مسابقه کوییدیچ بین دو تیم اسلایترین و راونکلاو آسمون آبي و آفتابي بود . با اينکه وسطاي زمستان بود اما آن روز هوا خيلي گرم بود .
تقريبا هيچ بادي نميوزيد ، هر چند که برخورد نسيمي با صورت به وضوح احساس ميشد . تمام شرايط براي يک بازي کوييديچ فراهم شده بودند .
آن روز شور و هيجان بسياري بر فضای هاگوارتز حاکم شده بود . تمام دانش آموزان در سرسراي عمومي با خوشحالي صبحانه خودشان را ميخوردند و با شور و ذوق در مورد بازي آن روز صبح ميان تيم هاي اسلايترين و ريونکلا حرف ميزدند و عده اي نيز که زودتر صبحانه هايشان را تمام کرده بودند آماده ميشدند که به سمت زمين کوييديچ راه بيفتند .
اما دانش آموزان اسلايترين از مدتها قبل در رختکنشان حضور يافته بودند و مشغول ارزيابي تمام شرايط براي مسابقه بودند .
دراکو در حالي که به پيشانيش چين انداخته بود گفت :
_ بليز فقط بايد مواظب چوچانگ باشي ! از همشون خطرناک تره !
بارتی که آرام و قرار نداشت گفت :
_ دراکو به نظرت ما موفق ميشيم !
دراکو که اصلا انتظار اين سوال رو نداشت با دلخوري نگاهي به بارتی انداخت و گفت :
_ اصلا نميخوام راجع به اين موضوع صحبت کنم !فقط سعي کنيد که خودتون باشيد !
سکوت بر فضا حاکم شد . نگراني در تک تک چهره هايشان کاملا محسوس بود . ناگهان ماروولو گفت :
_ دراکو خيلي بايد مواظب آوریل باشيم ! تا حالا بازيش رو ديدي ؟ من از کريچر شنيدم که خيلي خوب دروازبانی میکنه .
دراکو چند لحظه به نقشه اي که روي ميز پهن شده بود چشم دوخت سپس گفت :
_ نگران نباش ما هم بليز رو داريم به علاوه ما هيچ کم و کسري از اونا نداريم ! فقط نبايد روحيمون رو ببازيم !
دراکو جمله آخرش رو با کوبندگي هر چه تمام تر تکرار کرد و ديگه اجازه هر گونه اعتراضي رو گرفت .
مدتي گذشت ! کم کم صداي صدها جفت پا شنيده ميشد که داشتند از کنار رختکن آنها ميگذشتند و به سمت ورزشگاه ميرفتند .
دراکو که رنگي بر چهره نداشت با ناخشنودي نفس رو از بيني اش بيرون داد سپس گفت :
_ بايد سعي کنيم هر طور شده گوي رو توي همون دقايق اول بازي بدست بياريم و بازي رو تموم کنيم ! نبايد لفتش بديم پس خوب حواستون رو جمع کنيد .
دوباره سکوت برقرار شد . هر کس داشت به مسابقه فکر ميکرد . به بازي سرنوشت سازي که هر لحظه انتظار آنها را ميکشيد .
ناگهان صداي گامهاي شتاب زده اي از پشت در شنيده شد . گامها با سرعت نزديک ميشدند . ناگهان در باز شد و آلبوس وارد شد و بدون هيچ مقدمه اي گفت :
_ بجنبين بياين ديگه بازي رو بايد هر چه زودتر شروع کنيم !
آلبوس چشم غره اي به همه آنها رفت و سپس از همون راهي که آمده بود برگشت .
بلافاصله دراکو به ساعتش نگاهي انداخت و با نگراني گفت :
_ اوه زمان رو کاملا از ياد برده بودم ! بجنبين بلند شيد !
دقایقی بعد صداي لي جردن در فضا ورزشگاه پيچيد که فرياد ميزد :
_ بازيکنان ريون دارن وارد زمين ميشوند .....
بلافاصله صداي لي جردن توي تشويق جمعيت گم شد . تماشگرهاي ريونکلا که در اکثريت بودند با شور و شوق تيمشان را تشويق ميکردند و براي آنها آرزوي موفقيت ميکردند .
دوباره صداي لي جردن به گوش رسيد که فرياد زد :
_ و حالا اينم بازيکنان اسلي که دارن وارد زمين ميشوند .
بلافاصله صدای تعدادی از تماشاگرهای سبز پوشی که در اقلیت به سر میبردند از سوی جایگاه تماشاچیان برخاست
بازيکنان اسلي همان طور که یکی پس از دیگری وارد زمین میشدند با جاروهايشان به سمت بالا پرواز ميکردند و در سر جاي خودشان قرار ميگرفتند .
آلبوس که در وسط زمين قرار داشت . در سوتش دميد و کاپيتان هاي دو تيم را به پيش خودش فرا خواند .
دراکو و ادي با سرعت به طرف دامبلدور داور بازی حرکت کردند .
آلبوس چند لحظه صبر کرد تا هردويشان به اندازه کافي بهش نزديک شوند سپس با قيافه اخمويي گفت :
_ خب , قبل از شروع بازي از تيمتون تقاضا دارم که بازي جوان مردانه اي رو انجام بدن .
لحظه اي صبر کرد تا عکس العمل دو کاپيتان را ببيند و وقتي که جوابي نشنيد با خشونت گفت :
_ با هم دست بديد !
دراکو و ادي آروم دستهاي همديگر رو فشردند و سپس ول کردند .
ادي چند لحظه با پوزخند دراکو را ور انداز کرد , سپس به سمت هم تيمي هايش برگشت . دراکو نيز بدون کوچکترين توجه به داور روش رو از او برگردوند و به سمت هم تيمي هاي خودش پرواز کرد .
آلبوس چند لحظه با عصبانيت سر جايش ايستاد سپس در حالي که زير لب با خودش حرف ميزد جعبه حامل توپ هاي بازي رو جلو آورد و بلافاصله سه تا از توپ ها را آزاد کرد ... سرخگون را از درون آن بیرون آورد ... چند لحظه صبر کرد و سپس در سوتش دميد و سرخگون را در آسمان رها کرد .
بلافاصله صداي تشويق جمعيت بالا گرفت . بارتي با يک حرکت سرخگون رو گرفت سپس پاس داد به مارکوس . مارکوس با سرعت به سمت دروازه ريون حرکت کرد سپس توپ رو پاس داد به بلرويچ .
در آن ميان صداي پر شور لي جردن در ورزشگاه طنين انداز شده بود :
_ حالا تيم اسلي سرخگون رو در دست داره ! ايگور همينطور جلو ميره ! آخيييش ! خوشبختانه کريچر با يک بازدارنده زيبا سرخگون رو از دستش خارج ميکنه ! حالا سرخگون در دست پنه لوپه است ! پاس ميده به چانگ , چانگ ميده به تانکس ، دوباره خود چانگ ! خيلي عالي دارن کار ميکنن !
بازيکنان ريون با سرعت پيش ميرفتند و از تمام موانع عبور ميکردند . حال ديگه تقريبا با دروازبان تک به تک شده بودند .
لي جردن فرياد زد :
_ برو چانگ ! برو .... حالا ديگه وقتشه !
چانگ ضربه زيبايي رو به سرخگون وارد کرد . سرخگون با توجه به پرش تماشايي بليز از حلقه وسطي رد شد و ده امتياز اول اين ديدار را به ثمر رسانيد .
بلافاصله صداي تشويق ريونکلايي ها از سکوي تماشاچيان به گوش رسيد که تیمشان را تشویق میکردند و برای آنها شعار میدادند .
_ دراکو تیمت و وردار و برو ! دراکو تیمت رو واردار و برو !
لي جردن فرياد زد :
_ آفرين بر بازیکنان ریون .
ده _ صفر به نفع ريونکلا !!
بچه هاي اسلي با نگراني نگاهي به دراکو انداختند که در آسمان در حال چرخش بود . دراکو که خود رنگي بر چهره نداشت گفت :
_ بچه ها روحيتون رو نبازين ! ما پيروز ميشيم !
صداي لي جردن در ورزشگاه طنين انداز شد :
_ خب حالا توپ دست اسلايتريني هاست . مارکوس پاس ميده به بلرويچ ، اونم پاس ميده به بارتی ، بارتی !!!! وااای ... توپ رو از دست ميده ! الان توپ دست چانگ هست که با سرعت داره به سمت دروازه اسلي پرواز ميکنه ... اما نه ماروولو يکي از بازدارنده ها رو به سمتش فرستاد ...ا اوه خداي من !
چانگ که متوجه بازدارنده نشده بود به موقع از فریاد دیگران متوجه خطر شد و توانست با فاصله میلی متری از مسير بازدارنده به کنار برود اما سرخگون رو از دست داد و بارتي آن را روي هوا قاپيد و با سرعت به سمت دروازه ريون راه افتاد .
صداي لي جردن همچنان به گوش ميرسيد که فرياد ميزد :
_ توپ دست اسلايترينه ! بارتي پاس ميده ... مااارکوووس !
اوه اوه اوه خيلي خطرناک شده . آوريل مواظب باش !
مارکوس ضربش رو با آخرين توان به سرخگون وارد کرد و سرخگون با سرعت به سمت حلقه سوم راه افتاد .
تمام تماشاچيان نفس ها را در سينه حبس کرده بودند و هر لحظه انتظار گل را ميکشيدند . سرخگون همچنان با قدرت به سمت حلقه ها حرکت ميکرد اما ناگهان صداي آه سوزناک طرفداران اسلي بالا رفت چرا که آوريل با يک حرکت حيرت انگيز توپ رو از چهارچوب حلقه بيرون کشيده بود .
همه اسلايتريني ها با نگراني به هم نگاه کردند . آوريل بدون کوچکترين توجهي به بازيکنان اسلي بازي رو شروع کرد . بازيکنان اسلي که از اين ضدحمله کاملا غافل گير شده بودند . سعي کردند که دوباره برگردند سر جاي اصليشون اما مهاجمان ريون خيلي از آنها جلوتر بودند .
صداي لي جردن همچنان به گوش ميرسيد که با خوشحالي فرياد ميزد :
_ توپ دست بازيکنان ريونکلا هست ! چانگ پاس ميده به پنه ، پنه به تانکس ! بلرويچ داره به سرعت به سمتشون نزديک ميشه اما نه ...
کريچر با فرستادن بازدارنده اي اونو از مسيرش منحرف کرد
بازيکنان ريون همچنان با سرعت پيش ميرفتند . براي بار دوم سه مهاجم ريونکلا با دروازبان اسلي تک به تک شده بودند .
چو دستش رو برد بالا تا ضربه اي را به سرخگون وارد کند . بليز که فکر ميکرد چانگ به سرخگون ضربه وارد میکند با سرعت به سمتش حرکت کرد اما ....
صدای هیجان زده لی جردن به گوش رسید که با خوشحالی فریاد میزد :
_ اما نه ...چانگ خودش ضربه رو نزد ، بلکه پاس داد به هم تیمی اش ! واقعا که همکاری این مثلث بی نظیره ! آفرین .
تانکس توپ رو روی هوا قاپید . بلیز که جا مونده بود سعی کرد که به سمت حلقه ها برگردد و جای خالیش رو دوباره پر کند اما دیگر دیر شده بود چرا که تانکس ضربش رو به توپ وارد کرد .
صدای تشویق ریونکلایی ها از سکوی تماشاچیان برخاست . گویی تیمشان برنده بازی شده بود .
لی جردن فریاد زد :
_ آفرین به بازیکنان ریون ! واقعا آفرین ، بیست_ صفر به نفع تیم ریونکلا !
***
از زمان شروع بازی مدتها میگذشت و تا آن لحظه نه تنها اسلایترین گلی را به ثمر نرسانده بود بلکه هشت گل دیگه هم خورده بود و با این حال همچنان تیم ریونکلا در حال حمله کردند بودند .
تیم اسلایترین که دیگه تمام امیدخودشون رو از دست داده بودند دائم با نگرانی به دراکو نگاه میکردند تا بلکه او کاری کند اما ظاهرا هیچ اثری از گوی زرین نبود ... در آن طرف ققنوس نیز در حالی که روی جارویش خم شده بود داشت دنبال گوی زرین میگشت اما او نیز مانند دراکو در کارش ناموفق مانده بود .
صدای تماشاچیان ریونکلا از هر سو شنیده میشد که شعار میدادند .
_ 100 تا کمه 200 تا میخوایم 100 تا کمه دویست تا میخوایم !
_ دراکو تیمت رو وردار و برو ! دراکو تیمت رو وردار و برو !
از طرفی تماشاچیان اسلایترین که از بازی تیمشون ناراضی بودند با ناراحتی یک گوشه کز کرده بودند و هیچ چیز نمیگفتند ؛ فقط با نارضایتی به بازی تیمشون نگاه میکردند !
لی جردن نیز که کاملا تحت تاثیر فضای ورزشگاه قرار گرفته بود فریاد میزد :
_ بازیکنان ریون واقعا دارن عالی بازی میکنن آفرین ؛ تا به حال سابقه نداشته تیم اسلی انقدر از یک تیم عقب بیفته و...
صدای خشمگین پروفسور مک گونگال به گوش رسید که فریاد میزد :
_ جردن برای بار آخره بهت اخطار میکنم ؛ بازی رو گزارش کن .
صدای لی جردن بار دیگر به گوش رسید :
_ ببخشید پروفسور فقط میخواستم بگم اطلاعات اضافی به تماشاگران بدم . در هر صورت سرخگون در دست بارتی !
داره به دروازه ریون نزدیک میشه ولی فکر نکنم کاری از پیش ببره !
صدای پروفسور مک گونگال به گوش رسید که نعره میزد :
_ جردن بازی رو گزارش کن !
اما حرف لی جردن کاملا درست بود چرا که حرکت بارتی با بازدارنده ای که ادی به سمتش فرستاده بود متوقف شد و سرخگون دوباره دست بازیکنان ریونکلا افتاد .
آنها با پاسکاری های حیرت انگیز راه خودشان را باز میکردند و به جلو هجوم میاوردند گویی هیچ چیز مانع حرکت آنها نمیشد .
بلیز زابینی که درون دروازه ایستاده بود با ناراحتی فریاد میزد :
_ جلوشون رو بگیرید ! نزاریید بیان جلو !
اما حتی فریاد های بلیز هم بی فایده مانده بود . ماروولو و ایدی هرچقدر که تلاش میکردند تا مانع حرکت آنها بشوند فایده ای نداشت .
لی جردن با شور و شوق انکار ناپذیری فریاد زد :
_ عالیه ضربه رو بزن . دیگه وقتشه . آفرین !
اینبار پنه لوپه ضربه را به سرخگون وارد کرد و سرخگون برای چندمین بار پی در پی از حلقه ها گذشت و گل شد .
بلافاصله صدای جوش و خروش تماشاگران ریون بالا رفت . اما برای اولین بار بلیز کوچکترین توجهی از به ثمر رسیدن گل از خود نشون نداد . او تنها داشت با چشمهای وحشت زده به دراکو نگاه میکرد که چند متر بالای سر خودش در حال چرخش بود .
بلیز فریاد زد :
_ دراکو پشت سرت ! دراکو گوی زرین دقیقا پشت گوشته !
دراکو که متوجه حرفهای بلیز نمیشد با سردرگمی به اطرافش نگاه کرد اما چیزی ندید برای همین فریاد زد :
_ نمیفهمم چی میگی !
اما دراکو ناگهان متوجه هجوم ققنوس به سمتش شد که داشت از آن سمت زمین با سرعت به سمتش پرواز میکرد ... دراکو ناگهان متوجه منظور بلیز شد و به همین دلیل با دستپاچگی به پشت سرش نگاه کرد و گوی زرین رو به فاصله چند سانتی متری خودش یافت .
بلافاصله گوی زرین شروع به فرار کرد و دراکو نیز از پشت سرش درصدد تعقیبش درومد .
حال دیگه تمام بازیکنان دست از بازی برداشته بودند و داشتند جدال میان دو جستجوگر رو نگاه میکردند . اما کاملا مشخص بود که پیروزی نهایی نصیب اسلایترینی ها میشود چرا که دراکو دست کم پنجاه متر از ققنوس جلوتر بود !!!!!!
کریچر با ناامیدی یکی دیگر از بازدارنده ها رو به سمت دراکو انداخت . در مقابل چشمهای وحشت زده دیگران دراکو برای جاخالی دادن از مسیر اصلی خارج شد اما دوباره با یک تغییر جهت تماشایی در مسیر گوی زرین قرار گرفت .
تماشاگران اسلی نیز که گویی تازه ز خواب بیدار شده بودند با خوشحالی فریاد میزدند :
_ برو دراکو ! تو میتونی . برو برووووو!
دیگه حتی اگر ققنوس یک آذرخش رو هم داشت به دراکو نمیرسید ... دراکو که به اندازه کافیبه اسنیچ طلایی نزدیک شده بود دستهای آرزومندش رو به سمت گوی زرين دراز کرد ...
تمام امیدها به دراکو بود !! ققنوس تمام سعی خودش رو میکرد ... آووو خدای من نه ... ققنوووووووووووس درست پشت سرش حرکت میکنه ... دراکووووو یه شیرجه زيبا میزنه و نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ... دراکو اون رو گرفت !!!!!!
بلافاصله صدای تشویق اسلایترینی ها ورزشگاه را به لرزه دراورد حتی خود طرفداران اسلایترین هم از این نتیجه عجیب به وجد آمده بودند .
لی جردن با ناراحتی گفت :
_ خب ظاهرا اسلایترین علاوه بر اینکه بازی خوبی رو از خودش به نمایش نذاشته بودند اما به صورت کاملا تصادفی با نتیجه 150_110پیروز بازی شدند ! من واقعا برای تیم ریونکلا ناراحت شدم چون خیلی قشنگ بازی میکرد ولی ... وای خدای من !!
اما حتی حرفهای لی جردن نیز در خوشحالی اسلایترینی ها ذره ای خدشه وارد نمیکرد . دراکو با خوشحالی با جارویش روی زمین فرود آمد از آن پیاده شد . بلافاصله بقیه اعضای تیم نیز در کنار او فرود آمدند و باخوشحالی اونو در آغوش گرفتند .
از طرفی تماشاچیان اسلی نیز در مقابل چشمهای غم زده تماشاگران ریونکلا وارد زمین شدند و در یک چشم به هم زدند تمام اعضای تیم اسلایترین رو به بالای سرهای خودشون بردند .
دراکو که هنوز گوی زرین توی دستانش بود با سرمستی آن را بالا گرفت و فریاد زد :
_ بالاخره موفق شدیم . عالی بودش ! دیدین گفتم پیروز میشیم .
بازیکنان دیگر تیم که هنوز کمی از بازی بدشان شرمنده بودند تنها سری تکان دادند . گویل گفت :
_ ما که کاری نکردیم همه کارها رو خودت انجام دادی !
دراکو با خوشحالی گفت :
_ بابا بی خیال مهم اینه که بردیم خوشحال باش ! حالا هم بریم جشن بگیریم .
دانش اموزان اسلایترین که همچنان اعضای تیم رو بالای سرهای خودشان نگه داشته بودند در حالی که با خوشحالی شعار میدادند به سمت تالارشان راه افتادند .
دومین بازی کوييدیچ مدرسه هم به پایان رسیده بود !!