هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴
ارباب وینکی نقد خواست. وینکی تونست نقد خواست؟



Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: در بحبوحه سیاهی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴
اسنیپ با دهانی باز و فرمتی گراوپ ـانه به جوجه ی روبرویش نگاه کرد. البته آن جوجه یک جوجه نبود و یک پا مرغ جوجه شده بود برای خودِ خروس جوجه اش! یا لااقل خودش که یک همچین چیزی می گفت.
سرانجام، سوروس با همان فرمت گراوپ ـانه نشست و با خودش حساب کرد و دید که اگر همینطور اینجا بنشیند و با فرمت گراوپ ـانه به جوجه های مذکور نگاه کند نمیتواند تا شب همه ی یاران لرد سیاه را بیابد و ببردشان به پاتیل درز دار. پس از جایش بلند شد و ردایش را تکاند. بعد هم راهش را گرفت و رفت و رفت و رفت!
سوروس بیشتر و بیشتر رفت. چند خیابان را پشت سر گذاشت و چند خیابان هم این طرف سر گذاشت. تا میخواست چند خیابان دیگر هم بردارد و بگذارد آن طرف سرش، رعدی در آسمان غرید و هوا سرد شد. سردتر و سردتر شد تا اینکه دانه های سفید و آبداری از آسمان شروع به پایین آمدن کرد.
اسنیپ با ناراحتی دماغش را بالا کشید.
- سنیــــــف! گفته بودم از این شهر و اون ماشینای پرنده ش هیچ خوشم نمیاد. هواشناسی هم یه چیزیش میشه. این چه وضع آب و هواست آخه؟ برف تو یه روز تابستونی؟

البته هیچکس به سوروس نگفته بود که وظیفه ی هواشناسی فقط پیش بینی آب و هواست. نه دستکاری در آن!

-50 نمره از گریفیندور به خاطر این سرما کم میشه و با 50 نمره ی دیگه که از این برف های زشت کم میکنم میشه 100 نمره. مجموعش هم به اسلیترین اضافه میشه. 30 نمره هم از اون بالکن کم میشه و به ریون و هافل اضافه میشه تا گریفیندور بره ته جدول!

ناگهان از آسمان صدای گوزن آمد. بعد هم سورتمه بابانوئل و با صدای بلندی بر زمین فرود آمد.
-قرووووووووووووووووووووووووووومپ!

از میان دود و سورتمه مچاله شده بابانوئل، یک عدد وینکی در کمال تعجب ملت بیرون آمد. جن فریاد زد:
-وینکی زنده بود! وینکی هنوز هم زنده بود.

اسنیپ به خاطر دیدن جن خانگی تعجب کرده و دوباره به فرمت گراوپ ـانه فرو رفته بود. ولی خیلی زود فهمید که یک اسنیپ نباید شبیه گراوپ باشد. پس به همان فرمت اسنیپ متعجب فرو رفت و گفت:
-جن، تو بابانوئل شدی؟
-وینکی بابانوئل نشد. وینکی جن خووب بود و ندانست بابانوئل چی بود. فقط وینکی از این پوشش استفاده کرد تا وسط کادوهای کریسمس مردم رفت. بعد هم از وسط کادوهای ملت بیرون پرید و رفت خونه ی ملت رو جارو کرد. بعد که اهالی خونه از وینکی ترسید، وینکی اونا رو با مسلسل کشت و داخل بدنشونو تمیز کرد. وینکی جن خووب؟
-ولی الان که کریسمس نیست.
-کریسمس نبود؟ پس وینکی باید برای عید قربان توی گوسفندهای ملت قایم شد.

سوروس:


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۲ ۲۰:۵۲:۴۸
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۲ ۲۱:۰۵:۵۱


Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
فیلمبرداری صحنه دوم!
دکتر کونگ فو کار!


گیبن لانگ وسط زمین ولو شده بود و نوشیدنی کره ایش را میخورد.
-من دو روز از زندان مرخصی گرفتم حالا! نمیشه یه کم بخورم و بخوابم؟ بابا دو روزه تو کل دوران محکومیتم! فک کردن مرخصی گرفتن کشکیه که هر کی پاشه بره مرخصی بگیره؟

شاه حسینی چاق و چله، شلوارش را با دو دستش بالا گرفت و وارد صحنه شد. چماقی را از جیب پشتی لباسش بیرون کشید و بر دهان گیبن لانگ کوبید. بعد هم فریاد زد:
-ما سه ماهه داریم روی این سریال کار میکنیم و این پونزدهمین باریه که مرخصی میگیری. پس اون نوشیدنی رو کنار بذار و بیا سر فیلمبرداری!

وینکی شیفو میخواست اعتراض کند. هیچ فرد چاق و چله ی چماق به دستی نمیتوانست اظهار نظر کند. چماق حتی یک سلاح هم نبود! کسی نباید چماق داشته باشد.
-وینکی خواست اعتراض کرد.
-نمیتونی اعتراض کنی. برگردیم سر فیلمبرداری.

***


-غوووداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!

دکتر کونگفوکار با یک جهش بلند که به وسیله نخ های پشتی ممکن شده بود، بر سر گیبن لانگ پرید و شاخ هایش را گرفت.
-غوداااااااا!
-قااااااااااااور!

گیبن لانگ به هوا پرید و با چندین افکت صحنه روی هوا چرخ زد. دکتر به سختی خودش را به شاخ های گیبن لانگ چسبانده بود و در هوا تاب میخورد.
-قاااااااااااااااور! بیفت دیگه!

دکتر نمی افتاد! دکتر هنوز شاخ های گیبن لانگ را گرفته بود و در هوا تاب میخورد.

دوربین از صحنه پرش های گیبن لانگ چرخید و به سمت دیگری رفت. به سمتی که وینکی شیفو، وزیری در پوست لک لک، روونای مارمانند، سوسکی خبرنگار، یوآنی روباه شکل و هاگرید میمون در وسط انبوهی از حیوان بدها ایستاده بودند و بزن بزن میکردند.

-وینکی اون مسلسل رو بده به من. آها! ترترترترترترترترتر!
-کیک دونی رو گرفتن. هاگرِ میمونی، بپر!

هاگر میمونی پرید و در جلوی کیک دانی و وسط جمعیت آدم بدها فرود آمد. بعد هم که دید این همه شخصیت منفی بر سرش ریخته اند کیکی با خامه اضافی را از جیبش در آورد و لمباند! این شد که بسیار جوگیر گشت و پرید و بدین شکل:
تصویر کوچک شده


زد مرغ دانی را آزاد کرد!

از آن سوی صحنه، پنج آتشین به سمت هاگرید دویدند و درحالیکه روزنامه هایشان را بالا نگه داشته بودند، فریاد زدند:
-کیک دونی آزاد شد!

(برقک! )


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۰ ۸:۵۰:۵۱


Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۹:۵۶ دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
از چندین پست قبل، چشمان وینکی هنوز اشکبار بود. وینکی خوشحال ترین موجود زمین بود. بالاخره کسی را یافته بود که جن نباشد و مثل او حرف بزند. و تازه بهترین قسمتش این بود که آن فرد آزاد نبود. بالاخره وینکی می توانست شوهر کند. به هر حال چه کسی جن زشت مسلسل کش و روان پریشی را می گرفت که مدت ها قبل به نوشیدنی کره ای معتاد بود؟ وینکی خوشحال تر شد! دلیلش به هر حال مشخص نیست؛ ولی وینکی هر لحظه خوشحال و خوشحال تر میشد.
-

مرگخواران به وینکی نگاه کردند.
-این چش شده؟
-فکر کنم نیاز داره بره مرلینگاه.
-یه چیزی تو گلوش گیر کرده.
-میخواد استفراغ کنه.
-جاروهاشو قورت داده.
-یادش افتاده که مسلسلاش همراهشه.
-خندوانه شروع شد.

عده ای از مرگخواران حاضر در جمع، هکتور را سر و ته گرفتند و از غار به بیرون پرتش کردند.

-خندوانه! خندوانه!

اینجا بود که آن عده از مرگخواران متوجه اشتباهشان شدند. در حقیقت کسی که این جملات را می گفت، آملیا بونز بود. مرگخواران هکتور بیچاره را اشتباهی کشته بودند!
بنابراین، باز هم عده ای مرگخوار به صورت خودجوش آملیا را سر و ته گرفته و به دریا پرت کردند.

-خب... حالا چت شده وینکی؟
-وینکی تونست با خرس گنده ی دریانورد ازدواج کرد.
-

هیچکس از افکار پریشان وینکی خبر نداشت. جن به دویدن با خرس دریایی در میان علفزارهای تمشک فکر میکرد! به این فکر میکرد که میشد در ایام پیری با خرس دریایی یک مسلسل فروشی باز کند. به این فکر میکرد که هر روز رخت خواب خرس را جمع کند.
ولی ناگهان وینکی به خودش آمد.
اگر وینکی ازدواج میکرد دیگر نمی توانست در خانه ریدل کار کند!
دیگر نمی توانست راست راست در خیابان راه برود و آدم بکشد!
دیگر نمی توانست تا سرحد مرگ کار کند!
وینکی ناگهان از مود خوشحالی به مود افسردگی رسید. مغز وینکی نمی توانست این تغییر ناگهانی را تحمل کند. این شد که سینوس های وینکی از کار افتاد و جن، سرما خورد!
-هپچو! فینــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

وینکی به حدی فین کرد که مغزش از دماغش بیرون ریخت. جن ها هم ریگولوس نیستند که بی مغز زندگی کنند. پس همانطور که فکر میکنید، جن مُرد!

-اینم که مُرد. زودتر یه راهی برای خلاصی ما از اینجا پیدا کنین. یکیتون هم به درخواست خودش بره و پیش این خرس زندگی کنه.


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۶ ۲۰:۲۰:۵۸


Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: دارالمجانین لندن
پیام زده شده در: ۲۰:۰۱ شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴
آرسینوس کراواتش را صاف کرد. نقابش را جهت طولانی کردن رول، کج کرد. بعد هم هوا را به درون ریه هایش کشید تا جمله اش را بگوید. آرسینوس بیشتر هوا را درون ریه هایش کشید. آرسینوس داشت کم کم هوا را بیرون میداد و جمله اش را می گفت. آرسینوس تقریبا به اولین کلمه رسیده بود.

نزدیک تر...

نزدیک تر...

خیلی نزدیک تر...

ناگهان یادش افتاد که دیگر نباید جمله اش را بگوید. آرسینوس وزیر بد و کم حافظه ای بود که این را یادش رفته بود. به جای جمله اش، آرسینوس رو به مامور گفت:
-تست دیوانگی؟ چطوری هست؟

مامور پایش را بلند کرد و زیر کفشش را خاراند.
-تست دیوانگی شامل دو تا مرحله ی اصلیه: تست و دیوانگی.

انتظار نداشتید که مامور یک دارالمجانین سلامت عقلی داشته باشد؟ داشتید؟

آرسینوس به کفش خاراندن مامور نگاه کرد. گفت:
-خب چیکار کنیم که این تست ها رو انجام بدن؟

مامور از خاراندن کف کفشش دست برداشت. این بار، دستش را در دماغش فرو کرد و با دست دیگرش انتهای راهرو را نشان داد.
-ببینین، اونی که من می بینم رو می بینین؟ اون دری که علامت دو تا چشم بیننده داره رو ببینین. بینش میزان روانی بودنتون توی اون اتاق اتفاق میفته. اگه برین توش می بینین که اونجا تست میگیرن. وقتی کنار اون در وایسین می بینین که یه اتاق دیگه هم ته راهرو هست و تازه اون موقع می فهمید که کل مسیرو اشتباه اومدین و توی اون اتاقی که آخر راهرو می بینین ازتون تست میگیرن. همونجا دیوانگی هم میگیرن ازتون البته. ببینین تا آشنا بشین.

آرسینوس در عمرش کسی را ندیده بود که بتواند پاراگراف به این بلندی را بگوید. پس کف کرد و بر روی زمین افتاد. مامور خل و چل هم که دید آرسینوس افتاده و کف از دهانش جاری گشته است، فکر کرد که طرف مورد حسابش سکته کرده و دار فانی را وداع گفته. (دور از جانش! عمر وزیر و وزارت جاودان باد اصلا!) خلاصه ی ماجرا هم اینکه مامور، بیلی را از جیب شلوارش بیرون کشید و شروع به خاک ریختن روی کراوات زده ی ماسک دارِ وزیر کرد! و این گونه بود که آرسینوس تا پست های آینده از سوژه بیرون رفت.

چند دقیقه بعد

درون اتاق تست، ایوان با استخوان هایش مشغول تمبک زدن بود.
-لب کارون؛ چه گل بارون؛ میشینه نغمه ی استخون؛ لب کارون! دسته دسته استخون اهوازی؛ میاد بیرون از قبرش با طنازی؛ همه ناز و خوشمل؛ همه همزن دل؛ همه با تریپن؛ تو آبگوشتشون اونا می تیلیتن!

مسئول تست گرفتن با قیافه ای پوکرفیس مشغول نگاه کردن به رقص بندری ایوان بود.


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۴ ۲۰:۲۹:۱۱


Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴
رونمایی از رزرو مخصوص کارآگاهان!


ملت، زین پس از رزروی که در بالا ذکر کردم برای رزروتون در ماموریت های کاراگاهی استفاده کنین. اجباری نیست. ولی به هر حال اینو گذاشتم برای یه عده ای هویجوری.

بعضی از ملت هم اومدن و گفتن که یه لوگویی چیزی واسه کاراگاها بساز که اول ماموریتا بذاریم جای اون جمله های طولانی. برای اون دسته از دوستان لوگویی طراحی نکردم. دلشونو خوش نکنن. اگه واقعا نوشتن اون جمله سخته میشه حالا میتونین مدالتونو بذارین بالای پست. یا کلا هیچی نزنین اولش. اصلا هم اجباری چیزی نیست.

اصن نوشتن اون جمله ی ماموریت و فلان و اینا هم اجباری نیست. هیچی اجباری نیست جز زدن رول.

مدیونین اگه فک کنین جهت بالا آوردن تاپیک این چرت و پرتا رو نوشتم.



Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: تابلوي شني امتيازات
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۹۴
نمرات جلسه چهارم دفاع در برابر جادوی سیاه (استاد جایگزین):

ریون: 36

30
30
24

گریف: 30

27

هافل: 36

28
26
30

اسلی: 0


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۳ ۲۱:۱۷:۱۲
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۳ ۲۱:۱۸:۱۶


Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۹۴
همانا ما، استاد جایگزین با تاخیر نمرات را میگذاریم. چرا که پرنتیس در مشکلاتی فرو رفته و اینجور چیزها. باشد تا رستگار گردد.

ریون کلاو

آنتونین دالاهوف: 30
انتظار نقد هم داری واقعا؟ :D

مونیکا ویلکینز: 24
همیشه بعد از کلمه ی گفت یا هر فعلی که قسمت فضا سازی رو تموم کنه، یه اینتر میزنیم. اگه دیالوگ مربوط به آخرین فاعل هم نباشه که دو تا اینتر میزنیم. به علاوه بعضی قسمت ها توی رولتون باعث گیج شدن خواننده میشه. شما یهویی از دیالوگ پریدین به فضا سازی.
دیالوگ ها رو توی پرانتز چرا قرار دادین؟ معمولا بهتره دیالوگ ها به این صورت باشه:
من گفتم:
-سلام!

یا حتی گیومه. اما فرمت بالا خیلی بهتره. چیزیه که ما توی رول ازش بهره میبریم.
با علائم نگارشی مهربون باشین. نقطه و این چیزا. :دی

لینی وارنر: 0
بله. یه بار هم 30 نگیر.


پیکسی وارنر: 30
واقعا؟ انتظار کمتر از این هم داشتی؟ نکنه نقد هم میخوای؟




گریفیندور

جینی ویزلی: 27
صحنه سازی و فضا خوب بودن. فقط اگه یه کم بیشتر روش مانور میدادین و اون حس رو به خواننده منتقل میکردین بی نقص از آب در می اومد.
آخرش رو هولکی تموم کردین. هوم؟ یعنی... جینی یهو از جنگل پرید بیرون. ماجرا رو تعریف کرد. ملت خندیدن و رفتن خونشون. تمام؟ :دی
دقت کنید به اینجا:
نقل قول:
بعد از يك مدت كه گذشت از بين همه ي آنها سالي زبون باز كرد و گفت : از اينكه اينجا بمونين كه پرنتيس تكليفشو عوض نميكنه. پس بهتره راه بيافتيد و خودش اولين نفر به راه افتاد.

نه! چیزی که برای مونیکا نوشتم رو بخونید.
+اون آواداکداورا مگه طلسم ممنوعه نیست؟ مگه جینی ویزلی یه شخصیت سفید نیست؟ به نظرم طلسم مرگ زیاده روی بود.

هافلپاف

عمه لاکی: 30

دو نکته:
همیشه پیش نمایش کنین.
علائم نگارشی به کلمه ی قبل می چسبن و از کلمه ی بعد فاصله میگیرن.
عمه.

اسپلمن: 26
همیشه از پیش نمایش بهره بگیرین.
املاتونو قوی کنین. :D
یه آواتار پیدا کنین. شناسه ی بی آواتار مثل انسان بی صورته. آواتار چهره ی شخصیت شماست.
علائم نگارشی. توضیحات پست بالا رو بخونین.
اینقدر تغییر لحن ندین توی رولتون.
خیلی طولانی بود. میتونستین کوتاهترش کنین. :دی
اشکالات مونیکا رو شما هم داشتین.

رز زلر: 28
با اسمایلی ها مهربون باشین. :دی
لحن محاوره ای برای دیالوگ ها. تو خونه که نمیگین: سلام مادر. من از مدرسه ی خویشتن بازگشته ام. در راه مرکبم مرا لگد زد و از خویش راند. ولیکن هم اکنون من در خانه ام مادر. آن مرکب را هم سر ببرید و برای شام حاضر کنید مادر. مرکب تسترالی است!
توی رول از اسامی خودمونی مثل لاکی لوک استفاده نکنید.
رولتون جدی بود یا طنز؟ تشخیصش سخت بود. :دی برای طنز نویسی فقط بریزید و بپاشین. کل رول رو با مرکبی که بالا ذکر کردم یورتمه برین. از نی نوشابه بالا برین و توی اورست سقوط کنین. هر چی. هر چی!

اسلیترین
شرکت کننده نبود.


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۳ ۲۱:۱۲:۱۶


Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴
از: وینکی جن خانگی!
به: آن مسلسل طلایی که امروز وینکی توی مسلسل فروشی دید.


مسلسل طلایی عزیز!

این روزها وینکی همیشه کار کرد. وینکی حتی وقتی هم که نباید، کار کرد. وینکی همیشه کار کرد. وینکی دیشب خوابید. و حتی تو خواب هم کار کرد. با این حال هیچ کس نگفت وینکی جن خانگی خووب بود. حتی ملت گفت که وینکی جن روان پریش بود.

این قلم پر داشت عجیب غریب به وینکی نگاه کرد. وینکی قلم پر خورد! وینکی مرکب خورد. ولی وینکی که نباید چیزی خورد. آن تمشک بود که باید کسی خورد. ولی تمشک معمولا کسی نخورد. کسی معمولا تمشک خورد. هوم؟ شاید هم کتمشک خوسی! اصلا چی شد که ما به تمشک رسید؟ما باید برگشت سر بحث اصلی. بله!

وینکی دیروز سه تا مسلسل رو با هم در ماشین لباسشویی انداخت. وینکی به تازگی یاد گرفت باید در ماشین لباسشویی مسلسل شست. ولی... ولی اگه یه روزی آب تو... تو مسلسل من زنگ بزنه؛ دوباره باز غمت میاد؛ که منو در بزنه؛ به مسلسل میگم کاریش نباشه؛ بذاره زنگش دعوا شه؛ برهـــــــ توی تموم جونم؛ تا باز براش ماشین لباسشویی بخونم!

وینکی روان پریش نبود. وینکی خیلی هم نابغه بود اصلا! وینکی بسیار شاد بود. وینکی هر روز برای اربابش کار کرد. وینکی باید کار کرد. بعد هم حقوق گرفت و رفت به شرکت مسلسل سازی تا مسلسل هاشو از نزدیک دید.
وینکی دید که این روزها سلاح گرم بسیار از مد افتاده شد و ملت با اره کشت و کشتار کرد. وینکی نگران بود. وینکی نگران روزی بود که مردم از سلاح گرم دل کند. یعنی ملت سلاح های گرمشونو توی یخچال گذاشت؟ حتی تصور این هم برای وینکی دردناک بود. وینکی بسیار دپرس شد. وینکی خواست اسمایلی گذاشت. ولی وینکی نتونست. توی یه نامه معمولا نشد اسمایلی گذاشت.
دل وینکی برای نوشیدنی کره ای تنگ شد. ولی وینکی نوشیدنی کره ای نخورد. نوشیدنی کره ای آفت ایفای نقش بود.
ولی... این ایفا چی بود که ملت هر روز در موردش حرف زد؟ وینکی ترسید.

وینکی دیروز سوار یه قطار به مقصد نارگیل شد. امروز قطار تصادف کرد. چند لحظه پیش هواپیمایی که جسد وینکی رو حمل میکرد با یه اتوبوس تصادف کرد و غرق شد. اکنون وینکی جن خووب شده بود و در مزارع گوسفند دوید. وینکی هر روز تمشک خورد اصلا!

ای مسلسل زیبا، وینکی مالیات سه ماهش رو نداد تا تونست تو رو خرید. وینکی از امروز شروع به مالیات ندادن کرد. اصلا وینکی از فردا ماسک پوشید و به کامیون های حاوی پول های بانک حمله کرد. وینکی از پس فردا شروع به اخاذی کرد. وینکی از پس پسون فردا معتاد نوشیدنی کره ای شد. موهاشو بلند و ژولیده کرد. لباس های پاره پوره پوشید و همه پول هاشو توی قمار به فنا داد. بعد هم تونست از بالای پل خودشو پرت کرد پایین و مُرد. وینکی جن خوووب بود. در رگ های وینکی امید به زندگی جوشید. وینکی جن خووب بود؟

امضا: تصویر کوچک شده



Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۲۱:۰۰ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴


کارآگاهان:
حج تراورز!
فرد ویزلی
سلستینا واربک
فیلیوس فلیت ویک
رون ویزلی
لیلی لونا پاتر
اورلا کوییرک
فنگ اعظم!
برایان دامبلدور
گالائتا مری تاوت


برین و حداقل یک رول در تایپک بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو بنوازین! این لیست شامل تمامی اعضای در دسترس میشه. هر کدوم از اعضای ذکر شده توی لیست که به هر دلیلی نمیتونن توی ماموریت شرکت کنن حتما حتما تا ساعت 20 فرداشب، 12 شهریور ماه از طریق پ.خ به من اعلام کنن تا اسمشونو از لیست خط بزنم.

+حتما گزارش بدین.
+مهلت شرکت توی ماموریت تا 7 روزه. طی این 7 روز، اعضای توی لیست موظفن حداقل یک رول توی تاپیک بزنن.
+اوباش شروع به کار کرده ملت! ما باید سریعا دست به کار بشیم تا بتونیم توی ماموریت های دوگانه با حضور اوباش هم فعالیت کنیم.
+اول پست ذکر کنید که این یک ماموریته!
+از سوژه مراقبت کنین. تا لازم نباشه کاراگاهی رو وارد سوژه نکنین.
+رزرو فراموش نشه.
+به یک رول اکتفا نکنین در هر صورت. اینو یه ماموریت تمرینی بدونین. و اگه وقت کردین هی پست سر رول فرد بعدی رول بزنین.

سوال دیگه ای بود از طریق پخ بپرسید.

سپاس.


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۱ ۲۱:۱۳:۳۶
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۱ ۲۲:۱۳:۲۹
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۲ ۱۹:۳۹:۳۴
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۲ ۱۹:۴۱:۱۵


Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.