سوت زدن در این موقعیت؟
روح با خودش فکر کرد چه طعمهی بیخیال و آسودهخاطریو گیر آورده. با یه نگاه به هیکل اسکلتی ایوان که گوشتی به تن نداشت اطمینانخاطرش از انتخاب شایستهش دو چندان میشه. طعمهای که هم از نظر ذهنی و هم از نظر جسمی شکنجهپذیریش کم به نظر میومد!
چی بهتر از این؟
دیگه فرصتی برای فکر کردن نبود. روح تصمیم خودشو میگیره و با شیرجهای لینی رو ترک کرده و مستقیم به سمت ایوان خیز برمیداره. به محض خروج روح از جسم لینی، تمام توجهاتی که معطوف لینی شده بود، ناگهان ازش گرفته میشه و به جاش، چشمهای مرگخواران به صورت اتوماتیکوار مسیر حرکت روح رو دنبال میکنه.
لینی حالا دردکشان گوشهای تنها رها شده بود. حشره کوچولوی تنهایی که معجون هکتور به خوردش داده شده بود. ظلم در این حد؟
- نامردا حداقل الان که روحه رفت نجاتم بدین. من هنوزم دست راست اربابم.
اما مرگخوارا دیگه دلیلی برای توجه به لینی نداشتن. ایوان هم که متوجه شده بود هدف بعدی روح کسی نیست جز خودش، قبل از این که بخواد دست از سوت زدن برداره و از جلوی روح جاخالی بده، روح واردش میشه.
با ورود روح به جسم ایوان، مرگخوارا که تمام مدت گوشهای به تماشا وایساده بودن، "گـــودایـــی" سر میدن و به سمت ایوان هجوم میبرن.
ایوان باید دستگیر و شکنجه میشد!