هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۸:۴۸ جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
#1
سلام البوس جان
من بعد از جنگ هاگوارتز و بعد از مردن و مرگ ان لردولدموت به خود امدم و به هاگوارتز برگشتم تا هم سری به دخترم بزنم هم به یاری دوستانم بروم تا مدرسه ای که خودمم و سه دوستم خشت خشت ساخته ایم را بسازم با این که از این بابت ناراحت نیستم بلکه خوشحال هم هستم چون ان مدرسه دیگر قدیمی شده بود و حتی خطر جانی هم داشت
خلاصه از مالی (پرفسور مگ گونگال )درباره ی محفلی به نام ققنوس شنیدم و به این دلیل که ان محفل ضد لرد ولدومت هست من هم میخواهم به دانش اموزانم به پیوندم اگر اجازه میدهی من را قبول کن
و راستی یک ریونکلاو ی مثل دختر زیبایم لونا لاوگود خیلی به دردتان میخورد
اردتمند شما روونا ریونکلاو
از کوه های اب رنگی روونا ریونکلاو (محل تولد)



سلام روونای عزیز.
خوشحالم که به دنیای جادو برگشتی. اینجا مدرسه خودته، راحت باش.
محفل مطمئنا به وجود افراد قوی و باهوشی مثل شما نیاز داره.
اما گذرزمان باعث تغییرات زیادی شده.
پیشنهاد من اینه که بیشتر بنویسی، نقد بگیری و بیشتر بخونی تا بتونی جادوگر سفید درونت رو بیدار کنی و دوشادوش بقیه اعضای محفل توی ماموریت ها و رویدادها شرکت کنی.
من پیشرفتتو دنبال میکنم. بیشتر بنویس، سفید بنویس و اونوقت دوباره درخواست بده.
منتظرت هستم.

تاییدنشد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۱۹ ۲۱:۳۶:۲۵
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۱۹ ۲۱:۳۷:۳۵

سرم را کلاه گذاشتند گفتند کلاه گروهبندی است، گروهم را مشخص کردند و کلاه برداری کردند، دیدند ردایم پاره است به من وصله چسباندند، دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند، ریاضیات حالیم نبود پس حسابم را رسیدند، روزگار واقعا جادویی است زیرا هیپوگریفمان تخم نمیگذارد اما شیردالمان هرروز می زاید! آری اینگونه بود که جادوگر شدم.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۱۸ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
#2
نام : رونا ریونکلاو

سن : بیشتر از هزار سال

ویژگی های ظاهری : قد تقریبا بلند که با کفش های پاشنه دارش حتی بلند تر هم میشه . موهای بند و موج دار با پوست سفید و رنگ پریده و چشماس قهوهای که به روونا زیبایی خاصی میبخشه . اون همیشه با لباس ابی بلند و نیم تاج دیهیم جلوی دیگران ظاهر میشد که ظاهرشو زیبا ولی یخورده ترسناک میکنه

چوبدستی : چوبدستی روونا از چوب چنار و هسته ای ناشناخته درست شده که بسیار انعطاف پذیر و خوشدسته .

ویژگی های اخلاقی : از اونجایی که روونا از یه خانواده ی سلطنتی اومده بود خیلی روی نظم و انظباط حساسه و همیشه همه چیز باید سرجای خودش باشه . به ظاهرخیلی اهمیت میده و همیشه اراسته و تمیز بین مرئدم ظاهر میشه .
عطر های روونا عطر تند بو هستن که وقتی از کنارت رد میشه تو دماغت بوش میمونه روونا خیلی باهوش و خلاقه این رو از اونجایی که طاحی پله های هاگوارتز با روونا بود میشه فهمید .
روونا خیلی ادم جدی ایه و باهیچکس شوخی نداره اما در مواقع مورد نیاز خیلی دلرحم ومهربون میشه و این شخصیتش روی علاقهی بچه ها نسبت بهش تاثیر خوبی داشت. (روونا الان دیگه تدریس نمیکنه و داره استراحت میکنه اما گاهی به هاگوارتز سر میزنه )
دوست خیلی صمیمی روونا هلگا هافلپافه و اون رو خیلی نزدیک خودش میدونه .روونا یخورده ناخن خشکه و هرچیزی رو به هرکسی قرض نمیده . همیشه سعی داره تو مصرف پول صرفه جویی کنه ولی امان از وقتی که لباس ها یا کفشایی که یذره یه کوچولو حتی اندازه ی یه نقطه ی ابی هم توش داسته باشه نممیتونه جلو خودشو بگیره .
بهترین قشمت شخصیت روونا این بود که خیلی سنجیده و مادرانه سخت گیر ما بسیار مهربون و دلسوزه .
روونا همیشه سعی داشت طوری رفتار کنه که دانش اموزا در عین حال که ازش حساب میبرن و دوستش هم باشن و خودشون رو نزدیک بهش بدونن . بعضی از ادما روونا از رو دخترش یعنی بانوی خاکستر ی هلنا ریونکلاو قضاوت میکردن اما روونا دوست نداشت نه خودشو و. نه دخترشو قضاوت کنن چون تو اون سال هایی که روونا و هلنا باهم زندگی میکردن هلنا بزرگترین دلخوشی روونا بود و اما هلن همونطور که هممون میئونیم دیهیم رو دزدید و با اینکه خب دیهیم دوباره به دست صاحبش رسیده اما روونا تصمیم گرفت دخترش رو برای همیسشه گوشه ای از قلبش نگه داره .
روونا الان توقلعه ی ابی رنگش در یکی از دره های دور افتاده ی اسکاتلند ینی زادگاهش جایی که رود ها از کنار قلعه میگذرن و درختان حتی در پاییز و زمستانبسیار سرحال هستند جایی که ابر ها اسمان جدیدی برای قلعه ساختند و خوردشید جدید بر فراز این قلعه می تابد . روونا هنوزم گاهی اوقات با دوستاش توی هاگوارتز قرار میزاره میبینتشون و یه نوشیدنی باهم میزنن.


تایید شد!
خیلی خوش اومدی.



ویرایش شده توسط نازنین1 در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۴ ۲۱:۰۶:۱۴
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۵ ۴:۵۰:۵۹

سرم را کلاه گذاشتند گفتند کلاه گروهبندی است، گروهم را مشخص کردند و کلاه برداری کردند، دیدند ردایم پاره است به من وصله چسباندند، دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند، ریاضیات حالیم نبود پس حسابم را رسیدند، روزگار واقعا جادویی است زیرا هیپوگریفمان تخم نمیگذارد اما شیردالمان هرروز می زاید! آری اینگونه بود که جادوگر شدم.


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
#3
سلام
الویت اولم رینکلاو و عاشقشم
الویت دومم گینفودر
ادم درس خونیم کلا وقتمو با کتابا میگزرون و اشناییم با هری پاتر زمانی شروع شد که کتاب ها شو خوندم


ریونکلاو!

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۳ ۲۰:۰۱:۲۳

سرم را کلاه گذاشتند گفتند کلاه گروهبندی است، گروهم را مشخص کردند و کلاه برداری کردند، دیدند ردایم پاره است به من وصله چسباندند، دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند، ریاضیات حالیم نبود پس حسابم را رسیدند، روزگار واقعا جادویی است زیرا هیپوگریفمان تخم نمیگذارد اما شیردالمان هرروز می زاید! آری اینگونه بود که جادوگر شدم.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۵۳ یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
#4
روونا رینکلاو
12 سال
چوب گردو و پر قفنوس
گروه رینکلاو
اصیل زاده
کاپیتان تیله سنگی
روونام با پدر ر و مادرم توی دره گودریک زندگی میکنیم پدرم عضو دپارتمان اجرای قوانین جادویی است و مادرم در اداره سوءاستفاده در محصولات مشنگی کار میکند
من در معجون سازی و دفاع در برابر جادوی سیاه مهارت زیادی دارم و عاشق ریاضیات جادوییم
در انجام دوئل هم خوب هستم .
بهترین دوست من یک مشنگ زاده است که درسش خیلی خوبه و باهوش ترین دانش اموزیه که میشناسمش یه جورایی خیلی شبیه مادر هرمانی گرنجر است
من دوست دارم یک کارگاه بشم .
من در تلاش هستم که یک نمونه از نقشه غارت گر رو برای خودم بسازم اما تا الان موفق نبودم .
من برای شکست یک غول غار نشین که وارد دخمه ها شده بود و نزدیک بود که چندتا از بچه رو بکشه مدال افتخار گرفتم.


قبل از معرفی شخصیت اول باید به این تاپیک بری تا گروهبندیت انجام بشه. بعد از اون می‌تونی دوباره اینجا برگردی.
تایید نشد.


ویرایش شده توسط مافلدا هاپکرک در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۴ ۱:۰۷:۱۸

سرم را کلاه گذاشتند گفتند کلاه گروهبندی است، گروهم را مشخص کردند و کلاه برداری کردند، دیدند ردایم پاره است به من وصله چسباندند، دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند، ریاضیات حالیم نبود پس حسابم را رسیدند، روزگار واقعا جادویی است زیرا هیپوگریفمان تخم نمیگذارد اما شیردالمان هرروز می زاید! آری اینگونه بود که جادوگر شدم.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.