هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دنیای وارونه
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷
ماتیلدا دوان دوان به سمت محفلی ها رفت.
-جینی،هری بسه دیگه!پروفسور داره پولارو...

هری قبل از اینکه کلام منعقد شود،وسط حرف پرید.
-پول چی؟پول چی ماتیلدا؟
-خب،پروف ی دسته پول اضافی...

ناگهان وردی از پشت به ماتیلدا برخورد کرد و اورا از پنجره خانه به بیرون پرتاب کرد.
پشت سر ماتیلدا،پروفسور دامبلدور ایستاده بود و لبخند ساختگی تحویل محفلی ها میداد.
-میخواست بگه که من یه دسته پول اضافی برای هری و جینی گذاشتم!سهم خودمو.

هری به آغوش دامبلدور رفت.
-ممنون پروف...فقط ی دسته پول دیگه هم میتونید گیر بیارید؟

پروف هری رو به عقب هل داد.
-دیگه پرو نشو!میگن به بچه نباید رو داد.

و به سمت اتاقش رفت.

سمتی دیگر،خانه ریدل

-جانم فدای خیریه!

و یک مرگخوار دیگر جان به جان آفرین تسلیم شد.

-تاکی میخواد این گرسنگی ادامه پیدا کنه لرد؟
-تا هر وقت که همه خیریه ها بسته شه،از بس که ما بهشون کمک کردیم...
-جانم فدای خیریه!


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷
نام:کریس چمبرز
گروه:ریونکلاو
چوبدستی:چوب شاه بلوط با ریسه ی قلب اژدها۱۲سانتی متر انعطاف پذیر
پاترونوس:سگ
شکل جانور:سگ
رتبه خون:دورگه
بوگارت:دمنتور
سرگرمی ها:کوییدیچ،کتاب،خدمت به دامبلدور بزرگ و محفل
محل زندگی:گریمولد/:
شغل:دانش آموز هاگوارتز،بازیکن کوییدیچ،محفلی(چیه اینا شغل نیست؟)
مهاجم تیم کوییدیچ ریونکلاو.
زندگینامه:
یک پسر که فکر میکرد معمولیه ولی با نهایت خرسندی فهمید جادوگره پدرش جادوگر بود ولی چون فکر میکرد همسرشو از دست میده هیچ وقت اینو به کریس نگفته بود.اما بعد از اینکه نامه هاگوارتز اومد اعتراف کرد و برخلاف باورش اتفاق بدی نیفتاد.
عاشق هاگوارتز و گروهشه و به درس دفاع در برابر جادوی سیاه و معجون سازی خیلی علاقه داره.
عضو محفله و به دامبلدور بزرگ کمک می کنه!
منطقی هست و عاشق ریونکلاو ولی با ادمای بی منطق رفتار وحشتناکی میکنه(مثل مرحوم ساحره ردا فروشی که اظهار داشت که ردایی که یه اینچ بهش کوتاه بود اندازشه)
ویژگی های ظاهری:
مو:طلایی
چشم:قهوه ای(چیه مگه قهوه ای رنگ نیس؟!)
قد:بلند و رعنا و...باشه خب...متوسط رو به بالا
ویژگی های اخلاقی:
کریس یه شخصیته که خیلی شوخه.کلا سعی میکنه از هرچیزی یه شوخی دربیاره
خیلی زیادم غر میزنه موقع کارای سخت و کله همه رو میخوره
ولی عوضش رو گروه خودش خیلی حساسه و حاضره هر کاری
برای همگروهیاش بکنه!
البته شوخی کردن کریس توی بعضی مواقع که خیلی مواقع حساسی هست هم میاد.
نه اینکه رو حساب مسخره بازیا..اینجور موقعا شوخی میکنه که استرس همه رو مخصوصا خودش کم کنه
و به همه القا کنه که هیچی نیست.
جانورنماش و پاترونوسش سگه.یه سگ قهوه ای خیلی معمولی
اما امان از روزی که کریس عصبانی بشه(مواقعی که کسی به همگروهیاش توهین کنه یا به ارزش های دیگش مثل خانواده)
اینجور مواقع کریس ...ولش کن.
میشه گفت شجاع هم هست نسباتا ولی خصوصیات ریونکلاویش خیلی بیشتره به خاطر همین تو گریفیندور نیفتاده دیگه!
دوست خوبیم هست(حالا میگن از خودش چقدر تعریف میکنه؛صبر کنید الان اخلاقای گند شروع میشه)

خب غر زدنو که گفتم؟
خیلی هم کم طاقته سریع میخواد یه کاری تموم شه بره!


گفتم که عاشق ریونکلاوه؟البته بغیر از مواقعی که عجله داره و نمیتونه سوال در ورودی خوابگاهشونو جواب بده
......................
درخواست تغییر لطفا


انجام شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۲۳ ۱۹:۲۳:۳۵

Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: كلبه سپيد
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵ پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۷
-حالا چیکار کنیم؟

کریس سعی میکرد زیر دست و پای ارتش ویزلی ها له نشود.
-خب باید بریم خونه ریدل!

ناگهان یک برگه دیگر روی دست پنه افتاد.
-بچه ها نوشته که...به خونه ریدل نیاید چون کسی اونجا نیست،به خداکسی نیستا!نیاید!

کریس خندید.
-خیلی خوب مانعمون شدن!خب دیگه جمع کنید بریم ارتش ویزلی...

ماتیلدا وسط بحث پرید.
-نه بابا!اینهمه آدم؟ضایعس!باید نامحسوس بریم!اینجوری که میفهمن.

صدای ارتش ویزلی درآمد.
-ینی چی؟
-اتفاقا باید زیاد باشیم بزنیمشون!
-فرزند بیشتر زندگی بهتر!

پنه جیغ بلندی به نشانه سکوت کشید.
-خودم انتخاب میکنم،چهار نفر،رون و ماتیلدا و گادفری!

کریس پوکر فیس میشود.
-این که سه نفره؟
-وااای!تو چجوری تو ریون افتادی کریس؟با خودم چهارتا!
-منم ببرید!تروخدا!

رون موهای نارنجی اش را صاف کرد.
-میتونی بمونی اینجا و منتظر پروف...
-من خودم اوردمت اینجا رون!بعدم من نمیخوام پیش خانواده تو بمونم!
-چرا؟خانواده به این خوبی؟
-یهو دیدی عاشق یکی از این فامیلای مو قرمزتون شدم!
...
...
و این طور شد که چند دقیقه بعد پنه،ماتیلدا،گادفری و کریس درحال آپارات نزدیک خانه ریدل بودند.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: روان خانه سیاه - سفید !!!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۰ پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۷
پنه لوپه سعی میکرد سینه خیز پله های طبقه دوم را تمام کند.

-ما تازه طبقه دومیم؟نههههه!
-جیغ نزن ماتیلدا!تو چرا اینجوری شدی؟

ماتیلدا سعی میکرد از نرده ها آویزان شود،اما آگاه نبود که این روش برای سر خوردن و پایین رفتن است،نه بالا رفتن.

-ببین ما باید دوبرابر این بریم!نباید به این زودی تسلیم شیم!
-من تعجبم از اینه که گادفری کجاست؟!چرا پیداش نمیکنیم؟ینی اون تا طبقه چندم رفته و تازه انرژی هم تموم نکرده؟


آن دو حالا به طبقه سوم رسیده بودند که ناگهان ماتیلدا پایش لیز خورد و از پله ها سقوط کرد.
-ایییی!واییییی خدا!کی این سس کچاپ رو ریخته رو این پله ها؟...

پنی دستش را به نشانه سکوت بالا میبرد.
-این؟این فکر نکنم سس کچاپ باشه ماتیلدا!
-اون...اون خونه؟!
-کدوم خونه؟
-پنی تو مطمعنی ریونکلاوی؟میگم اون مایع لعنتی خون قرمزه؟

به هم نگاه میکنند.همچنان نگاه میکنند،همچنان...


-ااااهههههههههههه!

صدای وحشتناکی از طبقات بالا میاید.چشمان پنی گرد میشود.
-این صدای...

و ماتیلدا ادامه میدهد:
-گادفری بود؟

و با سرعت از پله ها بالا میروند.



Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: قلعه ي روشنايي!
پیام زده شده در: ۱۹:۵۶ چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷
حالا هی محفلی بدو،پروانه غول پیکر بدو(یا شایدم پرواز کن)

پنه لوپه که در صدر دوندگان محفلی بود و با جیغ های پیاپی سکوت جنگل را مزین میکرد،به خودش ناسزا میگفت که چرا به عنوان سرگروه این چندنفر،انقدر بدبختی درست کرده است.

-اینجوری نمیشه،باید ی کاری بکنیم!
-میشه نصف سوسک نصف آدما نظر ندن؟
-میشه شعبده بازا...
-بسه دیگه!

ولی محفلی ها اینقدر غرق در بحث بودند که حتی حواسشان نبود ایستاده اند و پروانه نزدیک و نزدیک تر میشود.

-برییید عقبببببب!

پنه دیر هشدار داده بود،پروانه دقیقا فیس تو فیس محفلی ها بود.و همه محفلی ها درحال خواندن اشهد خود بودند که...

تقققققققققققققققققققققق!

پروانه کمی تلو تلو خورد و سپس پخش زمین شد.و همه هاگرید را پشت سر او مشاهده کردند.
هاگرید با یک درخت پروانه را زده بود.

-ماشالله هاگرید!
-هاگرید با تعصب،هاگرید با تعصب!
-صبر کن بببینم تو انرژی برای کندن درختو از کجا اوردی؟مگه غذا خوردی؟

هاگرید سرش را خاراند.
-خاک خوردم.

در این لحظه همه محفلی ها پوکر فیس به افق خیره شدند.

ناگهان رون که استاد فکر های استراتژی خوردن مردم بود،فکری به سرش زد.
-بیاید این پروانه رو بخوریم!

همه با حالت بدی به رون خیره شدند.

-چیه؟طعمش از گادفری که بهتره!
...
...
...
بعد از نیم ساعت رون دل محفلی هارا راضی کرد که پروانه را سرخ کرده و بخورند.(البته خود رون نیز محفلی و دل رحم بود اما گشنگی کشیده و عاشقی یادش رفته بود)

پشت بوته ها

دامبلدور زیر لبی به هری گفت:
-نباید بزاریم همچین حرکت بی عشقی انجام بدن و اونو بخورن!
-نترسید.نقششون رو خراب میکنیم پروف!



Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: ویلای صدفی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷
محفلی ها هاج و واج به گادفری خیره شده بودند.چند دقیقه از تعریف ماجرا گذشته بود و از آنموقع سخنی رد و بدل نشده بود.
زیرا کسی سخنی نداشت،درباره این موضوع.این موضوع را فقط دامبلدور به طور تمام و کمال میدانست و کس دیگری به خودش اجازه اظهار نظر و شاید اشتباه کردن را نمیداد،شاید هم میترسیدند مثل آدر...

بالاخره ماتیلدا از جایش بلند شد.
-حالا فعلا این مهم نیست.

همه محفلی ها با نگاه های سرزنش بار به او خیره شدند.

-منظورم این نیست که مسعله مهمی نیست!ولی ما نمیتونیم کاری بکنیم!میتونیم؟

اینبار همه محفلی ها سرهایشان را پایین گرفته بودند.

-پس باید یه کاری کنیم که مفید باشه،باید بریم دنبال پنه!
-پیداش میکنیم!
-پیداش میکنیم!
-آره!ما دوستمون رو پیداش میکنیم!

ماتیلدا با افتخار به محفلی ها نگاه میکرد.

مکانی نامعلوم

دختری مو نارنجی با صورت کک و مکی،درون یک حباب قرمز رنگ،در مکانی نامعلوم،میان زمین و هوا معلق بود.نه،اصلا زمینی وجود نداشت،اصلا اینجا مکانی نبود.
چشمان دختر بسته بود.شاید خوابیده بود،شاید بیهوش شده بود،شاید هم...


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: روان خانه سیاه - سفید !!!
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷
دم در روانخانه

ماتیلدا که سعی میکرد پشت گادفری پناه بگیرد،گفت:
-بچه ها هنوزم میشه برگردیما!
-آره هنوز دیر نشده پنی!
-ساکت!برید تو ببینم!

گادفری و ماتیلدا تصمیم گرفتن مثل بچه آدم وارد روانخانه شن.پنه لوپه به سمت پیشخوان رفت.
-پس کو این مردک؟چرا پیشخوان کسی توش نیست؟!

گادفری کلاهش را صاف میکند.
-بخدا اینا همش نشانه اینه که ما باید برگردیم!
-ببین گادفری...

ناگهان ماتیلدا با صدای تند و تیزی گفت:
-هیییییییییییس!

و به سقف اشاره کرد.

-خب که چی؟
-هیس!جیغ نز...
-چرا؟اصلا صدایی نمیاد!
-تروخدا ساکت...
-جیییییییییییییییییییییغ!

گادفری در میانه این دعوا از پله ها بالا میرود...


ویرایش شده توسط كريس چمبرز در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۲۱ ۱۶:۵۱:۳۱

Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷
سلام پروفسور!
میخواستم اگه زحمتی نیستاینپست رو برام نقد کنید.
مرسی.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: كلبه سپيد
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷
سمتی دیگر،ناکترن

کریس چمبرز قدم میزد و دنبال معجونی برای کشتن دسته جمعی حلزون های وحشی بود.بله او جادوگری سفید بود پس در این کوچه سیاه فقط به دنبال همین ماده میتوانست باشد.همینطور که راه میرفت از بغل دکه ای رد شد و اعلامیه ای روی دیوار دید.
نقل قول:
توجه!...............................توجه! آلبوس دامبلدور به شدت مریض شده و در کلبه سفید تنهای تنها بدون هیچ محفلی است.داوطلبان برای یکسره کردن کار وی به بلاتریکس مراجعه کنند.


-چی؟پروفسور؟نه!
و گوشی ماگلی اش را درآورد و به دلایل نامعلوم از بین این همه محفلی به لودو بگمن زنگ زد.
-الو،لودو؟
-الو،شما؟
-کریسم.
-رونالدو؟!

کریس پوکرفیس میشود.
-چمبرزم.
-نمیشناسم.

کریس پوکر فیس تر میشود.
-بابا عضو محفلم!دامبلدور داره میمیره باید بریم کمکش!
-کی؟

کریس بیشتر از هر ماگل و جادوگری در طول تاریخ پوکر فیس میشود.
-پروفسور آلبوس پرسیوال برایان دامبلدور!
-صبر کن ببینم،اصلا تو شماره منو از کجا داری؟
-تو چراگوشی ماگلی داری؟

اینبار لودو پوکر فیس میشود.
-باید بریم پروف رو نجات بدیم،تو کلبه سفید.
-اکی اگه قرار نداشته باشم میام.

کریس در این لحظه گوشی را قطع کرده و خطاب به شخص نامعلومی میگوید:
-من میتونم فحش بدم یا نه؟


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: آشپزخانه زندان
پیام زده شده در: ۱۷:۴۷ شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۷
-ریموس با شمارش من...یک،دو،س...

ریموس با کله پرید جلوی جاربولانس و داد و هوار کرد.در این لحظه سیریوس و مالی پیروزمندانه آماده حمله به جاربولانس بودند اما...

جاربولانس بدون اینکه به ریموس که یک جادوگر بالغ و کامل بود توجه کند خیلی شیک و مجلسی او را زیر گرفت و به راه خود ادامه داد!

مالی و سیریوس پوکر فیس به ریموس که پخش زمین شده بود زل زدند.ناگهان سیریوس طی یک حرکت چرخشی ریموس را روی کولش انداخت و با سرعت دوید.
-بیا بریم مالی!باید بهشون برسیم!

اما جاربولانس با سرعت وحشتناکی حرکت میکرد.مالی در حین دویدن سرش را خاراند.
-قضیه چیه؟اینا انگار از عمد میخوان ما بهشون نرسیم!

سیریوس با شنیدن این حرف،رگ محفلی اش تحریک شد و با یک جست هم به سگ جانور نمای خود تبدیل شد و لبه جاربولانس را گرفت،هم پای عقبی خود را در حلق ریموس فرو کرده و او را نگه داشت هم به مالی گفت که پای ریموس را بگیرد.
حالا هر سه ی آنها از جاربولانس آویزان بودند.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.