هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۰:۳۳ یکشنبه ۳ دی ۱۳۸۵

ارنی مک میلانold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۳ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۶
از دوردست ترین قله
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 135
آفلاین
به نام یزدان پاک

معرفی :

با سلام..توضیحاتی نه چندان کامل در مورد این شخصیت!!

نام: ارنی مک میلان
سن : 17
قد : 163
علاقه مندیها:فقط و فقط ماگل شناسی!!
گروه در مدرسه جادوگری : هافلپاف
توضیحات مختصر :
ارنی مک میلان ، پسری با موهای بور و چشمانی آبی رنگ.
دانش آموز سال پنجم ، عضو گروهای الف دال و دوئل.
از خصوصیات او میتوان به اجرای جادوی سیاه اشاره کرد.
پدرش ، شرک مک میلان ، کارمند وزارت سحر و جادو است و در بخش جوراب شویی به همراه ادی ماکای مشغو به انجام وظیفه میباشد.
مادرش ، پرنسس فیونا ، یکی از نوادگان چنگیز خان مغول هست.


2- ماگل شناسی مقدماتی : توضیحی کوتاه درباره ی ماگل ها و تفاوت ماگل ها و جادوگرها، نقص ها و برتری هاشون نسبت به جادوگر ها و ...

همه چیز بر روی این زمین خاکی کامل و بدون نقص وجود دارد ، ولی این انسان ها هستند که برای هیچ و پوچ خودشان را کوچک میکنند..
جادوگر و ماگل هیچ فرقی با هم ندارند ، هر دو انسانند ، هر دو به هم شبیه هستند و همگی از خاکند..
فقط و فقط این افکار ماست که ما را به دنیای ماورا میبرد و این باعث میشود تا جادوگر را بهتر و شایسته تر بدانیم..

** جادوگران سیر تکامل یافته ی ماگل ها هستند **

20 جمله زیبا از بزرگان ماگل
1-عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه میبیند»»مارک تواین
2-وجدان صدای خداوندی است»»لامارتین««
3-کار کنید تا غصه و پریشانی هایتان را از یاد ببرید»»شعار گالیله««
4-وقتی همه با من هم عقیده میشوند ، احساس میکنم که اشتباه میکنم»»اسکار وایلد««
5-برای تربیت اراده بهترین زمان جوانی است»»فیثاغورث««
6-بالاتر از همه چیز این است که با خودمان صادق باشیم»»ویلیام شکسپیر««
7-فرق انسان با سگ آن است که اگر به سگی غذا بدهی تو را گاز نمیگیرد»»لئو تولستوی««
8-هیچ شعری شاعر ندارد ، هر خوانندی ی شعری شاعر آن شعر است»»پابلو نرودا««
9-به جای اینکه سعی کنید مرد موفقیت باشید ، شعی کنید مرد ارزشها باشید»»آلبرت انیشتین««(به ملت ارزشی)
10-بزرگترین درس زندگی این است که گاهی احمق ها هم درست میگویند»»وینستون چرچیل««
11-انسان برای پیروزی آفریده شده است ، او را میتوان نابود کرد ولی نمی توان شکست داد»»ارنست همینگوی««
12-سکوت غیر قابل پاسخ است»»جی.کی.چسترتون««
13-مادر شاهکار طبیعت است»»گوته««
14-پیروزی آن است که هرگز زمین نخوری ، آن است که بعد از زمین خوردن برخیزی!!»»گاندی««
15-زندگی را نگه دارید ، میخواهم پیاده بشوم»»آنتونی نیولی««
16-باطن و سیرت مردم را میتوان در حین بدبختیشان شناخت»»دانیال نبی««
17-وقتی جوانتر بودم همه چیز را به یاد می آوردم ، حالا میخواست اتفاق افتاده باشد یا نه!؟»»مارک تواین««
18-شما ممکن است بتوانید گلی را زیر پایتان لگد مال کنید ، ولی محال است بتوانید عطر آن را در فضا محو سازید!!»»ولتر ، نویسنده فرانسوی««
19-دیوانگی بشر آنچنان ضروری است که دیوانه نبودن خود شکل دیگری از دیوانگی است»»پاسکال««
20-دوستان جدید پیدا کنید و دوستان قدیمیتان را هم حفظ کنید ، آنها مثله نقره و اینها مانند طلا هستند»»پرمودابترا««

پایان


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۳ ۱۳:۳۱:۲۲
ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۳ ۱۴:۵۲:۰۳
ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۳ ۱۴:۵۲:۲۶
ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۳ ۱۵:۵۹:۳۵

پاتر , رولینگ خزیده کردت !!


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
1-معرفی :
معرفی؟خودت ناموس نداری مگه؟آهان از پشت اشاره کردند منظور معرفی خود من هست.

ایگور کارکاروف هستم.عضو گروه ناظران ارزشی انجمن.فرستنده 5 عکس برای گالری و 5 داستان برای بخش مقالات سایت.
مرگخوار نمونه که با 100 امتیاز بیشترین امتیاز را دارد و در صدر جدول رده بندی مرگخواران قرار دارد.عضو گروه اسلیترین قهرمان.
عضو تیم کوییدیچ آجاس و یک دوره قهرمانی و یک دوره سومی با این تیم در جام کوییدیچ سایت.
فردی جدی نویس و با غبارهای طنز در بعضی مناطق برف میبارد... چیزه یعنی جدی بهتر از طنز مینوسم ولی طنز هم پست رول میزنم که اغلب ارزشی میشود.
دانش آموز مدرسه هاگوارتز و معلم درس افسونها و وردهای جادویی به همراه سوس اضافه.
مدیر مدرسه دورمشترانگ در بلغارستان.از خاندان اصیل کارکاروف که در لندن به وجود آمده و در لاغارستان به کار خود ادامه داده است.
==============
2- ماگل شناسی:
خب،ماگلها و ماگلها و ماگلها.افرادی که با استفاده از مغز و بدن خود کارهای خود را پیش میبرند و از سحر و جادو استفاده ای نمیکنند.
در لغتنامه جادوگرها چنین آمده:به آن دسته از افراد که توانایی‌های جادوگری ندارند مَشَنگ، یا جادوبند گفته می‌شود.
واژه مشنگ در ترجمه فارسی این داستان‌ها ترجمه واژه انگلیسی ماگل (Muggle) است.

ماگلها در دوره های قدیم قبل از وجود مرلین بوده اند و سیر تکاملی پادشاهان و قدرت افزونی تمدن ها بوده است.حتی در بعضی کتاب ها گفته میشود که مرلین خود یکی از ماگلهای فوتبالیست بوده که در نقش دروازبان ایفای نقش میکرده است.
======================
3-زیبا ترین جملات قصار از نظر خودتون که بزرگان ماگلی به بشر هدیه کردن بنویسید.

زندگي آنچه که زيسته ايم نيست بلکه خاطراتي است که از گذشته داريم .گابريل گارسيا مارکز

هيچ وقت مغرور نشو برگا وقتي مي ريزن که فکر مي کنن طلا شدن!!!

عاقل مشو که غم ديگران خوري ديوانه شو که ديگران غمت خورند

شايد ثمره كلام دلنشين را كه امروز بر زبان مي آوريد فردا بچشيد .گاندي

عظمت مردان بزرگ از طرز رفتارشان با مردمان كوچك آشكار مي شود .ديل كارنگي

هر چه موانع جدي تر و سخت تر باشد , لذت تلاش و پيروزي بيشتر است .اريك باتروورت

زلال که باشي، آسمان در توست....!!!

زندگی در بودن نیست در شدن است شدن چیزی است که قبلا نبوده ای

فاصله ي تو تا خوشبختي، به اندازه ي فاصله ي تو با خودت است .

دوست داشتن کساني که دوستمان مي‌دارند کار بزرگي نيست، مهم آن است آنهايي را که ما را دوست ندارند، دوست بداريم. حضرت عيسي مسيح

تجربه هميشه به نفع انسان نيست چون هيچ حادثه اي دو بار به يک شکل رخ نمي دهد. « چرچيل »

هيچ وقت خود را به آب و آتش نزنيد،بهترين چيزها زماني اتفاق مي افتد كه انتظار آن را نداري

دنيا پر از آدم‌هاي مصمم است؛ عده‌اي تصميم مي‌گيرند كار كنند و عده‌اي هم تصميم مي‌گيرند بگذارند آنها كار كنند. « رابرت فراست »

زندگي هنر يافتن روزنه در تاريکي است


ممنون!یکی از دانش آموزان اسلیترین قهرمان


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵

اما دابزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۹ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۳
از تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 457
آفلاین
در ابتدا عرض سلام دارم خدمت پروفسور "برودريک بود" عزيز،استاد درس ماگل­شناسی(به هيچ­وجه پاچه­خواری نيست،فقط ادای احترامه).

معرفی(خيلی ببخشيد،من اصلاً نمي­تونم طنز بنويسم و اميدوارم همينجوری قبولم کنيد)
من اِما دابز(Emma Dobbes)،دانش­آموز سال اول مدرسه­ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز و عضو گروه هافلپاف هستم.دختری ريزنقش با قدی حدود 165 cm،مو و چشمهای قهوه­ای.از پدر جادوگر و مادر ماگل.

ماگل­شناسی مقدماتی:توضيحی کوتاه درباره­ی ماگل­ها و تفاوت ماگل­ها و جادوگرها، نقص­ها و برتری هاشون نسبت به جادوگرها و ...
همانطور که دوستان اشاره کردند "ماگل" به افرادی گفته ميشه که جادوگر نيستند يعنی يک قطره خون جادويي در بدنشان وجود ندارد و از جادو سر درنمي­آورند.با اين حساب شايد بتوان آنها را به دو گروه تقسيم کرد:
1.گروهی که از جادو چيزی نمي­دانند و از وجود جادوگران آگاه نيستند،ولی در صورت برخورد با جادوگران يا مشاهده­ی جادو،وجود سحر و جادو را باور مي­کنند.
2.گروهی که از جادو چيزی نمي­دانند و از وجود جادوگران آگاه نيستند،و در صورت برخورد با جادوگران يا مشاهده­ی علنی جادو حاضر به قبول وجود سحر و جادو نمي­شوند؛(و شايد لقب مشنگ بيشتر شايسته­ی اين گروه باشد)
با توجه به توضيحات پروفسور "بود" و ساير دانش­آموزان به اين نتيجه رسيديم که تفاوت ماگل­ها و جادوگرها،اتکای جادوگران به چوبدستی ولی راه ترقی و برتری ماگل­ها استفاده از عقلشان است...اما آيا اين برتری،آن هم تنها در بعضی موارد،بيشتر از رفاه و آسايش جادوگران ارزش دارد؟
برای مثال اختراع ماشين­های مدرن و پر سرعت،هواپيماها و ساير وسايل حمل و نقل توسط ماگل­ها،بله آنها بدون استفاده از جادو جابه­جا مي­شوند اما کشته شدن اين همه ماگل در اثر تصادفات بيشتر مي­ارزد يا جابه­جايي آسان جادوگران توسط پودر پرواز يا جسم­يابی؟مثال­هايي مشابه اين باعث مي­شوند تا نقص دنيای ماگل­ها نسبت به برتری­هايشان بيشتر باشد.

و اما نقص­هايي نيز در دنيای جادوگران...سهولت انجام همه­ی کارها نيز چنان مفيد نيست.هنگامی­که فردی با خوراندن معجون عشق به ديگری او را مجبور به دوست داشتن مي­کند پس مقام و مرتبه­ی عشق واقعی چه مي­شود؟و مثال­هايي مشابه که البته کمتر از مثال­هاي نقص ماگل­ها مي­باشد.

و حالا جملات قصار من،در واقع گفته شده توسط بزرگان ماگل و مورد علاقه­ی من:
1.انسان عاقل فرصت­ها را مي­آفريند و منتظر پيدا شدن آن­ها نمي­نشيند؛
2.مهربان باش اما خالص،عاشق باش اما عفيف؛
3.جايي برای ايستادن به من بده تا زمين را به حرکت درآورم؛
4.کار موجب دور شدن سه شيطان بزرگ مي­شود:بي­حوصلگی،گناه و فقر؛
5.بازيگری پايين­ترين درجه­ی هنر است،البته اگر بتوانيم آن را هنر بناميم؛
6.شوخی انسان ثروتمند هميشه خنده­دار است؛
7.به من بگو چه مي­خوری تا بگويم که کيستي؛
8.نبوغ،يک درصد الهام و نود و نه درصد عرق ريختن است؛
9.اگر به مهمانی گرگ مي­رويد،سگ خود را همراه ببريد؛
10.خدا اشک را آفريد تا آتش درونی را خاموش سازد؛
11.ماهی و مهمان،دو روز اولش خوب هستند،از روز سوم بو مي­گيرند؛
12.وقتی شتری آرزوی شاخ کند،گردن خود را از دست مي­دهد؛
13.آن کس که از رنج زندگی بترسد،از ترس در رنج است؛
14.اگر نمي­توانی گاز بگيری دندانت را نشان نده؛
15.يک خسيس پولدار،فقيرتر از يک انسان ندار است؛
16.وقتی که درمان­های بی­شماری برای يک بيماری پيشنهاد مي­شود،به معنی آن است که بهبودی در کار نيست؛
17.انسان کوشا هميشه زمانی برای فراغت خود مي­يابد،ولی يک فرد تنبل هرگز؛
18.برای نابودی يک ملت دو راه وجود دارد:يا آن­ها را به قدرتی وابسته کنی يا وادارشان کنی به رهبرانی که خود برگزيده­اند،پشت کنند؛
19.کتابخانه­ی خوب مانند درخت هميشه سبزی از دانش است که در تمام فصول سال شکوفه مي­دهد؛
20.بی­پولی،بی­فاميلی؛

با تشکر



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۳ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵

ادوارد بونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۵ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۰:۱۹ جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹
از اینوره!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 475
آفلاین
به نام خدا(طبق عادت بود ولي خوبه )
معرفي: من ادوارد بونز هستم (اسم اولم ادگار بوده خوشم نيومد گذاشتم ادوارد)اسم كاملم هم ادوارد اريك بونزه
جادوگر مسن و سن بالايي هستم(نمي دونم كي خرم كرده اومدم نشستم سركلاي درس بچه ها)و حدود 61 سال دارم و تحصيلات عاليه دارم(خريتم بيشتر معلوم شد نه؟) هميشه مانند خود بزرگوارتون پرفسور يك رداي آبي مي پوشم ولي رداي(به قول شما پالتو) من خطوط مارپيچ سياه و كلاغ دارد اصولا اهل شوخي و بذله گويي نيستم ولي نمي دونم چي شده كه دارم اينجا شوخ بازي در ميارم(احتمالا بازم چيز شدم) در طي تحصيلات زمان كودكيم تو هاگوارتز همه ي درسهام خوب بود جز ماگل شناسي براي همين اومدم جبران كنم پرفسور و فكر كنم باتدريس شما نمره ام عالي بشه و همينطور خير سرم رئيس سازمان سوابق جادوگري وزارتخانه هستم
ماگل شناسي مقدماتي:
خب ما از لحاظ بربري ... او...نه برتري نسبت به ماگلا در سطح مساوي هستيم ..نه.. به قول يك نفر آدم خوب قديس ملاك برتري پرهيزگاريه..اصلا چه ربطي داشت خودمم نمي دونم(اين مشكلات به دليل كهولت سن بعضي وقتها براي من پيش مياد شما چطور؟)در ادامه بايد بذكرم كه من مي گم كه ماگلا در يك زمينه ي خيلي مهم از ما جلو هستن و اونم "نو آوري و پيشرفت و فناوريه" به عنوان مثال ما جادوگر ها فقط داريم ورد مي كشفيم و از دوران پدر پدربزرگ آلبوس دامبلدور( آهان اسمش يادم اومد برايان دامبلدور.يادش بخير سال 1666 بود با هم مي رفتيم دد) هنوز كه هنوز در همون سطح امكانات زندگي هستيم ولي اين ماگل هاي بينوا از ان سال تا حالا زمين تا زيرزمين تغيير كردن (اما ما زمين تا همكف) و علتش اختراع وسيله اي به نام سرسره ...نه...سرآسا....آساسور..يا يه همچين چيزي بوده كه با اون مي تونستن از زمين برن پاركينگ از پاركينگ برن همكف از همكف برن طبقه ي بيستمو...ولي ما فقط تونستيم پله هاي متحرك هاگوارتز رو در دوره ي روناي خدا بيامرز بسازيم تازه جديدا مي گن كه يه وسيله اي اومده به نام انترنت كه باهاش كميل و ايميلو مي زنن ( شايد يه چيزي شبيه پنجه بكس باشه من تا حالا نديدمش) در هر صورت اين همه چرت و پرت گفتم كه بگم اونا خيلي از مخشون كمك ميگيرن اما ما نه و وجه برتري ما نسبت به اين ماگل ها اينه كه ما جادوگريم(به دليل كهولت سن بوده جدي نگيريد)
قصارات (سخنان قصار):
1-افسوس مال گذشته است و كار براي حال و اميد براي فردا اين سه تا رو قاطي نكنيد(حالا شما چون پروفسوريد قاطي كنيد ببينيد چي در مي ياد )
2-درخت تو گر بار..نه اينجوري بود: درخت هرچي پربارتر باشه سرش پايين تره
3-شكست!....ريپارو... نه شكست مقدمه ي پيروزيه
4-اخلاق بالاتر از قوانين است، چون قوانين هميشه همراه آدم نيست
5-كسي كه اخلاق بد دارد مي گويد من عوض شدني نيستم، خودش را فريب مي دهد و به شما دروغ مي گويد
6-كاميابي را مديون پشتكار هستم و پشتكار را نيز به اميد بدست آوردن كاميابي بدست آوردم لويي پاستور
7-به پدرانتان نيكي كنيد تا پسرانتان به شما نيكي كنند ..هي ولدمورت با توئه
8-براي اينكه اقتدار خود را به مردم ثابت كني به حرفهايت عمل كن و گرنه تحميل نظرت به ديگران اقتدار نسيت ظلم است گاندي
9-جهل و بي خبري انسانها از عيوب اخلاقيشان در رديف بزرگترين گناهان اوست
10-براي هر كاري ابزاري لازم است و براي براي اينكه محبوب زير دستهايت باشي كافيست كه گاهي اوقات مانند آنها فكر كني
11-مردان آفريننده ي كارهاي بزرگند و زنان به وجود آورنده ي مردان
12-آنكه تا آخرين لحظه ي عمر نام فرزند را بر لب دارد مادر است
13-بهآنچه مي گويي اعتقاد داشته باش تا ديگران تو را باور كنند
14-از آرزوهاي دور و دراز و محال دوري كنيد چون چيزي جز خستگي روح و ملال بار و بري ندارد
15-در دنيا قدر كسي بيشتر است كه دنيا در نظرش قدري ندارد
16-ارزش انسان در چيزي كه بدست مي آورد نيست بلكه در چيزي است كه مي خواهد بدست بيورد
17-براي كسي كار كن كه بفهمد برايش چه كار ي كني
18-هيچ كار خيري را از روي ريا انجام مده و هيچ كار خيري را از روي حيا ترك مكن
19-قدرت يكي اززيباترين توانايي هاي انسان است اما زيباتر از آن گذشت و عفو است
20- مرگ براي انسانهاي فرهيخته مانند آغاز يك سفر تازه است آلبوس رولينگ


ویرایش شده توسط ادوارد بونز در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۳ ۸:۳۱:۱۵

می تراود مهتاب..


"وقتش رسیده که همه‌ی ما بین چیزی که درسته و چیزی که آسونه، یکی رو انتخاب کنیم."
- پروفسور دامبلدور



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۳۶ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
خدوم از همه مهمترم:
نام: مالدبر مادولین زاده
نام خوانوداگی: مالدبر مادولین زاده
تاریخ تولد: مالدبر مادلین زاده
نام پدر: دوکتور حسن
نام مادر: خانم معلوم نیست(پرفسور خوشت اومد؟ امتیاز بده!)
زندگینامه:
ــ وی از یک تا ده سالگی به علت موقعیت پدر خود، در طلا لوله غلطه میزد، اما روزی پدرش خسته شد و چون به رنگ زرد کمری علاقه داشت، دنبال زنی گشت که اوهم به رنگ زرد کمری علاقه داشته باشد، پس در یکی از نوانخانه ها، زنی را یافت و قباله ی نکاح خود کرد.
مالدبر سخت عصبی شد و از خانه به همان نوانخانه رفت، این شروعی بود برای کشف بزرگترین عنصر قرن، مادولین.
مالدبر میدید که همه سردشان است، پس مادولین را به شومینه ی نوانخانه ریخت، یکدفعه دید همه نئشه شدند، و وی نئشه شد، و همه آنگاه بومد که پی بردند که مادولین نگو هرویین بگو!
و اینگونه بود که همه نئشه شدند.
مالدبر آدمی گیچ و منگ است، ولی درسش خوب بید.
بیست جمله ی فشنگ:
1- کسانی که مسخره نمیکنند، افرادی سودجویند، زیرا در مسخره کردن هیچ سودی نیست.
2- بیناموسی خیلی خوبه... فقط در کلاس ماگل شناسی.
3- حضرت مالدبر (ع): هرآنکه مادولین نزند، از من نیست.
4- هسته؟
5- نیسته؟
6- آخریش هسته.
7- تموم شد.


I Was Runinig lose


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۵۸ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵

توبیاس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۰ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۵:۴۲ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۵
از پیش پدرخوانده
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 294
آفلاین
یک مقاله ی بیست خطی ، زیبا ترین جملات قصار از نظر خودتون که بزرگان ماگلی به بشر هدیه کردن:

1.بیشتر و بهتر فکر کن و کمتر بنویس به این ترتیب بیشتر خواهی آموخت و از خلاقیتی بی پایانبرخوردار خواهی شد.


2.شهرت و جهان در یک چیز شبیه به هم هستند،درناپایداری


3.برای اینکه دانش ملکه شود تعلیم کافی نیست ،عمل لازم است


4.آن که حقی با اوست،از هیچ قضاوتی نمیترسد


5.تولد و مرگ،دو نقطه اند که خطی پرپیچ وخم به نام زندگی،آن دو نقطه را به هم متصل میکند.


6.حقیقت کلمه مقدسی است چون از حق می آید


7.میان آرزو تا موفقیت دو مرحله اصلی وجود دارد،تلاش و شانس


8.چون دست تو به آینده نمیرسد ،آن را به تقدیر واگذار کن


9.عاشق بودن ، دریافت یک نگاه الهی است


10.سعادت در این دوره فقط دانستن مقصود زندگی است


11.رضایت وجدان،بالاترین مسرتهاست


12.در هنر هم مانند زندگی،هدف فقط آزادی و ترقی است.


13.چه کسی میتواند الف یا یایی به سرگذشت خویش بیفزاید

14.بهترین خوشبختی ها،یاری دادن به دیگران است


15.اگر خود را در جای دیگران نگذاریم قضاوت کردن در مورد آنها آسان است.


16.برای جوانان سه توصیه دارم.کار،کار،کار،!

17.ما برای زیستن افسانه شخصی داریم


18.پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمیسوزانند.

19.آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا نبینی


20. نه از پیروز مغرور شو و نه از شکست نا امید باش


معرفی خود:

نام کامل: توبیاس مسانیاس وراتیاس مجانیاس الامرتانیاس وراتونویاس جیرانیاس اسنیپ

رنگ مو: سیاه و چرب کرده

چوب: از شیره درخت بلوط طلایی، پر کاکل ققنوس، یک قطره خون اسب تک شاخ،و از چوب بلوط افرا

رنگ پوست: سفید و بی حالت

مشخصات دیگر:
توبیاس اسنیپ در دسامبر 1795 میلادی دیده به جهان گشود، از همان ابتدا به معجون سازی علاقه می ورزید و گروهی را تشکیل داد به نام گروه زجه، و در این گروه به کشتار های عملی ماگل ها میپرداختند...
سر انجام او در سن 29 سالگی با الیزابت ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پسری زیبا و با اخلاق به نام سه وه روس اسنیپ بود...


فقط فروم وجود دارد و کسانی که از زدنش عاجزند

[b]فقط اسل


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵

ادوارد جکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۰۴ سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۸۶
از وسط سبيلاي هوريس كنار نيكي پلنگ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 356
آفلاین
1-معرفی :
من سلام بلدم اما سلام نميكنم چون حسش نيست من تا حس يه كاري نباشه كاري نميكنم..ايا مفهوم بود؟!
يكي بود يكي نبود
نام من هر چي بود برودريك بود نبود...
خب..
ااقا دور از شوخي بنده ادوارد جك هستم دانش اموز سال دوم هاگوارتز كه به دليل نخبگي به سمت استادي رسيدم...
در ضمن بنده از اجنه خاكي هستم
خوشتيپم هستم..

2- ماگل شناسی مقدماتی : توضیحی کوتاه درباره ی ماگل ها و تفاوت ماگل ها و جادوگرها، نقص ها و برتری هاشون نسبت به جادوگر ها و ...
خب به نظر من ماگلها از لحاظ فكر و سخت كوشي از ما بهترن..
چون اونا با فكر خودشون كار ميكنن
وسايلو با فكر خودشون برا رفاه ميسازند و اونم كمتر از جادو نيست
ملت جادوگر خيلي تن پرور هستن اصلا از اين نخود درون كلشون استفاده نميكنن
پس از اين لحاظ ماگلها برترن
اما جادوگرا از چه لحاظ برترن
از لحاظ قدرتشون در جنگايه تن به تن به دليل اينكه با يه نفرين ساده كه به شصت پايه طرف بزنن ميميره
ماگلام صلاحهاي پيشرفته اي دارن اما نه به پيشرفتگي اين


3-زیبا ترین جملات قصار از نظر خودتون که بزرگان ماگلی به بشر هدیه کردن بنویسید

افتابه رو از دسته بگيريد نه از فيله
فيل اگر قدرت داشت مورچه را له ميكرد
بود اگر نبود هستي نبود
عاقب فيل فضوليست
تو اگر مردي فضولي نكن
عاقبت كار تن پروريست
چند ميگيري گريه كني.
شب يلدا اومده
جنگ ها ميايند و ميروند و باز ميايندو ميروند
بيايد بوق ماشينها را بسراييد
حيوانات گلهايه طبيعتند بياييد انها را پاك بداريم


روح جنمار قديم ميكند:

[url=http://ww


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۱۵ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

با اجازه حضار :


معرفی خود :
نام: پرسی ویزلی
سن : 24
قد : 176
ظاهر : قد بلند ، موهای کوتاه سیاه ، چشمان قهوه ای تیره
چوب جادو : 12 اینچ چوب زبان گنجشک به همراه یک تار موی دم تک شاخ
محل زندگی : وزارت سحر و جادو
شغل : منشی وزیر سحر و جادو
گروه در مدرسه جادوگری : گریفندور
توضیحات :
پرسی سومین فرزند خانواده ویزلی است ، او در حال حاضر 24 سال سن دارد . آرتور ویزلی پدر اوست که در وزارت سحر و جادو کار میکند که پرسی را بعد از به اتمام رسیدن تحصیل او در مدرسه جادوگری علوم و فنون هاگوارتز او را به سمت وزارت خانه سوق داد . پرسی در زمان وزارت کورنلیوس فاج روی کار آمد و به عنوان منشی و دستیار وزیر کار خود را در وزارت خانه آغاز کرد و در حال حاضر ( زمان وزارت روفوس اسکریمجیور ) هم به عنوان منشی وزیر جدید فعالیت میکند .
از خصوصیات ظاهری او میتوان به موهای کوتاه و فرق باز کرده سیاه و چشمان قهوه ای او اشاره کرد .
پرسی ویزلی پسره جوان و شیک پوشی است که رفتار رسمی ای را در خانه ، مدرسه و وزارت دنبال میکند و در نظر دارد خود را بیش از آنچه است بالاتر نشان دهد ، و تنها چیزی که در زندگی به آن عشق میورزد مقام بالاتر و همنشین شدن با بزرگان جادوگریست و میتوان گفت که یکی از علل هایی که او رامجذوب هاگوارتز کرده بود داشتن نشان ارشدی و دستور دادن به دانش آموزان بوده است
این رفتار غیر قابل کنترل او باعث شد که منزل خود که واقع در بارو است را ترک کرده و در یکی از دفاتر وزارتخانه ساکن شود .
همچنین رفتار ناشایست او با اطرافیان باعث شده که هیچ دوستی نداشته باشد ؛ تنها دوست زندگی او دختری به نام پنه لوپه کلیر واتر بوده که در مدرسه جادوگری با او همکلاس بوده است .

درس :
همونطور که پروفسور « بود » اشاره کردند ! ماگل ها در دنیا برترند چون کارهایی رو با تفکر خودشون انجام دادن که احتیاجی به : نفرین ، جادو و چوبدستی نبود ! در واقع چیزی که در دنیای ماگلی برتر هست تفکر اونهاست !
اهمیتی نداره که اونها چوب جادو ندارن ، یا نمیتونن غیب و ظاهر بشن و یا ... اونها چیزی رو دارن که جادوگر ها هم دارن . ولی جادوگرها خودشون رو به چوبدستی و طلسم هاشون متکی میکنن ولی ماگل ها به مغرشون متکی میشن .

در هر صورت به عنوان تکلیف من 20 خط جملات قصارم رو مینویسم :
باید قبلش بگم این جملات خطوط تفکری هستن که از ماگل هایی با اندیشه ها و فرهنگ های متفاوت به دست رسیدند ، ماگل های بزرگ چکیده سالها تجربشون رو در قالب تک خطی برای نسل های بعد به ارمغان آوردند .

1- در زندگی زخمهايی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و میتراشد.
2- با انسان دانا مجادله نکن که از خیر او محروم میشوی !
3- سودمندترین گنجها دوستی دلهاست !
4- ملایمت شدت مخالف را کم میکند !
5- شادی بزرگواران در بخشیدن است و شادی فرومایگان در جزای بد
6- به آن چیزی که امید نداری امیدوار تر باش تا آن چیزی که به آن امید داری
7- خردمند به کار خویش تکیه میکند و نادان به آرزوی خویش !
8- مشکلی نیست که آسان نشود مرد خواهد که هراسان نشود
9- اگر خودتان را برای آینده آماده نسازید به زودی متوجه میشوید که فردی متعلق به گذشته اید
10- پول خوشبختی نمی آورد بلکه شکل بهتری از بدبختی را برایتان فراهم می آورد .
11- فرق ما با دیوانه ها در این است که ما در اکثریت هستیم
12- عاقل مشو که غم دیگران خوری دیوانه شو که دیگران غمت خورند
13- خیلی آسان تر است با همه مهربان باشیم تا با یک نفر
14- شاید ثمره کلام دلنشین را که امروز به زبان می آورید فردا بچشید !
15- خوب گوش کردن را یاد بگیریم ، گاه فرصت ها آهسته در میزنند .
16- زندگی مسابقه نیست ، یک سفر است .
17- کسی که به هر چیزی چنگ می اندازد هیچ چیز را نمیتواند محکم بگیرد .
18- انسان همچو رودخانه است هر چه عمیق تر باشد آرامتر و متواضع تر است !
19- بهترین افراد کسانی هستند که اگر از آنان تعریف کردید خجل شوند و اگر بد گفتید سکوت کنند.
20- مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم

برای پیروزی گریفندور در مدرسه میکوشیم !!!

با تشکر


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵

مارکوس فلینتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ جمعه ۱۵ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۱۵ دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 328
آفلاین
سلام بر پرو بری .... ببخشید منظورم پروفسور برودریک هستش( جسارت نباشه... اینا همه جدیه )
اول قبل از این که سوال رو پاسخ بدم ، می خواستم بگم که من نمی دونم الان باید سخن هایی از بزرگان ماگل بگم یا این که همان طور که در برنامه ی درسیتون بود ، باید درباره ی ماگل ها و تفاوت ماگل ها و جادوگرها، نقص ها و برتری هاشون نسبت به جادوگر ها و ... بگم؟!!!!!
بالاخره من جفتشو می گم ، هر کئوم رو که باید می نوشتم ، حساب کنید.

1-معرفی :
عرض سلام و طول خسته نباشید!
من مارکوس هستم که بابام فامیلیش فلینت بودش. من در دهکده ای به نام فلانت به دنیا امدم ولی به دلیل تغییرات ادبیات، فامیلیم به این روز در اومده!
من فردی هستم زوج. یعنی قصد ازدواج دارم ... ( حالا اگه میشه این کوییرل خانم رو واسه من جور کنید )
توی هاگوارتز یه چند سالی هستش که درس می خونم ، ولی از این میسوزم که چرا هری پاتر ( وب مستر عزیز ) نمیان تا من توی کوییدیچ یه حالی ازشون بگیرم
در مورد علاقم هم به ماگل شناسی باید بگم که من در سال پیش یعنی 2005 بودش که به ماگل شناسی روی اوردم . البته از همون موقع هستش که خیلی درصد هوشم اومده پایین ، حالا نمی دونم واسه چی ولی به هر حال از این درس خوشم اومد ( پشت صحنه: یعنی حالم بهم میخوره! فقط به خاطر این که نمره بده اینو گفتم ) چون این درس خیلی شیرین و با قواعد هستش.
خوب دیگه من مجاز به تعریف بیشتر نیستم ، فقط حق چاپ این نوشته محفوظ !!!!!!!!!!بود!!!!!!!!!!


2- ماگل شناسی مقدماتی : توضیحی کوتاه درباره ی ماگل ها و تفاوت ماگل ها و جادوگرها، نقص ها و برتری هاشون نسبت به جادوگر ها و ...
خوب اول ماگل ها و تفاوت ان ها با جادوگران رو میگم:
ماگل به معنی غیر جادوگر هستش ( حال کردین!!!! ) البته این لغت در میان بعضی از جادوگران بد جا افتاده و با لفظ مشنگ به زبان می اورند. البته این مشکل را باید تقصیر یک نسل از پدر ها و مادر های جادوگر دانست ، زیرا این پدران و مادران ، به فرزندان جادوگر خود اموختند که به افراد غیر جادوگر باید مشنگ گفت زیرا چیزی از جادو نمی دانند. که می توان این طرز فکر را یکی از تفاوت های ماگل ها با جادوگران دانست، مفهومش اینه که جادوگران ،ماگل ها را خیلی از خود کوچک تر می دانند در صورتی که اگر کتاب های ماگل ها را خوانده باشید ( مثلا هری پاتر و ...... ) همیشه جادوگران را از خود بالاتر می دانند و بیشتر برای قدرت دادن به شخصی، او را جادوگر فرض می کنند. البته این را هم باید در نظر گرفت که ، ان ها انقدر با جادوگران شناخت دارند که حتی می دانند جادوگر بد زات هم وجود دارد و بیشتر هم از این صفت برای ساختن داستان های ترس ناک خود استفاده می کنند.
در باره ی نقص های و برتری های هم باید گفت که در ظاهر جادوگران بی نقص هستند و ماگل ها به دلیل نداشتن روحیه و توان جادویی، نقص دار هستند؛ ولی این یک فرضیه و طرز فکر غلط هستش زیرا اگر بخواهیم به طور کل سحبت کنیم، باید بگیم که جادوگران خیلی از ماگل ها عقب تر هستند و این جادوگران هستند که بیشتر زندگی خود را با جادو سر کار دارند و عقل خود را به ساخت جادو بست داده اند، در صورتی که این ماگل ها از مغز و هوش خود نهایت استفاده را می کنند و از این راه هم به جادو نزدیک می شوند و هم به چیز های برتر از ان!!!!( مثل سفر به خارج از زمین که هیچ جادوگری تا به حال از ارتفاعی که جاروی پرنده می تواند برود، نتوانسته بالاتر برود ولی ماگل ها توانسته اند)


3-زیبا ترین جملات قصار از نظر خودتون که بزرگان ماگلی به بشر هدیه کردن بنویسید

خوب من فقط یکی از بزرگترین بزرگان این ماگل ها رو میشناسم که اسمش.... چی بود... انیشتنگ... نه..... انیشگشاد..... نه.... اها..... انیشتین!.... اره خودشه. من فقط اینو میشناسم که میگن خیلی به بشر خدمت کرده. گویا دانشمند بوده که در همه ی زمینه ها مخصوصا جسم شناسی( یه جادوگر بهم گفتش ) فعالیت داشته که برای جوانان آینده ی خود سه توصیه کرده:
کار،کار،کار!
که من توی یکی از تفاسیر این سه کلمه فهمیدم که منظورش این بوده که تا می تونید کار کنید که کار خودش کار بیاره .
خلاصه این یکی از بزرگانشون بودش. البته گنده های زیادی دارن. مثل رضا زاده که اونم بزرگ هستش ولی جمله ای نگفته گویا فقط هرچی می خواسته بگه، رو لباسش می نوشته!!!!
یک جمله ای هم که من شنیدم- البته نمی دونم از کی هستش- گفتن که ز گهواره تا گور خونه بشور!!!!!
که زیر این جمله ، نوشته بودند: با کمی تغییرات!
حالا من نمی دونم اصلیش چی بوده!
خوب دیگه من بزرگانشون رو تا همین یه ذره خلاصه کردم ولی خیلی زیاد هستن و اونقدر توصیه و سخنان زیبایی دارن که همین صحبت ها، باعث پیشرفت الانشون شده... گویا روشون تاثیر گذاشته
ولی این جادوگرها چی دارن مثلا..... نهایت گندشون این ولدمورتشونه که اونم هی غیب میشه و هی ضاهر میشه....( هی کم میاره و هی شجاع میشه )

دیگه پروفسور من نمی دونم کدوم رو باید می نشوتم ولی فکر کنم هر سه را باید می نوشتم به هر حال شما همشو گفته بودین!!!!
با تشکر
مارکوس فلینت!


عضو اتحاد اسلایترین


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵

برودریک بودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۹ یکشنبه ۷ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲:۰۷ جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۸۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 39
آفلاین
هاگوارتز از نمای دور به رنگ سفید و نقره ای پشت نقطه نقطه های سفید رنگ برف چونان بزغاله ای صادراتی بود که پشم هایش را بیماری گر ترکونده بود! (ها عمراً تو خون من نیست ادبی نوشتن!) خلاصه هاگوارتز خسته کننده تر از همیشه همچنان و متاسفانه ایستاده بود و در جای جایش بچه های تخسی از در و دیفال آن پوستر آنجلینا جولی آویخته بودند !
دو روز پیش در وروردی را با پارچه ای به رنگ زرد کمرنگ( ها یکی از رفقا به من گفت یه چیزی رو رنگ زرد کمرنگ بزنم!! آخه زرد کمرنگ کدوم صیغه ایه؟! از کجاش آورده زرد کمرنگ!!) به جملات " ورورد پروفسور برودریک بود چند روز دیگر خواهد بود ، پیشاپیش این خواهد بود مبارک بود!" نقش بسته بود!!! ...
و چند روز بعد فرا رسیده بود و برودریک بود که خیلی خسته بود با اورکتی که آبی بود و ساکی دستی که قهوه ای بود ، بود....
در قطار هاگوارتز به او نهار نداده بودند و قرصهایش دیر شده بود. برودریک بود چون مریض بود و اگر قرص نبود او گمان می برد که یک قوری بود باید قرص هایش را که نخورده بود ، می خورد! وگرنه او فقط یک قوری بود و برودریک بود نبود! (چه حالییی میده!! بود بود بود!! اسکی رفتن تو مخ شماها چه حالی میییده!! بود بود بود بود بود بود بود بود !!)
ها آقای نه ببخشید خا..نه همون آقای کوییرل میگه که دیگه بسه ،
بله بری قرص هاش رو نخورده بو... ها بگم یا نگم؟ بگم؟ نگم؟ میگم ... بود!! و وقتی از قطار پیدا شد گمان میکرد که قوری است! هاگرید رو مجبور کرده بود که توش چای خشک و آب بریزه تا زودتر برای مهمان ها چای دم کنه!! هاگرید به هر بدبختی بود فندکی که بود گرفته بود زیرش تا جوش بیاد رو از دستش گرفته بود و اونو برده بود پیش معاون مدرسه ی هاگوارتز ، آقای کوییرل!
کوییرل :
_ سلام آقای بود!
بود :
_ قوری هستم قربان!
کوییرل :
_ نه خیر آقای بود شما آقای بود هستید !
بود :
_ ببینید خانم ! من قوری هستم لطفاً به اون گندهه که اونجاست بگید فندکمو پس بده!
کوییرل:
_ من اقا هستم! شما هم قوری نیستید ، بود هستید!
بود :
_ببینید خانم! من قوری هستم! بود هر خری هست هست!
کوییرل که شاکی شده بود :
_ دقیقاً هر خری هستی باش! ولی من آقا هستم! اصن شما قوری هستید!
بود :
_ اون گندهه قوریه! من آقای بود هستم! این اراجیف چیه میگید؟! قوری !!؟
کوییرل که دیگه دیوونه شده بود ، یه بار محکم سرش رو کوفوند رو میز و امامه ش کج شد و چشمای قرمز رنگ هر قوری رو نه ببخشید هر آدمی رو و اصن نه! هر جفتشون رو به مست بیرون دفترش تشویق میکرد!
خلاصه این روز در دفترچه خاطرات خانم کوییر...نه ببخشید آقای کوییرل روی کاغذی قرمز رنگ نوشته شد ، یعنی اینکه جزو بدترین روز هایش بود! و بود که خسته بود ولی حالا دیگر قرصهایش را خورده بود ، خوابیده بود و خواب میدید که چند تا بود به همراه گوفی و میکی ماوس در راهروی مدرسه با چیزهایی شبیه موز که البته موز مصنوعی بودند و طبیعی نبودند و کارگردان توان مالی خرید موز طبیعی نداشت دنبالش بودند ! بود بود بود بود!! آی جوووووووووووون!! چه حالی میده!! بود بود بود!!

چند روز بعد ...

سال تحصیلی جدید آغاز شده بود و برودریک بود با اورکت آبی رنگش در راهروی مدرسه در حالی که تازه قرصهاش رو خورده بود و چون هنوز تاثیر قرصها کامل نشده بود داشت دم می کشید و سوت میزد که یعنی دم کشیده!! همه ی بچه ها با کف کردگی حاد به این بشر جینگیل مستون نگاهی معنا دار می کردند و می رفتند.

بری کلاس درسی در طبقه ی سوم با پنجره هایی که به سمت دریاچه ی مدرسه باز میشد رو برای تدرس درس ماگل شانسی انتخاب کرده بود و در حالی که داشت برنامه ی درسیش رو مرور میکرد اونها رو روی تخته سیاه با گچی صورتی رنگ تند تند می نوشت...

روی تخته :

برنامه ی درسی من:

جلسه ی اول :
معرفی :
معرفی یعنی اینکه هر کسی که دلش خواست می تونه با معرفی خودش به صورتی نچندان بلند (بین پنج تا ده خط)، بسته به زیبایی نوشته ش و البته داشتن طنز بیشتر ، از بین یک تا پنج امتیاز از جلسه ی اول دریافت کنه ...
ماگل شناسی مقدماتی : توضیحی کوتاه درباره ی ماگل ها و تفاوت ماگل ها و جادوگرها، نقص ها و برتری هاشون نسبت به جادوگر ها و ...

جلسه ی دوم :
ماگل ها ، عادت ها : توضیحی مفصل در رابطه با عادت های مشخص و بارز و مشترک ماگل ها ، عادت های برجسته ی چند شخصیت برتر از ماگل ها و ...

جلسه ی سوم :
ماگل ها ، قومیت ها : توضیحی مفصل در رابطه با اقوام مختلف ماگلی (البت فقط قومیت های ایرانی ) ویژه گی های شاخص در هر قوم ، دشمنی ها و اختلافات در اقوام مختلف ، جغرافیای طبیعی و سیاسی اقوام و....

جلسه ی چهارم :
ماگل ها ، رسم ها : توضیحی در رابطه با رسوم مختلف اقوام ماگلی ( چه ایرانی چه اقوام دیگر نقاط جهان) ، تضاد ها ، شباهت ها ، و فلسفه ی وجودی برخی از این رسوم و عقاید و بررسی تغییرات زمانی برخی از رسومات ماگلی و ...

جلسه ی آخر و پنجم:
گردش علمی: نوشتن رولی با موضوع سفر به دور دنیا ، بدین گونه که هر کسی باید یک رول حداقل سی خطی و حداکثر صد خطی به صورتی سرگرم کننده ( بسته به زیبایی و بدون در نظر گرفتن طنز یا جدیت ) طبق موضوع فوق !!(فوق !! از کجام میارم این کلمات رو؟!) بنویسه ...
در آخر هم که بیست تا سوال از بین چهار درس اول بهتون میدم به صورت چهارگزینه ای ، همین وسلام!


کلاس درس ...

در حالی که بری آخرین کلمات رو روی تخته می نوشت ، تغریباً همه ی دانش آموزان روی صندلی های کلاس داشتند پچ پچ می کردند ...
بری بری می گرده و از زیر یخه ی اورکتش یه نیگاه به بچه ها میندازه و میره میشینه پشت میز معلم..
بری :
_ بود هستم ، برودریک بود ، خانم کوییرل من رو برای ماگل شناسیتون دعوت کردن ، راستش درس چرتیه! مثل آمادگی دفاعی میمونه ! همینجوری یه نمره ای بخوره تو کارنامتون یه بیست یا نوزده داشته باشید!
خلاصه زیاد به خودتون زحمت ندین ، همین که نصف تکالیفتون رو هم انجام بدین کفایت میکنه ، حالا میگم تکلیفاتون چه جوریه ولی اول از همه بزارید یه توضیح کلی از ماگل شناسی بهتون بدم...

ماگل شناسی رو نمی دونم کدوم بیکاری شروع کرد ولی هر جلبکی که بوده خواسته که ته و توه این قشر از انسان ها رو در بیاره ... دقیق تر بخوام بگم دلیل این تصمیمش این بوده که با خودش فکر کرده چجوری شده جادوگرا با اون همه توانایی بالاشون ، با اون همه برتری ظاهری نسبت به ماگل ها که از نظر جادوگرا دارای نقص و اختلال هستن تونستن جادوگرا رو منزوی و گوشه نشین کنن ، جوری که جادوگرا دور از چشم اونها و در نقاط دور دست و ناشناخته برای ماگل ها تجمع می کنن ، پس رفت ، چوب جادوش رو هم شکست و قاطی ماگل ها شد ، اول از همه ده سال طول کشید تا عادت کنه برای پخت غذا به جای هواپیما از اجاق گاز و برای سفر به جایی دور از اهواپیما به جای اجاق گاز استفاده کنه ، ولی بعد از ده سال که به گفته ی خودش دیگه ماگل کاملی شده بود ، شروع کرد به بررسی رفتار ها ، اعمال ، عقاید و اهداف ماگل ها ، ماگل ها رو ذره ذره کشف کرد
ماگل ها برترن ، حقیقت تلخه ولی باید قبولش کرد ، ماگل ها بدون احساس نیاز به جادو به پرواز در اومدن ، ماگلها بدون استفاده از ذره ای جادو سیگنال های مخابراتی تولید کردن بهتر از وسایل ارتباطی جادویی ، ماگلها سلاح هایی ساختن برای کشتار ، که حتی بدون داشتن نفرت و زمینه ی لازم برای اجرا کردن آوداکدائورا حتی به اراده ی یک بچه ی شیش ساله قادر به کشتار میلیون ها نفر بود. ماگلها حتی در زمان هایی که این ادوات و وسایل رو نداشتن ، طبق کتب و اسناد موجود ، جادوگرها رو به خدمت خودشون در میاوردن! این بود که جادوگر ماگل شده ی ما توی کتابش فقط و فقط این رو نوشت:" من از اول هم یک ماگل بودم که شیفته ی قدرت جادوگر ها شده بوده ، جادوگر ها ، همه ی ما ماگل هستیم ، ماگل ها جادوگر های واقعیند!"
پس حالا که فهمیدید و شاختون شیکست ، بهتون میگم چیکار کنید برای جلسه ی بعد ، برید و توی یک مقاله ی بیست خطی ، زیبا ترین جملات قصار از نظر خودتون که بزرگان ماگلی به بشر هدیه کردن می نویسید ، همچنین برای گرفتن نمره ی اضافی هر کسی خواست یه مقاله ی معرفی برامون بنویسه

خب می تونید برید بچه ها! منم باید زیرمو روشن کنم برای خانم کوییرل چایی دم بکشم!!

کوییرل از توی دفترش فریادی به بلندی سرژ میزنه :
_ من آقای کوییرل هستم!!! قوریه چت مخ!!!


<خالی خواهد بود ، برای همیشه>







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.