دنتور جون، شما هنوز هم میخوای به پاتر رای بدی؟!!
ای کاش از این خواب غفلت بیدار میشدی! متاسفانه من وقت نکردم شما رو اغفال کنم! و احتمالا شما هنوز نمیدونی که از غفلت فراموشی آید!!!!
اخفال هم البته در حیطه وظایف ما نیست و من هم اصلا اینکارو نمیکنم... از خفلت که فراموشی نمیاد... برای چی الکی مردمو بذارم سرکار؟
دورغ رو هم فکر کنم همون موردی رو که میگی که به دورغ گفتم یارقلی ساعتمو ندزدیده که یه موقع نره زندان!!! به هر حال اون لحظه یه خورده پروانه ای شدم و البته میدونستم که به اشتباهش پی برده، به خاطر همین میخواستم کمکش کنم!
در مورد حافظه هم واقعا مشکوکه!!! یعنی شما هنوز نمیدونی که من سال پیش تحت مراقبت های دلسوزانه و شبانه روزی خواهر بلا (ونوس هم بود؟
) سلامتیمو به دست آوردم؟
اینجا من باز یکی از رازهای پنهانی خودمو رو میکنم... چون قراره وزیر بشم و احساس میکنم که باید همه چیزو به مردم بگم!
در مدتی که توی سنت مانگو بستری بودم، چون همه از من قطع امید کرده بودن، اومدن و روی من آزمایشاتی انجام دادن و پروژه ی XRS-120 رو روی من تست کردن! اگه این پروژه جواب میداد من نه تنها سلامتی کامل ذهن و حافظه ام رو به دست می آوردم بلکه قدرت حواس های پنج گانم، قدرت فکری و قدرت بدنیم هم به میزان سه برابر افزایش میافت! که البته این پروژه جواب داد و من الان یک انسانی هستم با این ویژگی ها!!!
در ضمن درسته که در قلب من برای هزاران نفر خانه ها و قصرهای مجللی وجود داره و هر روز هم این خانه ها و قصر ها دارن بزرگ تر و مستحکم تر میشن... ولی هنوز هم توش برای شما و برای خیلی های دیگه هم جا هست!!!
با امید به رضایت قلبی شما از گیلدروی لاکهارت، کاندیدی از جنس اعضا و همیشه به فکر اعضا!!!