زمان : کتاب اول هری پاتر . مکان : درمانگاه هاگوارتز
- آه ... هری ، طرفدارانت الان داخل سرسرا منتظرتن !
دامبلدور که پایین تخت ایستاده بود ، این را به هری گفت و دانه ای برتی باتز با طمع همه چیز در دهانش گذاشت .
- چــــــی ؟ گفتین طرفدارانم ؟ اما...
- آره ، هری اون چیزی که بین تو و کوییرل اتفاق افتاد ، دیگه یه راز نیست و همه می دونن . تو الان طرفدارهایی داری که نگرانتند ! من تو رو خیلی دوست دارم ... مادام پامفری هم توی سرسراست ، هری ... داری دیونم می کنی ! دیگه نمی تونم تحمل کنم . بیا بغلم
دامبلدور به طرف هری شیرجه زد و آموزش کلاس خصوصیش را آغاز کرد …
زمان : کتاب دوم هری پاتر . مکان : دفتر دامبلدور
دراکو مالفوی نگران رو به روی دامبلدور ایستاد و منتظر ماند تا او حرفش را شروع کند .
- دراکو ، هری می گه که تو تالار اسرار رو باز کردی ! راست می گه ؟
دراکو که در آرزو می کرد ، ای کاش خودش تالار اسرار را باز کرده بود ، گفت :
- نه ، پروفسور من این کار رو نکردم . حالا می تونم برم ؟
دامبلدور که لحظه به لحظه به دراکو که عقب عقب می رفت نزدیک می شد ، گفت :
- نه ، حالا چه عجله ای ؟ می تونیم یه شیرموزی با هم بخوریم ! تو هم سیفیتی هم موهای طلای داری ، تمام چیزایی که گلرت داشت ، امیدوارم بقیه چیزا هم مثل اون باشه
- نه … نه پروفسور …
- چرا !
…
زمان : کتاب سوم هری پاتر . مکان : دفتر دامبلدور
هرمیون کتاب های سنگینی را که در دست داشت با احترام روی میز دامبلدور گذاشت .
- پروفسور ، آیا اون زمان برگردونی که گفته بودین رسیده ؟
دامبلدور که گردن آویزی را به نشان داد گفت :
- بله ، دوشیزه گرنجر ! بفرماین .
هرمیون زمان برگردان رو از دست دامبلدور گرفت و پرسید :
- خب ، قربان حالا چطور باید ازش استفاده کنم ؟
- صبر کن ! الان می ندازمش گردن دوتامون و بهت می گم !
دامبلدور که خیلی (؟) به او نزدیک شده بود تا گردن آویز را ببندد ، جیغی از خوشی کشید
- واو … هرمیون حدس می زدم تو پسر باشی ! می گفتم که از هیچ دختری اینقدر خوشم نیومده .
هرمیون که رنگ از رخش پریده بود پرسید :
- اما شما از کجـــــــــــا …؟
- عزیزم فعلا چیزای مهمتری وجود داره …. اون بعدا ! بیا بغل عمو دامبل
…
زمان : کتاب چهارم هری پاتر . مکان : یکی از کلاس های هاگوارتز
- سدریک امروز می خوام آموزش های لازم رو برای مرحله ی دوم بهت بدم ! اون کاری رو که گفتم انجام دادی ؟
سدریک که تخم طلایی را در دست داشت ، جواب داد :
- بله قربان ! فهمیدم که باید توی مرحله ی دوم چی کار کنم .
دامبلدور از اینکه سدریک منظور او رو نفهمیده بود آهی کشید .
- مهم نیست ! حالا که می دونی باید زیر آب بری ، بهتره اول شنا کردن رو یادت بدم ! خب ، حالا لباس هات رو در بیار که حس کنیم اینجا رودی ، دریایی یا چیزیه !
- اما پروفسور … خجالت می کشم
دامبلدور که شنلش را باز می کرد گفت :
- خجالت که نداره . من اول شنا می کنم
…
زمان : کتاب پنجم هری پاتر . مکان : محفل ققنوس
دامبلدور آهسته وارد اتاق سیریوس شد و به کنار تخت او رفت .
- سیریوس می دونستی که به غیر از من و تو کسی توی خونه نیست ؟
سیریوس که ظاهرا خواب اما بیدار بود جواب داد .
- خب که چی ؟ می دونم !
دامبلدور خنده ای نخودی کرد و گفت :
- می گن وقتی آلبوس دامبلدور با یک پسر یا مرد توی یه اتاق تنها باشن ، نفر بعدی که وارد میشه شیطونه !
- وای نه !
- وای بله !
زمان : کتاب ششم هری پاتر . مکان : دفتر اسنیپ
اسنیپ به فکر فرو رفته بود و به شیشه های معجون هایش خیره شده بود . آلبوس دامبلدور هم که در اتاق بود با حرفی تمرکز او را به هم زد .
- ببین سوروس ، من امسال اجازه دادم معلم دفاع در برابر جادوی سیاه بشی هم اجازه دادم که در آخر من رو بکشی ؛ فقط بخاطر یه جلسه کلاس خصوصی ناقابل . من از موی روغنی خیلی خوشم میاد ، اومدم دیگه ممانعت هم کاری از پیش نمی بره !
سوروس اسنیپ با اجبار قبول کرد …
زمان کتاب هفتم هری پاتر . مکان : بهشت
دامبلدور پشت کامپیوترش نشست ، بعد از کمی انتظار وارد اینترنت شد . یاهوسپس ورود به یکی از روم های بهشت .
آلبوس : یه پسر پی ام بده !
یه پسر : پی ام .
آلبوس : عضو جادوگران هستی ؟
یه پسر : آره ، شناسم درکه !
آلبوس : وبکم می دی ؟
یه پسر : نه !
آلبوس از میان آیکون برنامه هایش که روی دسکتاپ بودند یکی را که می توانست وبکم دیگران را بی اجازه روشن کند ، باز کرد .
آلبوس : اه ... من رو سر کار می ذاری ؟ تو که دنیسی !
دنیس : ها ها ...
آلبوس پس از نوشتن پیغامی چوبدستش را به طرف آی دی دنیس گرفت و زمزمه کرد بلاکیوس !
آلبوس سند را زد و پیغام را هم فرستاد .
آلبوس : تو از این به بعد یه بلاک بدون مدت و دائمی هستی که نه می تونی وارد چت شی نه جادوگران ! حالا برو بخند .
پ. ن1 = این زمان و مکان های متفاوت برای نشان دادن اینه که دامبلدور هر کجا که باشه کلاس خصوصی برگزار می کنه .
پ. ن 2 = درسته که ورد بلاکیوس مربوط به قسمتی از این پست می شه اما … اینم راهیست .