هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: جادوی هری پاتر : صفحه کتاب یا پرده سینما ؟
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۴
#1
خب خوشبختانه اکثر کسایی که تو همچین سایتی دور هم جمعن بچه هایی هستن که کتاب رو ترجیح میدن و از فیلم ها خوششون نیومده.

نظر منم رو کتابه نه به علت اینکه داستان جامع تر بود... فیلم ها واقعا بد ساخته شدن و شاید مقصر الی خود رولینگ باشه که همون اولش گیر داد حتما باید بازیگرا و کادر ساخت انگلیسی باشن شیدم نبوده این علت ولی با اطمینان میشه گفت که با این حجم خرج و طرفدار و وقت و داستان... فیلم ها می تونستن خیلی جذاب و بهتر باشه. رسما خیالشون راحت بود طرفدارها به هر حال میشینن پای فیلم.

فیلم ها اصن قابل مقایسه با یه مجموعه ای مث ارباب حلقه ها نیستن! در حالی که داستان تقریبا همونقد جای کار داشت گرچه به هر حال رولینگ یک دهمه تالکینم نیست ولی طرفدارای کتاب های تالکین خیلی کمتر بودن و با فیلم ها تازه شناخته شد مجموعه


کافه 9¾
پاتوق هری پاتریست های کشور

تهران- میدان انقلاب- خیابان کارگرشمالی- کوچه عبدی نژاد- پلاک 16


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كدوم كاراكتر تو فيلم به شخصيت در كتاب بيشتر نرديك بود؟
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۴
#2
تقریبا میشه گفت هاگرید، مک گناگل و اسنیپ سازگاری داشتن با توصیفات کتاب ولی مثلا فرد و جورج فیلم لاغر و قد بلند بودن در حالی که تو کتاب چاق و متوسط توصیف شدن.
هشتا فیلم ساخته شد و من آخرش نه هری برام هری بود نه هرمیون هرمیون و نه رون رونی که باید می بود بس ک بازی ها تظاهری بودن.
دامبلدور دو قسمت اول خوب بود ولی بعدش واقعا وحش شده بود...

ولدمورت بی دماغ فقط خوب بود و جوونیاش افتضاح بود کلا... بچگیشم همین طور

اصن من بدم میاد از فیلما واسه چی دارم اینجا نظر میدم: |


کافه 9¾
پاتوق هری پاتریست های کشور

تهران- میدان انقلاب- خیابان کارگرشمالی- کوچه عبدی نژاد- پلاک 16


تصویر کوچک شده


پاسخ به: صحنه محبوب کتاب 7 که میخواین توی فیلم ببینین؟
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۴
#3
کلا فلش بک ها افتضاح بودن...
چقدر میتونستن فلش بک اسنیپ رو بهتر در بیارن... ولی نیووردن: | چقدر مبارزات توی هاگوارتز بچگانه بود... و شعار وار.


کافه 9¾
پاتوق هری پاتریست های کشور

تهران- میدان انقلاب- خیابان کارگرشمالی- کوچه عبدی نژاد- پلاک 16


تصویر کوچک شده


پاسخ به: پادگان ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۴
#4
نقل قول:
پست بعدى را از دست ندهيد!

چرا جو میدی عیز من؟: )) ولی مرسی بابت خلاصه.
***



- اين پادگان به بيرون راه داره بايد تونل بکنيم. زود باشید!
- ما لرديم. تونل نمى کنيم. شما محفلى هستيد. کار کنید.
- تامى منم پرفسورم. تو بايد کار کنى فرزندم.
- ما لردیم. مقام ما مقامی اشراف زاده وار و خفن است و از مقام های علمی سطح بالاتری دارد.
- من پرفسورم تامی... من تورو تبدیل به این لرد *** کردم. هرچی داری از صدقه سر من داری و الا... بگم؟ بگمممم؟

ناگهان یکی از حضار به میان آن دو پرید و حرکاتی مستهجن همچون را از خود بروز داد. ملت همینطور خیره به این وضعیت بودن و اذهانشون منحرف شده بود از اصل موضوع که زنی با چکمه های گل گلی و موهای قرمز وز خورده، با زور خود را از لا به لای جمعیت به میان میدان رساند.
- اع عمه موریل
- مرگ رون همممممممممممممممگیییییییییییییییی! خفه!

جمعیت که از قبل هم ساکت بود با دیدن این موجود به هم ریخته و بی اعصاب چند قدم به عقب برداشت.
- موریل... عزیزم
- موریل موریل نکن واسه من دامبل. این چ وضعیه؟ تو مسئولی اینجا. نه این واقعا چ وضعیه؟
-موریل
- ... جنرال؟ کجایی جنرال؟!

پس از مدتی ژنرال از جایی حوالی زیر دست و پای ملت، در حالی که مقادیری پر مرغ بهش چسپیده بود خودش رو بیرون کشید.

- از شما بعیده جنرال. الان که شرایط عادی نیست که شما به فکر نظم و ترتیب ملت هستید! الان وقت کمک گرفتن از غریزه ی افراد برای پیروزیه

ژنرال که منقلب شده بود و اشک در چشمانش جمع شده بود و تا ریش هایش دچار ریزش شده بود، دهان باز کرد که چیزی بگوید اما فریاد مجدد عمه موریل دیوار های پادگان را به لرزه انداخت.

- این گوسفند...
و با تکان چوبدستی اش گوسفند مذکور را از دستان فلورانسو بیرون کشید و در هوا به پرواز در آورد.
- جایزه ی هر کسیه که بتونه تونلی به بیرون از این پادگان حفر کنه یا سلاحی برای مبارزه با زامبی ها پیدا کنه یا راه حلی برای درمانشون کشف کنه یا...
- موریل... عزیزم...
- یا اینکه من همتون رو می پزم و می خورم

سابقه ی موریل واضح بود. جمعیت نفس هایشان را حبس کردند و مدتی در سکوت گذشت. عده ای چشم امید خود را به دامبلدور دوخته بودند و عده ای دیگر به ولدمورت اما آن دو با دهان های باز به موریل که اکنون روی صندلی گل دارش در وسط میدان لم داده بود و گربه های محافظ دور تا دورش حلقه زده بودند، نگاه می کردند.


سکوت بر پادگان چیره شده بود که ناگهان ریگولوس پاهای هلنا را گرفت از او به عنوان بیلی برای کندن زمین و زدن تونل استفاده کرد. این حرکت موجی از هرج و مرج را در میان جمعیت ایجاد کرد و هر کس به روش خود شروع به کندن تونل کرد. مانداگاس ک با زور خود را از لا به لای آنها بیرون میکشید چشمش به مردی با کت و شلوار لاجوردی افتاد که به نظر میرسید تمام جواهراتی که در خانه داشته با به خود آویخته. با دهان آب افتاده به طرف او شیرجه زد و به نوبه ی خود هرج و مرج را افزایش داد.

ولدمورت با اجرای طلسم کنترل کننده، ژنرال را وادار به کندن تونل با دست می کرد و دامبلدور در گوشه ای دیگر لگدهای گاه و بی گاهی نثار هری می کرد تا به کندن گودال با دسته ی آذرخش ادامه دهد.

در این میان تنها فلورانسو بود که نگاه خشمناکش بین موریل و گوسفند جا به جا میشد...


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۳۰ ۱۸:۰۷:۵۱

کافه 9¾
پاتوق هری پاتریست های کشور

تهران- میدان انقلاب- خیابان کارگرشمالی- کوچه عبدی نژاد- پلاک 16


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۲:۳۴ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۴
#5
نام و نام خانوادگی:
موریل ویزلی- بهم بگین عمه موریل

هدف شما از عضویت در این گروه چیست؟
نمیدونم... از اینکه یه عده رو یه گوشه ی رول گیر بندازم و خشتکشون رو بکشم رو سرشون خوشم میاد... این کافیه؟

اسلحه ی مورد علاقه ی شما چیست؟
سوسک بالدار آلمانی

در چه کاری بیش از همه استعداد دارید؟
گیر اوردن ملت یه گوشه ی رول

اگر بخواهید به میزان وفاداری خود به دوستانتان و گروه هایی که در آن به عضویت در آمده اید از یک تا ده یک عدد را اختصاص دهید چه عددی را انتخاب میکنید؟
سوال مزخرفیه واسه پرسیده شدن از کسی که داوطلب شده عضو اوباش بشه: )) چرا رنج امتیازیتون از صفر شروع نمیشه؟


کافه 9¾
پاتوق هری پاتریست های کشور

تهران- میدان انقلاب- خیابان کارگرشمالی- کوچه عبدی نژاد- پلاک 16


تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۹:۲۵ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۴
#6
خب سلام:دی


ام
من تغییر شناسه دادم و احساس جوانی و شادابی و تغییر شخصیت میکنم:دی قبلا بهترین مرگخوار تازه وارد بودم... این رنک واسه عضویت تو محفل ققنوس کافیه؟

شناسه ی قبلی : آدریان پیوسی

موریل عزیز...
خیلی خوشحالم که توی محفل ققنوس می بینمت.
من برای تو یه مأموریت در نظر گرفتم. برو و به خوبی انجام ـش بده و بیا تا رمز ورود به محفل رو بهت بگم.
یه سری به پادگان ققنوس بزن و ببین توی پادگان زامبی زده چه خبره. لینک پست ـت رو هم برام پیام خصوصی کن.
موفق باشی.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲۹ ۱۴:۳۱:۲۴
دلیل ویرایش: مأموریت

کافه 9¾
پاتوق هری پاتریست های کشور

تهران- میدان انقلاب- خیابان کارگرشمالی- کوچه عبدی نژاد- پلاک 16


تصویر کوچک شده


پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۴
#7
بهترین کاری که میشه کرد وانمود کردن به اینه که اصن وجود نداره. انگار نه انگار که چیزی دیدین. خودتون رو با ور رفتن با چیزی یا خیره شدن به چیزی یا لگد زدن زیر چیزی مشغول کنید. من شنیدم ولدموردت سیاه سرفه و سیاه زخم و کلیه ی چیزایی که مربوط به سیاهی باشن رو داره پس به هیچ عنوان نباید بهش نزدیک شد. همینجور اینقدر وانمود کنین وجود نداره تا خودش هم باورش بشه وجود نداره و بره پی کارش.


کافه 9¾
پاتوق هری پاتریست های کشور

تهران- میدان انقلاب- خیابان کارگرشمالی- کوچه عبدی نژاد- پلاک 16


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۴
#8
نام: عمه موریل (این نقش توسط فردی مجرب و در محیط کنترل شده گرفته شده است؛ شما هرگز عمه شدن را تجربه نکنید خصوصا هنگامی که پای فرد و جرج در میان است)

گروه: گریفندور

نژاد: اصیل زاده

سن: حدود پنجاه ساله که 18

ویژگی‌های ظاهری: موهای بلند فر و قرمز،چشمان قهوه‌ای درشت و پوستی سفید،قد متوسط و باریک اندام؛ به لباس های عتیقه و پاره با رنگ بندی عجیب علاقه مند است

ویژگی‌های اخلاقی: آقای ویزلی همیشه ذکر می کرد که فرد و جرج به عمه شان رفته اند. وی تیکه ای از توالت هاگوارتز را در بوفه ی پذیرایی خانه اش نگه می دارد.

جهانگرد. بی اعصاب. علاقه مند به خوردن و خوابیدن. غیر اجتماعی... بعضا دیده شده عن دماغ روی زنگ خانه اش مالیده است.

چوبدستی: انقد در اینقدر با مغز از اینا

پاترونوس: اژدهای مجارستانی

جاروی پرنده:پاک جارو

معرفی کوتاه: بغیر از عمه ی فرد و جوج بودن او در زندگی مشغول کارهای بسیاری همچون خوردن، خوابیدن، استفاده از توآلت، دق مرگ کردن شوهر های متعدد، معاشرت با مشنگ ها در راستای بیرون کشیدن دستور های شیرینی پزی جدید از زیر زبانشان، کاشتن گیاه های ممنوعه در حیاط پشتی خانه و فروش آنها در بازار سیاه، نگه داری از کلیه ی گربه های آسیب دیده ای که هر جایی پیدا کرده است، نوشتن کتاب های علمی بی منطق و فاقد صلاحیت چاپ با اسامی مستعار و پنهان کردن آنها لا به لای قفسه های کتابخانه های عمومی و حرکات مشابه. چند سال پیش وی در کافه هاگزهد در حالی که پنجاه و شیش لیوان از مایعی قرمز و جوشان را سر کشیده بود توانست در یک شرط بندی کلان مقداری پول به جیب بزند و غیره ذلک.


آدریان پیوسی

تایید شد.
به ایفا ولکام بک!


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲۸ ۱۷:۰۶:۲۳

کافه 9¾
پاتوق هری پاتریست های کشور

تهران- میدان انقلاب- خیابان کارگرشمالی- کوچه عبدی نژاد- پلاک 16


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.