هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۳۵ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴
#1
نام :ویلکز

نام خانوادگی:نمیدونم

خصوصیات:موهای مشکی , چشم های مشکی و قدی متوسط مغرور هم هست

گروه: هافلپاف

چوب دستی:چوب درخت گیلاس با مغز ریسه قلب اژدها

شغل :مرگخوار


توضیحات:این هم مثل نفر قبل یه مرگخوار که تا پای جون برای لرد می جنگه.
چیز دیگه در بارش منتشر نشده.سیکرته!!!

تایید شد.
شما نیز به ایفای نقش خوش اومدین.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۷ ۱۵:۴۵:۵۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴
#2
نام :زنوفیلیوس

نام خانوادگی :لاوگود

نژاد:اصیل زاده

گروه:هافلپاف

خصوصیات ظاهری:مو های طلایی با قد بلند و چشمان سیاه وکمی عصبی

چوب دستی:چوب گردو و مغز موی تک شاخ و 24 سانت وانعطاف پذیر

شغل:سردبیر مجله طفره زن


توضیحات:او پدر لونا لاو گود است و سردبیر مجله طفره زن.هنگامی لونا توسط مرگ خوار ها ربوده شده بود او در صدد خیانت به هری پاتر برامد.



در اینده تکمیل خواهد شد

متاسفانه این شخصیت گرفته شده و تو ایفا هم فعالیت داره.لطفا یه شخصیت دیگه معرفی کنید لطفا با ذکر نام گروهی که کلاه شمارو بهش فرستاده.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۷ ۱۴:۵۲:۲۷


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۵۹ سه شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۴
#3
دهان ميرتل از تعجب باز مانده بود!نميتوانست چيزى را ک ميديد باور کند.
افکار مختلف ب دژ فولادين مغزش هجوم مي بردند و سربازان دژش را يک به يک از. پاى در مي آوردند و وارد مغزش ميشدند.
تا کنون دراکو مالفوى را اينگونه درمانده نديده بود.
از بالاى طاقچه به پايين پريد و چکمه هاى سفيد رنگش را روى زمين خيس دست شويى گذاشت و به سمت مالفوى حرکت کرد.
دراکو داشت آماده ميشد که سرش را زير آب ببرد تا گونه هايش را که به اشک مزين شده بودند،از ديده پنهان کند.
صداى نفس هاى بريده ميرتل،دراکو را از تصميمش منصرف کرد.
او همانطور ک اشک ميريخت به سمت ميرتل برگشت.
بعد از ديدن ميرتل ديگر اثرى از بارانکى که از گونه اش ميرخت در پسرک ديده نميشد و اشک جاى خود را ب غرور هميشگى مالفوى داده بود.
دراکو با نگاهى بى روح که جز غرور چيزى در آن ديده نميشد به دخترک هميشه گريان هاگوارتز خيره شد.
او از اينکه ميرتل او را در اين وضع ديده بود، به خود ناسزايى گفت و بدون هيچ حرفى راه خروج را پيش گرفت.
حس کنجکاوى ميرتل مانند نى اى اورا ذره ذره مي مکيد.
نمي توانست بدون اينکه دليل گريه مالفوى را بفهمد بگذارد که او دست شويى را ترک کند،به همين خاطر جيغ بلندى کشيد و گفت:"اگه به من دليل گريه کردنت رو نگى به هرى ميگم که گريه ميکردى."
پسرک مغرور با شنيدن اين حرف خشکش زد،از اينکه پاتر ميفهميد او گريه ميکرده عرق سردى بر پشتش نشست!
او به سمت ميرتل هميشه گريان برگشت و غرولندى کرد و با گام هايى بلند به دخترک نزديک شد.
عصبانيت در چشمهايش موج ميزد و لب هايش ميلرزيد،بادست موهايش را ب عقب هول داد و گفت:"قول ميدى ب هيچ کى نگى؟"
-سيعمو ميکنم!
-من....من...يکى از..عوامل مرگ دامبلدورم،اونو من کشتم.
چشم هاى سياه رنگ ميرتل،زير عينک گردش برق زدند.
انرژى در دستانش فوران مي کرد و اگر روح نبود،ميتوانست با يک مشت کار مالفوى را يک سره کند.
ميرتل با سعى فراوان توانست عصبانيتش را قورت دهد.
او لحظه اى دلش براى پسر مو طلايى،قاتل دامبلدور،سوخت.
زمانى ک دوباره به خودش آمد مالفوى آنجا را ترک کرده بود و باد، موسيقى غم انگيزى مي نواخت.
او حالا تنها مانده بود با ترسى که ناشى از نبود دامبل دور بود.
حالا ففط هرى بايد جلوى لرد سياه را بگيرد!

هوم...جالب بود.
تایید شد.

در قدم بعدی ابتدا به سوالات کلاه پاسخ بدین و بعد اقدام به معرفی شخصیت در این تاپیک کنید.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۶ ۱۷:۴۰:۵۱






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.