هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲
#1
1.بنده چون خودم یه جادوگر ِ باستانی هستم سلنه جان رو به چشم دیدم البته اون موقع بچه بودم .
سلنه تنی نقره فام دارد و همیشه می درخشد و گیسوان ِبلندش همیشه باز است و درخشنده تر از پوستش است . اندامی کشیده دارد و ولبخندی خیره کننده .سلنه به شدت داف بوده و از لبخندش برای به دام انداختن هر جنبنده ای استفاده می کند. او به هیچ چیز و هیچ کس راضی نیست و همیشه به دنبال ِ معشوقه ای جدید می گردد.
آمارش را داشتیم مدتی هم با زئوس بود و جواب دعاهای ما را نمی داد بعد گندش در آمد که با چند تا از خدایان دیگر هم بعله .
سلنه گاهی اوقات به سولاریوم می رود و tan می کند و به همین دلیل است که بعضی شب ها ماه کمی زرد رنگ است .

2.این رول را برای زمان زندگانیمان می زنیم باشد که با قرون گذشته آشنا شوید .
نزدیکای غروب بود هرپو داشت از خودش صداهایی در می آورد :«هسش» که یعنی «babay باسیلیسک خوشگلم بیا که امشب کلی مهمون داریم یه سری گرگینه ی خوشمزه امشب منتظرتن »
صدای مهیبی بلند شد:«هش هس ههههساسشاشاسشایسسسهشهسشسهشساشسهاشسهشهشاسسسسشـ» که یعنی :«نمی خوام »
هرپو می خواست بزند باسیلیسک را له کند اما یادش آمد که 200 سال به پای این بچه سوسول خون جگر خورده.چشمانش را بست و سرش را بالا گرفت و نفس ِ عمیقی کشید و چشمانش را باز کرد و دید ماه در آسمان نیست !!!
هرپو که تعجب کرده بود طبق ِ عادت رفت و در پناهگاهش پنهان شد ولی آن شب از حمله گرگینه ها خبری نشد.هرپو رفت تا ببیند در این شب ِ عجیب در شهر چه خبر است . در آن زمان مردم شب های 14 برای در امان ماندن از شر گرگینه ها با کشتی به وسط آب می رفتند ولی کشتی شان به گل نشسته بود و همه در حد مرگ ترسیده بودند .
باد داشت شدید تر و شدید تر می شد و ناگهان تبدیل به گردباد شد که داشت همه جا را به ویرانی می کشید،هرپو دید که دکل کشتی شکست اهمیتی نداد و خیلی سریع تلپورت شد.
3. یکی به خاطر جاذبشه که با تغییر فاصله تغییر می کنه و وقتی به حالت حد اکثری می رسه یه روی سری موجوداتی که حساس تر هستند تاثیر می زاره و یکی دیگه هم تاثیر روانی که درخشندگی و زیباییش توی شب داره.یکی دیگه هم گفتم که تقصیر ِ خود سلنه س .



پاسخ به: دفتر ثبت نام دانش آموزان
پیام زده شده در: ۱۲:۲۴ یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲
#2
شناسه: هرپوی کثیف
در کدام ترم های گذشته شرکت کرده اید؟ زمان ما هاگوارتز هنوز اختراع نشده بود.
ﮐﻼ‌ﺳﻬﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼ‌ﻗﻪ ﺧﻮﺩ را ذکر نمایید : بستگی به فاز ِ من و فاز ِ استادش داره :grin:



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲
#3
نام : هرپوی کثیف
جنسیت : مرد
گروه : زمان ما از این بچه بازیا نبود
چیزهایی که از این شخصیت می دونیم: هرپو از اولین جاودگران سیاه بوده. در یونان زندگی می کرده . مار زبان بوده. اولین کسیه که یه باسیلیسک درست کرده و پرورش داده. می گن اولین کسی بوده که جان پیچ درست کرده و احتمالاً خودش هم بنیان گذار ِ جان پیچ درست کنی بوده . طلسم های زیادی هم خودش درست کرده. هیچ اطلاعی از مردنش یا نابود شدن جان پیچهاش در دست نیست. کلا چیز ِ دیگه ای هم ازش نیست.
.............................................................
بعد از چند قرن یک تیم باستان شناسی موفق شد در یکی از خرابه های یونان یکی از جان پیچ های مرا پیدا کند. یک ماه طول کشید تا بتوانم یکی از آنها را تحت کنترل در بیاورم. در طی این یک ماه تیم برای نمایش اشیاء پیدا شده به لندن سفر کرد.
من الان در لندن هستم ، در بدن یک زن باستان شناس(وقتی می گم زن باستان شناس یه زن ِ پیر ِ خسته رو متصور نشید لطفاً .تامب رایدر رو به خاطر بیارید یا یه چیزی تو اون مایه ها )
هرپو الان توی لندن سرگردونه و حتی چوب دستی هم نداره و هیچ کس هم اونو نمی شناسه. اون دنبال ِ اینه که قدرتشو دوباره به دست بیاره .

تایید شد!
چون گروه مشخص نکردی به دلیل مارزبان بودن این شخصیت گذاشتمت تو اسلایترین


ویرایش شده توسط پروفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۶ ۱۰:۱۴:۳۰


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ سه شنبه ۱ بهمن ۱۳۹۲
#4
اسنیپ: باز هم شما دوتا. موضوع چیه فلیچ ؟
فلیچ که داشت گربه اش را نوازش می کرد با صدایی که تویش (در آن) بدجنسی موج می زد و خوشحال بود که آن دو را به جای مک گوناگل پیش اسنیپ آورده. (ویرگول) گفت :
این موقع شب داشتن تو راهرو ها پرسه می زدند پروفسور.
هری داشت در ذهنش به رون بد و بیراه می گفت که نفشه را درست چک نکرده بود .چطور می شود اسم فلیچ را روی نقشه ندید ؟؟؟
رون: پرسه نمی زدیم پروفسور تا دیر وقت توی کتابخانه بودیم .
اسنیپ: کتابخانه ؟ الان ؟؟تو واقعاً هیچی راجع بهش نمی دونی.توصیه می کنم راجع به این موضوع کمی با خانم گرنجر صحبت کنی ویزلی.
اسنیپ کمی سکوت کرد و بعد رو به هری کرد و گفت:
داشتین چی کار می کردین پاتر ؟
هری می دانست جواب ِ رون احمقانه بود ولی نمی خواست او را تنها بگذارد به ناچار گفت:
فکر می کنم ویزلی به این سوال جواب داد پروفسور .
اسنیپ:فکر می کردم با هوش تر از اینها باشی پاتر ولی مثل ِ این که بقیه کارهات هم مثل یاد گرفتن ِ چفت شدگیته !
نگاهی به چشم ها و سپس سر تا پای هری انداخت و یک دفعه صدایش بالا رفت و ادامه داد :
تو خیلی شبیه پدرت هستی اونم مثل ِ تو بود یه احمق ِ کله خر که لیاقت ِ هیچ چیزُ نداشت. 20 امتیاز از گریفیندور کم می شه .
رون می خواست حرفی بزند اما تا آمد دهانش را باز کند اسنیپ فریاد زد:
همین که گفتم .بیرون !
هری تعجب کرده بود و نمی دانست چرا اسنیپ به همین سادگی و بدون این که بفهمد چرا بیرون خوابگاه بودند ولشان کرد.اما خوش حال (خوشحال) بود که به خیر گذشت . می دانست اگر اسنیپ از کار های الف دال سر در بیاور خیلی بد خواهد (بد خواهد شد) سریع رون را که داشت برای آن 20 امتیاز آتش می گرفت را (را باید حذف شود) از آنجا بیرون برد .

تأیید شد.

چند تا از غلط ها رو با آندرلاین مشخص کردم و درستش رو توی پرانتز نوشتم.
3 تا مورد دیگه رو هم باید رعایت کنی:
1) در بعضی از قسمت های متن، لحن محاوره و لحن کتابی با هم به کار رفته بود. باید تفکیک این دو لحن رو رعایت کنی.
2) قبل از علامت نگارشی (نقطه، ویرگول، علامت سؤال و ...) نیازی به فاصله نیست اما بعدش باید فاصله بذاری.
3) روی پاراگراف بندی باید بیشتر کار کنی.

موفق باشی


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۵ ۱۹:۴۵:۲۷


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۲
#5
مخمصه، کارمند، دودکش، ناگهان، خسته، وزارتخانه، صبح، سنگفرش، پیکار، نهایت
فکر می کرد توی بد مخمصه ای افتاده است اما جریمه ای که آمبریج آن کارمند احمق وزارتخانه تعیین کرده بود اصلاً برای او جریمه به حساب نمی آمد .قرار بود یک شب را با هاگرید به نگهبانی بگذراند. یک شب با یک نیمه غولِ دوست داشتنی.
داشت روی سنگفرش های هاگوارتز به سمت ِ کلبه ی هاگرید قدم می زد و با خود فکر می کرد که او پسر برگزیده است او کسی است که بر ولدمورت پیروز شده بدون این که پیکاری در کار بوده باشد.اما می دانست که هیچ گاه آنقدر قوی نبوده است.نهایت حماقت بود اگر حتی یک لحظه فکر می کرد در یک مبارزه اگر چوب دستی اش برایش شانس نیاورد زنده خواهد ماند چه برسد که بخواهد پیروز شود. در همین فکر ها بود که دودی که از دودکش کلبه ی هاگرید بیرون می آمد توجهش را جلب کرد .به کلبه رسید و تا آمد در بزند ناگهان صدای خسته هاگرید را از پشت سرش شنید که می گفت:
شنیدم دست گل به آب دادی هری .از این طرف. تا صبح کلی کار داریم....

تأیید شد.

آفرین پست خیلی خوبی بود. فقط وقتی از نقطه یا سایر علائم نگارشی استفاده می کنی، قبل از اون نباید فاصله بذاری ولی بعدش حتماً فاصله لازمه.

موفق باشی


ویرایش شده توسط gahimishamoon در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۳۰ ۱۳:۴۸:۱۵
ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۱ ۱۹:۰۷:۱۹
ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۱ ۱۹:۱۲:۱۱






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.