هری پاتر با همان لبخند به رون مینگریست. سریع زمان برگردان را گرفت و دستی به روی آن کشید. نگاهش را مانند روانیان کرد. زنجیر آن را دور گردنش انداخت. به رون گفت:
-ببینم، تو هم میخوای بیای؟
- پس چی فکر کردی؟ منم میخوام بیام...
هری سریع دکمهی زمان برگردان را زد و هردو با هم در اتاق 19 سال قبل وزارت خانه ظاهر شدند. چه تغییر بزرگی در آن دیده میشد. کراوچ روی صندلی نشسته بود و با ابن فرمت
به رون و هری نگاه میکرد. ناگهان داد زد:
-ببینم شما چیزا اینجا چیکار میکنید؟
هری و رون سریعا آپارات کردند و ناگهان در قلعه ی هاگوارتز ظاهر شدند. هنوز هیچ حمله ای صورت نگرفته بود. هری قدیمی آن پایین به همراه استادان طلسم حفاظت میفرستاد. هرمیون و رون قدیمی هم در حال
ماچو اینا... ساخت یک سپر مدافع بودند.
ولدمورتیان هم آن طرف ها ایستاده بودند و همینجوری الکی قهقهه میزدند. هری که از دیدن دوباره ی او خیلی خوشحال بود (با این فرمت
) سریع دست رون را گرفت و به طبقه ی هم کف رفت...