هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
بيگانه اي از قفس پريد!
قسمت سوم!
اثري از ويكتور كرام!
*************
گيلدي: لبو دارم ! بدو بيا! لبوييه! بدو لبو!
كرام: آقا يه نيم كيلو لبو بده! لبو زرد!
گيلدي: شپش تو لبو مي جنبه!
كرام: سلام! اسم رمز درسته اسلحه رو بده بياد!
كرام: بگير! اين هم پول
///*/*/*/*///*/ ساعت 13:.01 بامداد */*/*/*/*/*///*/
كالين: چرا دير كردن!
كرام: من نمي دونم! لابد پروازشون تاخير داشته!
--- مسافرين پرواز 965 تهران كلكته هرچه سريع تر براي تحويل بار مرجعه نمايند!
بيگانه: بريم بار مون رو تحويل بديم!
كالين: راست مي گه بريم!
كرام رو به كالين: آخه ...! تو ديگه چرا! ما كه جايي نمي خوايم بريم! منتظر اون خارجي هاييم!
*/*/*/*/*/*/*/ ساعت 09:30 بامداد -- هتل آزادي */*/**/*/*/*/
كرام: خوب من مطمئن هستم كه توي تهران به شما خوش مي گذره!
هري با لهجه: مستر كرام! وي براي خوشگذراني نيامديم بي تهران! ما آمد كه جنس ها رو تحويل بگيريم!
كرام: بله من شما رو درك مي كنم!
*/*/*/*/*/*//* ساعت 10:30 --- منزل آبرفورث */*/**////*/*/*/*/*/
آبرفورث: خداااااي من!
بيگانه: سلام! @
آبرفورث اشاره به بيگانه و رو به كرام: اين رو براي چي آوردي با خودت! دكتر هيجان رو براي من قدغن كرده!
بيگانه: كي رو براي چي آوردي؟ با منه؟
كرام: نه با شما نيست! اون ها رو بردم هتل! يارو شاكيه! مي خواد سريع جنس ها رو بگيره بره!
بيگانه: چه جنسي؟ جنسي؟ واي!
آبرفورث: جنس ها هم آماده اند! امشب معاوضه مي كنيم!
بيگانه: امشب يعني شب كه شد؟
*/*/*/*/*/*/* ساعت 22:15 خيابان ولي عصر! */*/*/*/*/
كرام با تلفن: بله حتمي مستر هري! بله! ما يك ربع ديگه مي رسيم!
بيگانه: آبرفورث! كرام داره با كي حرف مي زنه؟
آبرفورث: چي مي گفت؟
كرام: مي پرسيد كه چرا توي جايي به اون شلوغي قرار گذاشتيد! .... به من چه! چرا به من چشم غره مي ري! ؟ بيگانه قرار گذاشت!
بيگانه: راست مي گه من بودم! اول خواستم تو شهر بازي قرار بذارم كه نشد!
آبرفورث: خداي بزرگ! ..... همه هستيد؟ چو؟ بيگانه؟ گيلدي؟ كرام؟ كالين؟
گيلدي: همه هستيم!
بيگانه: من هم ميام! ها! اون دفعه منو فرستادين كرج بعد من ديدم كه ...
آبرفورث: مي بيرمت! جلوي چشم خومون باشي بهتره كه مثل اون دفعه تمام پليس هاي كرج رو دنبالمون راه بندازي!
بيگانه: آخه من خيال كردم گم شدين زنگ زدم پليس!
كرام : بس كنين! داريم مي رسيم!
*/*/*/*/*/*/*/* ساعت 22:25 ميدان تجريش */*/*/**/*/*/
ونوس: قربان! من فكر كنم كه اون ها تازه كار باشن!
هري: جاسوس هاي ما، ما رو بدون دليل جايي نمي فرستن! من فكر كنم اون يارو ... اسمش چي بود؟
آرتور:
Alien
هري: آره همون بيگانه! اوون بايد همه كارشون باشه!
لوپين:
من ديدمشون! دارند مي آيند!
*/*/*/*/*/*/*/*/ ساعت 22:30 وسط ميدان تجريش روبرو "هيوا" */*/*/*//*
آبرفورث:
Hello, Mr. Harry!I ...
هري: من فارسي بلد هستم!
آبرفورث:
I speak ... I speak...
(*** آي كيو ها: بازي استقلال و پرسپوليس --- قلعه نويي)
كرام: بهتره بريم سر اصل مطلب!
بيگانه: جنس ها كجاست!
لوپين:
Who are you?
گيلدي: با مني؟
چو: فكر كنم با منه!
آرتور:
No women No kids
چو رو به كالين: هيچ چيز بهش نمي گي؟
كالين: توي اين وضعيت نه!
چو: به تو هم مي گن مرد؟
ونوس رو به آرتور:
Are you a crazy?
آرتور:
اوه! ببخشيد حواسم نبود!
بيگانه: يعني چي؟ آخه چرا اين ها نمي ان!
==== اين صداي نيروي پليسه! شما هم در محاصره ايد!
آبرفورث: فرار كنيد!
هري:
We are under Attack!
همه مي پرند تو ماشين ها و با سرعت فرار مي كنن!
بيگانه و هري و كرام داخل سمند آبرفورث در حال فرار با سرعت 200 هستند كه ....
- اين است خودروي ملي
هري: اين چي بود؟
كرام: بيگانه بود يا صدا از ماشين بود
*/*/*/*//*/ ساعت 00:15 بامداد روز بعد! --- ميان فوزيه */*/*/*/*//*
هري: آقاي بيگانه! من واقعا خوشحالم كه با شما معامله كردم! اگه توي اون ميدان شلوغ نبوديم همه دستگير مي شديم!
بيگانه: قيافه ي شما برام آشناست!
كرام رو به گيلدي : خودت رو ارزون فروختي! خيلي ارزون!
گيلدي: من واقعا شرمنده ام! خام شدم! يارو به من گفت خيلي خوش تيپي!
بيگانه: حالا چند فروختي؟
كالين: راست مي گه؟ چند؟
كرام: كالين؟ !! از كي خنگ شدي؟
بيگانه رو به هري:
اين علييه، علي! اين علييه ها!
هري: تو؟ اصغر؟ تويي؟
بيگانه و هري همديگه رو بقل كرده و دست در دست هم!
هري: اصغر تو كجا بودي؟
بيگانه: علي! خيلي پير شدي؟ امير اتابك چطوره؟
.
.
.
غربيه ي قريبم! از عشق تو فريبم! / به نام ماه و اختر، چو عيسي بر صليبم!
از من عبور مي كني! همچو خيالي مبهم / تو اين خيال خامم منتطر نهيبم!
پايان!
==== توضيح=====
دوستان، به امر نامي نام ها كرام بزرگ! كه گفت: بيگي! فعال شو! من هم در طرحي ضربتي اقدام به فيلم سازي كردم! البته درسته كه كيفيت اومده پايين ولي...! البته من اين فيلم رو تبليغ كردم! باور كنين وقتم كمه! دوستان هم كه بزرگواري مي كنن در زير فشار تحويل نگير تر مي شن!فيلم نوشتن سخته! گير نديدن! وقت اگه داشته باشم مي تونم بهتر بنويسم، مثل تابستون كرام هم كه ديگ و آشپز خونه ي هاليويزارد رو سپرده دست من! من هم نمي دونم تو كابينت ها چيه؟ مي ترسم گند بزنم! ايشاا... كرام مشكلش حل شه! ولي تيتراژ اين فيلم رو با دقت بخونين نكته داره!درسته قول داده بودم كه مراسم اسكار مسنتد هالي ويزارد رو راه بندازيم! ولي چون نمي خوام كه هيچ مشكلي پيش بياد بايد با چند نفر مشورت كنم! يه كم اوضاع بهتر شده مي بينم كه ستعد و فعال هست كه بايد تو جريان قرار بگيرن! كريچر جان شما شروع كن به فيلم زدن! البته سعي كن كه در عين فيلم زدن تبليغ هم داشته باشي! كه ملت رو بكشوني طرف هالي ويزارد! هر كاري هم كردي كردي به جز فيلم هاي مستهجن و اين جور چيزا! برو من از بقل هوا تو دارم!
*/



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
كريچر: بله! با نقد هفته با شما هستيم! اين شما و اين هم نقد هفته!
*** نقد هفته! آي نقد هفته **** اي نفد هفته////* واي نقد هفته ****( تيتراژ)
كريچر: و اما فيلم امشب! فيلمي از آبرفورث دامبلدور! با نام: "تنها در هاگوارتز"
//// تصوير////
عكس هاي كرام پشت هم مي رند و بر مي گردند!
گوينده: آبرفورث دامبلدور كار گردان ارزنده ي هالي ويزارد از دوستداران صنعت سينماي كشور! با فيلم هايي چون "تهديد عليه بيگانه" ، "فريدون شوهر جي-لو" شروع به كار كرد و فيلم هايي چون : " حمله ي شبانه" ، "گرگ گدا" او را شهرت بخشيدند!
فيلم "تنها در هاگوارتز" از نوع ژانر هاي عملي تخيلي است كه درون مايه ي احساسي دارن!

//// صحنه هايي از فيلم/////
پله ي آخري انحرافي بوده و آبرفورث تا كمر گير مي كنه توش و بيگانه بدون خيال پاش رو روي سر آبرفورث مي ذاري و مشغول معاينه ي در مي شه!

گوينده: اين فيلم با بازي زيباي "هري پاتر" و "هنر نمايي خود "آبرفورث" صحنه هاي بي بديلي رو ايجاد مي كنه! كه خواننده محو بازي بازيگران خصوصا هري پاتر مي شه! البته بازي بازيگر نقش دوم "بيگانه" هم بدليل ديزاينش باعث زيبايي بيشتري مي شه!

مصاحبه:
كريچر:
بينندگان عزيز در خدمت يكي از كارگردانان پر كار هالي ويزارد هستيم! جناب بيگانه!
بيگانه:
كيه؟
كريچر:
به نظر شما آقاي بيگانه! اين فيلم نقطه عطفي داشت؟
بيگانه :
فلاش بك! فلاش بك هايي كه آقاي آبرفورث در فيلمشون انجام دادن بسار ديدني بود! لحظات انتهايي كه دوباره به قسمت آغازين فيلم بر مي گرديم! احساس صميميت و فهم كاملي مي شيم! و اين يكي از كار هاي جديد و كم استفاده در كل هالي ويزارد بود! به نظر من بايد تشويق خوبي به عمل مي اومد!
البته من خودم كه با آبرفورث حرف زدم وقتي اين كار رو به من پيشنهاد كرد! به من گفت كه فيلمنامه اش يه ويراستار هم داشته كه كارش رو خراب كرده! (ممل خان جدي مي گم) به نظر اون فيلم خام كه من اول ديدم خيلي جا افتاده تر بود! ولي آبرفورث يه كارگردان بزرگه و من خيلي بهش احترام مي ذارم!

=-=-=-==-=-=-=-=
كريچر: بله! اين هم بررسي فيلم "تنها در هاگوارتز" كه پيش نهاد مي كنم ببينيدش! شب خوش!

*** نقد هفته! آي نقد هفته **** اي نفد هفته////* واي نقد هفته ****( تيتراژ)
*/*/*/*/*//*/*/*/*/*
اين يه نقد كوتاهه كه نه حوصله آدم سر مي ره (البته اگه فيلم رو ديده باشيم) نه اينكه بدرد نخور و غير مفيد باشه! كاري به نقد هاتون ندارم! ولي سعي كنين سبك تر باشه! و اينكه يه نكته ي مهم! فيلم زدن هنره، نه نقد كردن!

*/



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۸:۱۷ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
به مناسبت بازگشت دوباره ی ولدمورت به سایت
___________________________________
هری آشفته از خواب بلند میشه
لی لی: چی شده پسرم خواب بد دیدی؟
هری: خواب ولدی رو دیدیم
دیدم که می خواد بیاد
لی لی: باید به حاجی بگی
هری: اگه راست نباشه چی
لی لی: خواب ولدی که دروغ نمی شه


کرام به سمت مرکز ده میره حاجی به همراه چند تا از اهالی روستا نشستن تو کافه
هری: سلام حاجی یک خوابی دیدم
کرام: بازم خواب دیده
بیگانه: این دفعه خواب کی رو دیدی؟
هری: حاجی خواب ولدی رو دیدم
حاجی: حالا چی خواب دیدی
هری: خواب دیدم داره بر میگرده

ابرفورث می یاد تو کافه: ها هری باز خواب دیدی این ورا پیدات شده؟
کرام: آره کدخدا این دفعه خواب خود ولدی رو دیده
هری: تعبیرش چیه حاجی
حاجی: هیچ راهی نیست باید بری مقبره ی مرلین دعا کنی
بیگانه: حاجی اون حالا حالاها نمی یاد
حاجی: روزی که بیاد هیچ کدومتون نمی تونید تو چشای هری نگاه کنید
ابر فورث: شما تو چشاش نگاه نکنید


هری تو خونه در حالی که داره فکر می کنه
ناگهان یکی دست میگزاره رو شونش
هری برمیگرده می بینه هرمیون بالای سرشه
هرمیون: اینا که پشت سرت میگن راسته؟
هری: چی میگن
هرمیون: میگن هوایی شدی زده به سرت
هری: بگزار بگن یک خوابی دیده بودم فکر میکنم ندیدم
هرمیون: به همین زودی جا زدی ؟
تو نباید میدون رو خالی کنی
من به تو خیلی امید داشتم
هری سرش رو بلند میکنه و یک لبخند میزنه
هری: هرمیون من رو فردا ببر مقبره میخوام دعا کنم


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۳

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
کریچر جان یه چند لحظه دست نگه دار من شنبه یه فیلم رو نقد می کنم که حالت روتینش رو شما اجرا کنی! اوکی؟
ببشخید ها ولی کمی شلوغ می شه! جالب نیست!
با اجازه ی کرام جان



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۹:۰۰ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۳

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
ارباب برگه ها یا( بیگانه را بکش دو)
با حضور
مک گوناگل
هری پاتر
دالاهوف
حاجی دارک لرد
هرمیون گرنجر
بیگانه
ویکتور کرام
چو چانگ
کریچر

محصولی از مجلس رکوردز
تامین بودجه از صندوق ذخیره ی ارضی

لوکیشن : مدرسه ی جادوگران
زمان: امتحانات ترم

مک گوناگل: خوب از همین الان امتحان شروع میشه جزوه هاتون رو ببندین و با هم صحبت نکنین
مک گوناگل برگه ها رو پخش می کنه
هری سوالاش رو نگاه می کنه
سوال 1) اولین در را چه کسی اختراع کرد
هری: ای بابا این چیه دیگه بیگانه..... بیگانه....سوال 1
بیگانه: اه نکن خانوم اجازه این هری ما رو اذیت میکنه
مک گوناگل: هری ساکت باش وگر نه ورقت رو میگیرم
هری: هوی بیگانه ی نامرد حد اقل ورقت رو این ور تر بگیر تا خودم نگاه کنم
بیگانه:خانوم این هری از رو ما تقلب میکنه
مک گوناگل: هری بلند شو برو بیرون کلاس وایسا از امتحان محرومی
هری: خانوم تو رو خدا ببخشید
مک گوناگل: نمیشه برو بیرون


هرمیون اون ور تر سوال 1 رو بی خیال شده رفته سوال 2
سوال2) دلایل اعتماد دامبلدور به اسنیپ
هرمیون: یعنی چی؟
هرمیون: خانوم اجازه سوال 2تو کتا ب نیست
بقیه که هنوز سر سوال 1 تو گل گیر کردن: نوچ .... نوچ...
مک گوناگل: هرمیون نظم جلسه رو به هم نزن
هرمیون: خانوم به این مطلب هیچ جا اشاره نشده
بقیه: ای بابا خانوم این هرمیون حواس ما رو پرت میکنه
هرمیون: خانوم.....
مک گوناگل: هرمیون بلند شو برو بیرون
هرمیون: خانوم تو رو خدا
مک گوناگل: زود باش وقت جلسه رو نگیر

بقیه میرسن سوال 2
بقیه: اِ این چیه خانوم این تو کتاب نیست
ما این رو نخوندیم
نوچ.... نیچ... نوچ
مک گوناگل: شلوغ نکنین کافیه باشه سوال 2 حذف میشه


بیگانه اون ور تر سوال 1 رو نوشته سوال 2 حذف شده رسیده سوال 3
سوال3) کوئیدیچ چند تا توپ دارد؟
بیگانه: مرده شور این شانس من رو ببرن کرام.....کرام....
کرام: چی میگی؟
بیگانه: سوال 3 چی میشه
کرام: سوال 1 رو بگی سوال 3 رو میگم
بیگانه: باشه بگو
کرام جواب سوال 3 رو میگه
کرام: حالا بگو سوال 1 چی میشه
بیگانه: خانوم اجازه این کرام گیر داده میگه جواب سوال 1 رو به بگو
مک وناگل:کرام زود بلند شو برو بیرون
کرام: خانوم تو رو خدا
مک گوناگل: زود


گیلدی اون ور تر سوال 1 و 3 رو بی خیال شده رسیده سوال 4
سوال4) آب قلیل با آب کر چه فرقی میکنه
گیلدی: ای بابا این چه سوالیه باز حاجی ....حاجی ...سوال 4
حاجی: تو خجالت نمی کشی این سوال سهل و بس آسان رو بلد نیستی
گیلدی: حاجی قاطی کردم وگر نه میدونستم
حاجی: امکان نداره یادت رفته باشه حتما از اول نمی دونستی
گیلدی: حاجی گیر نده بگو
مک گوناگل : اونجا چه خبره
بیگانه: خانوم اجازه گیلدی و حاجی دارن تقلب میکنن
گیلدی: به تو چه خانوم دروغ میگه داشتم پاک کن میگرفتم
حاجی: استغفر ا...
مک گوناگل: زود باشین برین بیرون


کریچر می یاد تو
کریچر: سلام خانوم براتون چایی آوردوم
بیگانه: به ما چایی نمیدی
کریچر: نه چایی فقط برای مراقب هاست
بیگانه: اما من چایی میخوام
کریچر: نمی شه
بیگانه بلند میشه و با کریچر در گیر میشه



چو اون ور تر فقط سوال 3 رو نوشته و رسیده سوال 5
سوال5) سه طلسم نا بخشودنی نام ببرید
چو: با این سوال دادنشون
چو از درگیری پیش اومده استفاده میکنه
چو: هری....هری
هری از لای در توی کلاس رو نگاه میکنه
چو: هری 3 تا طلسم خفن بگو
همه ی اونایی که بیرونن : نگو بهش نگو نمرش از ما بیشتر میشه

هری: گناه داره بنویس چو جان
هری: اسکر جیفای , ایم پرویوس, الوهومورا
اونایی که بیرونن :
چو بر میگرده جواب رو بنویسه که میبینه کریچر و بیگانه دعوا رو ول کردن دارن اونو نگاه میکنن
کریچر میره بقیه ی چایی ها رو بده
مک گوناگل: شما اونجا داشتین چی کار میکردین دوشیزه چانگ ؟
چو: هیچی خانوم هری ازمون پاک کن میخواست
همه:
مک گوناگل: بفرمایید بیرون لطفا


بیگانه که به زور چایی مک گوناگل رو گرفته و خورده رسیده سوال 9 که مک گوناگل میگه وقت تمومه ورقه هاتون رو بگیرین بالا


روز اعلام نتایج
مک گوناگل:نمره هاتون رو میخونم شاید یکم خجالت کشیدین
هری پاتر صفر
بیگانه:
هرمیون گرنجر: صفر
بیگانه:
ویکتور کرام دو
بیگانه:
گیلدروی لاکهارت صفر
بیگانه:
حاجی دارک لرد دو
بیگانه:
چو چانگ دو
بیگانه:
مک گوناگل: این ورق مال کیه نه اسم داره نه فامیل ولی همه ی سوال ها رو جواب داده
همه: اووووووووو چی جوری وقت کرده
دالاهوف: مال منه.... من .....منه...
مک گوناگل: دالاهوف صفر
بیگانه:
دالاهوف: چرا؟
مک گوناگل: برای اینکه برای هر 10 تا سوال یک جواب رو نوشتی که اونم اشتباه بوده
بیگانه: پس ما چی خانوم
مک گوناگل: ورقه ی تو گم شده بیگانه دوباره باید امتحان بدی
بیگانه:
همه:


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۹:۲۲ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۳

آنتونین دالاهوف LORD MIND


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از نیروگاه هسته ای
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
خب اینجا من میخوام فیلم ارباب ذهن ها ساخته ی ویکتور کرام پدر سینمای جادویی رو نقد و برسی کنم!

با اجازه ی استاد کرام!
********************************
فیلم ازاین قراره که عده ای سخت در کاوش چیزی در مغز بیگانه هستند!......و فیلم این گونه شروع میشه آبرفورث کرام و...میخواهند بدانند که بیگانه چه هدفی دارد......

آنها در فکر بودند که ناگهان به فکر کرام اندیشه ای نو سر زد!

اینجا نویسنده میخواد فکر مردم رو بسنجه و یک نوع هیجان در ذهن بیننده ایجاد کنه که آقای کرام کارگردان این فیلم خوب به این قضیه شکل دادن......

آنها تصمیم گرفتند ریسک کنند کرام یاد یک فردی افتاده بود که به خود میگفت ارباب ذهن ها!

اینجا نویسنده فردی رو به فیلمنامه ی خود اضافه میکنه که که ببینه آیا مخاطب میتونست بفهمه که یک فردی هست که به خود میگوید ارباب ذهن ها!

شاید آن مرد دیوانه است شاید واقعآ ارباب ذهن ها است!!

حالا میرسیم به معنی و مفهوم ارباب ذهن ها از زبان آنتونین دالاهوف:

-از نظر من ارباب ذهن ها یک چیز غیر قابل تصوری که فقط افرادی میتوانند معنی این حرف رو در یابند که در زندگی در همه ی موارد علمی تجربه ای گرانبها به دست آورده باشند!

معنی کلی ارباب ذهن ها از زبان آنتونین دالاهوف(منتقد فیلم)

ارباب ذهن ها بالاترین نقطه ی فکری که شما میتوانید در مورد آن فکر کنید و البته رابطه ای سخت با شیطان دارد

همانطور که در بحث های گوناگون شنیدید شیطان میتواند از شما سو استفاده کند ولی چگونه.......!
شیطان از طریق ذهن شما بر ذهن شما غلبه میکند......با فکر های متعددی که در هر ثانیه شاید هزاران فکر ......ولی راهی که شیطان جلوی ذهن شما قرار داده گلچین آن فکر هایی است که شما میتوانید آن را انجام دهید و از فکر منحرف کننده و فکر خوب باید یکی رو انتخاب کنید!
خب معمولا اسم اون فکری که از طرف شیطان آمده به فکر شیطانی معروف است!ولی اون فکر خوب توضیحی ندارد!

به مجموع این دو فکر ارباب ذهن ها میگویند!

ادامه ی فیلم:
در اینجا نویسنده آن آدمهایی که در پی کاوش برای ذهنی که هیچ کدام از آنها خبر ندارند که در ذهن بیگانه چه میگذرد!!آنها را پی فردی که ارباب ذهن ها لقب گرفته است میکشاند!!

بالاخره بیگانه را به سوی ارباب ذهن ها میبرند!!
(((((البته این تکه را کارگردان به صورت طنز در آوردن))))

خب پس از چندی حرف و برسی ارباب ذهن ها با بیگانه کرام و آبرفورث.....به نتیجه هایی رسیدند!
((این قسمت و نتیجه گیری فیلم هم به صورت طنز در اومده))
ولی چه خوب است که ما همه معنایه واقعی آن را بدانیم!

طبق تعریف دقیق و کلی ارباب ذهن ها جناب ویکتور کرام آمده بودند از این فیلم قالبی رو به وجود آوردند که بعدا به آن قالب شکلی تازه دادند!
****
با تشکر از کارگردان این فیلم جناب ویکتور کرام!!
که به عقیده ی من از این تعریف ارباب ذهن ها فیلمی خوب را درست کردند که به نظر من قابل تقدیر است!
------
نکته ی کنکوری:همیشه و همه جا قبل از حرف زدن فکر کنید
نکته ی اخلاقی:همیشه از میان فکرهای ارباب ذهن ها فکر های خوب و عالی تر را برگزینید و به دنبال فکر هایی که شیطان برای شما میفرستد نروید!


تصویر کوچک شده


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۷:۰۴ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۳

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کریچر جان
فکر نکنم لازم باشه دوباره کل فیلمو بزنی
کافیه یه لینک شاخه ای بدی
-------------------------------------------
جلسه نقد و بررسی فیلم باج (باج 1 باج 2 )ساخته حاجی دارک لرد
با شرکت:
منتقد
حاجی
کرام
ونوس
ابرفورث(سیاهی لشگر)
هری(ایضا سیاهی لشگر)

منتقد:امروز ما میخواهیم فیلم باج برنده اسکار بهترین فیلم و بهترین سانسورو نقد کنیم
به عنوان اولین سئوال:حاجی جان چه شد به فکر ساخت فیلم باج افتادید؟

حاجی:به نام آسلام که هنر از اوست!!!!راستش با دیدن اوضاع فرندشیپی سایت،تصمیم به ساخت این فیلم گرفتم

منتقد:آیا برای فیلمنامه با مشکلی مواجه شدید؟

حاجی چپ چپ به کرام نگاه کرد و گفت:حقیقتش بعضی از هنر پیشگان ناآگاه از برخی جاهای فیلمنامه ایراد میگرفتند....

منتقد:مثلا؟

حاجی:همین ویکی!!!هی میگفت چرا از لغت کرامات استفاده میکنید!!!!

منتقد:چرا همچنین ایرادی گرفت؟

کرام:خودتون قضاوت کنید شما خوشتون میاد اسم ناموس شما در یک فیلم هالی ویزاردی(هالیوودی) بیاد؟

منتقد:

کرام:همونطور که میدونید کرامات جمع مونث کرامه!!!آقا من حساسیت دارم...این یارو!!هی ناموسمونو میاره جلوی چشمامون!!!!

حاجی:اگه ناموس سرت میشد....مجبور نبودم فیلمو اینقدر سانسور کنم!!!!

همه:

منتقد:مشه روشنتر بفرمایید؟

حاجی:کاملا!!!......در همون صحنه ای که ونوس به کرام نزدیک میشه....

همه:خب...صندلیهاشونو میکشن جلو!!!!!!!!!!!!

حاجی:ونوس یه چیز بی ناموسی میگه.....کرام بی ناموسیتر جوابشو میده!!!!!

کرام:

حاجی:

منتقد:چی گفت؟

حاجی:گوشتو بایر جلو!!!

منتقد تا حرف حاجی رو میشنوه قرمز میشه!!

منتقد:چه بی ناموسیها!!!

کرام:این دروغه!!....من تکذیب میکنم

حاجی:چیرو؟

کرام:این حرفارو که زدی؟

حاجی:بگم تازه گفتم کات!!تو و ونوس ادامه دادین؟!!!

همه:

کرام:

منتقد:بگذریم...چرا در فیلم ونوس گفت مادرت خونه برای ناهار منتظرته....کرام هم گشنش بوده...ولی میره هایدا!!!دوتا ساندویچ میگره و اصلا خونه نمیره

حاجی:چند بار توضیح بدم!!!....این فیلم صحنه های بیناموسی زیاد داره!!!

منتقد:عده ای عقیده دارن از کاراکتر بیگانه به خوبی استفاده نشده!!!

حاجی:از اونجایی که اکثر فیلمای هندی تو فضای بازه...دری پیدا نمیشد...مجبور شدیم از این هنرمند ارزنده!!در این نقش استفاده کنیم

منتقد:به عنوان آخرین سئوال به وسیله چه جادویی توانستید ابرهارو به این سرعت!!!حرکت بدید؟

حاجی:خوب شد این سئوالو عنوان کردید....در اینجا لازم از فرزند آسلام!! گراوپی عزیز!!تشکر کنم که ابرهارو فوت میکرد!!!!!!!!!!!!

منتقد:خوب بینندگان عزیز شما رو به خدای بزرگ میسپارم


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۳

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
سلام بینندگان عزیز امروز با یک فیلم از چو چانگ چینگ کارگردان معروف سینمای آسیا در خدمتتون هستیم
فیلم پیش به سوی جادوگران

اگه وقت نکردین فیلم رو ببینین نقدشم نبینین هیچ اتفاق خاصی نمی افته و چیز خاصی رو از دست نمی دین
گرچه چه فیلم رو ببینین چه نبینین هیچ فرقی نمی کنه
مهمانان این هفته
چو چانگ چینگ
و استاد کریچری بلک پور


____________________________________________
باحضور هنرپیشگان معروف جادوگروود

چو چانگ
هرمي(دوست چو با اسم مستعار)
كينگزلي
كالين كريوي
هري پاتر
مك گونگال
فلور
سيريوس استار
ابرفورث
هرميون گرنجر
گيلدي
اندروميدا
بلا
لسترنج
پرانگز پاتر
خانوم سختگيره(معلم زبان چو در مدرسه)(به دليل مسائل امنيتي از گفتن نام واقعي ايشان معذوريم!)
مالفوي(اون يكي دوست چو با اسم مستعارش)
اعضاي تيم كوييديچ گريفيندور
مازمولا
اعضاي تيم كوييديچ اسليتريم

و اين هم فيلم:
---------
صبح-سرويس مدرسه چو

چو:آره هرمي .ديشب خواب ديدم با بقيه جادوگرانيا تو هاگوارتزم!!!!!!!!!!

هرمي: تو هم عجب خوابهايي ميبينيا!كم برو اينترنت.

چو:نميتونم هرمي.ولي من مطمئنم بلاخره يه روزي ميبينمشون.

هرمي:نكنه فكر ميكني ميان اينجا؟

چو:يه همچين چيزي!

هرمي: (يه نگاه عاقل اندر …. به چو ميندازه)فكر ميكنم عقلتو از دست دادي.مطمئني حالت خوبه؟

چو:من عقلم سر جاشه و هيچ مشكلي هم ندارم.

هرمي:خوب پس بيا بريم.رسيديم.زنگ اول با خانم سختگيره درس داريم.

چو:باشه.بريم
-------------
قبل از شروع كلاس

هرمي به مالفوي:مالفي مواظبش باش ها!انگار امروز سرشبه جايي خورده!

مالفوي:خيالت تخت باشه.

چو:شما دوتا چي دارين ميگين اونجا؟

خانوم سختگيره:hello students

همكلاسيها:hello teacher

خانوم سختگيره:how are you?

همكلاسيها:fine

خانوم سختگيره:did you check the home work<b>s</b>?

همكلاسيها:yes we <b> were </b>

خانوم سختگيره:were they complete?

همكلاسيها:yes they <b>did </b>
------------------------
زنگ اول-كلاس چو

خانوم سختگيره:خانوم….!

چو:بله ؟

خانوم سختگيره:معلومه حواست كجاست؟

(در همين لحظه در زده ميشه)

خانوم سختگيره:بله؟

10 تا پسر و دختر وارد ميشن!

خانوم سختگيره:جه خبره اينجا؟چي شده؟

يكي از اون پسرا:چو؟چو كجايي؟

همه كلاس:

(مالفوي برميگرده به چو يه نگاهي ميكنه.)

چو:ببخشيد منظورتون از چو كيه؟

همون پسره:منظورم از چو همون چوي جادوگرانه.همون چويي كه قرار بود با هم بريم يول بال.هموني كه عاشق كل كله.هموني كه عله هي بهش گير ميده.

خانوم سختگيره:اقا شما چي ميخوايد؟عله ديگه كيه؟

پسره:عله همون هريه ديگه.من چو ميخوام!

هرمي برميگرده يه نگاهي به چو ميكنه.

چو هم در عوض يه نگاه عاقل اندر …. بهش ميكنه!

پسره:چو؟چوي من كجايي؟

چو:ببخشيد شما؟

پسره:من كالين هستم.شما چوي من رو نديديد؟

چو:چرا ديدم.تو جاي من نشسته بود!

پسره:يعني شما.....؟

چو:اره من چو هستم.

كالين(يا همون پسره): بيا بريم جادوگران!

چو:ولي اول بايد خودتونو معرفي كنيد بعد.

كالين:باشه عزيزم.

-اندروميدا هستم.
-واييييييييي.اندي!

-گيلدي هستم
-خوشوقتم

-شيكم
-واي شيكمتو برم!

-مك گونگال
-سلام پروفسور

-هري پاتر
-عله!!!!!!!

-بلا
-سلام خانوم معلم شيمي!!!!(بخاطر جرياني كه در انجمن ضد بلا روي داده بود)

-لسترنج
-پيام!!!!!!!!!

-ولدمورت(بارتي سابق)
-به به دشمن دوست!!!!

-پرانگز پاتر
-وايييييي كاپيتان !

كالين:خوب حالا چي؟

چو:ميدونيد چيه؟چطوره بريم زنگو بزنيم بعد يه مسابقه كوييديچ بذاريم!

سياها:

پرانگز:

چو:ولي يه مشكلي هست.اعضاي تيم اينجا نيستن!

پرانگز:خوب پيداشون ميكنيم!سياهان عزيز شما هم اگه تيمتون تكميل نيست پيداشون كنين.

(سياها و سفيدا هركدوم از يه طرف ميرن تا اعضاي تيمارو پيدا كنن)
-------------------------------
دو ساعت بعد-حياط مدرسه چو

چو:اندي برو زنگو بزن!

اندروميدا:مگه بيكارم؟ زينگيوس!

(زنگ به صدا درمياد)

ببين چو حالا ما ميريم بالا.يعني ميريم هوا.صبر كن زنگ بخوره بعد يه اوازي مياد.تو هم اونو بخون.خودشم همصدا.اگه كس ديگه اي هم اونو بخونه پس اونم عضو جادوگرانه.

-------------------
بعد از خوردن زنگ-همه سر صف(البته واقعا كه سر صف واي نميستيم!)

يهويي يه اوازي از بالا به گوش ميرسه:

اي سايت هميشه جاويد***سرزمين باحالها

تو خودت إند حالي***بين تموم سايتا

آدرست يه افتخاره***اون بالا تو جاي لينكا

هميشه با من ميمونه***اون دو رنگ(سفيد و سياه)ناب زيبا

********************************************
سايتم فقط تويي تو***هرجاي دنيا كه باشم

عشق تو جادو تو رگهام***نمي خوام از تو جدا شم

وقتي كه از PC دورم***بغض غربتو مي بارم

همه ي قشنگياتو***به قدح مي سپارم

*******************************************
قصه ي رودي و بلا***قصه ي عشق هري

اون جادوگراي باحال***مگي و شيكم و گيلدي

ياد تاپيك ياد فروم***قدح و محفليين(جمع مذكر محفلي به عربي)

انجمن ضد بلا و***آفتابه هاي خوب مرليين

توضيح:(********************************)به جاي گيتار الكتريك كينگزلي گذاشته شده!

چو هم همراه اونا ميشه و ميخونه.يه نفر ديگه هم ميخونه!هردو با هم بلند ميشن و ميرن هوا!!!!!

وقتي رسيدن به بقيه جادوگرانيا ميبينن كه اون يكي كه ميخوند مازمولاست!!!!(راست راستي نه ها!!!)

مازمولا:اين جا چه خبره؟

چو:هيچي اعضاي جادوگراني جمعيم و الان مسابقه كوييديچ داريم.

مازمولا:إ چه خوب!

يهويي 50 نفر باهم تو هوا ظاهر ميشن!

-مملي!
-هرمي!
-ستار!
-فلور!
-.....

-------------------
صحنه مسابقه

كالين:بله و اينك يه مسابقه هيجان انگيز رو براتون گزارش ميكنم.

جمعيت روي زمين:

كالين:بله چو سرخگونو گرفته و به پيش ميره.معلق ميزنه تو هوا!

چو:بگير سيـ...

سيـ...:بنداز بياد!

كالين:چو با يه حركت ماهرانه سرخگونو براي سيــ...ميندازه

اعضاي تيم كوييديچ اسليترين:

و در اخر مسابقه با پيروزي 10 بر 5 گريفيندور به پايان ميرسه!يعني جستجوگر گريفيندور با يه حركت ماهرانه اسنيچو ميندازه تو آستينش و اونو ميگيره!

------------------
همه اعضاي جادوگران جمعند

مملي و عله:پيش به سوي جادوگران!


___________________________________________________
نقد فیلم

کریچری: سلام خانوم چانگ خوشحالیم که دعوت ما رو قبول کردید البته اگه قبول نمیکردید هم خوشحال میشدیم
چو: خواهش می کنم
کریچری: این فیلم شما یک اثر مبهمیسم تمامه
چو: بله ؟؟؟
کریچری: خوب از هنرپیشگان فیلم شروع کنیم
این فیلم یک دوجین هنر پیشه ی حرفه ای داشت ولی بعضی ها اون وسط معلوم نبود چی کاره هستند
فرق بین هرمی و هرمیون گرنجر چیه؟
خوب هرمی یک اسم مستعاره
کریچری: ما تو فیلم ندیدیم اثری از هرمیون گرنجر باشه اون کجای فیلم بود
چو: شما خوب فیلم رو ندیدین تو یکی از صحنه ها هرمیون حضور داره
کریچری: بهتر یک بار دیگه فیلم رو ببینم من مطمئن هستم اون تو فیلم نبود
چو: هر وقت من رفتم شما می تونید فیلم رو ببینید
کریچری: خوب از اون موضوع بگزریم
شما آی کیو تماشاچیان رو در حد گلابی تصور کردین
چو: این طور نیست من برای مخاطبان فیلمم ارزش قائل هستم
کریچری: پس منظورتون از این جمله چی بود بعد از خوردن زنگ-همه سر صف(البته واقعا كه سر صف واي نميستيم!)
چو: خوب با این کار مخاطب رو از جهالت در آوردم
کریچری: یا این یکی جمله وقتي رسيدن به بقيه جادوگرانيا ميبينن كه اون يكي كه ميخوند مازمولاست!!!!(راست راستي نه ها!!!)
چو: رجوع کنید به پاسخ قبلیم
کریچری: چرا مازمول نه میگزاره نه ور میداره می یاد با چو شعر میخونه ولی بعد میگه اینجا چه خبره؟
چو: خوب اونجای فیلم بد تدوین شده اول باید مازمول می پرسید بعد با اونا هم صدا میشد
کریچری: خوب اون بازیکنه که فقط اول اسمش رو میبینیم سانسور شده؟
چو: کدوم
کریچری: سی... رو میگم
چو: بله
کریچری: یک جای فیلم یک نکته ی مبهمی وجود داشت و اون نکته این جمله ای بود که هرمی به مالفوی میگه "مالفي مواظبش باش ها!انگار امروز سرشبه جايی خورده!"
آدم دو تا برداشت میکنه یکی این که مالفی مواظب باش انگار سر شب چایی خورده و مالفی مواظب باش انگار امروز سرش به جایی خورده
چو: با این کارم آرایه ی ایهام رو به کار بردم
کریچری: یک نکته ی خوب فیلمتون شعرش بود گرچه بعضی جاها قافیه فراموش میشد ولی فیلم موزیکال خوبی از آب در اومده بود
چو: ممنون
کریچری: اون معلم زبان خیلی موجود اضافه و بیهوده و ...بوق..بوق
چو: خوب من هم با شما موافقم و برای این که حالش رو بگیرم نقش به این ضایعی بهش دادم
کریچری: در آخر یک سوال در مورد مسابقه ی کوئیدیچ داشتم چی جوری گریفندور 10 بر 5 میبره مگه فوتباله پس گوی زرین چی میشه
در ضمن اسلیترین چی جوری 5 امتیاز میگیره مگه نصف گل زدن
همچنین این سوال هم پیش می یاد که چو مگه تو تیم کوئیدیچ راونکلاو نیست تو گریفندور چی کار میکنه ؟
چو: خوب...خوب..... من دیرم شده باید برم
چو به سرعت از استدیو میره بیرون
کریچری: اِ چی شد
کات
___________________________________________
بینندگان عزیز از این که تا این وقت شب بیدار موندید از شما متشکریم
تا برنامه ای دیگر خدا حافظ


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۳

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
تریپ سینما یکی
سلام بینندگان عزیز ما امروز یک فیلم خیلی توپ براتون در نظر گرفتیم از ویکتتورین کرامتینو
اگه وقت نکردین فیلم رو ببینین حتما نقدش رو ببینین
مهمانان این هفته پروفسور استاد کریچری بلک پور
ویکتورین کرامتینو( بر وزن quentin tarantino)



---------
کرام عليه بيگانه
بر گرفته از فيلم غارتگر عليه بيگانه
با شرکت:
کرام
بيگانه
ابرفورث
کالين
مازامولا
هري پاتر
و حاجي دارک لرد
آهنگساز:ابرفورث و جان ويليامز
تهيه کننده :شيرعلي قصاب
کارگردان: ویکتور کرام
------------
کرام:من ديگه تحمل اين بيگانه رو ندارم بايد سر به نيستش کنيم!!
ابرفورث:منم موافقم!!اينو اگه زودتر نکشيم مياد سراغ تک تکمون!!
کرام:خوب بچه ها گوش کنيد.....اين کارارو مو به مو انجام بديد
---
بيگانه: چرا اينجا هيچکي نيستش؟؟حتما ميخوان منو سوپرايز کنن چون امروز روز تولدمه!!
کرام تا اين حرف بيگانه رو شنيد اشک از چشاش در اومد:من چه قدر نامردم .ميخوام تو روز تولدش اونو بکشم اين فکر ميکنه که من براش تولد گرفتم
کرام علامت ميده که عمليات متوقف بشه و دستور ميده بساط سور و ساتو راه بندازن و براي بيگانه تولد بگيرند
---
بعد از تولد!!
کرام:ديگه تحملشو ندارم کاشکي همون موقع از دستش راحت شده بوديم
ابرفورث:تقصير خودت بود که احساساتي شدي.راستي چي شد اين بلا سرت اومد؟
کرام:من گفتم بره دوتا شمع بخره براي کيک.رفت وبرگشت گفت يکيشو امتحان کن ببين کار ميکنه تا روشن کردم منفجر شد!!!اونا ديناميت بودند!!!!
ابرفورث:خوب پس عملياتو فردا انجام ميديم
---
فرداي اون روز
بيگانه مياد تو پذيرايي ميبينه يک درمرغوب فلزي از طلسم ضد دزد اون وسط گذاشتن
کرام:کالين هر وقت گفتم طنابو بکش!!
بيگانه ميره طرف در و به در ميزنه ببينه اصله يا نه!!!
کرام فرياد زد: حالا
کالين طنابو ميکشه
کرام سرشو ميبره پايين تا ببينه بيگانه تو تله افتاده يانه....ميبينه بيگانه دره رو گاز زده و بنابراين تو تله نيفتاده بوده!!!
کرام:اي خدا!!
بيگانه:درش اصله اصله ميبرمش خونم!!
---
کرام:ابرفورث هدف از دستمون پريد نوبت توئه!!
ابرفورث:من ميدونم چيکار کنم از پشت ميزنم تو سرش هم بيهوش ميشه و هم يادش نمياد چه اتفاقي افتاده براش(تکيه کلام بيگانه)!!!
بيگانه وسط اتاق داره اطرافشو نگاه ميکنه...ابرفورث (مثل بازي من هانت) آروم آروم نزديک بيگانه ميشه..چوبدستيشو ميبره بالا
محکم اريب مياره پايين که بيگانه خم ميشه که يه چيزو برداره!!!
ابرفورث 4 دور،دور خودش ميچرخه!!
بيگانه: چاقو اينجا چيکار ميکنه!!!
چاقو رو پرتش ميکنه به سمت پشت سرش و چا قو يک راست ميره طرف ابرفورث و ميخوره تو شکمش
ابرفورث با آخرين جوني که در بدنش بود:کرام..آخرسر اين بيگانه منو کشت!!!
کرام اشک در چشاش حلقه ميزنه:نه!!
---
کرام:هري ،مازامولا ،نوبت شماست اين بيگانه خطرناک شده ابرفورثو کشت انتقامشو بگيريد
هري:ابرفورثو کشت!!!...نه امکان نداره!!چه روزايي که با سيم سرور جون هم ميفتاديم...چه روزايي که با اين تم هايي که ميساختيم حال اعضارو ميگرفتيم و خودمون ميخنديديم...مملي انتقامتو ميگيرم
مازامولا:استاد شما سالميد؟
کالين:اره فقط يادت باشه فرصتو غنيمت بشماري و حدود 30 40 تا عکس از هري بگير!!
مازامولا:باشه
هري پشت کامپيوتر نشسته و داره دنبال شناسه بيگانه ميگرده:الان از صحنه سايت حذفت ميکنم!!اها پيدات کردم...ا.ا.ا چرا سايت پريد؟
هري اطرافشو نگاه ميکنه ميبينه بيگانه سيم سرورو گاز زده:
هري:چي نه...ديگه پول خريد سيم سرور ندارم..نامرد..ميکشمت!!
و به سمت بيگانه حمله ور ميشه که ناگهان بيگانه يه در ميبينه و سريع به سمت دره ميدوه!!
هري نميتونه خودشو کنترل کنه و از پنجره ميفته پايين
مازامولا (همينطور که هري داشته از ساختمان ميفتاده تا خورده کف اسفالت) ازش 20 تا عکس ميگيره!!!!!!
مازامولا:استاد آخرين عکساي هري رو که در آخرين لحظات عمرش بودو گرفتم!!!
کالين:کارت عالي بود!!!
---
کرام:بايد دوباره خودم دست بکار بشم!!
بيگانه:
کرام:الکي اين قيافه رو بخودت نگير تو تا الان 2 نفر کشتي!!
کالين:اخر سر هم خودتو به کشتن ميدي کرام!!
کرام:اين اخر سر منو ميکشه پس بهتر سعي خودمو بکنم!!آودا کاداورا
(سرعت:اسلوموشن......طلسم به سمت بيگانه در حرکت است.........بيگانه همچنان لبخند ميزند)
طلسم به نزديکي بيگانه ميرسد که ناگهان.....بيگانه يه آينه دو طرفه در مياره که موهاشو شونه کنه!!!
طلسم به سمت کرام بر ميگرده
صحنه تاريک ميشه!!!
---
حاجي:ويکتور چه غريبانه،رفتش از اين خانه،هم مونده شمع تو،هم مونده بيگانه!!(کويتي پور)

کالين:عجب رسميه،رسم زمانه،قصه ويکتور واون بيگانه
ميرن ويزاردا،از اونا فقط ،يه هالي ويزارد ،به جا ميمانه(رسول نجفيان)

پايان!!
----
تيتراژ:
به علت فوت جانگداز ويکتور کرام در اين فيلم نداريم!!!!!
با تشکر از:
سيم سرورهاي هري پاتر
نميد که اجازه دادن هري در اين فيلم بازي کند
حوزه علميه قزوين
گراپي

____________________________________________________
نقد فیلم
کریچری بلک پور: این فیلم یک شاهکار هنری که بر گرفته از نسخه ی قدیمی سینمای جهان و این یک باز سازی موفقه
ویکتورین: خیلی ممنون میدونستم
کریچری: خوب اینجا چند نکته موجوده که به اونا میپردازیم اجازه هست استاد؟
ویکتورین: بله بفرمایید شما سرور ما هستید
کریچری:اول از همه به نقش پر انفعال حاجی می پردازیم این حاجی یک جا فقط صداش می یاد بهتر نبود اون رو به عنوان خواننده تو لیستتون میگذاشتین نه بازیگر
ویکتورین: خوب ببین به قول معروف این کارگردانه که مهره ها رو میچینه شما اگه وقتی که حاجی داره میخونه توجه کرده باشین میبینین که در پس زمینه
همه تحت تاثیر اون دارن گریه میکنن و این گریه نفوذ صدای حاجی رو نشون میده
کریچری: خوب این چه ربطی داشت میگم چرا اسم اون جز بازیگراست
ویکتورین: گیر نده دوست داشتم اسمش اونجا باشه
کریچری:یک جای فیلم کالین میگه مازمول دلم میخواد 30 40 تا عکس از هری بگیری ولی مازمول 20 تا میگیره و کالین با این حال میگه
کارت عالی بود. چرا؟
ویکتورین: خوب ... خوب... اون زیاد گفته بود که اگه مازمول چونه زد ضرر نکنه وگر نه 5 تا هم کفایت میکرد
کریچری: تریپ مغازه دارا که یک جنس رو 3 برابر قیمت میگن تا اگه
مشتری تخفیف گرفت ضرر نکنن؟
ویکتورین: دقیقا
کریچری: بگذارید از صحنه ی های خوب فیلم بگیم اونجا که بیگانه دینامیت رو به جای شمع به کرام داده بود آدم یاد کایوت و رود رانر
می افته
کریچری: یک جای دیگه صحنه ی مرگ هریه خیلی خوب در اومده این حس در آدم ایجاد میشه که ساختمون نشان دهنده ی سایته و هری از اوج به زیر می یاد
کریچری: یک موضوع دیگه اون جای فیلم بود که از یک تله برای سر به نیست کردن بیگانه استفاده میشه
من فکر کنم هیچ کس نفهمید طرز کار اون تله چی جوری بود
ویکتورین: خوب اون یک تله ی پیشرفته بود فکر شما به طرز کارش قد نمی ده
کریچری: خوب من برداشت خودم این بود که زیر در یک چاله بوده درسته؟
ویکتورین: دقیقا
کریچری: خوب حالا چی جوری بیگانه در رو گاز زده وقتی در رو زمین بوده؟
ویکتورین: آقا شما مگه فیلم رو ندیدین گاز زده دیگه
کیچری: اونجای فیلم دوربین کرام رو نشون میده نه بیگانه رو
ویکتورین: بهتره در مورد یک موضوع دیگه صحبت کنیم
کریچری: خوب موضوع اخر اینه که گرامپی این وسط چی کاره بود
ویکتورین: اون طنز ماجرا بود
کریچری: و خیلی خوب از کار در اومده بود
کریچری: یک چیزی برای خود من پیش اومده تهیه کننده جوانمرد قصاب نیست احتمالا؟
ویکتورین: من هم حالا یک سوال دارم این چه اسمیه پایین تصویرم زیر نویس میکنین "ویکتورین" ؟
طرف فکر میکنه من زنم
کریچری: خوب این به من ربطی نداره با پشت صحنه صحبت کن
از این که دعوت ما رو قبول کردید متشکرم
ویکتورین: از این که دعوتم کردید ممنونم
________________________________________


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۳

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
خوب من نقد رو شوع میکنم فقط نمی دونم این جوری که نقد میکنم خوبه یا نه اگه کارگردان از اثر خودش دفاعی داشت میتونه پست بزنه


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.