گیریفندور
تکلیف اول الی آخر - آخ جون اردو !
- نویل ، تو هیچ جا نمیری .
- چرا ؟
- چون یه پسر هیچ وقت بدون مادرش جایی نمیره .
- آلیس لانگ باتم ، کی به شما اجازه ی غیبت در این جلسه رو داده ؟
- ببخشید استاد . حواسمون نبود با نویل همکلاسی هستیم .
- کلاس به صف . پیش به سوی برزیل میزبان جام جهانی کوییدیچ برزیل .
صَبرِلَ . به یاد داشته باشید که قطعا به کلاس دالاهوف نمیرسید ؛ شاید به کلاس ویو هم که اینجاس نرسین .
کلاس :
- قبوله . قبوله . قبوله .
چمن ها در حال بلند شدن بچه ها از روی زمین ، تکانی خوردن . نصف راه رو رفته بودن که نویل رفت پیش جیمز .
- استاد ، اونجا کوییدیچ مشنگی بازی میکنیم یا جادویی ؟
- جادویی .
نویل داشت میرفت که جیمز با یک داد به بدرقه ی اون رفت :
- لانگ باتم .
- بله استاد ؟
- با تو نیستم آلیس .
- با من کار دارین ، استاد ؟
- بله . تو کوییدیچ مشنگی بلدی ؟
- بله ، استاد . یوآن هم بلده .
- چجوری ؟
- چی ؟ چجوری ؟
- چجوری یاد گرفتین ؟
- تو گیم نت از دوستای مشنگیمون یا د گرفتیم ، استاد .
- گیم نت چیه ؟ کوییدیچ مشنگی چجوری بازی میکنن ؟
- یعنی واقعا نمیدونین استاد ؟
در اینجا جیمز برای خیط نشدن جلوی نویل به اون دروغ گفت :
- چرا میدونم . میخوام ببینم ، تو چی میدونی .
- استاد ، اگه من الان بخوام هسته ی اتم گیم نت رو برای شما بشکافن باید تا فردا جواب سوالای شما رو بدم ولی کوییدیچ مشنگی ؛ میدونید استاد ؟ کوییدیچ مشنگی مثل کوییدیچ جادویی یه درس عملیه پس من نمیتونم تئوری واسه شما توضیح بدم . اصلنش فوتبال دو تا نیمه داره ما میتونیم نیمه ی اول رو تماشا کنیم ، نیمه ی دوم رو کوییدیچ جادویی بازی کنیم .
- باشد که حرفت درست باشد .
- استاد جیمز !
- بله ، ویکی ؟
- اشتباه اومدیم ، استاد .
- چجور ؟
- چون اینجا ایفل داره ، پس فرانسه ـس و ما قراره بریم برزیل که ریو داره .
- تو اینا رو از کجا میدونی ؟
- وقتی تدی میره مأموریت تو گریمولد جغرافی مشنگی میخونم .
- چه چیزا !! ویکی یادم بنداز بعدا باهات حرف بزنم . حالا باید کدوم وری بریم ؟؟
ویکیقطب نمای خودش رو چک کرد و جواب جیمز رو داد :
- سمت راست ، استاد .
بعد از قرن ها و بچه های کلاس و استاد جیمز به برزیل رسیدن .
بالای ورزشگاه . بازی هلند و آلمان - نویل ، یوآن بیاین اینجا کارتون دارم .
- بله ، استاد ؟
- بقیه توپ ها کجان ؟
- استاد فوتبال یه توپ بیشتر نداره .
پنج دقیقه بعد همون جا- دیگه خسته شدم . تیم یک و دو برن تو زمین .
- کدوم تیم یک و دو ، استاد ؟
- همون ! ای بابا ، بازم سال اولی . همون جوری که خودتون بازی میکنین برین تو زمین . انتخاب تیم پروسه سختیه الان نمیشه تیم درست کرد .
- استاد ، با کدوم توپا بازی کنیم ؟
- ویو توپا رو اورده .
- کی ؟ من ؟ کِی قرار بود من توپا رو بیارم ؟
- ویولت
- استاد ! استاد !
- بله ؟ نویل .
- من چند تا توپ مشنگی دارم میشه روشون طلسم اجرا کرد .
- باشه ، نویل . یه توپ اندازه اسنیچ بده .
- توپ گلف ، استاد .
- یه توپ اندازه گوافل .
- توپ فوتبال ، استاد .
- دو تا تو اندازه بلاجر .
- یه توپ سپک تاکرا و یه توپ مینی والیبال ، استاد .
- نویل ؟
- بله ؟ استاد .
- این توپا کجا بود ؟
- یه جایی از همین جا ها ، استاد .
- استاد .
- بله ؟ یوآن .
- میشه من و نویل بریم از نویِر امضا بگیریم ؟
در اینجا جیمز به لهجه اصبیش برمیگرد :
- ها اینی که میگی چی هَ ؟
- دروازه بان آلمان ، استاد .
- بله . برید .
در عرض پنج دقیقه نویل و یوآن از تمامی بازیکنان حاضر و غایب در زمین امضا گرفتن .
- یوآن . یوآن .
- باز چیه ؟
- بین تماشا گرا یه آدم بوقی میبینم .
- کیه ؟
- مسی بوقی . نظرت چیه . . .
بقیه اش رو نمیخواد بگی خودم ، خودم میدونم . بزن بریم .
بعد از انتقام نویل و یوآن از مسی ، تیم ملی آرژانتین و تیم باشگاهی بارسا به باد رفت .
و آمّا کوییدیچ جادویی وسط زمین فوتبال تماشاگرا که در توسط جیمز به دلایل شخصی روشون قفل شده بود :
- ویو ، میبینی منو ؟
- نه ، آلیس .
آلیس به سمت تماشاگرا رفت و عینک یکیاز اونا رو قرض گرفت :
- ببخشید آقا ، من به عینکتون احتیاج دارم . وای چرا ولو شدی ؟ مهم نیست .
- آلیس داری چیکار میکنی ؟
- هیچی ، استاد . ویو بیا اینو بزن به چشات . این چند تاست ، ویو ؟
- ععععع ، آلیس ان میکروبا چیه رو دستات ؟
- منو مسخره میکن ؟
- نه ، اصلا . میگم دنیا چقدر قشنگه من نمیدونستم .
- میگم استاد بریم جایگاه گزارشگرا بشینیم ؟
- موافقم . بریم .
- یوآن یو برو من میرم یه چیزی بخرم .
- زور برگردیا .
- باشه .
بعد از دو ساعت جایگاه گزارشگرا- حالا ویکی واسه یه لحظه اسنیچ رو میبینه ولی گمش میکنه .
- استاد ، کرشدم . اینقدر داد نزن .
- نویل خیلی داری غر میزنیا !!
- یوآن چه عجب اومدی !
- نویل ، برای اولین بار یه چیزو درست گفت ، خیلی غر میزنی .
- چرا دیر اومدی ؟
- ای بابا ، طرف تا جارومو دید غش کرد ؛ منم فکر کردم مرده ، نشستم بالا سرش کلی گریه کردم
- یوآن ، اون چیه دستت ؟
- چیزه ؟؟ چیپس استاد . یه خوردنی که شما رو سرگرم میکنه .
هم زمان که جیمز سیریوس سرگرم بود ؛ تماشاگرای داخل ورزشگاه یکی یکی بر فنا رفتن . تماشاگرای توی خونه هم کلی صدا و سیما رو به خاطر خلاقیتشون تحسین و تشویق کردن .
در آخر تیم کوییدیچ دو به لطف دیدگان باز ویو تیم کوییدیچ یک رو برد و اغضای کلاس با شادی به هاگوارتز برگشتن به غیر از نویل و یوآن که کلی توسط جیمز سوال پیچ شدن .