هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۲:۴۲ دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳
#1
.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
ج)هوش و ذکاوتتون

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
ب)شنل نامرئی

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
ج)دیوانه ساز

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
د)همه ی موارد

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان (فراموشی)
ب)شکستن چوبدستیتان



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳
#2
نام : آیلین پرنس موسوم به شاهزاده)
گروه هاگوارتز: رونکلا
سن: 24 سال
ویژگی های ظاهری و اخلاقی: لاغر و نسبتا بلند قامت، مو مشکی و رنگ پریده، سرد و عبوس، گونه های برآمده
چوبدستی جادویی: از جنس زبان گنجشک با مغز ریسه اژدها، طول 5/12 اینچ سخت و غیرقابل انعطاف
جاروی پرواز: اذرخش
وضعیت: اصیل
معرفی: آيلين پرنس ، مادر سوروس اسنیپ بود که در خاندان اصیل و سرشناس پرنس پرورش یافت. زمانی که او به هاگوارتز رفت. او در سال سوم تحصیلاتش عضو تيم کوئيديچ گروه خود شد و در همان سال در مقام مهاجم جام کوئيديچ هاگوارتز را بالاي سر برد. همچنین او استعداد خارق العاده ای در علم معجون سازی داشت که این ویژگی خاندان پرینس به شمار می رفته است. استعداد او در این زمینه به پسرش سوروس نیز منتقل شده بود. او زمانی مقاله هاي معجون سازي پيشرفته به مجله ساحره ميفرستاد. و همان زماني که با توبياس اسنيپ آشنا شد ، به عنوان نويسنده ثابت در بخش معجون سازي پذيرفته شده بود. آيلين عاشق توبياس شد و به همین دلیل مرتکب بزرگترین اشتباه زندگی خود شد. او به خاطر ازدواج با مردی مشنگ و بی اصل و نسب که زمانی دیوانه وار خود را به او علاقه مند میدید ناچار به ترک خانواده خود شد چرا که آنها به هیچ عنوان با این ازدواج موافق نبودند و بعد از ازدواج او را از خانواده طرد کردند.


به ایفای نقش خوش اومدی خانم پرنس!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۳۰ ۲۲:۴۴:۱۰


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۸ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳
#3
من ٢٤ سالمه. سنم واسه سال اولي بودن زياده!
مهندسي شيمي خوندم؛ اهل كتاب و فيلمم. نقاشي ميكشم و ساز ميزنم. به نظرم معجون سازي و پرواز از بقيه رشته ها شيرين تره.
ضريب هوشي بالايي دارم ولي كاملا تنبلم.
همه دوستام ميگن به درد كار تو اف بي آي و سي آي اِي ميخورم!!
اسلترين و ريونكلا بيشتر با روحياتم سازگاره و ترجيح خودم اسلترينه.
از كلاه عزيز ميخوام خواسته ي خودم رو در نظر بگيره.
مرسي



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳
#4
نقل قول:

كلاه گروهبندي نوشته:
بعد از نوشتن پستت یکبار مرورش کن تا اشکالات تایپیش رو برطرف کنی.
ضمنا توصیف بعد از دیالوگ مخصوص زبان انگلیسیه و استفاده از این روش در زبان فارسی اشتباهه.

تایید شد! سال اولیا از این طرف!


كلاه جان ممنون از تاييدت.
ولي درسته كه توصيف بعد از ديالوگ توي داستان نويسي جايي نداره ولي روشي كاملا معمول توي نمايشنامه نويسي سينما و تئاتره. من فبلم نامه هاي فارسي زيادي خوندم.
راستي يه دور متن رو ويرايش كرده بودم و غلط هاي تايپي رو رفع كردم، ديگه چيزي پيدا نكردم. :P
بازم ممنون


خواهش می کنم.
حق با شماست. در نمایشنامه ها و فیلمنامه ها این یه روش معموله. دلیلش هم اینه که پای این دو نوع نوشتار از طریق ترجمه به زبان فارسی باز شده و قبل از اون سابقه ای در زبان ما نداشته. این مورد خاص هم از اشتباهات مترجمین متقدمه و بنابراین هر چند این روش در نمایشنامه ها و فیلمنامه ها رایجه ولی صحیح نیست و به نظر میرسه نویسندگان این آثار برای حراست از زبان فارسی باید این سبک نوشتن رو ترک کنن.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۳۰ ۱۷:۵۱:۳۰


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۳:۱۹ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳
#5
«امروز چقدر بی حوصله و کلافه م. حوصله ی هیچ کاری رو ندارم. تکلیف های عقب افتاده ی مک گونگال رو بگو! به من چه که چجوری یه بچه فیل رو تبدیل به مبل دو نفره کنم.»

«اه کراب ولم کن. نه حوصله ندارم. نمیخوام بیام و از دور به کتی بل گلوله ی بو گندو پرت کنم.»
«آره گویل، میدونم غیر قابل تحمل شدم. میشه دست از سرم برداری؟»

مالفوی با چهره ای غمناک سالن اسلترین رو ترک میکنه و همینجوری که تو راهروها قدم میزنه تو افکارش غرق میشه ...

«ریش مرلین! چطور این موضوع رو با پدرم در میون بذارم. اگه اون بدونه من عاشق دختر همچین خانواده ای شدم حتما منو میکشه! اون همیشه با آرتور مشکل داشته و محال ممکنه بذاره من حتی اسم دخترش رو هم به زبون بیارم.
جدا از این ها؛ آرتور صد سال نمیگذاره دست من به دخترش برسه. برادرهاش رو چیکار کنم.
ولی اگه خود جینی منو بخواد ... اگه منو بخواد ایستادگی در برابر بقیه برام راحت میشه. آخ که اگه جینی منو بخواد...
اگه منو نخواد چی؟ وای نه، غیر ممکنه. پس اون لبخندش تو مسابقه نهایی کوییدیج پارسال برای چی بود؟
تازگی ها شنیدم اون هری پاترِ از خود راضی همه دخترهارو رها کرده و چشم به جینی داره. همیشه بهترین ها باید برای پاتر قهرمان باشه!
بهتره تا دیر نشده دست به کار بشم.»

مالفوی که شنیده بود جینی داره خودش رو برای امتحانات سمج آماده میکنه و سخت مشغول درس خوندنه، با استرس راهی کتابخونه شد.

«اونجا نشسته. وای موهاشو، کی گفته نارنجی رنگ بدیه؛ کی گفته اون کک و مک ها صورتش رو زیبا نکرده. کی میگه ردای دست دوم بده. چرا انقدر این دختر زیباست...»

مالفوی بعد از کمی جست و جو تو کیفش چندتا کتاب به دست میگیره و به سمتی که جینی مشغول مطالعه س میره.

- سلام
- باز چیه؟ اومدی ردای نوت رو به رخم بکشی یا کتاب های جدیدی که بابا جونت برات خریده رو نشونم بدی؟
- نه. نه به خدا. فقط خواستم حالت رو بپرسم.
- حالم رو بپرسی؟ تو مگه غیر از حرف های رکیک زدن به "گندزاده ها" حرف دیگه ای هم بلدی؟
(جینی کلمه ی گندزاده رو با تحکم خاصی میگه)
- من منظوری نداشتم. نظرم عوض شده. الانم فقط اومدم این چندتا کتاب رو بهت بدم، مطمئن باش با خوندنشون بهترین نمره های آزمون امسال مال تو میشه. همشون مرغوب ترین های فلوریش و بلاتزه.
- من به کتاب های تو احتیاجی ندارم. بهتره دیگه دورو ور من نچرخی.
(جینی کمی صداشو بالا برده بود و چند نفر تو کتابخونه سرهاشونو به اون سمت برگردونده بودند)
معلوم نیست تازگی ها چی تو کلته، اصیل زاده!

- جینی چیزی شده؟
نه هری، اتفاق خاصی نیفتاده. بهتره برگردیم به خوابگاه. اینجا راحت نیستم.
(با چشم غره به دراکو نگاه میکنه)

هری که تازه از راه رسیده به جینی تو جمع کردن وسایلش کمک میکنه و باهم پشت قفسه ی کتاب ها گم میشن.
دراکو با دردی توی سینه روی صندلی جینی میشینه و به کتاب ها خیره میشه ....


بعد از نوشتن پستت یکبار مرورش کن تا اشکالات تایپیش رو برطرف کنی.
ضمنا توصیف بعد از دیالوگ مخصوص زبان انگلیسیه و استفاده از این روش در زبان فارسی اشتباهه.

تایید شد! سال اولیا از این طرف!


ویرایش شده توسط RainGirl در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۳۰ ۳:۲۷:۴۵
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۳۰ ۱۴:۰۷:۴۹






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.