http://www.jadoogaran.org/modules/xcg ... e_2018-08-03_20-39-16.pngخب خب
هری و رون در اتقاق مخصوص تیمشان نشته بودن از تعطیلات
باهم حرف میزدن و چه کارهای کردن و چه اتفاقاتی افتاده.
با لبخند باهم گفت و گو میکردن رون که خیلی خاطره داشت
گفت:
- وایی هری هرچی از این تعطیلات بگم کم گفتم ولی خب
هاگوارتز بهتره نداریم
.
- خوشحالم که بهت خوش گذشته رون.
- مرسی هری تو دوست خوبی هستی!.
هری و رون غرق حرف بودن و از خوشحالی خود بخاطر
دیدن هم میگفتن...
تق تق
- رون توهم شنیدی؟؟
- چی صدایی که نمیاد هری!!
تق تق
- اِ راست میگی هری این صدا از طرف پنجرست!.
- هییی رون اونجارو نگاه!!
هری و رون هردو خیری به پنجره بزرگ که درگوشه اتاق
بود نگاه کردن.یهو رون از تعجب گفت:
- هیییی این چیهههه؟؟
- نمیدونم چه بزرگ و وحشتناکه!!
یکم که هردو به موجود عجیب پشت شیشه زل زدن فهمیدن که موجود عجیب و غریب پشت پنجره یه پرندست اما....
اما نه مثل پرنده های معمولی یه پرنده خیلی بزرگ و عجیب به رنگ سیاه با پنجه های پهن و ناخن های دراز و تیز ....
- هرییی چه پرنده عجیبی !!
- آره!
هری بعد گفتن این کلمه با سرعت خودشو به پنجره رساند و سعی کرد پنجره رو باز کنه اما چون بزرگ بود رون هم به کمکش آمد و هردو با تلاش پنجره رو باز کردن اما تا پنجره باز شد پرنده پر زد و به بالای برج رفت...
هری- اه چه شانس بدی... باید بریم اون بالا.!
- ولی هری چرا میخوای بری؟؟
- چون اون موجود عجیب خیلی برام آشنا میامد!.
- اما الان شبه و ما اجازه خارج شدن از اتاق رو نداریم
اما..... یه چیزی؟!!
- راست میگی اجازه نداریم. چه چه چیزی؟؟
- ماشین پرواز اون یه رمز داره که پدرم با جادو روش گذاشته که فقط ما میدونیم اگه اونو بگم میاد اینجا و ما با استفاده از اون میتونیم بریم پیش اون موجود عجیب.
- آفرین! خیلی فکر خوبیه پس منتظر چی هستی اون رمزو بگو.
- باشه... پس توهم مواظب اطراف باش.
- باشه.
دقایقی بعد ماشین با سرعت روبه پنجره اتاق وایساد و با سرو صدای زیاد شروع به تکان خوردن کرد.
- آروم آروم روووننن نمیتونی آرومش کنی؟؟
- نه ! باید سریع سوار شیم بدو.
هری و رون با عجله و با سرعت هرچه تمام تر سوار ماشین شدن اما یکمی دیر شده بود چون نگهبان مخصوص تیم
گریفیندور با گفتن: کی اونجاست؟؟
به سمت اتاق در حال حرکت بود ...
- هری بجممممم.
هری سریع پنجره رو بست و با رون به سمت فراز قلعه هاگوارتز حرکت کردن.
نگهبان تو اتاق رسید اما هرچه نگاه کرد چیز مشکوکی ندید
و به دلیل تاریکی اتاق تخت خالی هری و رون رو ندید
و برای ادامه کارش یعنی نگهبانی از اتاق خارج شد.
- هی روننن اونجاست پیداش کردم.!
- کجا؟؟ آهااننن دیدمششش.
- برو به سمتش.
رون دنده رو عوض کرد و به سمت پرنده حرکت کرد.
اما...
- وایییی هرییی داره با سرعت میاد به سمتمان!!
- عیب نداره ! بزار ببینیم چی میخواد؟؟
موجود عجیب و غریب یهو با شتاب روی کابوت ماشین نشست و به چشمای اون دوتا زل زد،
- هری!! این چرا اینجوری زل زده بهمان؟؟
- نمیدونم بزار ببینم میشه باهاش حرف زد ؟؟
هری زل زد به چشمای پرنده و گفت:
- هییی! تو از ما چی میخوای ؟؟ دم در پنجره اتاق دنبال چی بودی؟؟
پرنده که تا اون موقع بی حرکت بود... بال هاشو باز کرد
و مستقیم تو چشمای هری زل زد و دهنشو باز کرد..که یه صدای کلفت و پر خراش و همچنین گوش خراش از دهنش آمد بیرون و گفت:
- الاااننـــ نهههه.!!
یهو غیب شد!!
- چی شد کجا رفت؟؟؟ هی هری منظورش چی بود؟؟
- نمیدانم یهو رفت!! فکر کنم منظورش اینه کارشو الان نمیگه و هنوز باهامون کار داره.
هری و رون به هم نگاه کردن و رون دنده رو عوض کرد وبه سمت پنجره اتاق حرکت کرد...
هری و رون با هزار زحمت برای اینکه صدایی ایجاد نشه وارد اتاق شدن و پنجره رو بستن .
- هی هری؟؟
- بله.
- امشب شب عجیبی بود نه؟؟
- آره... خیلی عجیب... خب شبت بخیر.
- خخ آره.. شب توهم بخیر.
و هری و رون به تخت هایشان رفتن و بخواب فرو رفتن تا فردا برای رفتن به سر کلاس کسل نباشن.
امیدوارم از داستان خوشتون بیاد.
اینبار بهتر بود.
فقط یکم اینترهاش زیاد بود.
یه مسئله دیگه هم اینکه از علامت تعجب و سوال نیاز نیست دو بار استفاده کنی، یک بار هم که بذاریشون کافیه.
یه مثال راجع به اینترهات بیارم:
نقل قول:- هی هری؟؟
- بله.
- امشب شب عجیبی بود نه؟؟
- آره... خیلی عجیب... خب شبت بخیر.
- خخ آره.. شب توهم بخیر.
این قسمت در واقع باید به این شکل نوشته بشه:
- هی هری؟
- بله؟
- امشب شب عجیبی بود نه؟
- آره... خیلی عجیب... خب شبت بخیر.
- خخ آره.. شب توهم بخیر.
و همینا دیگه... اشکالاتت با ورود به ایفای نقش قابل حل هستن.
تایید شد!
مرحله بعد: گروهبندی