هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   5 کاربر مهمان





كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۵

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
به نام او که ما را اصیل پاک آفرید!


1. به نظر شما چرا در عصر بنیان گذاران هاگوارتز، وردسازی از رونق خود افتاد؟ (10 امتیاز)

عصر بنیان گذاران هاگوارتز، درست هم زمان با جادوگران بسیار مطرح افسون ساز در یونان و روم بود. جادوگرانی مثل رادانت و هاراشمینتیوس که در حدود 1000 سال پیش قدرت های افسون سازی جهان در علوم جادوگری بودند و حتی جادوگرانی به قدرتمندی سالازر اسلیترین یا گودریک گریفیندور در انگلستان هم در مقابل آنها هیچ بودند. صرفا دلیل اصلی ای که موجب شد در این دوره افسون کمتر شود، ترس از وجود جادوگران پلید و شیطانی صفت نظیر همین رادانت بوده است. زیرا این افراد در جهان جادوگری یک جورایی که حکومت خود مختار برقرار کرده بودند و در صورتی که متوجه اختراع افسونی می شدند، بلافاصله در تلاش بودند که آن را نابود کنند، زیرا اشخاصی مثل رادانت علم افسون سازی و طلسم را فقط لایق خود و خاندان خود می دانست که این افکار و نظریات او امروزه جایگاهش در سطل آشغال افکار وزارت سحر و جادو می باشد! لذا می توان به طور رسمی ترس را عامل افت علم افسون سازی در اعصار بنیان گذاران هاگوارتز دانست.
خود بنیان گذاران هاگوارتز، طبق شواهد هر کدامشان حداقل 10 افسون ساده و 5 افسون پیچیده اختراع کرده اند که راز اکثر آنها برای جادوگری مثل رادانت فاش نشده است. جادوگران بسیاری بودند که در شغلشان در اصل اختراع افسون بوده است که متاسفانه یا به علت اختراع آن همانطور که ذکر شد از میان برداشته می شدند و افسونش نابود می شد یا اینکه از لو دادن افسون خودداری می کردند. جادوگران بسیاری بزرگی نظیر کاراز میسلنویج روسی که تبحر زیادی در اختراع افسون داشت و در آن هزار سال پیش جزو مطرح ترین های دنیای جادوگری در روسیه شمرده می شد در مقابل رادانت و نظیر آنها ایستاد و متاسفانه جان باخت و افسون " رانگیتز" وی که با 20 سال تلاش اختراع شده بود، نابود گشت. البته علاوه بر ترس می توان عامل کمبود اطلاعات در مورد اختراع افسون را دلیل دیگر این موضوع عنوان کرد. در آن عصر، اطلاعات و مطالب بسیار مهم و اصول ها و منطق های رسمی اختراع افسون طبقه بندی شد. در واقع این اطلاعات دیگر در دست افرادی از قشر عادی جامعه نبود. بلکه کمتر کسی قادر بود به آن اطلاعات دسترسی یابد. این اعمال انگیزه را میان افسون سازان و مخصوصا استعدادهای جوان این علم پایه در فنون جادو کمرنگ کرد و موجب شد که این افراد فکر اختراع افسونی جدید را از سر خود بیرون آوردند. اما بودند استعدادهایی جوانی که از همان هاگوارتز تازه تاسیس آن عصر کشف می شدند اما یکی پس از دیگری با شکست روبه رو می شدند. گفته می شود آن اطلاعات طبق بندی شده چند باری سرقت شد اما بلافاصله کشف و مجددا طبقه بندی شد.


2. مشخصات فردی تالاس کارکاروف را بنویسید؟ ( 15 امتیاز)

نام کامل: تالاس روجیر ایوانز کرومونز آلیاس مانتوماکوی کارکاروف
تاریخ تولد:
1050 میلادی (بورگاس)
تاریخ وفات:
1130 میلادی (صوفیا)
شماره شناسنامه: -10000
نام بابا: روجیر ایوانز کرومونز آلیاس مانتوماکوی کارکاروف
نام ننه: ماریا هلنز کریپز وودنات
رنگ چشم: ارغوانی متمایل به صورتی
گروه خون: فاقد گروه خون( به جای خون، آبلیمو در بدنش جریان داشته! )
وزن در حین تولد: 50 کیلوگرم
وزن در حین مرگ: 2 کیلوگرم ( پس میدونسته رژیم چیه ! )
قد حین مرگ: 66 سانتی متر
مارک کفش: آدیداس
مارک و مدل گوشی: نوکیا، مدل 0001 ( گویا دوربین هم داشته ! )
تعداد موهای روی پوست: 5 عدد به اندازه هر کدام 3 میلی متر ( آن هم فقط روی کله شریف ! )
دسته جارو: نیمبوس 1
ورزش مورد علاقه: کوییدیچ در اقیانوس( در حال حاضر این ورزش از میان ورزش های جادویی حذف شده است ! )
ثروت نهایی: یک میلیارد و پانصد میلیون گالیون تقلبی ! ( تو کار چاپ سکه تقلبی بوده! )
علاقه ها: ولخرجی ! ( راه به راه پول خرج می کرد، کنفرانس تخیلی و مسابقه می ذاشت ! )
شماره تلفن خونه: در دسترس نیست( بهتر چون اشغاله، مشترک ما در نت به سر می برند)
شماره موبایل: دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است!


زندگی نامه:

وی در سال 1050 میلادی، در شهر کوچولوی بورگاس از شهرهای توابع صوفیه، پرید تو دنیا ! در اولین حرکت خود در سن یک روزگی، دو تن از انگشت های مادرش را با دندان های تخیلی( منظور همون لب تیزه) تکه تکه کرد و بلعید. طی این حرکت نا پسند وی ا به بازداشتگاه نوزادان مجرم منتقل کردند. بعد از گذشت چند روز زمانی که وی 1 ماهه شد، به دادگاه منتقل شد اما نتوانست با وکیل خودش از خود در مقابل مادر شاکی اش دفاع کند. قاضی برای وی 5 سال حکم زندان برید. روزها می گذشت. و این نوزاد همینطور در زندان نی نی ها بزرگ می شد. در فکر یک انتقام شیرین از مادر بود. در همین حین مخش زده شد و خلاف گشت. از سیگار شروع کرد و تا 3 سالگی به طور کامل معتاد به کراک و ماری جوانا و انواع کوکائین آپدیت و به روز شد. اما یکسال بعد در 4 سالگی توبه کرد و گفت: خدایا توبه ! سپس در 4 سالگی به علت رفتار خوب و زندانی بسیار برتر و عالی، یکسال زودتر آزاد شد. فکر انتقام از ننه را از سر بیرون آورد.
اکنون تالاس کارکاروف 5 ساله آواره کوچه و خیابون بود، فقر در جامعه بیداد می کرد، و به دنبال آن جنایت! اما وی به سراغ جنایت نرفت، تصمیم گرفت که آستینی برای خود بالا بزند. لذا به مدت یکسال عاشق دختر جوان بیست ساله ای شد. فرصت را غنیمت شمرد و یک روز با دسته گل رفت جلو:
- زن من میشی؟
-
-
- آقا کوچولو، خونتون کجاست، از مهد کودک در رفتی؟ نه اینکارا بده...
و این عشق را از دست داد، و کار سرقت را پیش گرفت، سرقت های فوق پیشرفته که هیچ وقت شناسایی نمی شد و گیر نمی افتاد. پول ها رو جمع کرد و زد رفت تو انگلستان! حالا او یک جوان رشید 50 ساله بود و از اوج جوانی خود کیف می کرد. و بعد تبدیل به یک لرد انگلیسی شد. یک تشکبلات خفن و مایه و تیله و اینا دیگه ! بعد به همراه پدر بزرگ پدر بزرگ پدر بزرگ پدر بزرگ فیفتی سنت 50 cent که وان سنت 1 cent نام داشت، اولین آلبوم رپ سنتی خود را بیرون داد که هواداران زیادی در موسیقی جادویی بدست آورد. سپس یادی از جوانی کرد و در سن 55 سالگی با یک خانم خفن 50 ساله پیوند بست.
بعدش یاد جوونا افتاد، استعدادهای نهفته در اختراع افسون و این چیزا! مسابقات و کنفرانس ها تخیلی بسیار با حضورهای پرشور برگزار کرد و پول حروم خود را در این راه ها صرف کرد، کنفرانس های خفنی که در بهترین آنها تعداد حضار دو رقمی شد و در کل همه شده 10 نفر که خیلی پرشور بود در تاریخ کنفرانس ها!
در نهایت تو سن 80 سالگی از یک پله لیز خورد و افتاد زمین مرد !



3. خلاصه درس را در دو خط شرح دهید؟ ( 5 امتیاز)

تدریس ارائه شده، در مورد رونق علم مادر و پایه افسون سازی و طلسم ها در فن جادوگری بود است که در زمان و عصر بنیان گذاران هاگوارتز، به دلایلی از رونق آن کم شده و افرادی که آمدند و سرمایه های خود را در این راه با برگزاری مسابقاتی افسون سازی جوانان را به پا داشتند تا در این علم پایه انقلابی به وجود آورند! همچنبن در مورد شاهکار افسون سازی آقای "هدویگ بود" اشاره شد که در اینجا بحث سرعت عمل به میان آمده است.


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۰۷ چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۵

اما دابزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۹ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۳
از تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 457
آفلاین
1.به نظر شما چرا در زمان بنيان­گذاران هاگوارتز وردسازی از رونق خود افتاد؟
تا قبل از برپايي مدرسه­ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز وردهای زيادی ساخته شد.اما تعداد کسانی که با اين وردها و طرز استفاده از آن­ها آشنا بودند بسيار اندک بود.بنابراين چهار تن از جادوگران فرهيخه مدرسه­ای را به راه انداخته و در آن اجرای وردهای ساخته شده را آموزش مي­دادند.لذا در اين زمان توجه اکثر جادوگران به آموختن وردها جلب شد و ساختن وردهای جديد به تعويق افتاد.تنها افراد قدرتمندی که نياز به آموختن وردها نداشته و همه را از بر بودند وردسازی را در اين زمان نيز ادامه دادند.
2.مشخصات فردی تالاس کارکاروف.
تالاس کارکاروف،جادوگر ثروتمند بلغاری،با برگزاری مسابقات سالانه­ی وردسازی نقش مؤثری در اختراع وردهای جديد ايفا کرد.جايزه­ی اين دوره مسابقات که به اختصار "تک" ناميده می­شد،انگيزه­ی خوبی برای شرکت جوانان بود.
کارکاروف که درتمام طول عمر خود حتی يک ورد نيز اختراع نکرد هميشه اعلام مي­داشت: "من عضو کوچکی از جامعه­ی جادوگران و طالب پيشرفت همنوعان خود هستم؛از اين جهت همت گماشته­ام که نيمی از ثروت خود را کنار گذاشته و صرف جذب مبتکران وردسازی نمايم".
کارکاروف با وجود ثروت کلانی که داشت و همچنين برخورداری از خصوصيات ظاهری منحصر به فرد هيچ­گاه همسری اختيار نکرد زيرا اراده کرده بود که مال و اموالش هيچ وارثی جز پيشرفت علم جادو نداشته باشد.
او هيچگاه تاريخ تولد و يا سنش را فاش نکرد اما هنگامی­که از دنيا رفت،شفا دهندگان سنت مانگو سن حدودی وی را بين هفتاد تا هفتاد و پنج سال اعلام کردند.
3.خلاصه­ی کلاس در دو خط.
اختراع ورد 1034 سال پيش شروع شد.مرلين از پيشگامان وردسازی و کارکاروف با برگزاری مسابقات،گسترش دهنده­ی اين کار بود.وردسازی در زمان موسسان هاگوارتز از رونق افتاد.



Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۸:۱۴ چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
1-به نظر شما چرا در زمان بنیان گذاران هاگوارتز وردسازی از رونق خود افتاد؟1 خط هم مورد قبول هست ولی در یک خط باید نکات بسیاری گنجیده شده باشد.

در زمان نبیان گذاران هاگوارتز چهار بنیانگذار از قوی ترین جادوگران و ساحره های آن زمان بودند و تنها این افراد قدرت ساختن ورد را داشتند ولی چون سرگرم ساختن مدرسه و پیدا کردن دانش آموز بودند این کار را انجام ندادند و در نتیجه این کار از رونق افتاد!!!

2-مشخصات فردی تالاس کارکاروف(15 امتیاز)

نام:تالاس
نام خانوادگی:کارکاروف
میزان سواد:دیپلم جادوگری
این شخص فردی با صورت چین و چروک خورده که در بالای ابروی سمت چپش یک زخم عمیق بود این زحم در همان مسابقه مذکور به وجود آمده بود...اگر دیگر مشخصات این فرد دست راست خودش بود که در روی آن علامت ماهی (ماه) به رنگ مشکی کشیده شده بود
دیگر مشخصات خاصی نداشت ...

3-خلاصه درس در دو خط(5 امتیاز)

ورد سازی در سال 1034 اغاز شده است . مسابقاتی در همون سال برای ورد سازی برگزار شد ... این ورد سازی ادامه داشت تا زمان بنیانگذاران مدرسه !!!


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۵۶ سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵

ویولت بودلر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۰ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۵۳ شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
از اون یارو خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1548
آفلاین
به نظر شما چرا در زمان بنیان گذاران هاگوارتز ورد سازی از رونق خود افتاد؟
این امر دلایل متفاوتی میتواند داشته باشد ولیکن یکی از دلایل از رونق افتادن ورد سازی به وجود آمدن هاگوارتز.ظهور 4 جادوگر قدرتمند در زمینه ورد سازی و در پی آن افزایش راحت طلبی جادوگران و ساحره ها است.در آن زمان هنگامی که مردم دیدند دو جادوگر و دو ساحره قدرتمند در حال ساختن ورد های مختلف هستند تصمیم گرفتند که وردسازی را به آنها سپرده و فقط از وردهای اختراع شده آنان استفاده کنند.
مشخصات فردی تالاس کارکاروف.
نام:تالاس
نام خانوادگی:کارکاروف
نام پدر:جیمز
سال تولد:26 ژوئن 1146
سال وفات:26 ژوئن 1216
مشخصات ظاهری:قد بلند.موی مشکی.وزن:متاسفانه کسی ایشون رو وزن نکرد.چشم آبی.ریش مدل مرلینی.(در زمان حیاتشون این مدل ریش مد روز بود.)صورت گرد و چاق.
محل سنگ قبر:کنار گور مرلین.
دلیل انتخاب این محل:زیرا وی پس از مرلین دومین نفری بود که به ورد ها و طلسمات ارج نهاد و در این راستا فعالیت ها بسیاری کرد.
یکی از ورد های مشهور:گروهی از مورخان معتقدند عجیب ترین وردی که وی اختراع کرد وردی بود تاریخ مرگ انسان را به خواست او تغییر میداد.وی پس از این که خود از این ورد استفاده کرد و تاریخ مرگ و تولدش را یکسان نمود بلافاصله چوبدستی اش را شکست و ورد نوشته شده بر روی کاغذ را در آتش انداخت و تنها گفت:اشتباه کردم...هرچند گروهی دیگر معتقدند که این تنها یک افسانه است و بر حسب تصادف تاریخ تولد و مرگ وی یکیست.
محل تولد:در این مورد نیز شبهات بسیاری وجود دارد که معتبر ترین گفته حکایت از تولد وی در مجاورت مزرعه گندمی واقع در سوئیسارد.
خلاصه درس در دوخط
ورد سازی از 1034سال پیش شروع به اختراع شدن کرد.اولین ورد ساز مرلین.دومین نفر تالاس کارکاروف و سومین نفر هدویگ بود.بود.


But Life has a happy end. :)


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۷ سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵

هرمیون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۳۶ دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۶
از هرجا که حال کنیم. که فعلا هیچ جا حال نمیکنیم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
سلام بر همه
1-به نظر شما چرا در زمان بنیان گذاران هاگوارتز وردسازی از رونق خود افتاد؟1 خط هم مورد قبول هست ولی در یک خط باید نکات بسیاری گنجیده شده باشد.
باید بگم که غرور میتونه یکی از عواملش باشه. مورد دوم هم میشه به کم بودن سوژه اشاره کرد. ورد خوب وردیه که سوژه زیاد داشته باشه و همه جا به درد بخوره. چون سوژه نبوده ملت تو کف می موندن. البته چند تا افسانه هم هست که میگه مرلین به خاطر توهین به آفتابش ورد سازی رو قدغن کرده بعضیا هم عامل دیگه ای رو مرجع قرار داده و میگن که همه چیز زیر سر سالازار بوده و ملت رو احمق بار اورده.

2-مشخصات فردی تالاس کارکاروف(15 امتیاز)
نام: تالاس جینگل کارکاروف
نیک نیم ( اسم مستعار ): تالاس کنگ فو.
تولد و وفاتش به گفته برخی از افراد کاملا صحیح در دست نیست اما میگن تو 1410 سال پیش به دنیا اومده بوده و آخرا ( 1300 )هم به خاطر غر غر ها و زرت و زرت های زنش جون داده بدبخت.
بعد از کلی دنگ و فنگ و از اونجایی که پدرش دختر میخواست و می خواستن سقطش کنن به دنیا اومده. از همون اول بیچاره عقده ای بوده اما میگن سر بزرگ و در نتیجه مغز بزرگی هم داشتهالبته اعتقادی هم وجود داره مبنی بر اینکه سر راهی بوده. اما همه اعتراف کردن که اون زرنگ بوده. تو دفتر خاطراتش گفته که از 5 سالگی شروع کرده به یادگرفتن جادو و تو 7 سالگی تونسته همه چیز رو بصورت مقدماتی یاد بگیره. اولین وردی که ساخت ورد ریش تراش بوده برای اینکه به پدرش بفهمونه جادو کردن و ورد ساختن کار بدی نیست. بعد ها وقتی 10 سالش میشه تصمیم می گیره یه ورد درست و حسابی بسازه که ما از اسمش اطلاع درستی نداریم اما گفته شده که اولین وردش در مورد درست کردن دسر و بستنی بوده. بعدها یه کافی شاپ میزنه توپ و وضعش خوب میگیره و گالیونیر ( همون میلیونر خودمون ) میشه. البته ما به علت تار بودن چشممون اطلاع درستی در مورد انکه کجا و کی زن میگیره نداریم اما میگن زنش خیلی غرغرو بوده و همون دقش داده.
شایعه درباره زندگی وی: از من نشنیده بگیرین اما میگن جنیفر لوپز و شهبال از نوادگان اون بودن.

3-خلاصه درس در دو خط(5 امتیاز)
مرلین به طور حتم قدرتمندترین و اولین وردساز جهان بوده و هست همچنین در مورد تالاس کارکاروف بحث شد که ما تونستیم با هزار دنگ و فنگ زندگیشو از وسط قبرش بکشیم بیرون. البته شما گفتین که رکورددار اختراع ورد دست کسی بوده به نام هدویگ بود.

با تشکر
ایلیا


ما بدون امضا هم معتبریم


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۲ سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵

كورن اسميت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۷ شنبه ۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۱۶ چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۷
از کوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 352
آفلاین
1-به نظر شما چرا در زمان بنیان گذاران هاگوارتز وردسازی از رونق خود افتاد؟1 خط هم مورد قبول هست ولی در یک خط باید نکات بسیاری گنجیده شده باشد.

زمانی بنیان گذاران هاگواتز تصمیم به ساخت مدرسه گرفتند که تعداد ورد ها بسیار زیاد شده بود و این چهار نفر ساخت مدرسه برای فراگیری این همه ورد را لازم دیدند.
درواقع این بنیان گذاران نبودند که باعث از رونق افتادن ورد سازی شدند بلکه در دوره ی آن ها این اتفاق افتاد که علت آن افزایش تعداد ورد ها و نبودن سوژه برای اختراع ورد جدید بود.

2-مشخصات فردی تالاس کارکاروف(15 امتیاز)

نام و نام خانوادگی:تالاس گرامز کارکاروف
تولد: 16 آگوست سال 1245
وفات:5 اکتبر سال 1321
محل تولد:شرق بیزانس(جایی در حدود اوکراین امروزی)
زندگی نامه:وی در شهر ساتپارتا در شرق بیزانس به دنیا آمد.پدر او که گرامز نام داشت یکی از درباریان ثروتمند بود که وزارت قصر ها را به عهده داشت.
از آن جا که در قرن سیزدهم میلادی زمینه برای تحصیل جادوگران فراهم نبود فقط جادوگران محدودی استعداد های خود را کشف می کردند و سپس به عنوان جادوگر قصر فعالیت می کردند.
در این بین تالاس کارکاروف در سن 16 سالگی توانست جادوی نهفته در وجودش را بیدار کند و استعداد های درونیش را کشف کند.با این اتفاق او کاملا متحول شد و برای فراگیری علوم جادویی به شمال بیزانس سفر کرد تا در نزد تلیور جادوگر تعلیم ببیند.
او ده سال در نزد تلیور زندگی کرد.پس از مرگ تلیور او آن جا را ترک کرد و به شهر و دیار خود بازگشت.
او به دنبال استعداد های جادویی گشت تا با جمع کردن آن ها بتواند یک حکومت قدرتمند تشکیل دهد.
در آن دوره ورد های کمی وجود داشت و این ورد ها معمولا مختص یک فرد بود و ورد های که جادوگران می دانستند با هم فرق داشت.
تالاس با زدن اعلامیه ی بزرگی در مرکز شهر از مردم دعوت کرد تا در مسابقه ی ساخت ورد شرکت کنند.
این مسابقه از نظز ماگل ها مسخره به نظر می رسید و گمان می کردند فردی دیوانه این اعلامیه را زده است.
در هر صورت تالاس توانست در روز جمعه 19 می بیست و سه جادوگر را از سراسر منطقه جمع آوری کند.او ورد های تک تک آن ها را جمع کرد و تصمیم گرفت با ایجاد یک مدرسه ی کوچک این ورد ها را به دیگر جادوگران نیز بیاموزد.
ولی با باخبر شدن پادشاه از مسئله ی حکومت جادوگری تالاس دستگیر شد و به جزیره ای در دریای سیاه تبعید گشت.
او در آن جا به فعالیت های خود ادامه داد و کتابی درباره ی ورد ها نوشت.

3-خلاصه درس در دو خط(5 امتیاز)

ورد سازی از قرن دهم آغاز شد و تا قرن 15 رونق داشته است.تا اینکه با کاهش سوژه ساخت ورد از رونق افتاد و فقط توسط جادوگران بزرگ انجام گرفت.


ویرایش شده توسط كورن اسميت در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۳ ۲۲:۱۹:۲۴

[b][size=medium][color=336600][font=Arial]ما همگی اعتقاد داریم که باید خدا را کشف کرد.دریغا که نمی دانیم هم چنان که در انتظار او به سر می بریم ، به کدام درگاه


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
جلسه سوم:تاریخچه ورد و وردسازی

کلاس ساکت تر از همیشه بود.کارکاروف استاد درس افسونها پشت میز خود غرق در صحیح کردن اوراق زیاد تکالیف دانش آموزان بود.

بعد از چند دقیقه ایگور بلند میشه و شروع به صحبت کردن میکنه:
-اولا دو جلسه بعدی ما خیلی مهم هست و حتما تعداد زیادی از سوالات امتحانی از آنها می آید.
جلسه4:طلسم ها نابخشودنی
جلسه5:چگونگی ساخت ورد-قوانین اجرای ورد ها

-بریم سر درس که دیر نشه من آخر کلاس ورقه ها را صحیح میکنم و بهتون میدم.هدویگ یک بار دیگه بری طرف میز دخترا من میدونم و تو.
و با چوب دستی به تخته میزنه و مطالب درسی ظاهر میشود.

تاریخچه ورد
ورد از 1034 سال پیش شروع به اختراع شدن کرد.مرلین در اولین اختراع خود وردی ساخت که بتواند برای او غذا ایجاد کند.بعد ها فردی به نام تالاس کارکاروف که فردی ثروتمند بود با برگزاری مسابقه ای در مورد اختراع ورد شور و حال جدیدی به این کار داد.جایزه نفر اول این مسابقات 24 گالیون معادل 1000 گالیون امروزی بوده است.او با این کار خدمات زیادی به جامعه وردسازی کرد.
بعد از او حدودا 300 سال بعد هدویگ بود(hedwig bood)با اختراع 26 ورد در 5 دقیقه رکورد جدیدی ثبت کرد که همین کار او جوانان بسیاری را را جذب این کار کرد.
وردسازی ادامه داشت تا در زمان موسسان هاگوارتز از رونق خود افتاد و هر ازگاهی وردی اونم توسط افراد قدرتمند ساخته میشده است.

دانش آموزان که خواندن مطالب را تمام کرده بودند نگاهی به دور و اطراف خود کردند و به ایگور که پشت میز خود در حال تصحیح کردن ورقه ها بود با حیرت خیره شدند.

تکلیف:
1-به نظر شما چرا در زمان بنیان گذاران هاگوارتز وردسازی از رونق خود افتاد؟1 خط هم مورد قبول هست ولی در یک خط باید نکات بسیاری گنجیده شده باشد.
(10 امتیاز)

2-مشخصات فردی تالاس کارکاروف(15 امتیاز)

3-خلاصه درس در دو خط(5 امتیاز)

ممنون،ایگور کارکاروف استاد درس افسونها


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
امتیازات درس وردها و طلسمهای جادوگری با تدریس ایگور کارکاروف(جلسه دوم)

گریفیندور:
اندرومیدا:24 امتیاز
ویکتور کرام:15 امتیاز
هدویگ:24 امتیاز
استرجس پادمور:20 امتیاز
پرسی ویزلی:25 امتیاز
مرلین کبیر:20 امتیاز
سارا اوانز:28 امتیاز
جرج ویزلی:15 امتیاز
آرتور ویزلی:14 امتیاز
دارن الیور فلامل:16 امتیازی
رومسا:25 امتیازی

اسلیترین:
لرد ولدمورت:22 امتیاز
توبیاس اسنیپ:17 امتیاز
الستور مودی:16 امتیاز
مارکوس فلینت:28 امتیاز
بلاتریکس لسترنج:30 امتیاز
سیبل تریلانی:18 امتیاز
آرامينتا ملي فلوا:24 امتیاز
سامانتا ولدمورت:30 امتیاز
بلیز زابینی:24 امتیاز
اينيگو ايماگو:22 امتیاز(8 امتیاز ازت کم کردم به دلیل بی احترامی و ...)
ایوان روزیه:26 امتیاز

راونکلاو:
الکسا بردلی:22 امتیاز
فنگ:28 امتیاز(قول دادیا)
چو چانگ:30 امتیاز
ادوارد بونز:19 امتیاز
كورن اسميت:23 امتیاز
ويولت بودلر:20 امتیاز
وینکی:15 امتیاز




هافلپاف:
زاخاریاس اسمیت:7 امتیاز(حقت کمتر بود)
ورونیکا ادونکور:21 امتیاز
لودو بگمن:23 امتیاز
اما دابز:24 امتیاز
ادوارد جک:15 امتیاز
ارنی مک میلان:15 امتیاز




*من به مالدبر به دلیل بسته بودن شناسش امتیازی ندادم!
*من اسم فرانک لانگ باتم را در لیست دانش آموزران ندیدم بنابراین 5 امتیاز از گریفیندور کم کردم.اگر خطایی از جانب من پیش آمده حتما خبر دهید تا اصلاح شود.
*من اسم پروفسور سینیسترا را در لیست دانش آموزران ندیدم بنابراین 5 امتیاز از گریفیندور کم کردم.اگر خطایی از جانب من پیش آمده حتما خبر دهید تا اصلاح شود.

گریفیندور:216

اسلیترین:257

راونکلاو:157

هافلپاف:105


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۵۷ دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۵

جرج  ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۵ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۶ یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷
از مغازه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
یک وردساز معروف با توضیحات کامل معرفی کنید؟
نام: جک
نام خانوادگی: ادواردیوس

جک یکی از بهترین وردسازهای انگلستان بود که در شهر لندن زندگی می کرد. او در هاگوارتز تحصیل کرده بود وپس از ان به کشورهای دیگه رفته و در انجا به یاد گیری وردسازی پیشرفته می پردازد. جک بعد از به پایان بردن دروره پیشرفته ورد سازی به انگلستان بر میگردد ازدواج میکند و دارای 2 بچه به نامهای روی و استنلی می شود .او در کوچه دیاگون یک مغازه ورد سازی میزند و مشغول وردسازی میشود. او که علاقه و استعداد زیادی در درست کردن هر وردی داشته توسط ولدمورت و مرگخورانش دزدیده می شود و پس از اینکه با انها همکاری نمی کند کشته میشود.
بعد از اون هم پسرانش راه او را ادامه دادند و بهترین وردسازهای انگلستان شدند.
تاریخ وفات:1500
روحش شاد و یادش گرامی باد.

هر چه دل تنگت میخواد بگو!(هر چیز خواستی،از منو مدیریت گرفته تا خاطره نویسی)

فقط همر وجود داره و کسانی که از زدنش عاجزند.
مصرف 3 بار ماهی در هفته و استفاده از وسایل نقلیه عمومی و کم مصرف کردن گاز توصیه می شود.
من امتحان ریاضی رو می افتم.


اگر به یک انسان فرصت پیشرفت ندهید لیاقت چندان تاثیری در پیشرفت او نخواهد داشت. ناپلئون


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵

سامانتا ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۹ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۵:۰۸ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰
از ما که گذشت!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 248
آفلاین
یک وردساز معروف با توضیحات کامل معرفی کنید.

جرج استنلی دانش آموز نمونه سال ششم هاگوارتز در سال 1234 بود . اون یکی از باهوش ترین دانش آموزان مدرسه بود اما هنگامی که برای تعطیلات به خانه می رفت در هنگام بازگشت بسیار غمگین بود چرا که تنها کسی که در این دنیا برایش باقی مانده بود کسی نبود جز مادربزرگ پیرش که 9 ماه از سال رو بدون او تنها در خانه می ماند و بسیار برای استنلی ابراز دلتنگی می نمود.
جرج در اواخر سال پنجم برای پیدا کردن راه حلی به کتاب خانه مدرسه رفت تا در این مورد مطالعه کند . او می دانست که تنها راه جلب رضایت مادر بزرگش این است که او هم صحبتی داشته باشد و به دین سان از تنهایی در بیاید . جرج نظریه خود را برای چند استاد مطرح کرد اما آنها نتوانستند جواب قاتع کننده ایی برای ان سوال او بیابند اما خود جرج بی کار ننشست . او مطالعات خود را ادامه داد و با خواندن کتب قدیمی پی به اطلاعاتی در این زمینه برد که بهترین راه حل کمک گرفتن از اجسام بی جان است. او سرانجام توانست وود مور را کشف کند . او آن را به افتخار خانواده مادربزرگش که نام آنها روک وود بود نام این طلسم را این طور قرار داد و بسیار مایل بود تا این هدیه در بازگشت به خانه و روز تولد مادربزرگش به او هدیه کند اما سرانجام هنگامی که به خانه بازگشت مادر بزرگش مرده بود.
این اولین قدم جرج در ساختن یک ورد بود.
جرج از آن واقعه تلخ بسیار آزرده شد اما این نتوانست جلوی پیشرفت او را بگیرد . بعد ها او دست به ساخت ورد های مهمی زد و تنها در سن 32 سالگی توانست جایزه نوبل بهترین ورد ساز را از آکادمی سوئیس دریافت کند. سرانجام شانس با او یاری نکرد و در هنگام ساخت یک ورد مرگبار جان خود را از دست داد و جامعه جادوگری را به مدت سه روز در سیاهی نشانید!


هرچه می خواهد دل تنگت بگو!!


يك كلاس ... همه بچه جادوگرها نشسته بودن. زنگ ، زنگه انشا جادوگري بود.
پروفسور ايگرگ بعد از اين كه حضور غياب كرد گفت:
ايكس بيا انشات رو بخون!
ايكس كمي قرمز شد و از سر جاش بلند شد اومد جلوي اون همه بچه وايسود . اول نشون مي داد كه مي ترسه اما لحظه ايي بعد به همه يه نگاه انداخت بعد به ايگرگ يه نگاهي انداخت و دفترش رو باز كرد و شروع كرد به خواندن:

به نام خدا
اسم من ايكس است.من يك عضو تازه وارد هستم.وقتي مداد را برداشتم تا بنويسم اصلا نمي دانستم چه بنويسم اما بايد مي نوشتم و گرنه نمره ام 0 مي شد.حالا مي خواهم از اول بنويسم . فكر مي كنم نسبت به روز هاي اول خيلي فرق كرده ام . شايد كمي شجاع شده ام .
وقتي به اينجا آمدم همه جا ساكت بود . همه براي تعطيلات رفته بودن . اينجا خيلي بزرگ بود. راهروهاي زيادي داشت . من اصلا به آنها توجه نداشتم چون فكر مي كردم همه جا يعني اينجا تالار عمومي خودمان. كمي فعاليت كمي پست زدن اما نمي دانم چرا به يك باره ديگر اينجا را دوست نداشتم.بنابراين تعداد پيام هايم ثابت ماند.
دوباره.....به خاطر نمي آورم چه شد باز هم برگشتم . شايد براي فرار از فشار سنگين درس ها يا شايد براي گذراندن وقت تا هرچه زود تر تمام شود . بازگشت من علاقه من نبود. من رنگ كرم اين جا را دوست دارم. چشمم را اذيت نمي كند.سبك و نحوه پست زدن را بلد نبودم فقط مي خواستم بنويسم.
تا اين كه با چند نفر آشنا شدم.چطور آشنا شدم.آيدي هايشان را كش رفتم و سلام دادم.هيچ وقت يادم نمي رود چقدر آن لحظات سخت بود وقتي مجبور بودي كسي را وادار به حرف زدن كني كه اصلا تمايلي به حرف زدن با تو ندارد. بايد مدام عذر خواهي كني براي گرفتن وقتش ...خيلي سخته...........
به پيام هاي جديد نگاه مي كني....نحوه برخورد.همه آنجا دعوا مي كنند اصلا تاپيكش براي همين است .پست ها را مي خوانم . همه شان روشن است . اين جواب آن را داده آن يكي نقل قول مي كند . تند جواب هم را مي دهند . بدون هيچ نتيجه گيري در پايان فقط سكوت.
نمي دانم اما فكر مي كنم كه گرچه در پست هاشان چيز مهمي نيست اما حتما چيز مهمي ست كه به خاطر آن اين قدر به شدت همديگر را تحقير مي كنند . بعد كه مي خوانم از خودم مي پرسم آيا دوست داشتم كه جاي يكي از آنها بودم و در بحث هاشان شركت مي كردم و نظر مي دادم و طرف يكي ديگر را مي گرفتم لحظه ايي بعد متوجه مي شوم.اوه.......نه........يعني براي همين به اينجا آمده ام....به من ربطي ندارد!
اين ها همه ريشه در گذشته شان دارد و بعد باز هم از خودم مي پرسم يعني من اگر مدت زيادي اين جا فعاليت كنم آخرش جز گروه خاصي مي شوم و با ديگران همين برخورد ها را مي كنم ؟
اوه........چقدر عجيب.....سايت ساكت ....همه امتحان دارند اما نمي دانم چرا وقتي اختلاف پيش مي آيد ظرف يك ساعت 6 پست توي يك تاپيك مي خورد. يعني اين قدر با هم بد هستند؟؟؟
من مي دانم كه هميشه رقابت باعث فعاليت بيشتر مي شود اما نمي دانم چرا حتي سياه و سفيد مجازي هم اين قدر با هم وحشتناك برخورد مي كنند؟
يادم مي آيد تقريبا 3 هفته پيش بود وقتي يكي يكي تاپيك هاي مختلف را بررسي مي كردم به خودم گفتم طرف حذب و آداس نمي رم ...فكر كنم مي ترسم.وقتي به بعضي از تاپيك ها مي روم 23 ، 24 تا پست خورده . شروع مي كنم همه را از اول خواندن . تمامشان اسم كساني ست كه زياد مي بينم با پست هاي زياد و بعد به پيام هاي خودم نگاه مي كنم فقط 100 تا!
با خودم مي گويم اگر اين جا پست بزنم حتما در پست نفر بعدي حذف خواهم شد پس بايد حواسم جمع باشد تا يكي در ميان پست بزنم . بعد از فكر خودم خنده ام مي گيرد مي گويم فقط بهتر است داستان را ادامه دهم . من به درد اينجا نمي خوردم .من الان حرفي براي گفتن در اين جا ندارم اما يك روز بر مي گردم و ..........
يك عصو تازه وارد و برخورد سنگين! روزهاي اول و پيام شخصي ها ...آنها را به شدت محترمانه جواب مي دادم.
امروز تازه اولين بار نگاهي به مقاله ها انداختم . اوه.......خداي من 1000 تا پست مي شه اينجا زد و نظر داد و به اوج آسمان ها رسيد اما لحظه ايي بعد وقتي به پست هاي يك خطي ديگران نگاه مي كنم . وحشتناك سرد مي شوم ...من اين طور نوشتن را دوست ندارم.
از پست زدن در يك تاپيك كه آخرين پست آن براي سال 83 يا اوايل 84 است به شدت لذت مي برم . من احساس مي كنم دينم را به آنها ادا كرده ام.
ثبت نام براي تدريس هاگوارتز . وقتي به معرفي بقيه نگاه مي كنم خوشم مي آيد و به ذوق مي آيم . مي خواهم دست ببرم و من هم درخواست بدهم اما ثانيه ايي بعد مي گويم ارزشي ندارد وقتي تاييد نمي شوي .... نگاهي بينداز تو يك تازه واردي و سابقه ايي نداري!
مي روم و ستاد انتخاباتي وزير را از اول تا آخر مي خوانم . صلاح شده ها ....رد صلاحيت ها ...قشنگ است ...اوه ...اينجا رو نگاه كن. از تازه وارد ها هم يك نفر تاييد شده اما در آخر.................
از مدير ها خيلي خوشم مي آيد . وقتي آنها هستند مطمئني كه همه چيز درست سر جايش آن طور كه بايد باشد هست اما نمي دانم چرا آنها مرا ياد ناظم هاي مدرسه مان مي اندازند . آنها اصلا شبيه مدير ها نيستند. مدير ها هيچ وقت تذكر نمي دهند و هيچ وقت آنها نيستند كه از تو تعهد مي گيرند.
وقتي نگاهي به همه اينها و خيلي چيز هاي ديگر مي اندازم دلم نمي خواهد فقط يك تماشاچي باشم . مي روي و براي اين و آن مي زني . من اصلا اين كار را دوست ندارم گرچه در آوردن جيغ اين و آن قشنگ است اما در آخر هيچ.....

حالا من اينجايم . دوستان نسبتا زيادي دارم . اما در آخر فقط به يك چيز فكر مي كنم بهتر است بروم و چند ماهي را بي خيال شوم ...خيلي بي خيال....و شايد دوباره يك روزي بر گردم ...روزي برگردم كه حداقل يك سال از عضويتم گذشته باشد ....من كمي بزرگ شده باشم!
تازه وارد بودن خيلي انرژيه مثبت آدم را مي گيرد خيلي!
حالا خودم وقتي يك تازه وارد به من پيام مي دهد خيلي گرم صحبت مي كنم .
در پايان:
به ياد روز هاي نوجواني و اون خيلي وقت پيش ها انشايي نوشتم. من زنگ هاي انشا رو خيلي زياد دوست داشتم. اما مي تونم بگم اين بدترين انشايي بود كه در تمام زندگيم نوشتم . بدتر از هر پست و بدتر از هم ايميلي كه تا حالا زدم چون اصلا اين انشا رو دوست ندارم يا از اين طور نوشتن. مثل بچه هاي كلاس اولي نوشتن خيلي زشته اما من فكر كردم در اين طور نوشتن همه چيز رو مي توني بگي و همه متوجه مي شن.من اين حرف ها رو فقط نوشتم انتظار پاسخ گويي يا نقد ندارم . من درد و دل ننوشتم يا ننوشتم تا راه حلي پيدا شه يا توصيه ايي!
شايد فقط اين پست رو نوشتم تا براي اولين بار موضوع انشا هر چه می خواهد دل تنگت بگو رو كسب كنم و بدونم نوشتن يك متن واقعي چطوريه!
آخر آخرش هم مي خواستم بگم تازه وارد بودن خيلي سخته.....خيلي سخت!!!
هيچ كاريش هم نمي شه كرد . در همه جا همين طوره . محيط كار ، يك محله جديد و .....
مطمئنا همه همچين دوره ايي رو داشتن!
اين بود انشاي من يك عضو تازه وارد.!
ايكس دفترش رو برد پيش ايگرگ . ايگرگ جادوگره دبير اول يه نگاه بش انداخت و بعد روي دفترش فقط يك صفر بزرگ گذاشت. وقتي ايكس با تعجب بهش نگاه كرد گفت:
_متاسفم ...تو بايد ياد بگيري هر چيزي رو هر جا ننويسي . ايني كه نوشتي موضوع انشا هفته پيش بود .
ايكس نگاهي خسته انداخت و رفت سر جاش درست ته كلاس ميزه آخر نشست . اين تنها انشا ايكس بود كه آخرش هيچ كس دست نزد!
سوال خیلی خوبی بود اما من جوابش رو مدت ها پیش نوشته بودم...خیلی وقت پیش!


از دفتر خاطراتم :

از او می ترسم... گاه تصور می کنم با هیبتی عظیم در مقابل من ایستاده و م







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.