اسنپ همچنان درحال بازجويي از هري بود.او با چشمهاي خيره اش حركات دهان هري را دنبال مي كرد.سرانجام خيره شدن راكنار گذاشت وبا صداي بلندي گفت:
- اون كجاست؟
هري با صداي آرومي كه به سختي شنيده مي شد گفت:
- چي كجاست؟
اسنپ با صداي بلندتري گفت:
- خودت مي دوني كه درمورد چي دارم حرف مي زنم.يالا بگو كجا قايمش كردي؟
هري ادامه داد:
- من نمي دونم تو چي ميگي.
اسنپ گفت:
- يعني چي كه تو نمي دوني من چي ميگم؟... بيشتر از اين اعصاب منو خراب نكن وبگو اون دارو رو كجا قايمش كردي.
هري باصداي تمسخرآميزي گفت:
- كدوم دارو ؟من كه داروي خاصي ندارم...آهان ، نكنه سرماخوردي؟ باشه از يكي از دوستام مي خوام برات كمي داروي ضدسرماخوردگي بياره . حالا راضي شدي؟
اسنپ كه از عصبانيت مثل لبو سرخ شده بود ونزديك بود از كله اش بخار بيرون بياد گفت:
- اين چرنديات چيه كه تحويل من ميدي؟مثل آدم بگو كجاست؟
درهمين حال هاگريد در زد و وارد اتاق شد. اسنپ خودش را عقب كشيد ، گويي كه هيچ اتفاقي رخ نداده است وسپس از اتاق خارج شد.
آخر هر بند به جای یکبار 2 بار اینتر بزن تا فاصله ی بین بندها رعایت بشه و پستت راحت تر خونده بشه. کوتاه ولی خوب بود.
تایید شد! سال اولیا از این طرف!