اولین بار که اومدم تو سایت اجازه داشتیم بدون عضو شدن تو سایت نظر بدیم منم چند تا حرف مستهجن نوشتم بعد از اون یه بار دیگه خواستم این کارو بکنم دیدم دیگه نمیشه باید عضو بشم منم عضو شدم بعد از چند وقت در عین ناباوری شناسمو بستن چون یه جوک سانسور شده داده بودم ولی باز هم شناسه ساختم که خیلی هاشو یادم نیست این اعترافات رو کردم که مدیرهای قدیمی و همه کسانی که نارحت شدخ بودند منو ببخشند راستی برید گوگل سرچ کنید emma watson crotch من برم دیگه خداحافظ به امید اینکه روزی برسه دیگه خبری از هری پاتر نباشه ببینم این سایت میخواد چیکار کنه ناراحت نشید اینم یه حرفه دیگه البته میدونم این سایت آزادی بیان نداره احتمالا تا فردا شناسمو ببندن
ویرایش شده توسط .Faramir در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۱۷ ۲:۰۴:۴۳
سايت رو تخته كنيد بره ديگه همه چي تموم شده اكثرا ماهي يه بار هم سر به سايت نميزنند موضوعشو عوض كنيد
يا حداقل از كسايي كه استعداد دارند حمايت كنيد كتابايي تخيلي با موضوع جديد بنويسند هري پاتر تموم شد الان جونها و نوجونها چيز جديد ميخوان يا بايد موضوع جديد بديد يا تا ابد در باره هري ژاتر بحث كنيد.
سلام
میخواستم ببینم این شناسه دکتر حمید رو نمیخواهید باز کنید یا اصلا بگید چرا بستیدش؟
و در مورد طراحی پوستر میخواستم بدونم طراحی باید مفهوم داشته باشه بیشتر یا زیبایی فقط مهمه؟
شناسه وقتی بسته میشه دلیلی نداره بازم بشه.
در مورد مسابقه طراحی، مهمترین موضوع فقط مفهومه و زیبایش خیلی اهمیتی نداره البته اگه بصورت دستی کار بشه امتیاز بیشتری داره تا مونتاز با کامپیوتر.موفق باشی
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۴ ۲۲:۴۷:۴۲
تاییدش میکردید میرفت
داستان داستانه دیگه چه فرقی میکنه؟
چه از کتاب باشه چه از خارج کتاب حالا باشه یه داستان تازه نوشتم حالشو ببرید
حقیقت _ سنت مانگو _ نقره _ شانس _ قانون _ اشتباه _ معجون_غبار_ممکن_ اثر"
چطوری باید حقیقت رو میگفت؟ اون اجازه ی همچین کاری نداشت ولی این کار رو انجام داده بود ... و حالا اون مجبور شده بود به اینجا بیاید! جایی که شاید شانسی برای درست شدن همه چیز داشته باشه!
در حالی که منتظر بود تا نوبتش بشه ، یاد اتفاقی که پیش آمده بود و اون رو به اینجا کشیده بود افتاد!
_ خودش یک قانون اختراع کرده بود! یک قانون برای یک معجون! یک معجون که اگر مایع نقره رو به اون اضافه نکرده بود شاید همه چیز درست میشد! وقتی نقره رو به معجونش اضافه کرد فهمید یه چیزی اشتباهه... ناگهان همه جا رو غبار گرفت و چشمانش هیچی ندید! وقتی که از توی غبار بیرون آمد دید که سر تا پایش نقره ای شده و حال اینجا بود در سنت مونگو
حالتون خوبه احیانا؟! دوست عزیز، چرا پست نفر بالایی رو کپی کردید و اینجا گذاشتید؟! لطف کنید با استفاده از تخیلاتتون، یک داستانک بنویسید. اگر بخواید وارد ایفای نقش بشید، باید بیشتر از اینها از قدرت تخیلتون استفاده کنید. تایید نشد.
ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۳ ۱۷:۲۲:۵۴
سلام
آقای هر پاتر راستش من با کمک یکی دوتا از دوستام یه داستان تخیلی رو آغاز به نوشتن کردم و تا 20 صفحه هم نوشتم
میخواستم ببینم میشه که من این داستانو به شورت خلاصه تا جایی که نوشتم به شورت مقاله بفرستم تا بقیه نظر بدن و ببینم ارزش داره تا آخر نوشته و چاپ بشه یا نه؟
سلام آقای مدیر
نمیشه نسخه دکتر حمیدو همینجا بپیچید؟
بعد قضیه حذب چیه؟
میخواستم این رو هم بگم واقعا دستتون درد نکنه سایتتون خیلی باحاله امیدوارم همیشه موفق باشه
میشه بدونم شناسه دکتر حمیدو واسه چی بستید؟
سلام
اگه بخوایم یه نظر سنجی تو سایت بزارم از کی باید اجازه بکیریم
فقط خواهشا آدرس نده که قوانینو بخونم خودت مختصر توضیح بده
سلام
آقا این یکی رو نبندی؟
فقط یه سوال داشتم از انتقاده بدتون اومد که شناسه منو از حذف کردید؟
من دلبستگی خاصی به سایت شما دارم
ویرایش شده توسط .Faramir در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۷ ۱۵:۰۲:۳۱