کافه - بی انصاف - طناب - سینه خیز - تحصیل - ریپارو - متقاضی - معروف - پاتیل - کنایه
هرمیون گفته بود که هری به کافه ی هاگزهد که معروف به جادو گران بود برود اما انوقت هری با چو در گردش بود
دم به دم به ساعتش نگاه میکرد که ببیند دیر شده یا نه
سعی میکرد چو را دودر کند وسریعا خود را به محل قرار برساند
عاقبت موفق شد با نیش و کنایه زدن به او از هم جدا شوند
هری فورا خود را به کافه رساند فضای انجا شبیه پاتیل درز داز بود
و جلوی اتش را با طناب پیچیده بودند او هنگام تحصیل در هاگوارتز هیچگاه با اجازه یا دزدکی به انجا نیامده بود انجا متقاضی زیادی نداشت
وقتی که یه طرف هرمیون میرفت صدای شکستن چیزی شنید
یک سینی از دست ساحره ای افتاده وشکسته بود ساحره با دستپاچگی چوب دستی اش را در اورد وبا ریپارو زمین را تمیز کرد
همان وقت کسی از در وارد شد گوی مدت ها روی زمین سینه خیز رفته زیرا قسمت جلوی بدنش خاکی بود
هری به زور خندهاش را متوقف کرد زیرا همانوقت بود که باصدای
پرفسور تریلانی که عصبانی بود بیدار شد
خیلی تو هم بود هیچ چیزش به هم مربوط نبود...
تایید نشد !!!(پادمور)
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۱۰ ۲۰:۲۳:۴۳
نام:دین
نام خانوادگی:توماس
گروه: گریفندور
(در اینجا میتوانید اطلاعات دیگر مانند: ویژگی های ظاهری و اخلاقی شخصیت-چوب جادو-چوب جارو-... را بنویسید)
چوب جادو: 23س وسط پر ققنوس
چوب جارو: نیمبوس 2001
معرفی کوتاه:(معرفی کوتاه یا داستان از زندگی شخصیت مورد نظر)
همشاگردی و هم خواب گاهی هری رون نویل سیموس است
دوست عزیز اول باید پست شما در تاپیک بازی با کلمات و کارگاه نمایشنامه نویسی تایید بشه و بعد میتونید برای این شخصیت در خواست بدید.البته با یه معرفی کاملتر.
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۱۰ ۱۸:۰۹:۱۱