هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

نوزدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو

فعالیت ستادهای انتخاباتی و تبلیغاتی کاندیداهای نوزدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو از 30 اردیبهشت آغار شده و تا پایان روز 3 خرداد ادامه می‌یابد.

قوانین تبلیغات تابلوی اعلانات


ستادهای انتخاباتی

اگر از این پیام شکایت یا نظری دارید لطفا نظر خود را بنویسید. ناظر انجمن به آن رسیدگی خواهد کرد:*
کد تایید*
{۵} - {۲} = ?  
نتیجه این عبارت را وارد کنید
حداکثر تعداد تلاش برای ارسال: 10 مرتبه
 

Re: هالی ویزارد

عنوان: Re: هالی ویزارد
توسط دارک لرد در تاریخ ۱۳۸۳/۸/۲۵ ۱۷:۰۵:۵۹

New Haji Lines Cinema Presents

A Keram Pictures Film

باج - قسمت اول

کارگردان: داریوش فرهنگ - ویکتور کرام
دستیار کارگردان: پیتر جکسون - جورج لوکاس
حراست: گراپی
واحد عقیدتی :حاجی دارکی
گروه فیلم برداری: غضنفر- کل عباس - اوس جاسم
واحد تدارکات(همکاری جلوه های ویژه): رودی لسترج

بازیگران:
ویکتور کرام در نقش رام
ونوس در نقش دوس دختر رام
تانکس در نقش خواهر افسر انگلیسی
گیلدی در نقش مردی که میان جمعیت بود
چو در نقش زنی که همراه گیلدی در میان جمعیت بود
حاجی دارکی در نقش عابد ریش دار معبد
ابر فورس در نقش رامپال جی حاکم
پاتر در نقش دکور متحرک صحنه
مرلین در نقش کدخدا
سارا از دختری در برج در نقش افکت های صوتی و بصری
با حضور افتخار آمیز بیگانه در نقش افسر انگلیسی

==============
یه دهکده خشک و بی آب و علف دیده میشه از دور... دوربین آسمونه رو نشون میده... یه تیکه هم ابر نیستش... صدای روی تصویر: شماها از بس بی آسلامی کردین خدا بر ما قهر کرده! باید بریم پیش ابرفورس ازش بخواییم اجازه بده بریم معبد شیخ عبدلی دعا کنیم تا بارون بیاد!
اینا همش چرته! ته ته ته ته....
دوربین میاد روی زمین حاجی کنار در معبد با یه تن ریش وایستاده مردم دورش جمع شدن یه مرد جوون و خوش تیپ میاد وسط توی دوربین بای بای می کنه میره!
تماشاچیا سوت و کف می زنن: گیلدی! گیلدی ! گیلدی! ....
دوربین میاد روی کسی که داره حرف می زنه: کرام در حالی که گردنش رو مدل هندی هی عقب و جلو می کنه میگه: این بیگانه استعمار گر باعث شده ما نتونیم خوب زندگی کنیم!
مرلین: چی میگی!؟ تو خیلی ناشکری! نگا کن چه سرویس بهداشتی خوبی داریم! اگه ابرفورث نبود ما اینا رو هم نداشتیم! ...
ملت تایید می کنن! : آره آره کدخدا مرلین راس میگه کرام تو جوونی و جاهلی!...
کرام آتیشی میشه: من؟ من؟ ( یه چندتا گردن میاد ) شما ها نمی بینید چه وضع فلاکت باریه؟!! اون درخت های خشک شده رو نگاه کنین...
دوربین می چرخه جایی که کرام با دست نشون داده ولی چیزی نیستش! پاتر در نقش درخت خشک شده می دوئه میاد می ایسته وسط کادر! اوناهش! اگه همینطور بارون نیاد حتی سرویس بهداشتی های تو هم بسته میشه کدخدا!
یکی اون وسط: راس میگه ! الان سه ماهه نوشیدنی نخوردیم!
کرام( هی می چرخه و با انگشت به مردم اشاره می کنه): تا کی می خوایین صبر کنین! نه نوشیدنی داریم! نه دی وی دی پلیر با سی دی چنجر! نه ماکسیما! خونه هامون هم در ندارن! هر چی سال پیش در ساختیم همش رو این بیگانه خارجی ازمون مالیات گرفت!
حاجی: تو جاهلی! نگا کن! به خاطر جهالت توئه که به این روز افتادیم! ما باید بریم پیش ابرفورث و ازش اجازه بگیریم بریم معبد شیخ عبدلی!
ملت: آره آره حاجی راس میگه!
ونوس میاد وسط (یه آهنگ عاشقانه هندی پخش میشه+ یه چندتا گردن) پاتر در نقش درخت گردو میاد وسط صحنه و ونوس میره از پست اون درمیاد و شروع می کنه به آواز خوندن که یهو فیلم می پره!
تماشاچی ها: هوووووووووووووووووو!
کرام: ماویا مساویا! ماویا نامساویا! ماویا جذریا! ماویا ماتریسا! ماویا کسریا!
ترجمه: الا و کلنگ و تیشه! دوست دارم همیشه! ونوس ریز میزه اینقدره بلا نمیشه!
آهنگ تموم میشه مردم حرکت می کنن به سمت خونه هاشون!
در این لحظه در پشت صحنه رودی گاز اشک آور میزنه در برج دختری در برج و باعث میشه ابرها بیان!

کرام: ابرها اومدن! ابرها اومدن!
حاجی: اینم از کرامات ماست...! بدون شیخ عبدلی هم کار پیش میره!
همه ملت خوشحالی می کنن و می زنن تو سر کله همدیگه... گیلدی در حالی که یه چتر صورتی گرفته میاد توی جمعیت چو رو پیدا می کنه و چتر رو بالای سرش می گیره و یه آهنگ از ریکی مارتین پخش میشه!
تماشاچی ها سوت و کف می زنن و عده زیادی از حال میرن!

توی پشت صحنه اثر گاز اشک آور از بین میره چون از تجهیزات تقلبی شرکت دومبل کورپورشینز بوده! در نتیجه ابرها میرن!

ملت شروع به گریه و زاری می کنن!!!
ونوس: بیچاره شدیم! دیگه آب نداریم باهاش آب معدنی دماوند درست کنیم باهاش توی اکس پارتی شرکت کنیم!
حاجی: من 5 نفر رو کشتم! من 5 نفر رو کشتم!
مرلین: چاره ای نیست! باید پیش آبرفوروس بریم و ازش طلب کمک کنیم شاید امسال مالیات رو بر ما ببخشه...!
کرام: نه ما نباید منت اون رو بکشیم! دنگ! آخ!(ضربه عصای حاجی!)
حاجی: ساکت شو جوان بی ایمان! توی معبد شیخ عبدلی پارتیه من حتما باید شرکت کنم!
ملت وسایلشون رو ورمیدارن به سمت قصر ابرفوررس حرکت می کنن...
پاتر در نقش وسایل ملت اینور و اونور میره!
...
ادامه در قسمت بعدی!

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.