هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: پناهگاه
پیام زده شده در: ۱۶:۳۹ دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۷
#31
ادامه خونی تکونی های دامبلدور:

حالا که تابلو سرکادوگان نصب شده بود اون حس تنهایی اتاقش هم از بین رفته بود. الان حداقل یه جنگجو قدیمی تو اتاق بود که سرش غر بزنه. به کمک چوب دستیش صندلی به وجود آورد و کنار شومینه ای که قبلا توصیف شده نشست. صدای سوختن چوب های تو شومینه بهش آرامش خاصی میداد. چشماش سنگین شد و به خواب عمیقی فرو رفت.

-پاشو پیرمرد ... پاشو و قوی باش.

دامبلدور به آرومی چشماش رو باز کرد و سعی کرد متوجه بشه که کی داره صداش میزنه. بعد یادش افتاد که فقط یه تابلو سرکادوگان تو اتاق هست و به جزء اون کسی اینقدر سنگدل نیست که یه پیرمرد رو از خواب بیدار کنه.

-پاشو برو به بقیه اعضای محفل سر بزن پیرمرد ... خجالت بکش اینجا تنها تنها داره استراحت میکنی؟

دامبلدور حرفی نزد، حرفی برای گفتن وجود نداشت. سرکادوگان حق داشت و دامبلدور باید میرفت به بقیه کمک کنه. از رو صندلیش بلند شد و جلوی آینه قدی اتاقش رفت. دستی به موهای سفیدش کشید، دستی به ریش سفیدش کشید، دستی به ابرو های سفیدش کشید و حالا که مطمئن شد همه چیز مرتب و سفید باقی مونده از جلوی آینه کنار رفت و از اتاقش خارج شد. بهتر بود اول به هرمیون سر بزنه.

-اهم اهم ، خانوم گرنجر؟ آقای ویزلی؟ اجازه دارم بیام تو؟

وقتی صدایی نیومد دامبلدور تصمیم گرفت که بره تو. به آرومی در رو باز کرد و اول سرش رو برد داخل. رون رو دید که روی تختی نشسته و به تعجب به دیوار زل زده. دامبلدور این بار تمام بدنش رو وارد اتاق کرد.

-آقای ویزلی؟ رون؟ رونالد؟ رون خوشگله؟

از رون همچنان صدایی نیومد. دامبلدور بهش نزدیک شد و روی تخت بغلش نشست. اون هم کمی به دیوار زل زد تا شاید رمز و راز زندگی رو به دست بیاره ولی خیلی سریع فهمید که این کاری بیهوده است. سریع از جاش بلند شد و رون رو تکون داد.

-چی شده رون؟

رون به زور سعی کرد لب هاش رو از هم جدا کنه و حرفی بزنه. خیلی زور زد، قرمز شد، زرشکی شد، مشکی شد ولی بالاخره تونست یه کلمه حرف بزنه.

-امروز که از خواب پاشدم یه دفعه دیدم هرمیون تبدیل به ملانی استانفورد شده.

و دامبلدور هم بغل رون نشست و به دیوار زل زد.




پاسخ به: مدال مرلين
پیام زده شده در: ۱۹:۴۲ یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
#32
جناب ايكس: فنریر گری بک

فعالیت بالا و نظارت خوب : قهرمانی هاگوارتز کار آسونی نیست. هرکی که قبلا تو این زمینه و برنامه ریزی و هماهنگی اعضای گروهش کار کرده باشه میدونه که کار وقت گیر و بعضی اوقات اعصاب خورد کنیه. ایشون اما این کار رو به انجام دادن و قهرمانی هاگوارتز هم نتیجه زحماتشون هست.

جناب ايگرگ: هوريس اسلاگهورن

جادوگر ماه : من خودم مدیر هاگوارتز بودم قبلا و واقعا میدونم که مدیریت هاگوارتز حتی از مدیریت سایت هم سخت تره. همه رو باید راضی نگه داری، برنامه ریزی درستی بکنی و روی استاد ها نظارت کنی که با بی برنامگی باعث بهم ریختن کل هاگوارتز نشن.
وقتی ایشون مدیر هاگوارتز اعلام شدن من امید زیادی نداشتم حقیقتا. اما برنامه ریزی و ایده های جدیدی که وارد هاگوارتز کردن باعث شد که اسمشون به عنوان یکی از بهترین مدیر های تاریخ هاگوارتز ثبت بشه. علاوه بر اون دیدیم که چقد اعتراضات کم بود و اصلا این یه چیز کاملا عجیب غریبه تو تاریخ سایت ( اگر همون انجمن هاگوارتز رو بگردین میبینین که نصف ترم فقط به اعتراض میگذشت).

جناب زد: ماتیلدا استیونز

بهترین عضو تازه وارد: هم ماتیلدا و هم گادفری جزء بهترین تازه وارد های سایت هستن. (هرمیون خدا بیامرز رو تازه وارد حساب نمیکنم دیگه)
جفتشون خیلی خوب پیشرفت کردن و خیلی سریع تبدیل به بهترین اعضای محفل شدن. فعالیتشون تو هاگوارتز رو هم که دنبال میکردم بسیار خوب بود و جزء بهترین دانش آموزان هاگوارتز هم میشه ازشون اسم برد. اگر میشد به جفتشون رای میدادم ولی متاسفانه چون محدودیت دارم، به ماتیلدا رای میدم که میزان فعالیتش کمی بیشتر بود.




رای ها که داده شد، جا داره از فنگ به خاطر کارهای فنی سایت، ادوارد بونز به خاطر نقد های خوبش، از لادیسلاو و یوآن به خاطر سطح نویسندگی بالاشون، هرمیون سابق به خاطر میزان فعالیت خوبش که موجب قهرمانی هاگوارتز شد، تاتسویا موتویاما به خاطر نظارت قدرتمند و یکی از بهترین اساتید هاگوارتز و لرد ولدمورت به خاطر نظارت و نقد هاش تو انجمن خونه ریدل تشکر کنم.
خوشبختانه اعضای بسیار خوبی در حال حاضر تو جادوگران فعالیت میکنن و بدبختانه انتخاب بینشون بسیار سخت هست.


در پناه عشق باشید عزیزانم




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
#33
نقل قول:

اشلی ساندرز نوشته:
پست هاى پناهگاه تک پستيه يا گروهى مى نوسيم؟
اگر نيست کدوم تاپيک تک پستيه؟



سلام اشلی عزیزم،

این سوال بهتر بود که در تاپیک مشورت با آلبوس دامبلدور پرسیده بشه. لطفا از دفعات بعد به اونجا مراجعه کن.

تاپیک پناهگاه به صورت پست تکی هست بله، موضوعش هم اینه که قراره خونه تکی بشه و دکوراثیون عوض بشه تو خونه گریمولد. هر کی یه طرفیش رو میگیره و به اون صورتی که دلش میخواد تغییرش میده. میتونه از اتاق شخصیت باشه، یا آشپزخونه و مرلینگاه و هرجای دیگه ای که فکر میکنی نیاز به تغییر هست.

تاپیک های دیگه تک پستی انجمن :

1-خاطرات یاران ققنوس
2-**همانند يك سفيد اصيل بنويسيد**
3-ققنوس نیوز


منتظر پست هات هستم اشلی عزیزم







پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
#34
نقد پست 73 زندگي و نيرنگهاي آلبوس دامبلدور نوشته شده توسط گادفری میدهرست


سلام گادفری عزیزم،

فعالیتت تو محفل حتی موقع هاگوارتز خوب بود و از زمان عضویتت کاملا ازت راضی هستم. نه تنها فعالیت با کمیت مناسب داری بلکه پست هات با کیفیت خیلی خوبی نوشته میشن. مشخصه که رو پست هات کار میکنی، در مورد سوژه هات فکر میکنی و با یه نقشه خوب داستان رو جلو میبری.
راستش رو بخوای وقت پست هات رو میخونم بعضی اوقات شک میکنم که تازه وارد باشی، چون علاوه بر سوژه و توصیفاتت، ساختار پستت هم خیلی زیبا هست. یه ساختار خاصی من انتظار دارم از نویسنده های محفل که شما اون رو رعایت میکنی. خط هات منظم و به اندازه هستن، دیالوگات جای مناسبی قرار میدی.
مهمترین مساله برام ولی استفاده نکردن زیاد از دیالوگ هست. نقد پست های دیگه محفلی ها رو که بخونی به اکثرا پیشنهاد میکنم که دیالوگ زیاد به معنی خوب بودن پست نیست. شما دیالوگ هات رو خیلی به اندازه استفاده میکنی، نه بیشتر و نه کمتر ازچیزی که نیازه. من شخصا دوست دارم که توصیفات خوبی بخونم و سوژه اونجوری جلو بره تا با دیالوگ.

نکته مثبت دیگه اون خصوصیت شعبده بازی شخصیتت بود که وارد این داستان کردی، خوبم تونستی پرورش بدی. یه شعبده باز حرفه ای به نظر میرسی که اهمیتی به موش های آزمایشگاهیت نمیدی. بازم جای کار داره ولی برای یه پست کافی بود، در ادامه تو پست های بعدیت منتظر توضیحات بیشتر در مورد شخصیتت هستم.

پست هات نکات مثبت خیلی زیادی داره. جزء برترین نویسنده های محفل هستی و تقریبا همیشه از خوندن پست هات لذت میبرم. یه چند تا نکته ولی میگم در ادامه که بتونی از اینم که هستی عالی تر بشی.

در مورد انواع سوژه ها یه صحبتی باید بکنم باهات. معمولا تو تاپیک ها یه سوژه اصلی برقرار هست و این سوژه چندین شاخه میشه چون همه شخصیت ها یه جا نیستن. نبرد هاگوارتز رو در نظر بگیر که مثلا اسنیپ یه گوشه داشت میمرد، هری یه جا داشت کشته میشد، رون و هرمیون یه طرف دیگه بودن و نویل و اینا هم یه جا دیگه. سوژه های جادوگران هم به این صورت هست و تو تاپیک فعلی، یه گوشه هری،یوآن و ریتا هستن، یه گوشه دامبلدور و چندین گوشه نامشخص محفلی ها.
وقتی توی داستان نویسی یه تاپیک ادامه دار شرکت میکنی، بهتره که همه این طرف ها رو خودت پوشش ندی، بلکه یه طرف رو بگیری و با همون طرف جلو بری تو یه پست. تو پست های بعدیت میتونی بری یه گوشه دیگه. وقتی تو پستت به همه جهات یه انگشتی میزنی باعث میشه که دست و بال بقیه یه ذره بسته بشه و یا مجبور بشن با فلش بک و این صحبت ها ادامه بدن. برای مثال تو همین پستت، تیکه آخرش دامبلدور رو آماده قرارش با گریندل والد کردی که طبق سوژه اوکی هست ولی این مهلت و اجازه رو از نفرات بعدی گرفتی که در مورد نحوه شکل گیری این قرار بنویسن. آیا هری و یوآن باعث شدن این قرار اتفاق بیفته؟ آیا گریندل والد و دامبلدور خودشون تصمیم گرفتن قرار بذارن؟ چطور شد که میخوان همدیگه رو ببینن؟

اگر یه طرف داستان رو بگیری و جلو بری، بقیه طرف ها رو میذاری که بقیه بتونن پرورش بدن. اینجوری سوژه تاپیک های ادامه دار با سرعت بالا جلو نمیره و وقت برای یه عالمه سوژه طنز باحال این وسط میذاره.


نکته بعدی محتویات نامه هست. معمولا و شخصا خودم ترجیح میدم که نامه ها تو قالب نقل قول باشن که برای خواننده کاملا جدا شده باشه و کسی رو گمراه نکنه. به این صورت :

نقل قول:
نمایش احساسی "پشمک و گِلی"

گِلی پس از قرن ها آب خنک خوردن، از زندان آزاد شده و حال می خواهد به دیدار عشق قدیمی اش پشمک برود. آن هم پشمکی که با دستان خودش او را به زندان انداخته بود ... راستی، ملاقات آن ها چگونه خواهد بود؟

این نمایش را از دست ندهید.

امشب، ساعت یازده، کوچه ی ناکترن

اجرای رایگان برای محفلی ها + شیرکاکائو و تی تاپ مجانی


به نظرم اینجوری هم بیشتر میرسونه که این اعلامیه یا نامه ای خارج از روند داستان اصلی هست و ازطرف یکی دیگه اومده. اینجوری که الان نوشتی البته اصلا بد نیست ولی به صورت شخصی من به اون صورت ترجیحش میدم.


پست خیلی خوبی بود گادفری عزیزم، منتظر پست های بعدیت هستم.




پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
#35
نقد پست 52 پناهگاه نوشته شده توسط آدر کانلی

آدر عزیزم،

یه مدت بود که فعالیتت کم شده بود و این من رو نگران میکنه. البته فک کنم با هاگوارتز درگیر بودی و به همین دلیل وقت کافی نداشتی. در هر صورت الان خوشحالم که دوباره با پست های خوبت برگشتی به آغوش محفل.

یه نکته ای در کل باید بهت بگم اینه که آدر عزیزم، شما جزء نویسنده های خوب محفل هستی و واقعا نیازی به تحلیل و بررسی پست هات نیست. شما سبک نوشتن خودت رو داری، که سبک خیلی خوبی هم هست و اکثر ایراداتی که من از بقیه میگیرم رو نداری.
سوژه رو خیلی خوب جلو میبری. همیشه این جزء یکی از قدرت هات تو نویسندگی هست. عجله هم نمیکنی و اهمیت نمیدی که چقد باید بنویسی تا داستان دقیق و خوب جلو بره. با حوصله از اول شروع میکنی به توضیح دادن سوژه ات و میری جلو تا تموم شه.
تو این پست طنز خیلی خوبی هم نوشته بودی. اینکه این همه توصیف کردی آدر چقد داره بدبختی میکشه و آخرشم همش به باد رفت خیلی خنده دار بود. اینکه تونسته بودی از سوژه دیگران هم وارد داستانت کنی بهم نشون میده که همه پست ها رو خوندی ازقبل. این واقعا عالیه که پست های یه تاپیک رو بخونی و ازشون تو پست خودت استفاده کنی. با اطمینان میتونم بگم که اکثر اعضای فعال جادوگران این کار رو انجام نمیدن. آفرین میگم بهت به خاطر پشتکار و دقت زیادت به این جزئیات.

یه چیزی که شاید بتونی روش بیشتر کار کنی توصیف شخصیت خودت هست. سوژه جدید تاپیک پناهگاه برای اینه که اعضای محفل بتونن رو شخصیت هاشون کار کنن، پرورشون بدن، چیزهای مختلف رو تست کنن و در آخر به بقیه محفلی ها و سایت نشون بدن که شخصیت ما این خصوصیات رو داره.
تو این پستت من خیلی کم دیدم که از شخصیتت توصیف کنی و از پست های قبلیت هم من چیز خاصی در مورد آدر نمیدونم. آدر یه شخصیت معروف کتاب های هری پاتر نیست که همه بدونن چه ماجراهایی داره و نیازی به پرورش نداشته باشه. از طرفی به همین دلیل خیلی دستت بازتر هم هست که هر بلایی میخوایی سرش بیاری.
چند تا خصوصیت به شخصیتت اضافه کن. مثلا پرخوری، یا کم خوری. ترس یا شجاعت. زیرکی یا خشونت و غیره. حتما هم نباید این خصوصیات مثبت باشن. برای مثال اگر توجه کنی به پست های من، دامبلدور من خصوصیات خوب خیلی داره ولی خصوصیات بدی مثل پیری هم هست توش که بهم اجازه میده هر موقع نیاز هست از هر کدوم استفاده کنم.

آدر رو به ما معرفی کن. آدر خودت رو. آدری که خودت میبینی وقتی بهش فکر میکنی. آیا آدر فرد کتابخونیه؟ آِیا اهل نوشیدنی خوردنه؟ آدر مجرده؟ بچه داره؟ کارش چیه جز محفلی بودن؟ توانایی هاش چیه؟ آیا میتونه تغییر شکل بده؟

میبینی چقد جای کار داره. تقریبا هیجان انگیزه که چقد میتونی شخصیتت رو مثل خمیر بازی شکل بدی. این تغییر دادن ها و تست کردن هات رو تو تاپیک های محفل انجام بده تا در آخر به یه شکل خوب برسی و بعد اون رو به کل سایت معرفی کن. اینجوری هم برای خودت خوب هست و هم برای من که میخوام از شخصیت آدر تو پست خودم استفاده کنم.

هرمیون رو خیلی خوب تونسته بودی سختگیریش رو نشون بدی. چرا سختگیری هرمیون قابل قبوله واسه ما؟ چون تو کتاب ها به این سختگیری بارها اشاره شده. اما در مورد آدر ما چیزی نمیدونیم.


امیدوارم این بررسی بهت کمک کنه تا به شخصیتت شاخ و برگ بدی.

در پناه عشق باشی عزیزم




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷
#36
فنگ عزیزم

همونطور که هاگرید هم گفت، از زحماتت برای سایت تشکر میکنم. در طول سال ها کارهای فنی زیادی کردی که شاید خیلی هاش دیده نشده و بیشتر پشت صحنه بوده ولی فک میکنم اکثرا مدیرانی که باهات کار کردن تو این مدت میدونن که چقد زحمت کشیدی. با اینکه میدونم درگیر بودی و درس های سنگینت باعث میشد وقت کمتری داشته باشی بازم ولی کم نذاشتی.

ازت بابت همه این کارها تشکر میکنم وامیدوارم توی زندگی خارج جادوگرانیت موفق باشی. به عنوان عضو عادی پیشمون بمون و فعالیت کن ولی لطفا. اگر نمونی میام پیشت اینقد در مورد عشق حرف میزنم که مریض شی


به لینی هم تسلیت میگم به خاطر عنوان جدیدش و براش آرزوی موفقیت و البته صبر زیاد میکنم.



ها همین دیگه، حالا که عشق به اندازه کافی ورزیدم بهتون خیالم راحت شد. میتونم برم استخون های پیرم رو استراحت بدم.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۱۳ ۲۳:۲۴:۴۲



پاسخ به: زندگي و نيرنگهاي آلبوس دامبلدور
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۷
#37
خلاصه:

هری و یوآن با هم دست به یکی کردن که دامبلدور رو از ریاست محفل برکنار کنن تا خودشون بتونن بالاخره به این مقام برسن. در مرحله اول سعی میکنن چند تا بچه به نام دامبلدور بزنن و با این کار بی آبروش کنن. وقتی اون شکست خورد حالا میخوان رابطه گریندل والد و دامبلدور رو به همگان لو بدن.
---

-منو بالاخره میخواین آزاد کنین؟

هری و یوآن که هنوز داشتن به هوش و ذکاوت خودشون برای طراحی اون نقشه آفرین میگفتن، یه دفعه متوجه ریتا شدن که هنوز توی محفظه ای شیشه ای زندانی بود. هری یوآن رو کمی اونورتر کشید و سعی کرد با آرومترین صدایی که میتونه حرف بزنه:
-این ریتا الان نقشه های ما رو میدونه خب.
-درسته میدونه.
-خب دیگه ممکنه اگر آزادش کنیم لو بده به دامبلدور.
-درسته لو میده.
-خب؟
-خب؟
-باید بکشیمش دیگه.

-هوی پاتر و بمپتون، میدونین حرفاتون رو میشنوم؟

هری و یوآن یه دفعه سرشون رو به طرف ریتا برگردوندن و با لبخندی شیطانی بهش نزدیک شدن. هر قدم که بر میداشتن سرامیک های زیر پاشون صدا میداد و چندین سوسک دیگه که زیر اون سرامیک ها خونه زندگی برای خودشون فراهم دیده بودن کشته میشدن. صدای جیغ و داد سوسک ها به خاطر قتل عامی که داشت انجام میشد ترس به جون ریتا انداخت. خودش رو به دورترین نقشه شیشه چسبوند و در حالی که ضربان قلب 300 رو داشت تجربه میکرد با صدایی لرزان گفت:
-من هنوز میتونم بهتون کمکککک کنم. من آدم مفیدیم، خیلی مفیدم. دامبلدورم بدم میاد ازش و هری پاتر رو خیلی دوست دارم.

هری و یوآن که حالا به شیشه ای که ریتا توش بود رسیدن، نگاهی به همدیگه کردن. بعد نگاهی به اطرافشون کردن تا مطمئن شن فرد دیگه ای اون اطراف نیست. جز قطره های آبی که از سقف میریخت، تار عنکبوت هایی که هر گوشه ای که تونسته بودن پیدا کنن تشکیل شده بود و خودشون سه نفر کسی دیگه اونجا نبود. هری با خیالی راحت چوب دستیش رو بالا آورد که کار ریتا رو تموم کنه.
-هیچ فکر کردین چجوری میخواین گریندل والد و دامبلدور رو یه جا جمع کنین و به بقیه محفلی ها خبر بدین؟ من میتونم این کارو انجام بدم.

ریتا راست میگفت، دو نفر هنوز نقشه اشون کامل نبود. شاید ریتا میتونست مفید باشه.




پاسخ به: ویلای صدفی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۷
#38
گادفری حرکت سریعی توی گوی انجام داد و چوب دستیش رو به صورت تهدید آمیزی به سمت فرد غریبه گرفت. چندین حرف اول طلسم هم به زبون آورد ولی به موقع تونست جلوی خودش رو بگیره.
-پروف؟

شخصی نورانی به آرومی به گادفری نزدیک شد و لبخندی زد. این لبخند معروف پروف رو هیچکدوم از محفلی ها نمیتونستن فراموش کنن. از صد کیلومتری هم میتونستن دامبلدور رو با این لبخند شناسایی کنن.
-پروف؟ واقعا خودتی؟ این همه مدت کجا بودی؟ نمیدونی چه اتفاقاتی افتاده. ما کجاییم؟ چرا اینجا اومدیم پروف؟ همه اینها جزء نقشه هات بود؟

پروف همچنان لبخند روی صورتش رو حفظ کرده بود و حرفی نمیزد. انگاری که این لبخند تنها خصوصیتی بود که ازش باقی مونده بود. انگاری که همه چیز رو از دست داده و فقط این لبخند رو تونسته نجات بده. نمیخواست که این لبخند از بین بره و نمیخواست ریسک کنه که کاری به جزء اون انجام بده.

-پروف؟ چی شده؟ چرا حرفی نمیزنی؟

دامبلدور دوست داشت که حرف بزنه ولی چیزی جلوش رو میگرفت. به ساعت مچی روی دستش نگاه کرد انگاری که زمان بر علیه اش شورش کرده. میخواست زمان رو نگه داره ولی نمیتونست و برای اولین بار در دوئلی شکست خورده بود. دوئلی با زمان!

-آلبوس؟ چه اتفاقی داره واست میفته؟

معمولا محفلی ها دامبلدور رو با اسم کوچکش صدا نمیکردن و وقتی اتفاق میفتاد خبر از نگرانی و استرس زیادی در اعضای محفل میداد. دامبلدور میدونست که محفلی ها منتظر جوابن، میدونست که وظیفه اش اینه که بهشون کمک کنه و سوالاشون رو جواب بده. نمیتونست حرف بزنه پس باید به روش دیگه ای توضیح میداد. هر دو دستش رو بالا آورد و بشکنی زد. از هر دو دست نور قدرمندی درست شد که گادفری رو مجبور با بستن چشماش کرد. وقتی بالاخره تونست چشماش رو باز کنه، با صحنه ای وحشتناک رو به رو شد.

دست چپ دامبلدور تبدیل به گرگ سیاهی شده و در حالی کشتن گرگ سفیدی در دستان راستش بود. دامبلدور همچنان که لبخند میزد به این دو گرگ نگاهی انداخت و این بار گادفری صحنه ای وحشتناک تر از گرگ ها دید. دامبلدور برای دومین بار تو زندگیش بعد از مرگ خواهرش، اشک میریخت. این صحنه برای چند ثانیه ادامه پیدا کرد تا بالاخره دامبلدور و گرگ ها از جلوی گادفری ناپدید شدن.

هنوز نمیتونست تمام این صحنه ها رو درک کنه. سر و صدای گرگ ها و نور شدید باعث شده بود که بقیه محفلی ها هم از خوابشون بیدار شن و با گیجی به اطرافشون نگاه بندازن.

آیا گادفری میتونه معمای دامبلدور رو حل کنه؟




پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۳۱ سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۷
#39
نقد پست 50 پناهگاه نوشته شده توسط لودو بگمن


لودوی عزیزم،

پستت رو چند بار خوندم، سبک خاص طنز نویسی داری که ازش لذت میبرم و اصلا نمیخوام که این خاص بودنش از بین بره.
از نظر جلو بردن سوژه، مشکلی به نمیرسه داشته باشی. البته با یکی دو تا پست نمیشه دقیقا متوجه شد و نیاز به بررسی های بیشتر هست. چند تا پست آخرت رو که ولی خوندم هم سوژه رو خوب جلو میبری، هم از اتفاقات افتاده تو سایت خوب وارد داستانت میکنی که همین به طنز داستان اضافه میکنه. جالب بود واسم که از درخواست عضویتت تونسته بودی یه سوژه جالب بسازی که همه نشسته بودن دور میز و فضا سنگینه.

علاوه بر اون، یه مشکلی که بین خیلی از تازه وارد ها مشهور هست، پرورش شخصیت یا همون شخصیت پردازی هست. شما خیلی خوب لودو رو به نمایش میذاری، خیلی سریع تونستی اون خصوصیاتی که میخوای رو جا بندازی. ما الان میدونیم که لودو شخصیت طنزیه که با همه شوخی میکنه، میدونیم که یه ذره مغروره و سریع میخواد به همه امضا بده چون فکر میکنه خیلی مشهوره. این موارد خیلی میتونه هم به خودت و هم به بقیه که در مورد شخصیتت مینویسن کمک کنه که سوژه های طنزشون رو پرورش بدن. بهت آفرین میگم که تونستی این دو مورد رو اینقد سریع پیشرفت بدی و به درجات بالا برسی.


چند تا مشکل هم ولی به نظرم رسید که اونها رو هم بهت میگم. بعد کم کم روشون کار می کنی و دوباره اینجا برمیگردی تا ببینیم چقد پیشرفت کردی و بهتر شدی تو این موارد. همینجا موقعیت خوبیه که بگم اینها همه نظر شخصی من در مورد سبک نوشتن جادوگرانی هست و بهت هشدار میدم که گوش کردن به یه نفر کار درستی نیست. باید از افراد مختلف درخواست نقد کنی تا بتونی به کمک هم سبک خاص خودت رو پرورش بدی. اینکه فقط به حرف های من گوش کنی باعث میشه که هفته دیگه به سبک من بنویسی و خاص بودنت رو از دست بدی. با این حال اگر دوباره برای بررسی و نقد به اینجا برمیگردی من انتظار دارم که پیشرفتی تو این موارد که میگم ببینم.


مورد اول نحوه استفاده از شکلک هاست. شکلک ها رو هرجا که بخوای میتونی استفاده کنی ولی باید بدونی که شکلک به تنهایی معنای خاصی ندارن و برای قوی تر کردن پیام نویسنده هستن. مثلا میگی :

دامبلدور چوب دستیش رو بررسی کرد و گفت:
-کی چوب دستی منو شکوند؟

من خواننده وقتی این جمله رو میخونم، متوجه نمیشم که دامبلدور چه حالتی داره. یا باید با توصیفات بهتر، بهم بفهمونی که حال و احوال دامبلدور چطوره، یا با کمک شکلک و یا هر دو. شکلک خالی، شکلک اشتباه و یا توصیف کم باعث میشه خواننده گیج بشه که منظور نویسنده دقیقا چیه.

دامبلدور چوب دستیش رو بررسی کرد و با ناراحتی گفت:
-کی چوب دستی منو شکوند؟

آخر پستت یه تیکه از چندین شکلک استفاده کردی پشت سر هم که طنز خوبی توش هست ولی چون توضیح بیشتری ندادی باعث شده فقط یه پایان نامناسب برای یه داستان خوب باشه.

---
مساله بعدی، میزان دیالوگ هاست. تعداد دیالوگ بالا متاسفانه خیلی مشهور شده تو سایت جادوگران و به توصیفات خیلی کمتر پرداخته میشه. البته شما مقداری توصیف انجام دادی که همین بهم نشون میده مثل من فکر میکنی که شخصیت ها باید توصیف بشن و فقط دیالوگ کافی نیست. نیاز هست که بگی هرکی چه حالتی داره، عصبیه؟ ناراحته؟ فریاد میزنه؟ اینها رو تونستی تا حد خوبی انجام بدی و از توصیفاتت تا حدی راضی بودم. چیزی که استفاده نکرده بودی توصیف صحنه بود. آشپزخونه گریمولد که همه نشستن دورش از نظر تو شکلیه؟ صحنه ای که شخصیت هات دارن توش دیالوگ میگن رو هم باید توصیف کنی. از وسایلی که اونجا هست استفاده کنی تا داستانت جذاب تر بشه. مثلا شاید صندلی که لودو روش نشسته یه پایش شکسته.
توصیفات صحنه هم میتونه سوژه های خیلی طنزی به پستت اضافه کنه. طنز بودن پست فقط به دیالوگ هاش نیست و میتونی بدون دیالوگ یه پست خنده دار خوب داشته باشی. با اتفاقاتی که سر شخصیت هات میاد.



در کل از پستت راضی بودم. مخصوصا به عنوان یه تازه وارد که به نظرم خیلی چیزها رو رعایت کرده بودی که خیلی اعضای قدیمی نمیکنن. غلط املایی رو من شخصا ایرادی نمیگیرم بهشون و میذارم به عهده خودت که بعد از ارسال پست یه دور بخونیشون و اینجور مشکلات رو بگیری. مشکلات املایی و نگارشی قطعا وجود داشت ولی. به جزء این مسائل، پست خوبی بود، همینجوری ادامه بده لودوی عزیزم.




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۳ یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۷
#40
نقل قول:

لودو بگمن نوشته:
مرسی از راهنماییات پیره فرهیخته.
لیکن سوالی دارم اون کلمه آبی رنگ محفل که نوشتین والا من ندیدم توش پست زده باشن من فقط نقدارو دیدم ، بنظرتون کجا پست بزنم بعد بیام اونجا در آقایون نقاد بزنم بگم نقد بفرمایید؟


سوال خیلی خوبی پرسیدی.

تالار نقد، هر جا که تو ایفای نقش نمایشنامه بنویسی میتونی ازشون درخواست نقد کنی. اما برای بررسی پست هات تو انجمن محفل، این تاپیک ها رو بهت پیشنهاد میکنم :

ویلای صدفی (اگر جدی نویسی رو ترجیح میدی به طنز)

پناهگاه

زندگی و نیرنگ های آلبوس دامبلدور

جبهه های سفید در تاریخ

خانه شماره دوازده

جز اولی، بقیه برای طنز نویسی هست که فک کنم اونارو ترجیح بدی. برای ادامه دادن داستان ها، باید چند تا پست آخر رو بخونی که متوجه مسیر داستان و سوژه هاش بشی. بعد یه پست در ادامه اونها میزنی ولی جوری که جای کار برای نفرات بعدی که میخوان پست تو رو ادامه بدن هم باشه.

امیدوارم خوش بگذره بهت تو این تاپیک ها. اگر تاپیک های محفل خوشت نیومد، هرجای دیگه ایفای نقش میتونی فعالیت کنی و تو تالار نقد درخواست بررسی کنی.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.