اسكاور بعد از اتمام مصاحبه از اتاقش خارج ميشه تا تمام دستگاه ها رو دوباره باز بيني كنه .
اسكاور:يا مرلين ، همه چيز سالمه
صحنه به حالت آهسته در مياد دوربين از لاي دستگاهاي مختلف عبور ميكنه و چهره كارگري رو به نمايش ميكشه كه در حال شكستن پوست پسته با دندونه .
ترق!!!(صداي شكستن دندون كارگر)
كارگر فرياد بلندي ميكشه و عقب عقب ميره و ناگاه پاش به بند چكمش گير ميكنه و با سر سقوط ميكنه لاي چرخ دنده دستگاها صداي ترق توروق شكستن استخوناش با همراه فواره زدن خون از اون منطقه منظره بسيار زيبايي رو ايجاد كرده ، به ناگاه بقيه دستگاها هم دچار اختلال و منحدم ميشن ، لوله فاضلابم اون وسط همينجوري براي هيجان انگيز تر شدن كار ميتركه و همه جا رو به گند ميكشه.
اسكاور:واي بدبخت شدم
پشت در كارخونهپرسي انگشت شارشو بالا ميبره تا زنگ كارخونه رو فشار بده اما به ناگاه يه توپ قرمز رنگ با سرعت ميخوره توي سرش.
پرسي:اي بر هر چي مردم ازاره لعنت
از پشت ديوار دامبل در حالي كه مايو دو تيكه صورتي رنگي پوشيدي بدو ، بدو وارد ميشه .
دامبل:اوهوي ميشه اون توپو ما رو بديد.؟!
پرسي:دامبل خودتي؟؟؟؟؟؟؟!!
دامبل:پرسي!!!
نيم ساعت بعد - داخل كارخونهدرينگ !!!اسكاور : شالله دالاهوف باشه ، اگه نباشه علنا بدبختم .
و با اضطراب ميره و درو باز ميكنه و پشت در با چهره خشمگين پرسي مواجه ميشه كه به طرز مشكوكي نميتونه درست راه بره.
پرسي:كارخونه دستمال سازي اسكاور !!
اسكاور:بله ببخشيد ميشه چند لحظه ...
پرسي:برو اونور ببينم ، من درد دارم بايد برم خونه استراحت كنم.
پرسي پس از مواجه شدن با فاي داخل كارخونه:
اسكاور:
_افتضاحه اقا من در اين كارخونه رو ...
درينگ !!! درينگ !!!اسكاور با عجله ميره در كارخونه رو باز ميكنه و با انتونيون مواجه ميشه.
_بوقي خاك بر سر تو از من پول ميگيري كه چي كار كني تا حالا كدوم گوري بودي.
_چه خشن !! رفته بودم دستمالا رو تحويل بدم ديگه حالا مگه چي شده چرا اينجا اينجوريه.
_بازرس اومده بدبخت شديم الان در اينجا تخته ميشه.
_حالا بازرس كي هست؟!
_پرسي!!
انتونيون به سمت پرسي نزديك ميشه.
_اسكاور ميشه چند لحظه ما رو با هم تنها بذاري؟!
و با گفتن اين جمله به سبك كابوي ها دستمال به دست ميگره و به پرسي نزديك ميشه ...