شرح نمرات جلسه سوم
اسلیترین: 0
نوبادی!
گریفیندور: 35
رکسان ویزلی: 25
ایده هات قشنگ بود رکس. ایده هایی که برای تحریف داستان داشتی ... اما به نظرم میرسه که با عجله نوشتی و دقت نکردی به این که چیو گفتی و چیو نه! براساس چیزایی که توی ذهن خودت بوده روایت کردی و خودتو جای خواننده نذاشتی. ینی با عجله و پشت سر هم اتفاقات رو توصیف کردی؛ برای همین بعضی جاها یکم گنگ درومده رولت و ممکنه خواننده گیج شه.
نقل قول:
و یه نور سبز و نارنجی از چوبدستی های طرفین می زنه بیرون و هی قل می خوره این طرف، هی قل می خوره اون طرف.
- هری بازی رو خراب نکن دیگه، اول میاد طرف تو بعد کم کم میاد طرف من!
برداشت من از یک نور سبز و نارنجی، نور دورنگه! نور سبز و نارنجی از دو طرف میزنه بیرون و بعد هم اون نور قل میخوره به اطراف! ما همه فیلم رو دیدیم اما باید کامل توضیح بدی که نورا میخوره به هم و بعد اون قلمبگی (!) محل اتصالشون قل میخوره به سمت دو نفر! شاید به نظر ایرادم سختگیرانه بیاد اما باور کن خواننده ای که حضور ذهن نداشته باشه به این صحنه تو فیلم اینجا رسما نمیفهمه چی شد. کالم داون! آروم آروم همه چیو شرح بده بزا خواننده برسه بهت.
نقل قول:
- چوبدستی اینجاست! چوبدستیت تقلبیه، جنس چینیه! الیوندر یه تاجر چوبدستیای چینی بود!
نقل قول:
- چرا دیر اومدین؟
- پروازا تاخیر داشت، قاچاقی خودمو رسوندم این جا!
این جا دو تا ایده هات با هم تداخل پیدا کرده! اگه چوبدستی هری فیکه و قرار نیس روح امواتش بیان پس چرا اومدن؟
پستت میتونست نمره کامل بگیره اگر با حوصله بیشتری مینوشتی. در کل به نظرم ایده های طنز جالبی داری اما با توصیف نکردن دقیق و کامل بعضیاشون هدر میره. کلا سعی کن روی توصیف و فضاسازی بیشتر کار کنی. موفق باشی.
جیمز سیریوس پاتر: 30
نقد که نداریم واسه پسر ارشد صاب کارمون
فقط لازم میدونم بگم لذت بردم از این که یکی از طنزای خوبت رو خوندم که توش چند تا آس رو کردی و ایده های خلاقانه ای داشت ... و این که کاش زود سر و تهشو هم نمیاوردی و بیشتر مینوشتی!
گیدیون پریوت: 25
پست بدی نبود گید. ایراد محتوایی خاصی نداشت جز این که به نظرم وارد کردن کارگردان و کلا گروه فیلم سازی و این ها مگر توی تاپیک هالی ویزارد یا جادوگر تی وی باید با ظرافت انجام بشه و در طول پست دائم تکرار نشه و حضور فعال و پررنگ نداشته باشن! یه مقدار بار طنزشو کمرنگ میکنه و به قولی لوث میشه قضیه.
ولی مشکل زمان فعل داشتی که گاهی ماضی و گاهی مضارع اخباری روایت کردی.
نقل قول:
همه به سوی منبع صدا برمیگردند و میبینند آلبوس دامبلدور در حال مشاهده ی عروسی در سوی دیگر سالن است. یکی از دوستان پشت صحنه دامبلدور را از آنجا دور میکند و به محل مورد نظر میبرد. کارگردان با " صدا، دوربین، حرکت " فیلم برداری را از سر میگیرد.
اینجا کلا زمانت حاله!
حالا اول پست:
نقل قول:
بلاتریکس در حالی که روی زمین افتاده بود نیشخندی زد. هری که مانند هیپوگریف های خشمگین خرناس میکشید، همچنان به مرگخوار قدرتمند نگاه میکرد. لرد ولدمورت پشت سر او ایستاده بود و با لحنی قاطعیت آمیز گفت:
علاوه بر این که افعال بر خلاف جاهای دیگه پستت ماضیه، جمله بندی قسمت آخر هم مشکل داره. این جا باید به جای "و" از "که" استفاده کنی. یعنی بگی: "لرد ولدمورت که پشت سر او ایستاده بود با لحنی قاطعیت آمیز گفت". وقتی اینجوری جمله رو مینویسی جمله دوم باید یه عمل استمراری رو بیان کنه که همزمان در طول جمله اول اتفاق میافتاده. مثلا بگی "لرد ولدمورت پشت سر او ایستاده بود و با چوبدستی اش بازی میکرد"!
هافلپاف: 33
فرد جرج ویزلی: 30
براوو! خیلی خوب نوشتی فرجر! با جلسه قبل که مقایسه میکنم میبینم بین همین دو تا رولت خیلی پیشرفت کردی ... ایرادی که جلسه قبل بهت وارد کردم هم کاملا برطرف شده و تمام توصیف ها هدفمند و به جا بود و این یعنی ارزش! بابت این پیشرفت نمره کامل نوش جونت.
رز زلر: 19
داستان قشنگی نوشتی رز! ایده های جالبی داری اما مشکلات ظاهری و نگارشی پستت کارو خراب میکنه.
اگه این مورد ها رو رفع کنی میتونی پست خیلی بهتری بنویسی و نمره های بهتری هم بگیری:
بین پاراگراف ها به جای یک بار، دوبار Enter بزن تا ظاهر پستت بهتر بشه و خط ها پشت هم نباشه تا چشم خواننده اذیت نشه.
وقتی بعد از دیالوگ میخوای توصیف بنویسی از اینتر استفاده کن تا مشخص بشه کدوم قسمت دیالوگه و کجا دیالوگ به پایان میرسه.
بعد از علائم نگارشی مثل نقطه، ویرگول و دونقطه اگر میخوای توی همون خط به نوشتن ادامه بدی یک Space بزار.
به جز دیالوگ ها، وسط توصیفات کتابی از فعل های شکسته مثل "مطمئن بشه" استفاده نکن.
و بعد از همه ی این ها، وقتی پستت رو نوشتی یک بار از اول بخونش تا غلط تایپی یا املایی اگر داشتی اصلاحش کنی و بعد پستت رو ارسال کن.
باری ادوارد رایان: 21
اول از همه، وقتی طنزی مثل قسمت اول پستت در مورد حشرات مینویسی سعی کن بچسبونیش به روایت داستان! یعنی کاملا بی ارتباط نباشه. یه ارتباط کوچیک خلاقانه پیدا کن ... حتا یک ارتباط احمقانه! ولی سعی کن کاملا مجزا از داستانت نباشه.
نقل قول:
که البته بخاطر این بود که در اثر توقف بدلیل گوش دادن به حرف بانو هافلپاف، دل و روده اش به هوا پرتاب شده بود.
در طول پستت اشکالات نگارشی ندیدم که بگم کلا مشکل داری در این زمینه ولی اینجا رسما جمله بندیو ترکوندی پسر
گاهی پیش میاد که مغز آدم هنگ میکنه و جمله اش خراب میشه، سعی کن اصلاحش کنی و اگه نتونستی پاک کنی و کلا از نو بنویسی!
موقع تیتر زدن آخر جمله نیازی به نقطه نیست.
استفاده از لقب ها و اسامی مخفف شده مثل پروف، دامبل، ولدک و ... به جز در دیالوگ توصیه نمیشه!
و نهایتا این که تکلیف رسما گفته داستان رو تحریف کنید اما پست تو فقط از نو روایتش کرده و تغییری توش دیده نمیشه.
اوون کالدون: 23
ایده ی اصلیت خوب بود اوون. قشنگ بود. اما کل ایده رو با یک سری دیالوگ روایت کرده بودی که شاید یکم زیاده روی باشه. البته برای پرهیز از دیالوگ نویسی صرف بینشون حالت گوینده ها رو توصیف کردی که کار خوبیه ولی باز هم به نظرم خیلی مناسب نیست این شیوه ... شاید برای تاپیکی مثل مجله شایعه سازی باشه مثلا!
غلط های تایپی و جا انداختن حروف توی پستت واقعا زیاد بود.
و یک نکته ی مهم! اگر هری تو دعوایی که به خاطرش رون از هرمیون جدا شد کشته شد، چطور بعد از جدایی رون و هرمیون با هرمیون ازدواج کرد؟
استفاده نکردن از شکلک هم ایراد نیست اما میتونه به طنز پستت خیلی کمک کنه و صرف نظر کردن ازش به نظرم از دست دادن فرصته!
نقل قول:
ماتیلدا سرش رو به نشانه تایید تکون میده و میگه:
در طول پست همه جا از زمان گذشته و فعل "گفت" استفاده کردی اما این یک مورد شده زمان حال. دقت کن به یکدست بودن پستت.
ریونکلا: 29
گلرت گریندلوالد: 26
توی "شرایط" و "مزاحم" غلط املایی داری گلرت.
نکات طنز پستت مثل تشبیه لرد به الف یا خاطره گلرت جالب بود ... علت شکست ولدمورت هم همینطور.
استفاده از شکلکت یه خورده عجیبه ... تا اواخر پست هیچ شکلکی نداری و اون آخر یهو تک تک جمله ها شکلک داره بعضیاشم چنتا داره اصن
شخصیت ولدمورتت یک مقدار عجیب رفتار میکرد ... اول خیلی تهاجمی بود و آخرش یهو خیلی سریع و بی دلیل قانع شد و رفت! اگه به معجونی به جز اون دو تا هم اشاره میکردی که روش تاثیر گذاشته میشد پذیرفت علتشو ولی همچین چیزی ننوشتی