هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱:۱۲ جمعه ۶ بهمن ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
بلاتریکس که چشم‌هایش برق میزد چوب دستی اش را به سمت لینی گرفت و با لحن شرارت باری زیر لب تکرار کرد:
- انگورجیو...!

نور زرد رنگی از چوب دستی بلاترکیس به آرامی خارج شد و خودش را به لینی رساند. بلا چوب دستی اش را به عقب و جلو تکان میداد و با هر بار دور شدن چوب دستی لینی بزرگ تر، و با نزدیک شدن چوبدستی لینی کوچک تر میشد!

بلا لینی را به اندازه کمی بیشتر از یک کف دست بزرگ کرد و بعد با رضایت چوب دیتی اش را کنار گذاشت و بطری معجون را از دست هکتور گرفت و گفت:
- قلقلک دادن؟ خواهش میکنم! این خنده های جلف در شان یک مرگخوار نیست. ما به زور متوصل میشیم!

این را گفت و بعد با تمام زورش به فک چفت شده لینی فشار آورد! لینی که حالا بزرگتر از اندازه همیشگی اش بود داشت فشار بیشتری را تحمل میکرد که از تحملش خارج بود و پس از چند لحظه با فریادی عمیق دهانش را باز کرد!

بلا که منتظر این لحظه بود تا قطره آخر معجون را به خورد لینی داد و بعد کمی خودش را عقب کشید. لینی حالا از شدت درد نعره میکشید و خودش را به این طرف و آن طرف میکشید. روحی که بدن لینی را تسخیر کرده بود هم داشت با تمام توان جیغ میکشید! اون برزخ و جهنم را از نزدیک دیده بود و به خاطر نمیاورد که تا به حال جیغی به این بلندی در آن دو جهان شنیده باشد!

باید کاری میکرد...برای همین تصمیم گرفت بدن لینی را ترک کند و دوباره میزبان جدیدی پیدا کند. در همین فکر بود که نگاهش به ایوان افتاد که گوشه اتاق ایستاده بود و داشت با ریتم جیغ‌های لینی سوت میزد!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱۲:۱۹:۱۳ جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
سوت زدن در این موقعیت؟

روح با خودش فکر کرد چه طعمه‌ی بیخیال و آسوده‌خاطریو گیر آورده. با یه نگاه به هیکل اسکلتی ایوان که گوشتی به تن نداشت اطمینان‌خاطرش از انتخاب شایسته‌ش دو چندان می‌شه. طعمه‌ای که هم از نظر ذهنی و هم از نظر جسمی شکنجه‌پذیریش کم به نظر میومد!

چی بهتر از این؟

دیگه فرصتی برای فکر کردن نبود. روح تصمیم خودشو می‌گیره و با شیرجه‌ای لینی رو ترک کرده و مستقیم به سمت ایوان خیز برمی‌داره. به محض خروج روح از جسم لینی، تمام توجهاتی که معطوف لینی شده بود، ناگهان ازش گرفته می‌شه و به جاش، چشم‌های مرگخواران به صورت اتوماتیک‌وار مسیر حرکت روح رو دنبال می‌کنه.

لینی حالا دردکشان گوشه‌ای تنها رها شده بود. حشره کوچولوی تنهایی که معجون هکتور به خوردش داده شده بود. ظلم در این حد؟
- نامردا حداقل الان که روحه رفت نجاتم بدین. من هنوزم دست راست اربابم.

اما مرگخوارا دیگه دلیلی برای توجه به لینی نداشتن. ایوان هم که متوجه شده بود هدف بعدی روح کسی نیست جز خودش، قبل از این که بخواد دست از سوت زدن برداره و از جلوی روح جاخالی بده، روح واردش می‌شه.

با ورود روح به جسم ایوان، مرگخوارا که تمام مدت گوشه‌ای به تماشا وایساده بودن، "گـــودایـــی" سر می‌دن و به سمت ایوان هجوم می‌برن.

ایوان باید دستگیر و شکنجه می‌شد!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.