هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۹:۰۰ پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۳

پروفسور اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۸ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
از کارخانه ی روغن سازی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 191
آفلاین
این داستان واقعی است و واقعا اتفاق افتاده است و فیلمنامه ی آن از واقعیت سرچشمه میگیرد
------------------------------------------------------------------
نام فیلم:وعده ی حسینی
کارگردان:کار گروهی
بازیگران:
آبرفورث
کرام
بیگانه
غریبه
اسنیپ...بازیگر میهمان
چو
هرمیون

یک روز مانده به محرم
آبرفورث:بیگانه چرا عین خیالت نیست چند روز دیگه محرمه!
بیگانه:خب...چی کار کنم مثلآ!
کرام:مگه نمیخوایم هیئت راه بندازیم؟
بیگانه:خب بندازیم اصلا هر جور شما راحتید!
آبرفورث:دیدی گفتم کرام!!مگه بهت نگفتم این بیگانه اگه زن بگیره پر رو میشه و دیگه تو این جور کارای خیر شرکت نمیکنه از وقتی ازدواج کرده تا حالا یکسره یا با موبایلش به غریبه زنگ میزنه یا ماشینه منو غرض میگیره میبره غریبه رو گردش!
کرام:مثل اینکه همینطوره!
بیگانه:جناب آقای آبرفورث شما هم اگه زن بگیری همینجوری میشی!!جرمه زنمو دوست دارم میخوام ببرمش گردش بهش زنگ بزنم!!این جرمه؟
آبرفورث:این جرم نیست بیگانه!!ولی داری زیاده روی میکنی!
آبرفورث:تو قبلآ بدون این که بهت بگن میرفتی خودت هیئت میزدی علم بلند میکردی !به خاطره امام حسین همه کار نیکردی ولی حالا هیچ کاری نمیکنی!

اول محرم
بیگانه:خوبی غریبه؟
غریبه:ببین بیگانه یکی از دوستام امروز پارتی گرفته میای بریم؟
بیگانه:تو محرم پارتی؟
غریبه:خب آره مگه چیه؟
بیگانه:هیچی!
بیگانه:ولی من نمیتونم بیام چون امروز به آبرفورث قول دادم بریم هیئترو راه بندازیم!
غریبه:باشه!منم امروز میرم دادگاه به قاضی میگم حکمه طلاقمو صادر کنه!
بیگانه:عجب گیری افتادیم!
بیگانه:باشه میام ولی نمیشه یک کم دیر تر؟
غریبه:نه!
بیگانه:باشه!

شب اول محرم
((در خونه(( پارتی)) دوست غریبه))
غریبه:چرا دیر اومدی بیگانه؟
بیگانه:ببخشید دیگه این هیئت رو میخواستیم راه بندازیم!
بیگانه که داشت از عصبانیت منفجر میشد گفت!
بیگانه:اینا تو محرم دارند تنفس مصنوعی میدن؟
غریبه:آره
بیگانه:من نمیتونم تو محرم تنفس مصنوعی بدم اینو از من نخواه!
غریبه:کی تنفس مصنوعی خواست!!صد سال سیاه!
((بیگانه از این بابت خیالش راحت شد))

روز دوم محرم
آبرفورث:بیگانه دیشب کجا بودی؟
بیگانه:یکی از هیئت ها منو دعوت کرده بود برم یک نیگایی به هیئتش بندازم نظر بدم!
آبرفورث:پس چرا ما رو نبردی؟
بیگانه:شرمنده میترسیدم اونا ناراحت شند که شما رو بیهوده و بی جهت به هیئتشون بردم!
کرام:بیگانه یک چیزی رو داری از من پنهون میکنی!!
آبرفورث:راستشو بگو دیشب کجا رفتی بیگانه؟
((بیگانه به شدت عصبانی میش))
بیگانه:اه....
((بیگانه میخواد حرفو عوض کنه))
بیگانه:خب از هیئت جدید چه خبر؟
کرام:خوب داره پیش میره!
آبرفورث:چرا حرفو عوض میکنی بیگانه؟!؟
((بیگانه قهر میکنه و از اونجا میره))
بیگانه:من رفتم اصلا!
آبرفورث:هر چی باشه زیر سر غریبه است!

روز سوم محرم
((غریبه در حال صحبت با بیگانه))
غریبه:ولی اون شب خیلی خوش گذشت...یکی از روزهای خوب زندگی من بود!
بیگانه:ولی برای من نبود!
غریبه:چرا؟
بیگانه:چون من همیشه در محرم و کار خیر کردن از بقیه پیشتاز بودم و همیشه همه ی مردم و دوستانم و آشنایانم از من حساب میبردند ولی این دفعه دیگه پیش نیومد....!
غریبه:اشکال نداره...عوضش کلی اون شب خوش گذشت بهت!
بیگانه:ببند دهنتو!
غریبه:چی گفتی؟
بیگانه:همون که شنیدی!
غریبه:من امروز میرم دادگاه حکم طلاقم رو از دادگاه میگیرم!
بیگانه:برو به سلامت!
غریبه:بای!
بیگانه:بای!

در عصر روز سوم ماه محرم
((بیگانه در خیابان))
بیگانه در خیابان داشت فکر میکرد که یک هو یک ماشین می پیچه و بهش میزه!
بیگانه:آخ!
اورزانس میرسه و بیگانه رو میبره!

(((دکتر بیگانه زنگ میزنه به آبرفورث و کرام)))
دکتر:جناب آقای آبرفورث؟
آبرفورث:بله شما؟
دکتر:متاسفانه دوست شما تصادف کرده!
آبرفورث:وای خدای من!!
کرام:چی شده آبرفورث؟؟؟
آبرفورث:بیگانه تصادف کرده!
آبرفورث:خب آقای دکتر من باید بیام بیمارستان...آدرس بدید لطفآ!!

در بیمارستان
آبرفورث:چه بلایی سر خودت آوردی بیگانه؟؟!!؟؟
((بیگانه با شدت درد حرف میزنه))
بیگانه:من با غریبه قهر کردم داشتم میومدم پیش ما که یک ماشین بهم زد!!
کرام:خدا رو شکر بلای آن چنانی سرزت نیومد!!
بیگانه:من اغفال شدم آبرفورث!
بیگانه:منو ببخش آبرفورث!
بیگانه:من اسیر خواسته های غریبه شدم!
آبرفورث:میدونستم!

((بیگانه بهبودی کامل پیدا میکنه))

روز دهم ماه محرم
((غریبه میاد تو هیئت))

غریبه:بیگانه منو ببخش!
بیگانه:بخشیدمت!
غریبه:من از طریق یکی از دوستانم اغفال شدم!!
بیگانه:میدونستم!
غریبه:بیگانه باور کن که من اهل این پارتی و مهمونی و این جور کارا نبودم!
غریبه:من اغفال شدم!
((بیگانه لبخندی به غریبه میزنه))
بیگانه:خب هنوز خیلی از محرم مونده ما میتونیم کارای گذشتهمونو جبران کنیم!
((غریبه نیز لبخندی به بیگانه میزنه))
-------------------------------------
(تیتراز ندارد)
توضیحات:این فیلم واقعآ اتفاق افتاده و واقعی است و فیلمنامه این فیلم نیز از این داستان واقعی سرچشمه میگیر!
توضیحات داخلی فیلم:بالاخره دو زوج غریبه و بیگانه که در ماه محرم اغفال شده بودند بالاخره شور حسینی پیدا میکنند و وعده ی حسینی آنها را از این خواب غفلت بیدار کرد!

نصیحت:هیچ وقت در ماه محرم اسیر خواسته های دوستان و آشنایانی که قصد در نابودی شما دارند نشوید و به هیئت ها بروید و موقع ی ناهار مثل من بگویید:
اسنیپ:کو کو غذا؟؟


برای عضویت در تیم روغن سازی قزوین کافیست فتو کپ


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۸:۰۹ پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۳

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
خوب یک فیلم از بیگانه هم نقد کنم که نقد نکرده نمونه ببخشید اگه خیلی بی مزه هست
من هم نتونستم به هالی ویزارد کمک کنم با این نقدا ی در پیت و فیلمای بدتر از اون ببینیم کرام می خواد چی کار کنه امیدوارم بتونه هر چه بهتر اینجا رو
فعال کنه
ممکنه این سوال هم داشته باشید که چرا فیلمای خوب بچه ها رو نقد نکردم دلیلش اینه که در باره ی اونا نمیشه چیزی نوشت یا حد اقل من
بیشتر از دو سه خط نمی تونم در بارش بنویسم
در مورد فیلمت کرام فیلم جالبی بود من هم باهات موافقم تازه خیلی بد تر از این هم هست اسنیپ فیلمت هم کم بود
یک پیشنهاد هم دارم اگه یک تاپیک بزنی مثلا به اسم نقد هالی ویزارد که تو اون هر کی نظری درباره ی فیلمی داره بگه مثلا اگه این تاپیک وجود داشت من
این حرفا رو تو اون تاپیک میگفتم خلاصه که یکی از دلایل کم فیلم ساختن اینه که طرف که فیلم رو میسازه نمیدونه تا چه حد فیلمش
مورد استقبال قرار گرفته اگه چنین تاپیکی باشه میشه تو اون هر کی نظرش رو در مورد فیلم بگه و این فکر میکنم کمک خوبی بکنه البته نظر
خودت شرطه ببخشید که این همه خارج موضوع حرف زدم
__________________________________________________
سلام بینندگان عزیز این هفته با یک فیلم از برترین کارگردان سینمای هالی ویزارد بیگانه در خدمتتون هستیم
فیلم وداع با بیگانهحالا به گوشه هایی از اون توجه میکنیم
//// تصوير////
دوربین یک سالن رو نشون میده که یک نفر جلوش وایستاده
بیگانه: چرا پس کسی نمی یاد؟
دوربین داخل سالن رو نشون میده ولی به دلیل کش اومدن تصویر فقط یک سری کله دیده میشه
دوربین یک لحظه می یاد پایین صفحه شطرنجی میشه صدای رقص و پای کوبی می یاد ولی دوربین همش پشت سر هم
بیگانه رو نشون میده که خجالت کشیده

کریچر: و حالا آشنایی با کارگردان
//// تصوير////
دوربین بیگانه رو سر پروژه های مختلف نشون میده که داره با عوامل صحبت میکنه و گوینده روی تصویر حرف
میزنه
گوینده: بیگانه معروف به بیگی از اولین فیلم سازان عرصه ی هنر هفتم بود او با ساخت فیلم هایی نظیر
در های بزرگ , گربه های چاق - تغل و :ylash:نام خود را بر سر زبان ها انداخت
آخرین فیلم او هتریک بیگانه ای از قفس پرید بود که با این فیلم رکورد گیشه ها را شکست

کریچر: اما میهمان این هفته ی ما جناب بیگانه هستند که قدم رنجه فرمودند تا اینجا اومدن


نقد فیلم______________________________________

کریچری :اول فیلم این برای خود من خیلی جالب بود که هر کی با یک چیزی اومد به جشن
بیگانه: بله من رو اون قسمت خیلی کار کردم و به این وسیله اختلاف فرهنگی و اختلاف طبقاتی و فقر و
کنش بین نو و کهنه رو نشون دادم
کریچری: جدا؟ من که فقط برام جالب بود چیزی از توش نفهمیدم
بیگانه: خوب من خوش حالم که همه ی اونایی که فیلم رو دیدن مثل شما نیستن
کریچری: فیلم خیلی موزیکال بود دیگه به هر چی فیلم موزیکال هست گفته بود برو بمیر
البته این باعث نشده بود از کیفیت فیلم کم بشه

ولی همه ی فیلم یک طرف اون شعر بیگانه یک طرف که میگفت ما چار تا برادر.....
بیگانه: تو فیلم های من موسیقی حرف اول رو میزنه
کریچری: بله به عینه بارها شاهد این موضوع بودیم
اما می رسیم به تبلیغات وسط فیلم
پوران کرام خواهر همون کرام معروف کارگردان بزرگ سینماست؟
بیگانه: چطور؟
کریچری: توی تبلیغات فیلم شما اسمش رو دیدم
بیگانه: اطلاعی ندارم
کریچری: اون یکی تبلیغتون که در مورد جن ها بود رو از من خواستن بگم که موسسه ی غیر قانونی بوده و رئیسش تحت
پیگرده
بیگانه: خوب گفتین
کریچری: خیلی از فیلم سازای جوون و تازه کار از من خواستن این سوال رو از شما بپرسم که حاجی واقعا چی جوری راضی شد شما این فیلم رو بسازین؟
بیگانه: هر کسی زبون مخصوص خودش رو داره
کریچری: زبون حاجی چی جوریه؟
بیگانه: همین که اسمش تو فیلم باشه براش کافیه کلی حال میکنه
کریچری: سعی میکنم یادم بمونه
کریچری:اما یک نکته ی دیگه ابرفورث همیشه این قدر جلف بازی در می یاره؟
بیگانه :چطور؟
آخه یک جای فیلم کارای بد بد میکنه و یک جای دیگه بیگانه اسطوره ی سینمای هالی ویزارد رو سر کار میزاره
بیگانه: همیشه که نه ولی تا دو تا آدم میبینه این جوری میشه
کریچری: اخلاق خیلی بدیه , حالا یک چیز دیگه این بیگانه قبل از این که
بره حداقل یک یادداشتی چیزی میگذاشت ملت تو خماری نمونن که آخرش چی شد
بیگانه :همه ی حالش به اینه که ملت تو خماری بمونن
الان فیلم سازی این طوری مده
کریچری:از همه ی خواننده ها تو این فیلم اسم برده شده بود ولی جای یکی خیلی خالی بود
بیگانه :کی؟
کریچری :خواننده ی نسل جوان اسنوپ داگی
بیگانه: آره من به شخصه خیلی دوست داشتم ازش استفاده کنم ولی هر کاری کردم اجازه نداد از
ترانه هاش تو فیلم استفاده کنیم آخه اون خیلی معروف و سر شناسه
کریچری: بیگانه چرا آخر فیلم با ماکسیمای مشکی در میره فراری قرمز که خیلی بهتره
بیگانه :خوب راستش من عاشق ماکسیمام مگه شما نمی دونین؟
کریچری: کسی بهم نگفته بود
خو ب دیگه سوالای من تموم شد
در آخرباید از شما تشکر کنم چون این فیلم رو اگه یک منگل هم میدید میفهمید موضوع از چه قراره از بس به صورت زیر
نویس توضیحات داده شده بود
بیگانه: خواهش میکنم من همیشه رعایت حال آی کیو ها رو میکنم
کریچری: ممنون که دعوت ما رو قبول کردید
بیگانه: وظیفم بود


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۷:۵۰ پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۳

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
هيئت
-------
توجه:اين فيلم کمي تا قسمتي انتقادي است...لطفا بي حرمتي به اعتقادات محسوب نشود
-------
فيلمي از ويکتور کرام
با شرکت:
بيگانه
کرام
هري
ابرفورث
حاجي دارکي
اسنيپ
کريچر
تهيه کننده:مسجد الآسلام قزوين
تدارکات:جادوگران خاکستري!!!!
--------------
مکان:هيئت عزاداري جادوگران
کرام:عزاداران محترم اين شما و اين مداح بزرگ اهل دل!!حاج آقا دارک لرد
حاجي:دوستان شروع ميکنيم
باز اين چه شورش است که در اهل ماتم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

بيگانه داره زنجير ميزنه......ولي تنها جايي که نميزنه رو شونه هاشه!!!!!
کرام:اخ...بيگي يواش...آخ گفتم يواشتر!!...بابا..بلد نيستي مگه مجبوري؟...سينه بزن!!!
هري و ابرفورث دارن سينه ميزنن....هري که زنجير گير نياورده...چندتا سيم سرور رو دسته کرده داره به شونه هاش ميزنه!!!!
انها در عين سينه زدن دارن با هم صحبت ميکنن
هري:ابر!!!....تم عاشورا رو زدي؟
ابرفورث:اره.. آمادست!!...ولي طبق معمول ممکنه بالا نياد!!!....اونم که براي اعضاي سايت عادي شده!!
هري:مهم نيست!!...راستي ميخوايم بهترين عزادار سايت هم معرفي کنيم!!!...يه آواتار هم درست ميکنيم ميزنيم بغلش!!!...خوبه؟
ابرفورث:عاليه

حاجي:خوب عزادارا ميخوايم سه ضرب بزنيم آماده ايد؟
کرام:واي حاجي نه!!!....اين بيگانه با دو ضربش اينطوريه!!! واي به حال سه ضرب!!!!
بيگانه: :ylash:


حاجي که حرف کرامو نشنيده بوده....شروع ميکنه
سرور و سالار جهان، حسين است
مظهر ايمان جهان، حسين است

کريچر که بين عزاداران بوده...از بين جمعيتي که مشغول ديدن عزاداران بودند..چشمش ميخوره به وينکي که داره اونا رو نگاه ميکرده
کريچر هم احساساتي ميشه و يه زنجير ديگه بر ميداره و محکم به شونه هاش ميزنه!!!و با خودش تو اين فکره که الان وينکي ميگه چقدر کريچر قوي و پرزوره!!!!

------
همان موقع در قسمت زنانه

جيغ و داد و فرياد به پاست!!!!
يه بانو:آقا غذا رو کي ميديد؟....بچم از گشنگي مرد!!!
يکي داره زجه ميزنه....و آه و نالش به هواست!!!!
يکي با صاحب هيئت داره دعوا ميکنه که اول بايد به بانوان غذا بدهند!!!!
چو:موذمال جان...ميدوني غذا چيه؟!!!!!
موزامولا:اره!!...سوشي همراه سوپ کتلته!!!....خودم پختمش!!!
چو با خودش:اينم شد غذا!!!...ادم براي نذري سوشي ميده!!!!؟

-----
عزاداري تموم شده...همه منتظرن تا غذاي نذري داده شود!!!
ناگهان اسنيپ وارد ميشود:کوکو غذا؟
سپس چهارتا ديگ بزرگ غذا ميکشه و ميره!!!!!!(نقش اسنيپ همين قدر بود!!!)

بعضي ها براي خودشون پنج پرس غذا برداشتند و به بعضي ها اصلا غذا نرسيده بود!!!!!
----
صاحب هيئت از ابرفورث ميپرسه:مشکلي پيش نيومد؟
ابرفورث:نه...فقط صورت يکي آش و لاش شده بود!!!...به طوري که قيافش قابل تشخيص نبود!!!.....فرستاديمش بيمارستان!!!!
صاحب هيئت:نفهميديد کي بوده؟
ابرفورث:نه!!!
(اينکه طرف کيه...مسابقه امروزه!!!)
بيگانه: :ylash:
------------------------
بعد از همه این برنامه ها
ماشینی جلوی وینکی ترمز میزنه!!!
کریچر با عینک دودی و آدمسی که در دهنش جویده میشده در میاد و رو به وینکی میکنه و میگه:سوار میشی؟
وینکی نازی میکنه و میگه:اره!!!!!!!!

------------------------
تيتراژ:به قول بيگانه به علت ايام عزاداري نداريم!!!!

----------------------
دوستان اگه شوخی با کسی کردم یا افراد از نقش خودشون در فیلم ناراحتن...باور کنند این فیلمه و دروغ!!!!!
به بزرگواری خودشون منو ببخشند!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۳

پروفسور اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۸ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
از کارخانه ی روغن سازی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 191
آفلاین
آوای ققنوس 2

آبرفورث:چاره ای دیگه جز این نداریم!
بیگانه:هری برو ببینم چی کار میکنی!
هری:من رفتم!
اسنیپ:اگه مردش خودتون باید جواب دومبول رو بدید!
آبرفورث:دومبول با من!
کرام:آبرفورث الان وقت شوخی نیست....وقت تنگه اگه باسیلیسک پیدامون کنه!
بیگانه:باسیلیسک با من!
کرام:

((هری میره طرف باسیلیسک!))
هری:اینجارو نیگا کن!
باسیلیسک به هری حمله میکنه!
اسنیپ:وای کارش تمومه حالا من جوابه دومبولو چی بدم!
باسیلیسک دست هری رو قطع میکنه!
کرام:آخی....حیوونی دستش قطع شد!
آبرفورث:قبطع شد
بیگانه:
اسنیپ:دومبول منو میکشه!
هری که از درد ناله میکرد گفت!
هری:اینجا رو نیگا کن!
باسیلیسک دوباره حمله کرد
ولی این دفعه شانس با هری یار بود زیرا ققنوس دامبلدور از راه رسید!
باسیلیسک:
ققنوس:
اسنیپ: :bigkiss:
آبرفورث:
بیگانه:
کرام:چرا گریه میکنی بیگانه؟
بیگانه:تو نمیدونی من خیلی احساساتی هستم!
کرام:آووو.....
هری:باسیلیسک هم واسه من شاخ شده!
(ققنوس یک کف گرگی به باسیلیسک میزنه و باسیلیسک همونجا میمیره)
هری یک لحظه یاد دستش میفته:
هری:
ققنوس یک آواز دلچسب میخونه!
آبرفورث:به به...عجب صدای توپی داره!
بیگانه که از آواز ققنوس خوابش برده بود
کرام:عجب صحنه ی قشنگی...جون میده واسه یک فیلم!
کرام:
ققنوس که آوازش تموم شد میره سراغ هری و یک دست بهش هدیه میکنه!
هری: :bigkiss:
اسنیپ:وا.....خرس گنده خجالت نمیکشه!
پس از پایان فیلم گرفتن از تالار اسرار و مشاهده ی کامل تالار آها به هاگوارتز برگشتند!
دومبول:کجا بودید شما؟
بیگانه:دومبولستان!
دومبول: نمیگید من نگران میشم؟
کرام:ما رفته بودیم سر کوچه فیلم تهیه کنیم واسه هالی ویزارد!
آبرفورث:خب دومبول داشتی تعریف میکردی اون قضیه چی شد؟
(دومبول گرم صحبت میشه))

پایان


برای عضویت در تیم روغن سازی قزوین کافیست فتو کپ


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴ سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۳

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
فرياد زير آب!
=-=-=-=-=--=
سريال جديد فرياد زير آب از اين بعد از محرم از هاليويزارد!

++++++++++++++++ فرياد زير آب ++++++++++++++++++
=== فرداي عروسي --- منزل كرام و هرميون گرنجر===
هرمي (هرميون گرنجر): خوب به سلامتي ازدواج كردين و تشكيل يه خونواده دادين! من و ويكتور هم سعي مي كنيم كه تا وقتي كه خونه ي مايين بهتون خوش بگذره! مگه نه ويكتور؟
كرام: هان؟ ... آره! آره ... فقط به پر و پاي من نپيچين!
بيگانه: من تو رو خيلي دوست دارم!
غريبه: فقط اون رو!
بيگانه: آره!
هرمي: نه! شوخي مي كنه! تو رو هم دوست داره!
بيگانه: نه دروغ مي گه من فقط كرام رو دوست دارم!
.....
=== وقت ناهار ===
كرام: هرمي جان! ناهار رو بيار من مردم بابا!
هرمي: الان مي آرم ! ... يعني الان مي آريم!
...
هرمي: غذا حاضره!
كرام: ايول! .... اين چيه؟... هرمي من ... اوق!
هرمي: خودتو لوس نكن! گفتم چون اين دوتا مهمون مان امروز غذاي مورد علاقه ي بيگانه رو درست كنم! ... البته كنيم، منو غريبه!
كرام: تو مي دوني كه من از اسفناج خام متنفرم!
بيگانه در حالي كه داره مي خوره : بخور .... بابا ... من خيلي دوست .... دارم!
كرام: حالا من چي بخورم؟
غريبه: زنگ زدن؟
كرام: نه! از صبح تا حالا ده بار گفتي! بس كن!
بيگانه: يه بار ديگه با زن من اينطوري صحبت كني من .... من ... من اين چنگال رو تو گوشت مي كنم!
هرمي: خيلي خوب! كافيه ديگه غذا سرد شد! ويكتور! تخم مرغ رو نيم رو مي خوري يا آب پز!
.......
=== شب ساعت يك نصف شب ===
بيگانه - هرميون - غريبه درحال تماشاي فيلم!
بيگانه: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآي فرار كنين!
هرمي: چرا داد مي زني؟ اين فيلمه بازيگرن اين ها!
غريبه: جدي مي گي؟ يعني اين گودزيلا هم بازيگره؟
بيگانه: وااااااااااااااااااااااااااااااااااي الان مي اد! فرار كنين!
كرام از توي اتاق خواب: بس كنين! داد نزنين! خواهش مي كنم! من فردا صبح زود بايد برم سر كار! خداااااااااااااااااااي من!
بيگانه: بدووووووووووووووو! اومد! كمك يكي بياد !
=== ساعت دو نيمه شب ====
اتاق خواب كرام اين ها
كرام: چرا ما بايد تو اتاق كوچيكه بخوابيم؟
هرمي: داد نزن اون دو تا خوابن!
كرام: چه طور ...
هرمي: هيسسسسسسسسسسسسسسسسسسس!
كرام با آرامي: چه طور وقتي من داشتم مي خوابيدم شما ها سرو صدا كردين!؟
هرمي: بخواب ديگه!
كرام: يعني چي؟
هرمي: ويكتور!
كرام: من نمي فهمم كه چرا من بايد .... چيه؟
هرمي: يه كلمه ي ديگه حرف بزني بايد بري تو حال بخوابي!
صداي خنده ي بيگانه از اتاق بقل به گوش مي رسد!
كرام: صداي خنده ي كثيفش داره مياد! مي كشمش! من....
هرمي: بيرون!
كرام: نه غلط كردم! من خوابم! خاااااااااا پيششششششش
خااااااااا پيششششششش ------ خاااااااااا پيششششششش
پايان
=-=-=-=-=--=-=-=-=-=
به دليل ايام محرم تيتراژ فعلا نداريم!



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۷:۵۹ سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۳

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
از استرجس و پروفسور اسنیپ عزیز به خاطر فیلماشون متشکرم....واقعا ممنون...خیلی خوب بود
--------------------
مکان:ساختمان اصلی هالی ویزارد
زمان:10 صبح
موضوع:profetional hollywizard
---------------------------------
کرام شاد و خوشحال وارد دفتر میشه

کرام:حاجی شاباش بده!!...شاباش بده!!

حاجی:چه شده است؟...ای فرزند آسلام!!!

کرام:فهمیدم چطوری از پنچری د بیاییم و یه رونقی به صنعت شکستخورده سینمای جادوگری بدم!!!!!

حاجی:حتما...راه حلشم به دست بیگانست؟!!!!!

کرام:نه حاجی!!!....البته همه ما تو اینکار نقش داریم!!!....میخوام هالی ویزارد حرفه ای کنم!!....از جلوه های ویژه سود ببریم!!!!...اسپشل افکت!!!

حاجی: ....خوب بعد؟!!!

کرام:صحنه های جانانه توش بذاریم!!!!

حاجی:آها!!!...با این یکی..مخالفم!!...فیلم صحنه دار؟!!...میخوای آسلامو بر باد بدی؟!!!

کرام:نه حاجی!!!...ولی قبول کن دیگه فیلم بدون صحنه فایده نداره!!

حاجی:آسلام واریوس!!!!

کرام مثل مجسمه وای میسته!!...سپس هی میره طرف گاوصندق پول برمیداره ..هی میره طرف حاجی بهش پول میده!!!(آیکیوها:مثل کارگرهای بازی وار کرافت))

حاجی:این مجازات بی افتیته!!!

کرام((در حالی که هی میره و میاد)): ...حاجی جون من تمومش کن!!!...غلط کردم!!...صحنه بی صحنه!!...قبول!!.......فقط سینما رو حرفه ای میکنم
----------------------------
شرایط سینمای حرفه ای هالی ویزارد بعدا اعلام میشه!!...تا تاریخی که داخل امضام هست صبر کنید!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۱:۰۲ دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۳

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۸ شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۹ چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۵
از كلفم لبرنم گاردنز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 44
آفلاین
=========== روزي روزگاري بيگانه ============
با شركت :

هرميون
كرام
هري
آبرفورث
استرجس پادمور
كريچر در نقش جيسون
و با معرفي بازيگر جوان غريبه
و.....
با هنرمندي بيگانه :ylash:
-----------------------------------------------------------------------------
خونه ي كرام اينا سر ميز صبحانه .....

غريبه و بيگانه دارن اولين صبحانه زندگي مشتركشون رو ميخورن و براي اينكه پروانه اي باشه تو يه ليوان چاي ميخورن....
بيگانه : غريبه بذار منم بخورم....
غريبه : نميشه اول من بايد بخورم...
بيگانه : تو رو خدا من اول ديگه ...
غريبه : اه ...ول كن......
كرام : اصلا كدوم احمقي گفت شما دو تا بايد تو يه ليوان چاي بخورين .....
هرميون : :slap: من گفتم ....
بيگانه :
كرام : همين مونده بود كه بيگانه بهم بخنده كه اونم خنديد....
غريبه : هرميون تو كرام رو ميزني؟
هرميون : آره عزيزم....اين جور چيزها رو كم كم خودم بهت ياد ميدم...
بيگانه : چه خوب .... :ylash:
......
كرام : خب ديگه من و بيگي بريم هالي ويزارد كاري ندارين ....
هرميون : نخير برين...
غريبه : بيگانه جان ....من بدون تو در اين خانه ي غربت مي‌سوزم و مي سازم و هر لحظه چشم به در مي دوزم و به اميد آنم كه تو بازگردي و مرا از غم برهاني...
كرام :
بيگانه : اي غريبه ي شب هاي من تو مانند سر دري هستي كه از چوب گردو درست شده .....تو همانند گربه اي هستي كه در آسمان آبي پرواز ميكند....
كرام : گربه كه پرواز نميكنه....
هرميون : خيلي هم پرواز ميكنه....
كرام : خدافظ ....
بيگانه و غريبه : ..... (سانسور).....خداحافظ ...
----------------------------------------------------------------------------
در هالي ويزارد :
ديرينگ...ديريررينگ.....
كرام : هالي ويزارد بفرمايين ....
هري : سلام ويكتور ...يه پروژه نون و آبدار برات دارم....
كرام : باشه براي بعد الا حوصله ندارم....
هري : پس بيگانه رو بفرست بياد ....بهش بگو من پايين تو ماشين منتظرشم...
كرام : باشه ...باي....بيگانه برو پايين هري تو ماشين منتظرته...
بيگانه : آخ جون ....در ماشين هري خيلي باحاله....
-----------------------------------------------------------------------------
هري و بيگانه تو ماشين هري
هري : ببين بيگانه اين ماموريت سختيه تو بايد از پسش بر بياي....ميخوام توش خودي نشون بدي....بايد ثابت كني كه خيلي زرنگي ....داري گوش ميدي يا در رو نگاه ميكني....؟
بيگانه : ميشه بخورمش ؟
هري : ....ببين تو رو خدا گوش كن....اونور خيابون رو ميبيني؟ يه كازينو هست....به اسمه سانتا باربارا خوب؟ميري اونجا يه نفر هست توش به نام جيسون .....موهاش رو از ته زده يه باروني يشمي پوشيده ....برو سر ميزش بشين بگو پوزه‌ ي روباه به سنگ خورده ....فهميدي؟
بيگانه : آره ....
هري : اونوقت اون تو رو ميبره يه جايي و بهت پول ها رو ميده...گرفتي؟
بيگانه : هان؟ من برم يا تو ميري ....اصلا شايد با هم ميريم...اصلا من كيم؟
هري : تو هميشه حرفهاي بامزه ميزني...حالا برو ديگه...مواظب باش...خداحافظ....
بيگانه : باي باي....خب گفت كجا؟ آهان كازينو سانتا بربري...ولي اينجا كه همچين چيزي نيست...اصلا همين رو ميرم تو....
گفت يارو موهاي بلند و طلايي داره....چشماش هم عسليه...چقدر شبيه غريبه است.....
_.....ببخشيد آقا اسم شما جيسونه ؟
مرد : ....جيسون اون كچله اونوره...
جيسون : صد بار بهت گفتم من كچل نيستم....و توي كافه بزن بزن ميشه....

20 دقيقه بعد :

جيسون : فرمايش....
بيگانه : هري گفت ....يعني ببخشيد پوزه ي سوسمار به در خورده ؟ نه ببخشيد پوزه ي سوسمار به خر خوده ؟ نه ببخشيد شما پوزه دارين ؟
جيسون : بله؟ نفهميدم.....
بيگانه : نه ...منظورم اينه كه پوزه ي شما به در خورده ؟
جيسون : الان يك پوزه اي نشونت بدم كه بفهمي با جيسون فتال (fatal) چه جوري حرف ميزنن ....
و بيگانه رو ميگيره و پيش رئيسش ميبره .....
--------------------------------------------------------------------------
هري : چرا اين بيگانه دير كرد....
ديررررررررينگ .....ديررررررررينگ ....
هري : بله ؟
بيگانه : سلام هري ....خوبي....من پيش اين آقا باحالم ...اسمش چي بود جيسون تفال ....
جيسون : خوب گوش هات رو واكن ببين چي ميگم....سريع 200000 دلار به من ميدين تا اين رو آزاد كنم....اگر هم به پليس خبر بدين ديگه نميتونين ببينينش....پس قرار ما باشه ساعت 9 شب كازينو سانتا باربارا ....بيب بيب بيب
هري : الو ؟الو ؟ ....25464646 سلام استرجس....

هري ماجرا رو براي استرجس ميگه و قرار ميشه كه استرجس و ابرفورث براي نجات بيگانه به كازينو برن...
----------------------------------------------------------------------------
ساعت 8:55 كازينو.....

آبرفورث : استرجس من فكر نكنم يارو بيگانه رو با خودش بياره اينجا ....يارو اين كارست بابا ....
استرجس : باشه آبفورث ر پس من ميرم دنبال بيگانه....
آبرفورث : استرجس....
استرجس : بله ؟
آبرفورث : مواظب خودت باش....
استرجس : آبرفورث جان تو هم مواظب خودت باش...بيا بغلم دوست من...
آبرفورث : اه برو ديگه....صد بار به اينا گفتم چايي نخورده پسرخاله نشين...اه...
_هي....شما دو تا....با جيسون كار داشتين؟
آبرفورث : بله ....تشريف آوردن ؟
_نه اسم من جكسونه... نقشه عوض شده من پول ها رو ميگيرم..... از آشناييتون خوشوقتم....
آبرفورث : اسي برو ديگه....
استرجس : باشه پس باي....
-----------------------------------------------------------------------------
در راه....

استرجس : حالا كجا برم....؟فهميدم....بيگانه هر وقت تنها ميشد ميرفت خونه گربه اش....ولي آخه الآن كه تنها نيست...آهان فهميدم....خودشه بايد به گربه اش زنگ بزنم....091234567876
تغل ( گربه بيگانه ) : ميو؟
استرجس : اي بابا چي كار كنم....آهان ...can you speak English
تغل : yes,of corse ...who are you.....
_................
_..........
_................
استرجس : ok ...thanks ....يام يام....
بايد حدس ميزدم....بيگي جيسون رو مجبور كرده ببرتش انجمن درشناسان لندن....
-----------------------------------------------------------------------------
در انجمن....

استرجس : خب بايد همينجا باشه....عجب دري داره اينجا...به نظرم بيگانه اين رو ديده غش كرده....
_ خب ببين جيسون جان اگر سينوس زاويه ي مقابل به كمان اين در رو حساب كني....يه معادله بر حسب در بدست مياد كه با حل اون و قرار دادن ارتفاع در توي اون ضريب سختي در رو بدست مياري....
استرجس در رو باز ميكنه....و ميبينه كه جيسون نشسته رو زمين داره خاك مي‌ريزه رو سرش....

جيسون : سلام ...خوبي آقا اسمت چيه‌؟ من كيم ؟
استرجس : بابا بيگي چي سر اين بدبخت آوردي؟ نگاه كن جيسون فتال چه ريختي شده....
بيگانه : من كه كاري باهاش نكردم....فقط يه سري مسئله المپياد در شناسي بود باهاش كار كردم....خيلي دانش آموز علاقه‌ منديه ....
استرجس : مشخصه....بيا بريم....
بيگانه : باشه ...فقط يه دقيقه بيا بشين اين مسئله ي جالبيه...
استرجس : نه تو رو خدا نه....

و سر انجام بيگانه با استرجس به خونه ميرن و بيگانه و غريبه همديگر رو در آغوش ميگيرن .....The End
تيتراژ آخر :

بيگانه : غريبه خسته اي خاموش و سردي/ شب تلخ و عبوسي مثل ترديد

منو با خوت ببر يك روز از اينجا / غريبه اگه فراموشم نكردي...

غريبه.....آي غريبه....آي غريبه....ببين بيگي چقدر سرد و ضعيفه / غريبه.....آي غريبه....آي غريبه...دلم تنگه دلم تنگه غريبه....

غريبه زندگيم بي تو حرومه / بيگي بي تو هميشه ناتمومه

تنم سرد و دلم افسرده بي تو / نميدونم كه خوشبختي كدومه

===============:bigkiss: ===============

*با تشكر از حجت الآسلام و المسلامين داركي دام بركاته كه اجازه ي اين صحنه ي آخر رو به ما دادن.....*


رزم ممل و هري 1 و 2 حتما حتما بخونيد...


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳

پروفسور اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۸ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
از کارخانه ی روغن سازی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 191
آفلاین
نام فیلم:آوای ققنوس1
محل فیلمبرداری:هاگوارتز-تالار اسرار
کارگردان:ویکتور کرام
بازیگران:
کرام
بیگانه
اسنیپ
هری پاتر
آبرفورث
------------------------------------------------
بیگانه:ویکتور جونه من بیا بریم ببینیم اونجا چه خبره!
کرام:من نمیتونم بیام
بیگانه:چرا!؟
کرام:چون چند تا فیلم مونده باید برم نظارت کنم ببینم در چه وضعیه!
بیگانه:نمیخواد به من دروغ بگی من میدونم میترسی بیای اونجا!
کرام:منو ترس؟
(هری پاتر یواشکی داشت حرفهای این دو نفر رو گوش میداد)
آبرفورث از راه میرسه!
آبرفورث:مشکلی پیش اومده؟
کرام چشمک میزد به بیگانه که چیزی نگه ولی متاسفانه نشد
بیگانه:بابا میخوام من میخوام ببینم تو تالار اسرار چه خبره!
بیگانه:این کرام هم میگه من کار دارم نمیتونم بیام!
آبرفورث:خب ویکتور نمیشه مرخصی بگیری بیای؟
کرام:نه
آبرفورث:چرا؟
کرام:چون چند تا فیلم خیلی مهم قراره اکران بشه
(اسنیپ که هری رو دید که پشت در داره حرفهای این افراد رو گوش میده)
اسنیپ:به به...پاتر عزیز داشتی استراق سمع میکردی؟
هری:من نه!
اسنیپ:
هری که از دست اسنیپ داشت آتیش میگرفت گفت!
هری:یک مساله مهم پیش اومده!
اسنیپ:کو کو مساله؟
هری:مساله ای که راجع به منه! و به هیچ کس دیگه ای مربوط نمیشه!
اسنیپ:
اسنیپ گوش هری رو میگیره و میبره تو تالار گریفیندور میندازه!
هری:
(ادامه ی صحبت در اتاق)
آبرفورث:کرام من بهت قول میدم اگه همراه ما بیای چیزی نمیشه!
کرام که دیگه نمیتونست حرفی مخالف حرف این دو بزنه گفت!
کرام:باشه
بیگانه: :bigkiss:
آبرفورث: :bigkiss:
بیگانه:پس بریم!
آبرفورث:فقط باید یک جوری سر هری پاتر رو گرم کنیم که دیگه سر و کلش پیدا نشه!
بیگانه:خیالت راحت من به اسنیپ گفتم که چشم ازش برنداره!
آبرفورث:عالیه
آبرفورث:راستی یک فکر عالی!!
کرام:چی؟
بیگانه:بجنب بگو!
آبرفورث:کرام میتونه بیاد تو تالار اسرار فیلم بگیره و یک فیلم عالی در اونجا بسازه !
کرام:
کرام:ولی باسیلیسک رو چی کار کنیم؟
آبرفورث:من یک جوری سر اونو بند میکنم تا شما به کاراتون برسید!
بیگانه:بهتر از این نمیشه!
بیگانه:راستی آبرفورث به غریبه که خبر ندادی؟
آبرفورث:نه خیالت راحت!
((آبرفورث-بیگانه-کرام راهی تالار اسرار شدند))
-----
هری که هنوز در سرسرای بزرگ بود!
هری:من دیگه طاقت ندارم من که رفتم تو تالار ببینم اون سه نفر میخوان چی کار کنند!
اسنیپ از دور:به همین خیال باش!
هری راهی تالار اسرار همون دستشویی قدیمی شد!
اسنیپ:کجا؟
هری:برو کنار ببینم!
هری:استیوپفای!
اسنیپ پرت میشه اونور!
هری:
اسنیپ:پاتر من نمیگذارم تو بری اونجا!
هری:راست میگی؟
هری که دست بردار نبود بالاخره تونست بره تو اون دستشویی و بعد هم تالار اسرار!
اسنیپ: رفت؟
اسنیپ:بدبخت شدم!
اسنیپ:منم میرم
کرام بیگانه و آبرفورث که به درون تالار اسرار رسیده بودند!
کرام که دوربین فیلمبرداریشم با خودش آورده بود گفت!
کرام:عجب جای تیمیزیه!
بیگانه که هنووز محو تماشای تالار اسرار بود گفت!
بیگانه:کرام دیدی گفتم اگه بیای ضرر نمیکنی!
آبرفورث که داشت دنبال باسیلیسک میگشت که سرو کلش پیدا نشه گفت!
آبرفورث:الان داریم میخندیم وقته گریمون هم میرسه!
کرام که ترسیده بود گفت:منظورت چیه؟
آبرفورث:هیچی بی خیال!
((هری که از پشت داشت اونا نگاه میکرد و به حرفاشون گوش میداد نمیدونست که اسنیپ پشت سرشه))
هری:دخله هر سه تاشون در اومده!
اسنیپ:ولی اول دخله تو در اومده!
هری: تو از کجا پیدات شد؟
کرام:این صدای چیه؟نکنه باسیلیسکه!
آبرفورث: فکر نکنم!
بیگانه که داشت سرک میکشید گفت!
بیگانه: این پاتر از کجا پیداش شد دیگه؟عجب گیری کردیما!
کرام:پاتر؟
آبرفورث:بیگانه مگه به اسنیپ نگفته بودی پاتر رو زیره نظر داشته باشه!
اسنی از پشت در میاد تو و میگه!
اسنیپ:بله من زیره نظر داشتمش!
اسنیپ:ولی از اونجایی که این پاتر یک دنده است و من میخوام الان به مجازات برسونمش!
آبرفورث:حالا دیگه بیخیال شید کاریه که شده!
هری:آره منم میخواستم اینجا رو ببینم!
ناگهان صدایی از درون آب بلند میشه!
کرام:باسیلیسکه؟
آبرفورث:آره
بیگانه: وایی!!
همه ی افراد که در اونجا بودند فرار میکنند و میرند یک گوشه قایم میشن ولی باسیلیسک زرنگ تر از این حرفاست!
آبرفورث:کرام تو میتونی از این صحنه واقعی فیلم بگیری!
کرام:برو بابا اگه برم بیرون منو هاپولی میکنه!
هری:من یک فکری دارم!
اسنیپ:آخه تو میتونی فکر کنی جقله!
آبرفورث:حالا بگذار بگه ببینیم چی هست فکرش!
هری:من از اون جا که خیلی تیزم میتونم برم حواسه باسیلیسکو پرت کنم و شما میتونید برید ازش فیلم بگیرید!
بیگانه:فکر خوبیه!
آبرفورث:بد نیست!
کرام:خوبه!
اسنیپ:چیچیو خوبه تا برید بیرون باسیلیسک بوی شما رو میفهمه و یک راست میاد سراغتون!
آبرفورث:بهتر از هیچیه!

این داستان ادامه دارد....


برای عضویت در تیم روغن سازی قزوین کافیست فتو کپ


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۸:۲۱ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
اينک شاهکار ديگري از ويکتور کرام

عصر حجر!!
با شرکت:
کرام
بيگانه
هري
ابرفورث
حاجي دارک لرد
هرميون
گيلدروي
تهيه کننده:گراپي!!(چون معتقده براي غولا تبليغ خوبيه!!))
تدارکات:باز هم کريچر!!
-----------------
کرام و بيگانه مشغول ديدن فيلم بودن و در عين ديدن فيلم داشتن تخمه ميشکوندند....
کرام:بيگانه..انقدر وول نخور!!...بذار فيلممونو ببينيم
بيگانه:آخه اين دوشاخه زيرمه!!....نشستم روش!!...اذيتم ميکنه!!
کرام:خوب بندازش يه کناري!!....چي گفتي؟دو شاخه؟يعني تلويزيون تو برق نيست!!!؟
بيگانه:نه!!!!
کرام:پس اين با چي داره کار ميکنه؟!!
بيگانه:نميدونم!!!!
کرام:
بيگانه:باشه!!...ميگم!!...يه لحظه چوبدستيتو برداشتم!!..يه چيزي ازش خارج شد!!!
کرام:ميبينم چرا دوساعته داره انسانهاي اوليه رو پخش ميکنه!!!!...واستا ببينم ميتونم درستش کنم
بيگانه:اون پيچو بچرخون شايد درست بشه!!!
کرام اون پيچي رو که بيگانه اشاره کرد چرخوند....ناگهان از تلويزيون نوري در اومد و آنها رو به داخل تلويزون برد!!!
-----
کرام و بيگانه خود را در جنگلي انبوه ميابند!!!...کرام:اينجا کجاست؟
بيگانه:جنگل!!!
کرام:ميدونم جنگله!!!...منظورم اينکه ما کجاييم؟
بيگانه:تو جنگل!!!
کرام سري تکون ميده و به راهش ادامه ميده..بيگانه هم از پشت کرامو همراهي ميکنه!!!
ميرسن به يه کلبه که روش نوشته:کافه هاگزهد شعبه حجري!!!
کرام دهنش وا ميمونه!!!....با خودش ميگه:اين ابرفورث هم هر جا گير اورده شعبه زده!!!
کرام يه لحظه به کنارش نگاه ميکنه...ميبينه بيگانه يه قلاده دستشه!!!
کرام به پشت بيگانه نگاه ميکنه..ميبينه قلاده بر روي گردن يه تينورزوروس بسته شده!!!!
کرم فريادي ميکشه!!! و به سمت کافه هاگزهد فرار ميکنه!!!
بيگانه:نترس!!...بچه خوبيه!!!
کرام از تو کلبه!!!:قبول دارم از تو کم آزار تره!!!
ويکتور!!!!
کرام روشو برميگردونه ميبينه ابرفورث و هري دارن ناباورانه اونو نگاه ميکنن
ابرفورث:ويکي اينجا چيکار ميکني؟
کرام:نگو دلم از دست بيگي خونه!!!
هري:پس تو رو هم قرباني کرد!!!
کرام:منظورت چيه؟
ابرفورث:بابا ما گفتيم شب بازيه کوييديچ ايرانو بحرينه...بيگي بيا اين تلويزيونمونو سرويس کن...واقعا سرويسش کرد!!!
کرام:هممونو سرويس کرده اين بشر!!!....الانم يه تينورزوروس را گرفته دستش!!!!
ابرفورث:مگه اينجاست!!!!....ننننننننننههههه
هري:بگو طرف ما نياد!!....وگرنه يه کاري دست خودمون ميدما!!!
-----
چند لحظه بعد....
بيگانه: :ylash:
کرام:خودتو لوس نکن!!...مجبوريم تو اين وضعيت نگهت داريم!!!...به غريبه قول دادم سالم تحويلت بدم!!...ولي کاش ميگفتم اين سالم مارو تحويل بده!!!!!
هر 4 نفر قدم زنان داشتند جنگلو طي ميکردند که به يک مسجد ميرسند!!!!!!
کرام:ابر..چيزي که من ميبينم تو هم ميبيني؟؟
هري وابرفورث:اره!!!
بيگانه:چيو؟!!!....من که چيز خاصي نميبينم!!!!
همه وارد مسجد ميشوند
حاجي:برادران غار نشين توجه کند...رکن اصلي در آسلام عمل به دستورات منه!!!...در اين زمينه ميتوانيد از برادر گراپي کمک بگيريد!!
يه غول غارنشين:ببخشيد حاجي!!!...اگر يه فرد چوبدستيشو وارد دماغ يه غول کرد حکمش چيه؟
حاجي:کدوم ابلهي همچين کاري کرده؟!!!
کرام و بيگانه و ابرفورث نگاهي به هري ميندازند
هري خودشو جمع و جور ميکنه!!!
غول غارنشين:نوستر آداموس فرموده!!!...ساليان بعد يک استکبار به نام عله!!!!...اينکارو انجام ميده!!!
حاجي:آها!!....حکمش اعدامه!!!..با سيم سرور البته!!!!...به حلالزاده هم هست!!...دوستان جلسه به اتمام ميرسه!!!
---
کرام:حاجي شما کجا؟!!...اينجا کجا؟!!!
حاجي:بابا گيلدي مخ مارو زد گفت بيايين اينجا!!!...هم حاله هم فاله هم تماشا!!!
هري:گيلدي هم اينجاست؟
حاجي:اره!!!...با تمام بانوان عصر حجري مشغول عمليات پيچيده تنفسه!!...معتقده اينا از شيوه هايي استفاده ميکنند که اون اطلاعي نداشته!!
ابرفورث:شيوه هاي متفاوت؟!!!
---
گيلدي:نفر بعدي!!!!!
يه بانو:نوبت منه!!
يه بانو ديگه:نه نوبت منه!!!
گيلدي:دعوا نکنيد!!!...نوبت همتون ميشه!!!!!
همون بانوي اولي ميره بالاي درخت ودهنشو باز ميکنه و از بالاي درخت ميپره رو گيلدي!!!
:bigkiss:
هري:گيلدي انگار بهت خيلي خوش ميگذره!!!
گيلدي:اره!!!...خيلي توپه!!!
کرام: نفر بعدي خيلي بهتره!!!!
گيلدي ميگه:هان؟...نگاهي به بالا ميندازه ميبينه يه نفر 200کيلويي اون بالاي درخته!!!و از بس سنگين بوده درخته داره ميشکنه!!!
از اون بالا خودشو ميندازه پايين!!!!!!!!!
گيلدي:ننننننننهههههه
ابرفورث:حقش بود!!!...تا اين باشه اينقدر فرصت طلب نباشه!!!!
بيگانه:شرط ميبندم با زمين يکي شده!!!
کرام:من شرط ميبندم الان رسيده به مرکز زمين!!!!

وقتي بانو گرامي از زمين بلند ميشه!!...ميبينن گيلدي تا عمق يه متري تو زمينه!!!
کرام:بايد با کاردک!!!بکشيمش بيرون!!!
گيلدي:غلط بکنم ديگه بيام تو اين عصر حجر!!...بابا اينا چه سنتهايي دارن!!...مگه همين تنفس عادي بده!!..اين روشا چيه؟!!
هري:خودت که گفتي حال ميده؟!!!!
---
حاجي:حالا چطور برگرديم؟!!!
کرام:همونطور که اومديم!!!
هري:ما که نميدونيم چطوري اومديم اينجا!!!!
ابرفورث:ولي حاجي گفت..اون و گيلدي يه دلخواه خودشون اومدن
گيلدي:اره!!....ولي بايد يه تلويزيون داشته باشيم!!تا برگرديم!!!
کرام:تلويزيون از کجا بياريم؟!!!!
بيگانه:بذار يه زنگ به غريبه بزنم!!...بگم يه تلويزيون بفرسته برامون!!!
کرام:اينو باش!!..موبايل که اينجا نميگيره!!!...ا....خودشه موبايل!!....موبايل بيگي تلويزيون داره!!!
ابرفورث:خدارو شکر اين موجود به يه دردي خورد!!!!
بيگانه: :ylash:
هري:باز خودشو لوس کرد!!!
گيلدي:همه آماده ايد؟!!1...2..3..به پيش!!!
-----------------------------------------------------
تيتراژ:
به زير اين سقف کبود
کسي مثله ، بيگي نبود!!!
هر چي بدبختيه،زير سر توست
هرچي بيچارگيه،به خاطر توست

با تشکر از:
تمام غارنشينان محترم!!!
بانوان عصر حجري به خاطر همکاري با گيلدي!!!
غريبه!!!
هرميون!!
و کليه دست اندرکاران هالي ويزارد
hollywizard at your service


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۹:۱۶ شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۳

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
فاج عزیز
ببخشید پستتو پاک کردم...ولی به اینجا مربوط نمیشد...من اول این تاپیک نوشتم این تاپیک اصلا ربطی به مسائلی که تو تاپیکهای دیگه اتفاق میفته نداره...اینجا فقط برای فعالیت در هنر سینماست....شما هم اگه دلت خواست میتونی بیای اینجا فیلم بزنی
دوست تو در هالی ویزارد کرام


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.