هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۸:۰۴ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۶
#1
سلام


با توجه به اين كه تازه وارد دسته ايفاي نقش و برج گريفيندور شدم آيا من اجازه شركت در كلاس هاي تالار هاگوارتز را دارم؟
قوانين مدرسه را با دقت چندين بار مطالعه كردم ولي به جواب مورد نظر خودم به طور دقيق نرسيدم.

شرکت همه اعضای ایفای نقش در کلاسها در این ترم آزاده. پس شما میتونید شرکت کنید.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۲ ۱۴:۵۴:۴۲

سلامي چو بوي خوش آشنايي
بدان مردم ديده روشنايي


تصویر کوچک شده


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۶
#2
سلام


برادر کوچولوی ما به احتمال زیاد خواهند آمد(اینیگو ایماگو).خودشان بیمارستان هستند فعلا جای ایشان خبر دادم.


سلامي چو بوي خوش آشنايي
بدان مردم ديده روشنايي


تصویر کوچک شده


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۵۸ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۶
#3
سلام

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


Persian

پامفري، مادام پاپي
پرستار هاگوارتز

نام: پاپي
نام خانوادگي: پامفري
گروه: گريفيندور
نوع چوبدستي: معمولا از چوبدستي استفاده نمي كند.
شغل: مسئول درمانگاه و پرستارهاگوارتز
سن: تقريبا پير ( در زمان سيريوس بلك و جيمز پاتر هم رئيس درمانگاه بوده است)
ظاهر: لاغر اندام – بسيار اخمو
صدا: عبوس- سخت و محكم، اما مهربان و شكيبا
جارو پرواز: معمولا از جارو استفاده نمي كند.

معرفي بيشتر:

1. پرستار مدرسه هاگوارتز، بسيار ماهر و استاد در معجون و گياهان جادويي
2. او مچ شكسته دست نويل لانگباتم را در يك دقيقه به حالت اول برگرداند و شفا داد.
3. در درمانگاه هاگوارتز مادام پامفري همه كاره است و حتي مي تواند دامبلدور را هم بيرون كند.
4. بعد از اشتباه گيلدروي لاكهارت در ترميم استخوان دست هري پاتر؛ او توانست استخوان هاي هري پاتر را دوباره ترميم و رشد دهد.
5. او هرميون گرنجر را كه معجوني خورده بود كه موهايش به شكل موهاي گربه در آمده بود و قيافه اي گربه يافته بود را درمان كرد.
6. مادام پامفري در زمان حضور لوپين در هاگوارتز، آخر هر ماه لوپين را جهت تغيير شكل به زير درخت بيد سيلي زن مي برد و تا آنجا با او قدم مي زد.
7. ريش ها و حالت پيري فرد و جرج ويزلي را از بين برد(آنها در مرحله انتخابي قصد داشتند جام آتش را گول بزنند كه نا موفق بودند و آسيب ديدند)
8. داندان بزرگ و روييده شده هرميون را از بين برد.


source: HP Lexicon

تایید شد!


ویرایش شده توسط مریم زاهدی در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۱ ۱۱:۱۸:۲۹
ویرایش شده توسط مریم زاهدی در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۱ ۱۲:۰۴:۱۸
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۱ ۱۲:۵۸:۲۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۱ ۱۳:۰۳:۱۰

سلامي چو بوي خوش آشنايي
بدان مردم ديده روشنايي


تصویر کوچک شده


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۹ یکشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۶
#4
سلام

تصوير

در خانه شماره 4 در پريوت درايو گويي كه رقابتي ميان پسر و پدر در آن نيمه شب باراني در جريان بود. از اتاقي صداي خر و پف هاي سنگين و پر صداي آقاي ورنون دروسلي و از اتاق روبه رويي آن داد و بيدادهاي در خواب پسرش دادلي، مانع تمركز ذهن پسركي بود كه در آن نيمه شبي در اتاقي ديگر در حال مطالعه بود.
پسرك عينكي با موهاي ژوليده كه هري پاتر نام داشت در حال قدم زدن در اتاق تاريك خود بود كه با نور تير چراغ برق خيابان كمي روشن بود، تا بلكه كمي آرام گيرد و خستگي اش به پايان برسد. هر چند دقيقه يكبار بر اثر شدت سوزش چشمانش عينكش را برمي داشت و پلك هايش را مي ماليد. به سمت پنجره اتاق رفت و روي يك صندلي نشست، به خيابان نگاه مي كرد. دستش را به سمت تختش دراز كرد و سيبي كه روي پتويش بود را برداشت و مشغول گاز زدن آن شد، همچنان به خيابان نگاه مي كرد، با خود فكر مي كرد كه چطور بايد از پس تكاليف تابستاني مدرسه هاگوارتز برآيد. نيمي از تابستان گذشته بود و هري تنها موفق انجام تكليف درس معجون ها شده بود. ناگهان در آن باران شديد متوجه نور خيره كننده اي شد كه براي يك لحظه خانه روبه رويي را نوراني كرد و خاموش شد. سيبش را گاز كوچكي زد، سيب از دستانش رها شده بود.
- لوموس
پله ها در مقابل هري پاتر نمايان شد. با دقت و ظرافت از پله ها پايين مي رفت، چوبدستي جادويي خود را به دست داشت، به سمت در خانه پيش مي رفت فضاي خانه در تاريكي مطلق بود اما لحظه به لحظه و قئم به قدم با پسرك جادوگر روشن و روشن تر مي شد. در خانه را باز كرد.
به محض اينكه به جلوي در خانه رسيد سر تا خيس شد و نور چوبدستي اش خود به خود از ميان رفت. چندين بار آرام زير لب خود زمزمه كرد:"لوموس" اما تاثيري نمي ديد. نا اميد به سمت خانه روبه رويش قدم بر مي داشت، از كنار باغچه گذشت و اكنون در پياده رو ليز و خيس بود. لرزشي در اندامش احساس كرد، از پنجره هاي طبقه دوم خانه روبه رويي باري ديگر نور خيره كننده به چشمانش آمد.
اين بار با سرعت خود را به در خانه رساند، در حاليكه نگران بود، با چوبدستي خود قفل در خانه را هدف كرد، قبل از اينكه افسون "الوهومورا" را كه در ذهن داشت اجرا كند، گفتگوهايي به گوشش رسيد، سرش را به در خانه چسباند و با دقت گوش كرد:
- چي كار ميخواهي كني دالاهوف مگر ديوانه شدي؟ ارباب خواست كه خودش انجام دهد
صدايي خشن گفت: ولي فايده اي ندارد ما خودمان توانايي اين كار را داريم پيتر
در خانه ناگهان باز شد و هري پاتر به شدت با سر به داخل خانه افتاد، در حاليكه سرش به شدت درد مي كرد توسط دو مرگخوار رو زمين كشيده مي شد، صدايي سرد و بي روح طنين انداخت:
- كنار كنار دوستان من مال من است.
و چشمان هري پاتر به مرد شنل پوشي افتاد كه از پله ها پايين مي آمد.

تصویر کوچک شده




- امكان دارد اين همه فرياد نكشي.
هري پاتر در حاليكه رو صندلي در كنار پنجره آراميده بود با صداي پر اعتراض آقاي ورنون دورسلي از خواب پريد. چراغ اتاقش روشن بود و در كنارش آقاي دورسلي و پشت سر او همسرش پتونيا و همچنان پشت سر او فرزندشان دادلي ايستاده بودند. پتونيا: آه فراموش كرديم اين اتاق سطل آشغال نيست كه سيب گاز زده خود را در آن پرتاب كني. و با نفرت با سيبي اشاره كرد كه روي زمين افتاده بود.

مرسی مرسی...خیلی خوب بود!

فقط یه نکته اونم این که...دیالوگهای گفتاری قشنگتر از دیالوگهای نوشتارین! خواننده رو به متن نزدیک میکنن!

تایید شد!


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۰ ۲۱:۵۶:۰۳

سلامي چو بوي خوش آشنايي
بدان مردم ديده روشنايي


تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ یکشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۶
#5
سلام


مبهوت - اخبار - پیشنهاد - قورباغه - قاطعیت - گزارش - چمدان - وزارت - مقام - تلویزیون


وزیر در دفترش به شدت مشغول بحث برروی رویدادهای مشابه اواخر ماه در دانمارک و انگلستان، با یکی از مقام های ارشد وزارت سحر و جادوی دانمارک بود. مقام ارشد دانمارکی که مردی با موهای جو گندمی بود به سختی و دست و پا افتاده کلماتی به انگلیسی گفت و وزیر با قاطعیت سرش را تکان می داد و تایید می کرد.جادوگر جوان دانمارکی از کنار مبلی که روی آن نشسته بود یک چمدان سیاهی را به سختی بلند کرد و روی پاهای خود قرار داد. در چمدان را باز کرد، قورباغه ای با سرعت به بیرون جهش کرد و بر روی میز وزیر پرید.
بی توجه چند برگ کاغذ با همراه چندین تصویر و عکس بیرون کشید و در کنار قورباغه روی میز وزیر قرار داد. گفتگوی آن دو با بازشدن دردفتر وزیر و ورود یک جادوگر پیر قطع شد. جادوگر پیر چند قدمی به جلو برداشت. وزیر از جای خود برخاست و به سمت جادوگر پیر رفت. جادوگر پیر که مضطرب نشان می داد گفت:
آقای وزیر گزارش جدید ثبت کردیم، پیشنهاد می کنم تلویزیون را روشن کنید.
وزیر که نمی دانست آیا روشن کردن تلویزیون در برابر این مقام دانمارکی درست است یا نه ناگهان مشاهده کرد که او از جای خود برخاست و چمدان خود را به دست گرفت. با وزیر دست داد و وزیر وانمود می کرد که بسیار گفتگوی خوبی داشته است و ابراز خوشحالی می کرد. بعد از خروج مقام دانمارکی از دفتر، وزیر بلافاصله پشت میزش نشست و جادوگر پیر تلویزیون را روشن کرد.
وزیر با مات و مبهوت به اخبار و تصاویر درون آن جعبه ماگل ها نگاه می کرد. یک فاجعه دیگر رخ داد.

ممنون...تایید شد!


ویرایش شده توسط مریم زاهدی در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۰ ۱۱:۱۹:۲۷
ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۰ ۱۱:۲۵:۴۵

سلامي چو بوي خوش آشنايي
بدان مردم ديده روشنايي


تصویر کوچک شده


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۹:۲۱ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۶
#6
سلام.برنامه سفری تفریحی به انگلیس داشتیم. در حدود یکماه دیگر در روز چهارشنبه بیستم تیرماه، یازدهم جولای و برگشت هم روز پنجشنبه چهارم مرداد، بیست و ششم جولای. عازم منچستر هستیم. برادر کوچک بنده که با اسم مستعار و مجازی اینیگو ایماگو در عضویت همین سایت هستند به همراه من عازم می شوند. ما علاوه بر منچستر برنامه تفریحی در شهرهای دیگر را هم داریم از جمله لندن. صحبت براین بود که در بیستم جولای در لندن باشیم. از لحاظ بلیط و ویزا کارهای ما اوکی هستند. گمان ما براین بود که سایت احتمالا مایل است نماینده اعزامی در روز بیست و یکم جولای که تاریخ انتشار کتاب نهایی است، داشته باشد. ما قادر هستیم مصاحبه و فیلمبرداری و عکس برداری کنیم. شاید تصور کاربران نوجوان سایت از مصاحبه، مصاحبه با خانم رولینگ باشد ولی این مورد کمی مضحک است. نمی توان گفت غیر ممکن اما به این راحتی ها هم ممکن نیست. مصاحبه با مردم و شاید حاضرین در مراسم نیمه شب که خانم رولینگ در موزه ای کتاب را قرائت می کنند. اصلا در مورد این مراسم نیازمند اطلاعات هستیم. ازلحاظ مصاحبه موردی نیست چون تسلط به زبان انگلیسی من بد نیست. چه کسانی توانایی شرکت در این مراسم را دارند. لازم دیدیم که به مدیر سایت اطلاع دهیم چون احتمال این را هم دادیم که شایدخود سایت برنامه هایی در مورد این مراسم تدارک دیده است. در هر صورت هنوز یکماه دیگر فرصت است. اگر مایل هستید با من یا برادرم مکاتبه کنید.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.