خلاصه:
لرد سیاه تصمیم میگیره برای نابود کردن محفل یه بمب قوی بسازه.برای ساختن بمب اول باید چند دانشمند پیدا کنن.مرگخوارا دانشمند بمب سازی رو در کافه سه دسته جارو پیدا میکنن.دانشمند(روزالین)بشدت طرفدار محفل و آلبوس دامبلدوره.مرگخوارا ادعا میکنن که محفلی هستن و از روزالین میخوان که به محفل کمک کنه.روزالین که ظاهرا ماجرای عشق نافرجامی با دامبلدور داشته قبول میکنه و همراه مرگخوارا بوسیله کالسکه بطرف خانه ریدل حرکت میکنه.وقتی به خانه ریدل میرسن ایوان به روزالین میگه که برای ساختن بمب فقط یک هفته وقت داره.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزالین در میان انبوهی از سیم و پیچ و مهره سرگرم درست کردم بمب بود.
-این به چپ..اینم به راست.سیم فرمز وصل میشه به سیم سبز.
ایوان در گوشه ای از نیروگاه روز زمین نشسته بود و هر جمله ای را که از روزالین میشنید در دفترش یادداشت میکرد.
-ایول...همشو یاد میگیرم.بعد از رفتن روزالین خودم میشم بمب ساز خانه ریدل.:zogh:
-ایوان...استخون متحرک...کجایی تو؟الان نباید میرفتی ماموریت؟با شنیدن صدای لرد ریگولوس بطرف در اتاق پرید که جلوی وقوع فاجعه را بگیرد...ولی موفق نشد.لرد در را باز کرد و ریگولوس لای در و دیوار پرس شد.
-ایواا
ااان ن ن؟
ایوان دفتر یادداشتش را به گوشه ای پرتاب کرد و دست به سینه مقابل ارباب ایستاد.روزالین نگاه مشکوکی به لرد انداخت.
-این دیگه کیه؟
بلاتریکس جلو رفت و دست روزالین را گرفت و بطرف لرد برد.
-نشناختی؟دامبلدوره خب...کمی عوض شده...نه؟
روزالین از چپ و راست و پشت و جلو به لرد نگاه کرد.
-والا از هر طرف که نگاه میکنم شباهتی نداره.موهات چرا ریخت؟کجاست اون بینی زیباچرا این شکلی شدی آلبوووووس؟؟