هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۴۹ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۱
#1
من بانو ویولت نیستم، اسم شخصیمو میخوام بذارم ویولت.

توی کتابم اسمش بود، ساحره ایی تو یکی از قابای عکس.

با تشکر

نقل قول:
نام: ویولت
گروه: گریفیندور
ویژگی های ظاهری: موهای مشکی بلند و قد بلند و اندام کشیده و باریک. چشمای نافذ بنفش و پوست سفید مهتابی


_______

با توجه به اینکه شخصیت قبلی "ویولت" (نام بانوی داخل تابلوی نقاشی نصب در تالار اصلی هاگوارتز )در اختیار بانو ویولت بوده و ایشون بیش از 5 ماهه نیومدن به سایت، این شخصیت به شما واگذار میشه.
بعدا لطفا فرم معرفی شخصیت خودتون رو در همین تاپیک تکمیل تر کنید.


تایید شد !


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۲۸ ۱۴:۲۰:۳۹
ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۲۸ ۱۴:۲۹:۱۱


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۱
#2
خوب می رسیم به معرفی شخصیت من ایشون دختری ۲۱ ساله، با موهای مشکی بلند و قد بلند و اندام کشیده و باریک. چشمای نافذ بنفش و پوست سفید مهتابی.

کلاه گروه بندی لطف کرده و انداختتش تو گروه گریفیندور

واسم ایشون ویولت هستش :hungry1:

پ.ن:‌ بخاطر نیومدن ویولت به سایت برای چندین ماه خواهشمند است طبق قانون این شخصیت رو به من بدهید



من متوجه نشدم چی شد . اگر شخصیت بانو ویولت رو میخواین ، جز خودشون کسی دیگه نمیتونه این نقش رو بگیره چون در کتاب ها وجود نداره . اگر خودشون هستید ، بلیت بزنید که بررسی بشه .


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۲۳ ۲۳:۱۸:۵۴


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۱
#3
راهروی تاریک و نمور، حس شومی که در فضای راهرو ایجاد شده بود را تشدید می کرد، هری به شخصی که پیش چشمانش در حال جان دادن بود نگاه کرد، خاطرات تلخ سالهای دور به مغذش هجوم می آورد، احساس نفرتی که نسبت به او داشت، حتی اکنون هم رهایش نکرده بود. با نگاهی در چشمان اسنیپ حس تنفر قدیمی او را نیز نسبت به خودش در چشمان سیاه او دید. حتی اکنون نیز، خاطرات لیلی هم نمی توانست باعث شود این تنفر جای خودش را به حسی نزدیک به محبت بدهد.

اسنیپ در حالی که از درد صورتش را در هم می کشید گفت:

-چشمات خیلی شبیه به مادرته هری، اما تو هیچ وقت مثل اون نبودی، حتی طرز نگاهات! یک از خود راضی، مثل پدرت.

و با انزجار رویش را برگرداند.

دوتاش ستان هری از شدت خشم مشت شدند، این بی انصافی بود! او هیچگاه از خود راضی نبود.

از بین دندان های به هم قفل شده اش گفت:

-خیلی وقته نفرت و کینه تمام وجودت رو پر کرده اسنیپ، فکر نمی کنم هیچ وقت کسی دوستت می داشت.

دستان خون آلود اسنیپ دست ردا پوش هری را چنگ زد و با نگاهی خشمگین در چشمانش زل زد و زمزمه کرد:

-چرا داشت هری! خیلیمم داشت، اما یک نفر اون رو از من گرفت. از اون به بعد زندگی من هم تموم شد.

هری به صورت خشمگین اسنیپ نگاه کرد، می دانست درباره ی چه چیزی صحبت می کند، قلبش به درد آمد، اما در هر صورت مقصر تمام اتفاقات خود اسنیپ بود.

قبل از اینکه هری حرفی بزند, اسنیپ با لحنی پر از تنفر گفت:

-از اینجا برو پاتر. نمیخوام توی لحظه ی مرگم اینجا باشی.

هری از جایش پاشد، نگاهی به مردی که سالها او را می شناخت و اکنون در حال جان دادن بود افکند، میخواست چیزی برای تسکینش بگویید اما می دانست هر کلمه ایی از جانب او درد او را بیشتر خواهد کرد، نگاهی دیگر به اسنیپ انداخت و آرام آرام از او دور شد.

قبل از اینکه از راهرو بیرون برود صدای اسنیپ باعث شد بایستد:

-هری! تو زندگیت رو مدیون من بودی.

هری به سمت اسنیپ چرخید، اسنیپ برای آخرین بار نگاهی پر معنی به او انداخت و چشمانش برای همیشه بسته شد. هری گذشتن بادی سرد را از میان بدنش احساس کرد، ردایش را بیشتر به دور خودش پیچاند و در حالی که آخرین جمله اسنیپ در سرش می پیچید از راهرو خارج شد.


تایید شد !


ویرایش شده توسط sashan در تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۱۶ ۲۰:۲۲:۴۰
ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۱۷ ۰:۳۳:۰۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.