هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۸:۳۲ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴
#81

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
اندرو : چه اهنگیم تازه می خونه!!
رزی : بلک..دوباره داری..
اندرو : خب مگه دروغ گفتم؟؟
رزی : خب برمی گردیم سر درسمون..کی می تونه به من بگه...بله؟؟
یکی در کلاس رو می زنه.
رزی می ره در رو باز می کنه:کسی ندید کی در زد؟؟
زاخی : من که حواسم به پشت در نبود!
رزی : بسه اقای اسمیت!..خب بر می گردیم سر درسمون...بله؟؟
ولی بازم کسی پشت در نیست.
اندرو : کی بود مادام رزمرتا؟؟
رزی : بچه ها کی داره این کارو می کنه؟؟
کل کلاس :
رزی : من که می دونم یکی از شماها داره این کارو می کنه!!
ایوی : اخه ما چرا باید چنین کاری بکنیم؟؟
رزی : ببین من خودم می دونم که چی کاره هست!!خیلی از بچه ها فقط برای خوش گذرونی و بازیگوشی میان سر کلاس...
اندرو : مثلا کی؟؟
رزی : حرفمو قطع نکن...مثلا...فعلا 5 دقیقه استراحت بکنین تا من مچ اون کسی که داره این کارو می کنه بگیرم!!
همه دور هم جمع می شن.
زاخی : خب بگین ببینم کی داره این کارو می کنه؟؟
ایوی : راست می گه بگه هر کی می کنه تا ما هم همراهیش کنیم!!
زاخی :
ایوی :
همه ساکت و هیچی نمی گن.
اندرو : فکر می کنین اونی که این کارو می کنه می ترسه بگه؟؟
زاخی : خب..اونی که این کارو می کنه نمی ترسه وگرنه این کارو نمی کرد..اون یه جورایی کنده!!شایدم فقط یه ترسوی بزدل باشه!
اندرو : خودتی!!
ایوی :
اندرو :
زاخی : حدس می زدم!!
ایوی : چه جوری این کارو می کنی؟؟
اندرو : قول می دین که...؟
ایوی : اره!!
اندرو : باشه.فقط کافیه چوب دستی رو بگیزین سمت در و بگین..
اندرو تمام نقششو براشون می گه.
رزی : همه برگردین سر کلاس .
ایوی :
اندرو :


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۶:۲۳ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴
#80

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
رزي: يعني شما انتظار دارين من راتون بدم تو كلاس؟؟؟
زاخي و ايوي: قول ميديم ديگه حرف نزنيم و نامه نديم.
رزي:مگه ممكنه يه همچين چيزي؟؟ بياين بشينين.راتون ندم چي كار كنم؟؟
زاخي و ايوي:ممنون
رزي:زاخي تو بشين رديف دوم.ايوانا تو هم بشين پشت سرش.ولي قول بده نامه نگاري نكنين و حرف نزنين.
ايوانا:چشم قول ميدم.
رزي:خب درسو شروع ميكنيم.
*******بعد از چند دقيقه كه از درس دادن مادام شروع شده بود****
زاخي صندليشو برميگردونه و شروع ميكنه با ايوانا صحبت كردن
يه دفعه مادام متوجه ميشه و تقي ميزنه به تخته.
همه برميگردن به سمت زاخي.
زاخي:نمره ي بيست كلاسو نميخوام...بهترين هوش و حواسو نميخوام...دحتر خوشگله شهر پريا....اون كه جاش تو قصه هاست رو نميخوام
(اينجا زاخي شروع ميكنه با آلبرفورث خوندن بقيه اهنگو ولي ديدم با بقيش جور در نمياد پاكش كردم )
رزي:معلومه چي ميگي؟؟فعلا كه همتون منفي هستين به غير از اندرو.
زاخي:نه كلا گفتم.
رزي:از اين به بعد حواست نباشه من ميدونم با تو در ضمن يادت باشه ديگه آهنگاي لس آنجلسي تويه كلاس نخوني!
زاخي:چشم



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
#79

ایواناold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۰ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گریفیندور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 246
آفلاین
ایوی:من!

رزی:خانم تین..

ایوی:اه رزی....تو دیگه چرا! من خانم اسمیت هستم! نه تینی!

همه کلاس به جز زاخی:

زاخی:

ایوی ادامه داد:از همون اول که بابامون این فامیلی مسخره رو برای ما انتخاب کرد...هممون رو مسخره میکردن.. .آخه ما چه گناهی کردیم...؟!

همه:

زاخی:ایوی!!!!!!!!نگفته بودی خواهر و برادر داری!

ایوی:یه برادر داشتم که الان در قید حیا....

رزی:بسه دیگه خانم اسمیت!از شما ۸ امتیاز کم میشه!

ایوی:چرا؟!

رزی:اولا که شما به معلم بی احترامی کردی...من خانم رزمرتا هستم نه رزی! این ۵ امتیازش! دوم اینکه نظم کلاسو با داستان هندیت به هم ریختی!

ایوی لحظه ای بغض کرد ، گریه اش گرفت و دوید رفت بیرون!

اندرو:فکر نمیکردم از ایوی این رفتار سر بزنه...! زاخی چت شد؟!

زاخی:

رزی:چیزه...یعنی..خب دیگه توضیح.. .معجون عشق...کجا رفتی زاخی؟! ای بابا....ولشون کن پامی. ..درسو ادامه میدیم!

*** نیم ساعت بعد***

ایوی و زاخی خوش و خندان به کلاس برگشتند!

ایوی:خب رز...یعنی مادام رزمرتا میتونیم درسو ادامه بدیم؟!

رزی:


!!Let's rock 'n' ROLE



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۲۱:۱۸ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
#78

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
نقل قول:

فرانک لانگ باتم نوشته:
اومدم اومدم خواهشن تو سایت بهم
پی ام ندید چون چک نمیکنم ولی از ماجرای این چند روز منو
با خبر کنید........
یا میل بزنید یا اینجا بگید



مگه بي كاريم؟؟؟؟ البته ببخشيدا

_____________________

زاخي: چرا هي فرت و فرت به اين امتياز مي دين؟؟؟
رزي:اقاي اسميت بايد بهت ياداوري كنم معلم اينجا كيه؟؟؟
زاخي:نه والا ولي اين قدر امتياز دادي و گرفتي حسابش از دستمون در رفت
رزي: پس الان اعلام مي كنم :
ايوانا تيني : 5-
زاخارياس اسميت : 7-
البرفورث : 1-
مادام پامفري : 2-
اندروميدا بلك : 7
حالا فهميديد؟؟؟؟ امتيازا از اين قرار بود .............
البي ( واسه خودشيريني گفت) : مي شه برگرديم سر درسمون؟؟
رزي:اقاي البرفورث به خاطر اينكه حرفم رو قطع كردي 1 امتياز ديگه هم ازت كم مي شه ....
البي:
كل كلاس:
رزي: :grin: خب بر گرديم سر درسمون خانم تيني داري كم كم صندليت رو به عقب كلاس مي بري تا چند نمره ي ديگه ازت كم نكردم بيا جلوتر ................
ايوي:
رزي:حالا بهتر شد خانم بلك مي خوام جاي شما رو عوض كنم
اندرو:مرسي ممنون مي شم واقعا
ايوي:مي شه جاش رو با من عوض كنه؟؟؟
رزي:به هيچ عنوان خانم بلك جات رو با البرفورث عوض كن ..................... خوبه چون نيم ساعت بيشتر وقت نداريم بر مي گرديم سر قسمت تئوري درسمون "معجون عشق " كي مي تونه بيشتر توضيح بده ؟؟؟؟ ...................

_____________

بعد از اتمام اين كلاس جلسه دوم دوره ي اول اموزش جامع شروع مي شه ..............................


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۲:۳۲ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
#77

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
رزي: خب بسه ديگه اقاي اسميت اگه 1 بار ديگه نامه نگاري كني از كلاس اخراج مي شي و ديگه حق نداري پاتو اينجا بذاري فهميدي؟؟؟؟
زاخي:البته
ايوي:تقص ........................
رزي:خانم تيني با شما هم بودم بار ديگه نامه نگاري كنيد از كلاس اخراج مي شيد
ايوي و زاخي: چه باحال
رزي:ولي خدمتتون عرض كنم كه اصلا امكان نداره جفتتون رو اخراج كنم
ايوي و زاخي :
رزي:خب برگرديم سر درسمون ............
پامي:چرا ديگه از من نمره كم كرديد؟؟؟؟
رزي:خانم پامفري من از چغلي اصلا خوشم ني ياد
البي:مثل اينكه فقط منم ازم نمره كم نشده
رزي:حالا كه خيلي اصرار داري 1 امتباز هم از تو كم مي شه !!!!
البي:
كل كلاس:
رزي:بسه .................... همونطور كه خانم بلك گفت اين يكي از مهمترين معجون عشقه و سؤال خيلي مهميه بنابراين من 2 امتياز ديگه به خانم بلك اضافه مي كنم
همه:
اندرو:


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
#76

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
کل کلاس:
رزی :
زاخی با یک موشک زیر رو یه نوشته برای ایوی می فرسته که البته از زیر می ره و کسی جز پامی این قضیه رو نمی فهمه.پامی به امید امتیاز دستشو می بره بالا.
رزی : بله؟
پامی : الان زاخی برای ایوی یه نامه نوشت و از راه زیر بهش رسوند.
زاخی:
رز ی: به!!این دو تا انگار نمی خوان ول کنن.
ایوی سخت مشغوله خوندنه که :
رزی اونو می قاپه و :به!!این دفعه جالبتره گوش کنین:
ایوی عزیزم که جانم فدای تو قربان مهربانیو لطف و صفای تو

رزی : به خاطر این شعر مشنگیت ازت 3 امتیاز کم می کنم.
کل کلاس :

رزی :
این اندرو با این رزیه....(2 امتیاز دیگه هم کم می شه) دست به یکی کردن.واسه ی یه سوال مسخره 5 امتیاز بهش داد!!
ایوی هم یکمی از جوابو نوشته :
زاخی عزیزم چه کنم که دوری تو سخته!!
ولی نه فکر نمی کنم این اندی با کسی دست به یکی کنه اون همیشه خود کاراشو انجام می ده و....
اندرو : ایوی !!
ایوی:
رزی : خب.دست به یکی؟؟باشه.اندرو پاشو برو بشین پهلوی زاخی....
اندرو : نه!!
رزی : همین که گفتم.ایوی تو هم برو بشین..بیا این جا کنار میز من.
ایوی : نه!!
رزی : پامی تو هم برای اینکه کلاسو به هم زدی 2 امتیاز از دست می دی..بلک حرف نباشه...تو هم همینطور تیتنی.
اندرو و زاخی و ایوی :


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۹:۰۵ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
#75

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
رزي:مثل اينكه اقاي اسميت اول نوشتن و چه چيز جالبي هم نوشتن :

ايوانا ي عزيز كه جانم فداي تو . اين چند قدم فاصله بين ما چقدر زياد است و ببين كه دست فلك چگونه ما را از هم جدا كرده

كل كلاس:
ايوي و زاخي:


_:من يك نظري راجع به اون گلدون ها دارم بهتر نيست عوضشان كنيم؟؟؟ براي عروسي صورتي بهتر از زري است

كل كلاس:
ايوي و زاخي:

_:حالا خانم تيني جواب دادن : واي زاخي جان دلم برات خيلي تنگ شده چي مي شه كه زودتر از دست اين معلم .............. ( مادام اين تيكه رو سرفه كنان ازش رد شد )

ايوي:

_:........................ راحت شيم و بريم بيرون كمي گردش كنيم زاخي جان دلم خيلي واست تنگ شده چه طور دلت اومد منو تنها بذاري و بري اون سر دنيا بنشيني !!!!!

كل كلاس :
ايوي و زاخي :

_:.................. ولي به نظر من رنگ گلدان ها بسيار خوب و مناسب است و هيچ نيازي به تعويض انها نيست

رزي نامه رو تموم كرد و ادامه داد:

_:جالب بود خيلي هم جالب بود مي خواهيد هر دفعه يكيتون رو اخراج كنم يا كلاس يكيتون رو عوض كنم ؟؟؟؟

زاخي: نيازي به هيچ كدوم از اين كارها نيست ........
رزي:
ايوي: ببخشيد رزي جون ............. مادام رزمرتا
رزي:اين دفعه چشم پوشي مي كنم خانم تيني بيا جلوي كلاس دقيقا رو به روي خودم بنشين و شما اقاي اسميت برو ته كلاس نفري 5 امتياز ازتون كم مي شه و بايد بعد از تموم شدن كلاس اينجا رو بدون جادو بسابيد ................... فهميديد؟؟؟
زاخي و ايوي :
رزي:.................. خوبه برمي گرديم سر درسمون كي مي دونه معجون عشق ما بارز ترين خصوصيتش چيه؟؟؟؟
كل كلاس:
اندرو:من ميدونم اين معجون بايد در نظر بيننده به محبوب ترين چيز از هر لحاظ تبديل بشه
رزي:خوبه 5 امتياز براي اندرو ...................

____________________

خوبه اندرو؟؟؟؟؟
ريحانه جان متاسفانه تو نمي توني بياي سر اين كلاس بايد صبر كني دور بعدي كلاس ها دور بعدي هم زماني شروع مي شه كه 5 نفر ثبت نام كنن


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۴:۳۰ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
#74

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
زاخي:مادام!من دارم ميميرم.حداقل يه ذره بزار بريم هوا بخوريم.اينجا خيلي گرمه!
مادام:به هيچ وجه!
زاخي:باشه.زياد اصرار نميكنم.ولي آخه اين چه جور زنگ تفريحيه كه هيچ كاري نميكنيم؟؟
مادام:ميتويد از اين به بعد با خودتون نون پنير بيارين زنگ تفريح بخورين
زاخي:چه نوع نوني؟؟؟
مادام:فرقي نداره.ولي اگر بربري باشه بهتره
زاخي:
ايوانا:ولي من باگت دوست دارم!
زاخي:واقعا؟؟
ايوانا:براي چي دروغ بگم؟؟
زاخي:اخه تاهمين چند دقيقه پيش ميگفتي منو دوست داري.حالا باگتو دوست داري؟؟
ايوانا: مسخره
**يه ذره اون طرف تر*******
اندرو:ميگم مادام بهتر نيست ايوانا و زاخي رو بقل هم بزاري تو كلاس؟؟
مادام:چطور؟؟
اندرو:بابا حواس هممونو پرت كردن...همش از اين طرف به اون طرف براي هم نامه مينويسن و موشكش ميكنن و پرت ميكنن.
مادام:كه اين طور.اين دفعه مچشونو ميگيرم
اندرو پيش خودش:عجب اشتباهي كردم گفتما
****سر كلاس***
مادام:سوال به جايي بود!من شكلشو پاي تخته براتون ميكشم.
و مادام روشو ميكنه طرف تخته.
يه دفعه زاخي براي ايوانا تويه كاغذ يه چيزي مينويسه و پرت ميكنه سمتش.ايوانا ميخونه و با حالت خاصي به هم نگاه ميكنن.بعد جواب زاخي رو مينويسه و پرت ميكنه سمتش.زاخي نميتونه كاغذ رو بگيره و ميفته زمين.خم ميشه كه برش داره.مادام ميفهمه.
مادام:دنبال چيزي ميگردي آقاي اسميت؟؟
زاخي:نه مادام دارم به حرفاي شما گوش ميدم.
مادام:كاملا معولمه!مخصوصا از اون كاغذ.
و به كاغذي كه ايوانا پرت كرده بود اشاره ميكنه.
مادام ميره كاغذ رو از رويه زمين برميداره و ميخونه.
مادام:نميدونم چي بگم.ولي جالبه.
و شروع ميكنه به خواندن نامه با صداي بلند!
.................
=============================



Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱ سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۴
#73

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
ايوي:حالا اينقدر قيافه نگير واسه معجون فردا مي خواي چي كار كني؟؟؟
اندرو:1 كاريش مي كنم ديگه ..............
ايوي:از فرد و جرج ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اندرو:ساكت ............. الان مي شنوه ها
ايوي:اصلا به من چه ؟؟؟؟ زاخي ( ) مياي بريم 1 كم بگرديم ؟؟؟؟

صدايي از پشت سرشان : شما هيچ جا نمي ريد به جز سر كارتون

ايوي و زاخي و اندرو به پشتشان نكاهي انداختند و با رزي رو به رو شدند

زاخي:رزي جون حالا نمي شه .................
رزي:به هيچ عنوان
زاخي:اخه .....................
رزي:....................


_______________________

بچه ها فروشگاه لوازم اشپزيم نيست !!! يكي مي شه بگه چه اتفاقي واسش افتاده ؟؟؟؟؟


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


Re: اموزش ساخت انواع نوشيدني به وسيله ي مادام رزمرتا
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۴
#72

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
اندرو (یعنی توی کلاسه ها!!نرفته بیرون )
اندرو : خوب مال من باید هم همینطوری می شد!!
رزی :
اندرو : خب..من...ولش کن.
رزی : خب.چون این معجون سختی بود(البته نسبتا)کارتون بد نبود.غیر از اندرو که...
اندرو : ...که از درد بی دردی چاپلوسی توی خونش جریان نداشت!!
همه :
رزی : بسه.اندرو به خاطر اینکه داری کلاسو به هم می ریزی مجازات می شی.
اندرو :
رزی : باید این معجونو کاملا بی نقص درست کنی و به من بدی.
اندرو : تا کی وقت دارم؟؟
رزی : فردا صبح.
اندرو : باشه.
رزی می ره بیرون و همه دارن وسایلشونو جمع می کنن.
اندرو روش رو می کنه به رزی که داره از در بیرون می ره :
ایوی : اندرو!دیگه داری..
اندرو : اخه اون هیچ وقت نفهمید اونی که من توی اون بطری ریختم یکی از محصولات فرد و جرج بود.
ایوی : اندرو!!
اندرو :
زاخی : حالا چی بود؟؟
اندرو : چیز خطرناکی نبود.اگه بهش دست نزده باشه.
البی : تو دیگه عجب کسی هستی.
اندرو :
-------------------------------------------------------------
رزی خودش می دونه من چرا اینو زدم نفهمید پی ام رو گذاشتن برای همین موقع ها!!


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.