هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۳:۰۱ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۲
#51
در مورد گروه ها :

این تاپیک قبلا برای همین به وجود اومده بود بچه ها .

توش گروه ها معرفی شدن و قبل اینکه هر کسی گروه انتخاب کنه میتونه اینها رو ببینه . حالا میتونیم اطلاعاتش رو تکمیل تر کنیم اگر میخواید . این تاپیک رو باز کردم که اگر میخواین ازش استفاده کنید اطلاعات کامل بدست بیارید برای هر گروه .

----
بیل ویزلی :

جوابت رو نمیدم تو بلیت دیگه همینجا میگم . بهش بگو که به میل من یه ایمیل بزنه با آیدی که تو شناسه سیریوس استفاده کرده و من رمز رو به همون براش میفرستم . متاسفانه نمیتونم همینجوری رمز یه شناسه رو عوض کنم ( ربطی به اعتماد به شما یا ایشون نداره )

----
گودریک گریفیندور :

گودریک جان ، ما دنبال و در تلاش پیدا کردن سرور هستیم اتفاقا الان یک ماهی هست که بحثش افتاده تو انجمن مدیران . باید فاکتور های مختلف ، اعتماد ، سرور مطمئن که هر روز داون نشه و قیمت مناسب داشته باشه که تا الان پیدا نکردیم .





پاسخ به: پاتیل درزدار
پیام زده شده در: ۲:۰۰ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۲
#52
بقیه ساحره ها به آیلین خیره شده بودن و آیلین دست به چوب دستی به آماندا خیره شده و زیر لب فحش های بی ناموسی میداد . بالاخره فحش هایی که بلد بود تموم شد و به سمت بقیه ساحره ها که خسته و عصبی به نظر میرسیدن نگاه کرد . سعی کرد قیافه ای مظلوم بگیره و تا اونجا که میتونست صداش رو ناراحت به نظر برسونه .

-خب ساحره های عزیز ، ما باید از تمیز کردن و رسیدگی به در و جلوی مغازه شروع کنیم تا بتونیم مشتری ها رو جذب کنیم .

همین حرف باعث شد که بقیه ساحره ها رو عصبی کنه . همهمه ای در بین جمع ساحره ها شروع شد و کم کم صداشون رو برای اعتراض بلند کردن .

-ما اینقد برای حقوق ساحره ها جنگیدیم تا دوباره برسیم به تمیز کردن مغازه ؟
-به ما چه پول ندارید مغازه بهتر بخرید ، خودتون تمیز کنید اگر پولتون نمیرسه .

آیلین کمی عقب رفت و دوباره نگاهی به آماندا انداخت . آماندا شونه اش رو تکونی داد و به طرف در مغازه رفت و بهش تکیه داد . آیلین که میدونست خودش به تنهایی باید ساحره ها رو راضی کنه به فکر فرو رفت و چون ما وقت کافی نداریم تو این برنامه ، آیلین به سرعت فکری به ذهنش رسید . چوب دستیش رو از گردنش جدا کرد و وردی خوند . رعد و برقی زده شد و آسمون سیاه شد . باد شدیدی به وزش در اومد و همین باعث شد که ساحره ها ساکت بشن تا ببینن چه اتفاقی داره میفته . بعضی هاشون از ترس اینکه آیلین قصد کشتشون رو داشته باشه کمی عقب رفتن و آمده در آوردن چوب دستی هاشون شدن .
بالاخره رعد و برق تموم شد و باد ها به پایان رسید . ساحره ها لباسشون رو تکونی دادن و به اطرافشون نگاه کردن . شخصی با روغن موی زیاد و لباس سفید و خیلی عصبی جلوشون و در کنار آیلین ظاهر شده بود .

آیلین دوباره چوب دستیش رو به طرف گردنش گرفت و با صدای پر هیجان تر و بلند تری گفت :

-برای حفظ احترام ساحره ها ، من سوروس اسنیپ رو آوردم اینجا تا کارهای مغازه رو برامون انجام بده و ما فقط بهش نظارت کنیم .

ساحره ها :
اسنیپ :




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۴:۱۳ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۲
#53
لینی :

شناسه کاربری همچنین نقطه باید گذاشته بشه براش . برای همین نمیتونم برات تغییرش بدم .

در مورد اینکه چرا هر دفعه یه چیزی نشون میده ، من اطلاعات فنیم کافی نیست که جوابی در موردش بهت بدم . میتونی بلیت بزنی ، وصلش میکنم به یکی که اطلاعات کافی داره که جوابت رو بده !

--------
دالاهوف :

برای من سایت واقعا مشکلی نداره و سرعت بدی نداره . بعضی اوقات کند میشه ولی خب مثلا 2 ساعت در هفته هست این مشکل .

با این حال سعی میکنم به محض اینکه وقت کردیم یا خودم یا یکی از مدیران با سرور مذاکره کنه ببینه چیه قضیه !




پاسخ به: جام آتش
پیام زده شده در: ۲:۵۹ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۲
#54
"دامبلدور و هری پس از بازگشت از پیدا کردن جان پیچ و با وجود وخامت حال دامبلدور به بالای برج میروند، دامبلدور از هری میخواهد که خود را پنهان کند و در هیچ صورتی بیرون نیاید و ..."

بوووومب !


در شکست و دراکو وارد اتاق مدیریت شد . نگاهی به دامبلدور انداخت که چوب دستی تو دستاش بود و اونم با تعجب به دراکو نگاه میکرد .

-وایسا وایسا اشتباه شد ، بذار یه بار دیگه بیام تو .

بوووومب !


دراکو با جدیت بیشتری ایندفعه وارد اتاق مدیریت میشه و به سرعت دامبلدور رو خلع سلاح میکنه . بعد قیافه ای پیروزمندانه به خودش میگیره و چوب دستیش رو به سمت دامبلدور میگیره .

-من نمیدونم این لرد چجوری نمیتونست این همه مدت تو دوئل تورو شکست بده ؟ خیلی راحت بود این صحنه که !
-پسرم دراکو . تو نمیخوای من رو بکشی . میدونم که تام داره مامان و بابات رو شکنجه میکنه و تو میخوای از اونا محافظت کنی ولی یه چیزی رو نمیدونی .
-وایسا ببینم ، منظورت چیه از پسرم که بهم گفتی ؟ نههههه نههههه ادامه نده به این حرفات !
-زمان های خیلی قبل ، وقتی که من مدیر بودم و نارسیسا دانش آموز این مدرسه برای اینکه امتحانات سمج رو قبول بشه یه راز و نیاز هایی با من تو همین دفتر انجام داد پسرم . لوسیوس دزدی بیش نیست که مادر تو رو از من دزدید .

هری :

دراکو کمی تکون میخوره و کم کم بدنش شل میشه و به آرومی روی زمین زانو میزنه . اشک از چشماش بیرون میاد و با ناراحتی و خوشحالی همزمان به دامبلدور نگاه میکنه . دامبلدور از این همین فرصت استفاده میکنه و به آرومی بهش نزدیک میشه . دستی روی شونه هاش میذاره و او هم بر روی زمین زانو میزنه و لحظاتی توی چشماش خیره میشه . به آهستگی چوب دستی رو از دستاش میکشه بیرون و خود دراکو رو هم بلند میکنه و به طرف میزش میبره .

بوووومب !


فنیر گری بک وارد اتاق مدیریت میشه و دامبلدور رو خلع سلاح میکنه . با خشونت به دراکو که در طرف دیگه اتاق بر روی زمین نشسته بود و هنوز گریه میکرد نگاهی انداخت و بعد سریع نگاهشو روی دامبلدور قفل کرد . کمی بهش نزدیک شد و خنده شیطانی که به تازگی از نجینی یاد گرفته بود کرد .

-پسرم ، تو نمیخوای من رو بکشی . میدونم که ولدمورت بهت گفته که اگر بکنی تو رو تبدیل به یه گرگینه کامل میکنه .

هری و دراکو :

فنیر که کمی ترسیده بود کمی چوب دستیش رو آورد پایین و با صدایی لرزان گفت :

-پسرم ؟ منظورت چی بود از این پیری ؟
-زمانی که مادرت ، پنیر گری بک در این مدرسه تحصیل میکرد ...


3 ساعت بعد !

دراکو ، فنیر گری بک ، لوسیوس ، بلاتریکس ، جاگسن ، ایوان ، بارتی و پیتر پتیگرو بر روی زمین نشسته بودن و به دامبلدور به دید پدرانه نگاهی میکردن و مدام گریه میکردن . تمام کارهای بدی که در طول سالها انجام داده و به تمام توهین ها و فحش هایی که در غیاب دامبلدور بهش داده بودن از جلوی چشماشون رد میشد و همین باعث میشد هر لحظه گریه شون بیشتر بشه .
دامبلدور هم بر روی میزش نشسته بود و تعداد چوب دستی هایی که از مرگخوار ها گرفته بود رو میشمرد . هری همچنان در تعجب به سر میبرد و در هیچ صورتی نمیتونست فکش رو جمع کنه . دامبلدور که شمارشش تموم شده بود از جاش بلند شد و به طرف در رفت و با صدای بلند فریاد زد .

-بعدی !!

بوووومب !


ایندفعه لرد وارد اتاق مدیریت شد و سریع دامبلدور رو خلع سلاح کرد . ورود لرد به اتاق باعث یادآوری تمام خیانت هایی که به پدرشون کرده بودن شد و شدت گریه شون بیشتر شد . لرد نگاهی حقارت آمیز به مرگخوار هاش کرد و بعد چون یکی از قوی ترین جادوگر های دوره هست و هری خیلی وقت هم بود که تو صحنه ها نبود و این برای فروش رولینگ خیلی بد میشد ، با یه ورد سریع هری رو از جایی که مخفی کرده بود بیرون آورد و جلوی دامبلدور انداخت اما این باعث نشد که از تعجب هری چیزی کم بشه .

- آلبوس ، آلبوس ، آلبوس ! بالاخره دوباره بهم رسیدیم . کاری که مرگخوار هام نتونستن انجام بدن رو من مثل اینکه باید انجام بدم .
-تام ، تو هیچوقت باهوش نبودی . همیشه ضعف درک نکردن قدرت عشق رو داشتی و همین باعث شد و میشه که قوی ترین جادوگر زمانه نباشی .
-آلبوس ، این حرف ها ممکن هست که این پاتر رو جذب کنه و بتونی باهاش راز و نیاز کنی ولی من گول حرفات رو نمیخورم . آخرین خداحافظی هات رو بکن با هری و پسرات !

مرگخوار ها همه بیشتر زدن زیر گریه و بعضی هاشون از شدت ناراحتی خودشون رو از پنجره به پایین پرت کردن . لرد نیشخندی زد و چوب دستیش رو بالا آورد .

-آوداکداورا !

همه جز لرد چشاشون رو بسته بودن و هیچکی جرات باز کردنش رو نداشت . بعد از گذشت چند ثانیه هری بالاخره به عنوان اولین نفر چشاش رو باز کرد و سریع به طرف دامبلدور برگشت ولی دامبلدور هیچ آسیبی بهش نرسیده بود . به آرومی برگشت و لرد رو دید در حالی که بر روی زمین افتاده بود و سوروس اسنیپ که کنار در اتاق با چوب دستی وایستاده بود .

آلبوس به سوروس خیره شد و لبخندی بهش زد . سوروس هم بعد از گذشت 6 کتاب اولین لبخندش رو زد و به دامبلدور خیره شد . آلبوس آغوشش رو باز کرد و سوروس با سرعت زیاد بهش نزدیک شد و مشغول به راز و نیاز شدن .

هری :


چند روز بعد !

هرمیون چشمانش رو از سوروس و دامبلدور در حال راز و نیاز در صحن عمومی هاگوارتز جدا کرد و روزنامه پیام امروز رو از روی میز برداشت و شروع به خوندن صفحه اولش کرد .

نقل قول:
اخبار امروز :

دامبلدور و اسنیپ هر دو مدیر مدرسه هاگوارتز شده و دفتر بزرگ توجیحات رو افتتاح کردن . ادامه صفحه دوم

هری پاتر به دلیل تعجب های زیادی که در یک روز انجام داد و شوک هایی که بهش وارد شد ، به دلیل ضربان قلبی به دار فانی پیوست . ادامه صفحه سوم

تمامی مرگخوار ها و محفلی ها متحد شده و در دفتر توجیحات مشغول به راز و نیاز شدن . ادامه صفحه پنجم





پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۳:۳۷ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۲
#55
پیرو اون پستی که زدم که بابت نزدن امتیاز ها توسط سالازار از اسلیترین امتیاز کم شد و من اعتراض کردم و گفتم که مدیر مدرسه کم کاری کرده امتیاز کم نکنید و به ما چه ربطی داره و اینا .

امروز نگاه کردم دیدم سالازار تو یه کلاس شرکت کرده . اگر که قرار هست این پست و امتیازشون رو برای گروه ما حساب کنید که خب اون امتیازی که کم نشد باید کم بشه . اگر هم قرار هست که امتیاز مدیر مدرسه به هیچ گروهی داده نشه که خب هیچ مشکلی نیست .

در هر صورت خواستم اطلاع بدم که یادمون بشه و نامردی در حق گروه های دیگه نشه .


یه خسته نباشید هم به مدیر ، معاون و بازرس های هاگوارتز برای تلاش هاشون تا اینجا !




جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۰:۰۰ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲
#56
انتخابات ترین های تیر و مرداد از تاریخ 15 تا 22 مرداد ادامه خواهد داشت .

در همین تاپیک به برترین عضو سایت از هر نظر ( برترین جادوگر سایت ) از نظر خودتون در یک پست رای بدید .




ناظر ماه
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۲
#57
انتخابات ترین های تیر و مرداد از تاریخ 15 تا 22 مرداد ادامه خواهد داشت .

در همین تاپیک به بهترین ناظر از نظر خودتون در یک پست رای بدید .




بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۲۳:۵۸ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۲
#58
انتخابات ترین های تیر و مرداد از تاریخ 15 تا 22 مرداد ادامه خواهد داشت .

در همین تاپیک به بهترین نویسنده در ایفای نقش از نظر خودتون در یک پست رای بدید .




بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۲
#59
انتخابات ترین های تیر و مرداد از تاریخ 15 تا 22 مرداد ادامه خواهد داشت .

در همین تاپیک به بهترین عضو تازه وارد از نظر خودتون در یک پست رای بدید .




بهترین ایده
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۲
#60
انتخابات ترین های تیر و مرداد از تاریخ 15 تا 22 مرداد ادامه خواهد داشت .

در همین تاپیک به بهترین ایده از نظر خودتون در یک پست رای بدید .

نکته : ایده میتونه یه تاپیک خوب ، پیشنهاد یا طرح جدیدی در کل سایت باشه .








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.