي چاپ كني كه دستورالعمل نوشيدني هات توش باشه؟

رزي:چه فكر خوبي چرا به ذهن خودم نرسيده بود؟

مري:به همون دليلي كه به ذهن من رسيده بود

رزي:آها باشه تو انتشارش بهم كمك ميكني

مري:مگه من ناشرم....ولي.. باشه هر كمكي خواستي بگو درسته ماه رمضونه ولي الان كه بعد افطار يه ليوان نوشيدني به من نميدي؟
رزي:چرا بيا بگير
مري بعد از نوشيدن اون نوشيدنيه توپ خداحافظي كرد و رفت

ولي نصفه راه پشيمون شد و برگشت

رزي:ديگه چيه مري؟
مري:ها هيچي اومدم بگم هنوزم كلاس داري؟

...


ما به اوج باز می گردیم و بر تری گریفیندور را عملا ثابت می کنیم...منتظر باشید..


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۹:۰۰ دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۴
#99

اما رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۰ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۴ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵
از خوابگاه دختران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
زاخی:اگه احساس میکنی خیلی حالت تهوع داری دستشوئی بقله ها!...
رزی با شنیدن این حرف کفرش در میاد و داد میزنه:شما اخراجیننننننننننننن...
ایوی:ای بابا...چرا؟
رزی:همتون...بیرون...من کسی رو نمیخوام...
اما:اهه...ما قرارداد داریم.
رزی:جان؟...
فرانک:جان خودت...یعنی چه؟همینه کسی با هات دوست نمیشه دیگه!...
اما:درسته...
زاخی:این که چیز مهمی نیست!بذار بد اخلاق باشه...فرانک ما با اون چی کار داریم؟
فرانک:آره!
اما:به هر حال قرار داد داریم و تا آخر سال 2007 باید حقوقمون رو بدی...
رزی فریاد میکشه :همتون بیرون...
همه بسیج میشن:ما نمیریم...ما نمیریم...
رزی:باشه نرین...حقوق بی حقوق
اما:چه بهتر...میریم شکایت...بالاخره شکایت کنون راه افتاد...همینه دیگه...تو هنوز مگس عاشق نشدی!
فرانک:فدای سرم اگه تو خیلی تنهایی.فدای سرم اگه گریونه چشمات...
رزی که عصبانی شده بود از در رفت بیرون و داد زد:مگس های عاشق چی کارتون میشه کرد؟حیف که دلم به حالتون میسوزه...
-----------------------------------
از این خاله بازی تر فکر نکنم باشه...ولی خوب حالی میده ها...نه؟


قدرت فقط 13 و عشق فقط 3 و نفرت فقط 23



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۴
#98

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
رزی:چیییییی؟خب بزار فکر کنم باش...
تق
کوییرل:چی چیرو باشه عمرا اگه من بزارم ایندوتا کنار هم بشینن حتی اگه شده حقوقه ایوی رو خودم بدم
رزی:راست میگی؟حاضری حقوقشو بدی؟
کوییرل: هان آهان آره خب یعنی ...
زاخی:چیه باز حرف پول شد تو کم آوردی
ایوی:هاهاها بروکنار بزار باد بیاد
رزی:خب؟
کوییرل:باشه اینا پیشه هم بشینن منم میرم چو رو میارم پیش هم بشینیم ببینم کی اعتراض میکنه
همه:ممماااااااااااااااا
فرانک:چو؟پیش تو؟ روح مرلین شاد
رزی:باشه اگه تونستی بیارش بشینه پیشت قبول
اما:محاله
فرانک:به همین خیال باش
ایوی و زاخی: :bigkiss:
کوییرل:میرم میارمش
شترق(کوییرل از کلاس خارج شد)
رزی:خب کجا بودیم.هی با شما بسه کنین دیگه حالم بهم خورد





اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱:۲۹ دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۴
#97

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
ايوي:كريــــــــــوس!!!
زاخي:بابا چرا منو كر كردي!درستم كن!
ايوي:اي بابا زاخي تويي!شنواييــــــــــوس!چرا پشت در گوش وايستادي؟
زاخي:وايستادم ببينم تو چي ميگي ديگه!
ايوي:خب؟
زاخي:بابا برگرد بهش بگو اگر ميخواد حقوقتو نده ولي من و تو تو كلاس بقل هم بشينيم!
ايوي:فكر خوبيه. تو برو منم ميام
زاخي:
**ايوي مياد تو**
رزي:خب فرانك بيا اين براي تو اينم براي تو اما....خب شما رو به خير و مارو به سلامت.
ايوي:چي چي رو شمارو به خير و ما رو به سلامت؟براي منو رد كن بياد!
رزي: ولي تو همين الان گفتي حقوق نميخواي.
ايوي:خب اگر ميخواي ميتونم به جاي حقوق يه شرط برات بزارم.
رزي:چه شرطي؟
ايوي:اين كه من و زاخي تويه كلاس بقل هم بشينيم!
رزي:..........
==================
فكر كنم يكي از كوتاهترين نمايشنامه هاي خاله بازيم بود
دليلش هم اين بود كه دستم چلاقه نميتونم زياد بنويسم.درد ميگيره.ولي چون يه كم آسونه(نمايشنامه هاي خاله بازي!) ميتونيستم بنويسم حوصله نكردم.
==========================



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ یکشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۴
#96

ایواناold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۰ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گریفیندور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 246
آفلاین
رزی:حقوقاتون؟!وا.....چیزه.....یعنی...من فکر میکردم شما اینجا افتخاری کار میکنین!

ایوانا:راست میگی.....ولی خب!

اما:رد کن بیاد!

رزی:خیلی خب....طلبکارا.....بیاین تو دفتذم تا حقوقاتونو بدم!

**تو دفتر رزی**

رزی دفتری برداشت و به لیست کوتاهی که توی اون بود نگاه کرد و زیر لبی گفت:

ـــ فرانک لانگ باتم....اما رابینسون....ایوانا تینی...

ایوی:اسمیت!بابا جان اسمیت!

ـــ وقتی تو اینجا استخدام شدی هنوز با زاخی ازدواج نکرده بودی که......اینجا تو ایوانا تینی هستی!

ــ نخیر قبول نیست.....ببین رزی من الان دو روزه اعصابم خط خطیه...!

ــ خب باشه!

ــ اصلا من حقوق نمیخوام!

ــ واقعا؟!آفرین ایوی....یعنی چه بد! کجا رفتی؟!

ایوی که حسابی کنجکاو شده بود و به در بسته نگاه میکرد چوبدستیشو در آورد:

ـــ چیزی نیست.....میخوام ببینم کی اون پشت فالگوش وایساده!

---------------------------------------------

ایول......خاله بازی.....چه باحال!


!!Let's rock 'n' ROLE



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۹:۲۰ یکشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۴
#95

اما رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۰ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۴ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵
از خوابگاه دختران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
همه خارج شدند.رزی هم داشت از در کلاس میرفت بیرون که دید اما و فرانک و ایوی تو کلاس موندن.
رزی با تعجب میپرسه شما چرا نرفتین؟
اما:کار داشتیم.
رزی با تعجب میگه:چی کار؟
ایوی:مگه ما رو استخدام نکردی؟
رزی:آها..از اون لحاظ...
اما:ولی یه چیزی یادت رفته!
فرانک هم حرف اما رو تایید کرد:یه چیز خیلی مهم!
رزی:چی رو یادم رفته؟
ایوی:به...سز برجه...حقوقامون چی شد؟
رزی:مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
همه:ماااا نداره...
فرانک:حقوقمون چه در وشد؟؟
رزی:...


قدرت فقط 13 و عشق فقط 3 و نفرت فقط 23



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۱:۴۱ یکشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۴
#94

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
رزی:زاخی تو جات رو با آلبی عوض کن ایوی تو هم جات رو با کوییرل عوض کن
همه: اینجوری که باز کوییرل و آلبی پیش همن ایوی و زاخیم پیش هم
رزی:ای بابا حواس نمیزارین که ایوی تو همونجا بشین
ایوی:نمیشد شما چیزی نگین
کوییرل:زاخی مگه غیرت نداری میزای آلبی پیش ایوی بشینه
زاخی:هان آهان هی رزی حداقل یه دختر بزار بشینه پیشه...
فرانک:ای بابا
رزی:اما بر پیش ایوی بشین آلبی هم بیاد کنار فرانک بشینه فکر کنم اینطوری خیلی خوب شد
کوییرل:خب رزی درس جدید بده دیگه
رزی:بله منتظر اجازه شما بودم
زاخی:میشه بازم معجون عشق درس بدین
رزی:هیس درس امروزمون درباره معجون...
زیییییییینگ
همه:
رزی: خیله خب کلاس تعتطیل برای جلسه بعد امتحان میگیرم وای بحالتون که درس نخونین.میتونین برین
همه:
زخی و ایوی: :bigkiss:





Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۰:۲۵ یکشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۴
#93

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
رزي:بسه ديگه از اين قيافه ها نمي خواد بگيرين
زاخي:ما كي ......................
رزي:بسه........ خب همه برگردن سر جاشون
البي:مسخرمون كردي؟؟؟
رزي:نه ................... از خير امتحان عملي گرفتن گذشتم................... كسي پامي رو نديده؟؟؟؟؟
ايوي:برو تو مغازش حتما اونجاست
رزي:خوب شد گفتي
ايوي:

رزي در حالي كه سعي مي كرد بچه ها رو سر جاشون بشونه گفت:

_:ايوي و زاخي ديگه حق ندارن پهلوي هم بشينن ............... بقيه هم زودتر بشينن
زاخي:نه تا حالا مي نشستيم !
رزي:همين كه گفتم


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۶:۴۰ جمعه ۱۵ مهر ۱۳۸۴
#92

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
رزمرتا:خب ديگه بچه ها براي ميان ترم يه امتحان ميخوام ازتون بگيرم.
همه:مــــــــــا اين طوري كه ميشه بايد قبلش ميگفتي مادام!
رزي:هميني كه گقتم.همه بياين جلو.
همه:اه....چيش....مسخرشو درآورده.
رزي:كسي چيزي گفت.
همه ساكت شدن.
آلبرفورث و كوييرل در حالي كه از جاشون بلند ميشدن با هم صحبت ميكردن.
آلبرفورث:برو بابا تا ندي ولت نميكنم.
كوييرل:به من چه؟تيمت رو دوتا ضربه آزاد برد.اين نامرديه.من هي پولي به تو نميدم.
رزي:ببينم اونجا چه خبره؟شرط بندي؟
زاخي هم كه ديد وقت مناسبه شروع كرد به نچ نچ
رزي:چيه زاخي الاغ ديدي؟
زاخي: نه خانم
رزي:شما دوتا بياين جلو ديگه.از اين به بعد هم شرط بندي در محيط كلاس حرومه.بياين جلو
كوييرل:من بعد از كلاس در ميرم...آها بيا
آلبرفورث:
رزي:هي ببينم شما دوتا نميخواين بياين جلو؟
زاخي:كي خانم من؟
رزي:آره.نه پس من!كي به غير از شما دوتا اونجا هستش؟
زاخي به خودش و ايوانا نگاه ميكنه و به دور و اطراف هم نگاه ميكنه:هيچ كس خانم
رزي:خب پس لشتونو بردارين بياين اينجا!!
زاخي:چقدر خشن! بيا ايوي جون بريم جلو.
و دست در دست هم ميان جلو.
رزي:هــــــــــــــــــوي.....اينجا كلاسه ها!خيابون شانزه ليزه نيست كه دست همو گرفتين هلك هلك مياين جلو.
زاخي و ايوي:
زاخي:بريم ايوي جون
ايوي:بريم زاخي جون
زاخي و ايوي: :bigkiss: :bigkiss:
رزي:اوهـــــــــــــــــــــــــوي.....چه خبرتونه!اين كارا براي خونه!اينجا كلاسه بياين جلو!
زاخي و ايوي:
------------------------------------------------------------------
تا حالا نمايشنامه خاله بازانه تر از اين ديدين؟ (نه شوخي كردم به اين خوبي...هميني كه هست!)








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.