من جادو رو دوست دارم چون فرق زیادی با زندگی ای که دارم میکنه.
توش میشه به آرزو ها رسید ولی الان نمیشه.یعنی میشه و لی وقت خیلی میخواد.
تو جادو یه ورده و یه چوب جادو...
هری: امین حیایی
رون: مجید صالحی
هرمیون: پگاه آهنگرانی
دامبلدور: جمشید مشایخی
سوروس اسنیپ: حمید گودرزی(my love)
چو چانگ: شیلا خداداد(خوشگل نیست ولی اگه قرار بود دختر خوشگا باشه واقعا تو هری پاتر به جای او دختره که اسمش یادم نیست مهناز افشار)
گیلدروی لاکهارت: محمد رضا گلزار
دراکو: حسام نواب صفوی
هگرید: شریفی نیا
سریوس بلک: بهرام رادان
لونا لاوگوود: شقایق دهقان
فلور دلاکور: میترا حجار
بلاتریکس لسترنج: مهناز افشار
تام ماروولو ریدل: بازم حمید گودرزی!(اگه سیریوس و بهش ندم تام رو بهش مدم.برا سیریوس هم ایرج نوذریشایدم برعکس.جفتش میاد به هر دو تاش)
سدریک دیگوری: مهدی سلوکی
خانم ویزلی: ثریا قاسمی
من برای دهمین بار تو این تاپیک پست زدم.خیلی با حاله!
هری:پارسا پیروز فر
هرمیون: مهناز افشار
رون:حسام نواب صفوی
چو چانگ:شیلا خداداد
فلور دلارکو:پگاه آهنگران
ویکتور کروم:پژمان بازغی
دامبلدور:جمشید مشایخی
هاگرید:محمدرضا شریفی نیا
مک گونگال:ثریا قاسمی
اسنیپ:حمید گودرزی
لرد ولدمورت:ایرج نوذری
سیریس:بهرام رادان
ببخشید به من گفتن اگه میخوام گروهمو عوض کنم باید اینجا بگم.من میخواستم برم اسلیترین ناظر گریفیندور یعنی بیل گفت اینجا یه پست بزنم.
فقط در صورتی میتونی گروهت رو عوض کنی که کمتر از یک ماه از عضویت گذشته باشه نه کمتر از یک سال.اگه میخوای تو گروه دیگه ای باشی لطفا با یه شناسه و شخصیت جدید دوباره خودت رو معرفی کن در غیر صورت اصلا امکان نداره.موفق باشی
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۱ ۱۱:۴۸:۴۹
من از طریق یکی از دوستام به نام نوشیار که البته یادم نیست شناسش درست چی بود،با سایت آشنا شدم...
از نظر من کتاب 3 از همه بهتر بود.
دلیل:من از شخصیت سیریوس خوشم اومد و ماجرا نسبت به بقیه بهتر بود.از نظر من.و مشت هرماینی به مالفوی خیلی حال داد.
من اگه جادو گر میشدم سعی میکردم بازیکن خوبی برای کوییدیچ باشم و از شنل نامرعی خیلی استفاده میکردم.با کروشیو مدیرمون رو شکنجه میدادم و یه سکتوم سمپرا به میگل میفرستادم.
بیشتر اوقات به هاگزمید میرفتم و راه فرد و جرج رو ادامه میدادم!
سلام.مدیران و ناظران گرامی من یه سوال داشتم و درست نمیدونستم کجا باید بگم.
ببخشید اگه این جا جاش نیست.
من میخواستم این شناسمو پاک کنم یا اگه میشه گروهم و شناسه نمایشیم رو عوض کنم.اگه امکانش هست من رو راهنمایی کنید که شناسه ی دیگه ای درست کنم و یا همین رو شناسه نمایشیش رو عوض کنم و دوباره معرفی شخصیت کنم؟
ممنون.ارادتمند شما
اما رابینسون.
تو مسنجر براتون توضیح دادم امیدوارم دیگه مشکلی نداشته باشید.
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۰:۳۲:۴۷
اما در حالی که دنبال مادام رزمرتا می گشت داد زد:دابی...
دابی در حالی دستپاچه شده و از داد اما ترسیده بود به طرف اما دویید و گفت:بله؟
اما:رزی رو ندیدی؟
هنوز دابی جواب نداده بود که رزی از پله ها پایین اومد.لباس زیبایی پوشیده بود و پاشنه ی کفش هایش سر و صدای زیادی تولید کرده بود.
رزی با خشم نگاهی به اما انداخت و گفت:چه خبرته این جا رو گذاشتی رو سرت؟
اما با شیطنت خندید و گفت:اومدم پیشت!
و چشمان سرمه ای اش(!) برق زد!
به طرف رزی دویید و بوسه ای بر گونه اش زد.
رزی که حسابی حرسش در اومده بود گفت:بس کن این لوس بازی ها رو.چی کار داری؟
-اومدم بیام کلاس،کار کنم،درس بدم!
رزی که اصلا حوصله نداشت گفت :امر دیگه ای؟
اما نگاهی به زری انداخت.نیشخندی زد و گفت:بقیشو ایمیل میکنم برات،اه ببخشید با جغد میفرستم.بیام؟
رزی که خاطرات بدش رو با اما فراموش نکرده بود گفت:از فرانک چه خبر؟
اما :نیدونم.
رزی:اوا بچه این چه طرز حرف زدنه؟
اما به طرف صندلی رفت .خمی به ابرو داد و گفت:نمی خای بگی بشینم؟
رزی آروم گفت خدا به دادم برسه...
این مشکل بزرگی دوستم می گفت با این سانسور ها حتی دعوای هرمیون و رون و دوستیشون هم معلوم نشد.این طوری آدم هیچی از کتاب سر در نمیاره و بعد هم نمیتونه پیش بینی خوبی برای کتاب های بعدی بکنه...