هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
#1
سلام کلاه!
من اومدم برای گروه بندی
یکم از خودم برات میگم
من انرژی نامحدودی دارم و عاشق ماجراجویی
کتاب زیاد میخونم و قوه ی تخیل بالایی دارم
گریفندور برام تو اولویت قراره داره اگرم نشد ترجیح میدم برم توی ریونکلاو
البته هرچی شما بگی همون میشه
منتظر جوابتون هستم!خداحافظ!



gryffindor


Courage
and
Happiness


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ سه شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
#2
هري با وحشت از اينور به اونور ميپريد
دنبال صدايي ميرفت که از دوردست ها به گوشش ميرسيد و باعث نگرانيش شده بود
-پققق
مجسمه اي به گوشه اي پرتاب شد
هري هراسان بود و نميدونست چيکار کنه
دامبلدور وردي خوند و و به گوشه اي پريد و بازم همون کار و بازم همون کار.......
ولدمورت پشت سر هم جاخالي ميداد و با تمام قواش سعي ميکرد چوب جادوشو سمت پرفوسور دامبلدور بگيره
اما فرصتي براي اين کار نداشت
هري به سختي از انجا خارج شد و سعي کرد از هرميون و رون کمک بگيره
اما ديد که بهتره بقيرو قاطي نکنه و خودش وارد عمل بشه
وارد اتاق شد و شروع به زدن جرقه به سمت ولدرمورت کرد
-هری پاتر!
پرفسور دابلدور به گوشه ای پرت شد و از هوش رفت
هری به سختی خودش رو از ضربه های ولدرمورت کنار میکشید
-هری پاتر!!
اینبار صدا بلند تر بود
پس هری سرش رو برگردوند و دور و اطراف رو با نگرانی نگاه کرد
پققققققق!!!
سنگ بزرگی که شاید قسمتی از یک مجسمه بود با سرعت از جاش در اومد
و به سمت هری پرتاب شد
هری به موقع سرش رو برگردوند و گوشه ای پرید
وقتی دور و برشو نگاه کرد ولدرمورت رفته بود
-تو چیکار داری میکنی؟!
هری بالاخره تونست صدارو شناسایی کنه
اون صدا به پرفسور مک گونگال تعلق داشت
حالا هری با سردرگمی به اون خیره شد
- تو چیکار کردی هری؟
-من.....من.........
-برو کنار!
با نگرانی رفت تا از سلامتی پرفسور دامبلدور اطمینان کنه
یهو اشک در چشماش حلقه زد
-پرفسور........اون مرده!
هری با تعجب و نگرانی به پرفسور خیره شد
دانش اموزا با هلهله ای وارد اونجا شدن
هرمیون و رون جلوتر از همه وارد شدن و اومدن کنار هری
هرمیون : اینجا چه خبر شده بود.....اوه خدای من!پرفسور دامبلدور!!!
رونالد به هری نگاهی کرد که بغضی حجیم رو توی گلوش نگهداری میکرد
و به زمین نامرتب اونجا نگاه میکرد و نمیتونست حرف بزنه
رون با حالتی بازجویانه به هری گفت:این جا چه خبر بود؟
هری در حالی که قطره اشکی از گونه هاش پایین میومد گفت: ولدرمورت.....اون....اینجا بود.....
- طرف اینجا بود؟؟؟!!!
-آ.....آره.........
-پاشو! هری پاشو!!!
هری جیغ کوتاهی زد و از جا پرید
رونالد ویزلی با دلسوزی ای پنهان در صداش گفت: فقط که کابوس بود رفیق!
هری زیر لب میگفت: پرفسور دامبلدور مرده بود......پرفسور دامبلدور ....
بعد با صدای بلندی گفت: پرفسور داملدور حالش خوبه؟
-معلومه که حالش خوبه!
هری نفس راحتی کشید و رفت تا رابدوشامبرش (؟؟؟)را بپوشد
و برای صبحانه خوردن از انجا بیرون برود
.............................................................................................
اگر بد بود عذر میخوام!

خب مقادیری ایراد در پست شما یافتن شد!چرا با اینتر قهرید؟بین بند ها و دیالوگ هاتون اینتر بذارید و متنو از این درهم رفتگی نجات بدین!و نکته بسیار مهم اینکه آخر جمله ها حتما از علایم نگارشی استفاده کنید وگرنه جمله ها ناقص و ناتموم به نظر میان.

به غیر از اون مسئله اساسی تر اینکه پرش از روی سوژه در تمام پستتون به چشم میخوره.خیلی جاها نیاز بود که داستان بیشتر از این توضیح داده بشه ولی بدون هیچ توضیح و رفع ابهامی از روی اون قسمت ها گذشتین.مثلا اینکه اصلا من که نفهمیدم این صحنه درگیری کجا رخ داد و ولدمورت و هری کجا با هم رو در رو شدن.و اینکه هری جرقه زد؟!

قبل از ارسال پست یه دور بازخونیش کنید تا غلط های نگارشی و تایپیش برطرف شن.نسبت به اونایی که شک دارین هم میتونید سرچ کنید.

با مسامحه تایید میشید به شرط اینکه در ایفای نقش با خوندن پستای نویسنده های خوب و ادامه فعالیت به این ایرادات غلبه کنید.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط sonashydustter در تاریخ ۱۳۹۵/۲/۷ ۱۴:۴۲:۲۸
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۵/۲/۸ ۱۸:۱۲:۱۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.