صدای گریه ی دراکو مالفوی از دستشویی خراب میرتل گریان به گوش می رسید.
دراکو مالفوی پسر لوسیوس مالفوی داشت گریه میکرد!
ناگهان صدایی به گوش رسید.دراکو ترسید.آن جا یک دستشویی دخترانه بود اگر او را آن جا پیدا می کردند توی دردسر بزرگی می افتاد.او در پشت یکی از ستون های دستشویی پنهان شد.ممکن بود فیلچ صدای او را شنیده باشد.آرام آرام از مخفیگاهش بیرون آمد ولی فیلچ یا یکی از استادان را در دستشویی ندید.بجایش روح دختری را دید.دراکو گفت:تو کی هستی؟
-من میرتل گریانم.
-آره داستانت را شنیده ام.
-تو کی هستی؟
-من دراکو مالفوی هستم.
-پس هری پاتر درباره ی تو حرف می زد.
-چی
میرتل گفت:هری پاتر و دوستانش به اینجا آمده بودند.آن ها می خواستند یک معجون مرکب پیچیده بسازند تا بتوانند به شکل کراب و گویل دربیایند.
مالفوی واقعا تعجب کرده بود پس دلیل عجیب به نظر رسیدن کراب و گویل این بود او گفت:
پس هرمیون چی؟
-اون اشتباهی برای کامل کردن معجونش به جای موی یکی از دوستانت موی یک گربه را در معجون ریخت.قیافه اش خیلی خنده دار شده بود ها!ها!ها!
مالفوی پیش خود گفت معجون مرکب پیچیده!چطور متوجه نشدم.ولی بعد از چند لحظه یاد کاری که باید انجام می داد افتاد.او چگونه باید آن کار را انجام می داد؟
پستتون رو خوب شروع کردین، ولی به همون خوبی ادامه ندادین. دیالوگایی که بین دراکو و میرتل رد و بدل شد زیاد متناسب با شخصیتی که ازشون میشناختیم نبود. هردو آدمایی نیستن که سریع خودشونو معرفی کنن و اینقدر راحت با کسی حرف بزنن. میرتل بیمقدمه هرچی از هری میدونست رو لو داد که یکم عجیب بود.
ضمن اینکه دیالوگا تماما باید به زبان عامیانه نوشته بشن و نه کتابی. اگه توصیفات بیشتری وارد نمایشنامهتون میکردین مطمئنا متن بهتری میشد. ولی با توجه به شروع خوبی که داشتین فکر میکنم بهتره تایید بشین. تو ایفاینقش بهتر میتونین روی رولنویسیتون کار کنین.
تایید شد.
گروهبندی و معرفی شخصیت.