خب سلام
طبق قولی که دادم ماموریتها مشخص شده و نتایج کامل تا روز سه شنبه هفته بعد طول میکشه
ماموریتها به صورت داستان زیر هست !!
-----------------------------------------------------
جرج ویزلی به فرمان لرد به محفل ققنوس میرود و در رادیو ققنوس اعلام میکند که لرد ولدمورت بازگشته است و هیچ محفلی دیگر حتی جرات بیرون اومدن از خونش را نمیکند
سامانتا ولدمورت که از بازگشت برادرش خوشحال بوده به جادوگر تی وی میرود و با قدرت هر چه تمامترخبر رو در جادوگر تی وی اعلام میکند
وحشت و اضطراب همه جای دنیای جادویی سایت جادوگران را فرامیگیرد
اما...ساحره ای به نام ((سارا اونز)) جرات میکند و در محل عمومی پشت سر لرد دری وری میگه و اعلام میکنه از بازگشت ولدمورت کبیر ترسی ندارد
لرد ولدموزت 4 نفر از بهترین نیروهاش را که مستقیما به مرگخواری پذیرفته شدند
،رودلف و ماروولوگانت،پیتر پتی گرو و ادی ماکای را میفرستد تا حال اورا بگیرند و اعلام میکند که باید در کار با هم هماهنگ باشند،او به آنها دستور میدهد که درتاپیک کافه محفل ققنوس به او حمله کنند و تا بدست آوردن پیروزی و ضایع شدن او دست از تلاش بر ندارند،زمان و نحوه حمله را میتوانند با پیام شخصی با هم هماهنگ کنند.
یکی دیگر از کسایی که مستقیما عضو گروه مرگخوارا شده
لارا لسترنج هست،ولدمورت به لارا دستور میدهد که در یک برنامه جذاب راز بقا!!راز بقای دامبلدور رو شرح دهد.
ولدمورت به سراغ
سرژ میرود و از او میخواهد در تاپیک حذب علیه کاراگاه ققنوس پستی بزند ،چراکه ققنوس((کفتر!!))نمادی از سفیدی هست و حال لرد از آن به هم میخورد
با اینکار هم سرژ حذب را از چنگ او در میاورد و هم حذب را به سیاها وابسته تر میسازد!!
ولدمورت
گتافیس و بارتیموس را به پیش خود فرا میخواند و از آنها میخواد جهت ایجاد هرج و مرج به مجله شایع سازی رفته وشایعاتی را رواج دهند که نشان ضعف محفل ققنوس((کفی!!)) و قدرت لرد ولدمورت باشد
ولدمورت برای نفوذ وحشت به محفل هم برنام های خاصی داشت و از
مودی خواست که به خانه شماره 12 گریمالد واقع در محفل ققنوس رفته و اعضای محفل((اگه چیزی مونده باشه البته!!)) را از مقابله با قدرت تاریکی بر حذر کند.
ولدمورت از
الکتو بسیار خوشش امده بود و برای اینکه به خود لرد نیز ثابت شود که او از کفایت کافی برخوردار هست ،او را به سوی خانه ریدل میفرستد و میگوید به همراه
راهب چاق باید ((هدویگ!!)) را آنقدر شکنجه دهند تا دیگر نتواند برای دشمن خونیش نامه ببرد!!!
ولدمورت بعد از انجام اینکارها باید مکانی برای هورکراکسهای جدیدش پیدا میکرد و از
پروفسور کوییرل ((که مرگخوار بودنش را ثابت کرده بود و همچنین لرد به او اعتماد کافی داشت)) خواست که جایی را برای هورکراکسهایش پیدا کند
کوییرل پرسید:ارباب ،چه مکانی را برای هورکراکس جدیدتان انتخاب میکنید؟ و لردو ولدمورت جواب داد:نرم افزار زوپس!!...چیزی که دیگر هری پاتر نتواند آن را از بین ببرد و از کوییرل خواست که طی پستی زوپس را هورکراکس ولدمورت کند!!!!!
ولدمورت
هرپوی کثیف را احضار کرد و به او پیشنهاد داد که اول به حمام برود!!سپس در محفل ققنوس با چو چانگ کل بیندازد و او را مغلوب سازد!!
یکی از دغدغه ها ی لرد ولدمورت
مورفین گانت بود !!هر چه فکر میکرد نمیتوانست ماموریتی خطرناک برای او انتخاب کند!!چراکه او داییش را بسیار دوست میداشت!!!...برای همین به او اعلام کرد که برای خدمت به ولدمورت به خانه ریدل برود در کافه تفریحات سیاه با
سدریک دیگوری مسابقه دوئل برگزار کند!!
لرد ولدمورت که از دادن این همه دستور خسته شده بود((چقدر کار کرده بود!!)) تلویزیون را روشن کرد و با تعجب دید همه کانالاها کوییدیچ دارد!!
با زحمت شماره
لرد بلروویچ گرفت و به او اعلام کرد که به دیوانه سازها دستور دهد تا به مسابقه بعدی گریف یونایتد حمله کنند!!در این حمله
بلیز زابینی و مایکل آنجلو هم میتوانند لرد بلروویچ را همراهی کند!!
ولدمورت از
تیکا خواست که به مرگخواری فکر نکند!!اما تیکا برای دیدن انجمن مرگخوارها بیتابی میکرد!،ولدمورت به این فکر رسید که یک ماموریت غیرممکن به او بدهد!
برای همین به تیکا دستور داد به هالی ویزارد رفته و فیلم ماموریت غیرممکن 4 را که در ان دامبلدور شخصیت منفی فیلم هست و لرد ولدمورت شخصیت مثبت فیلم را بسازد!!!
ولدمورت که به هنرمندان علاقه خاصی داشت و خودش هم هنرمند بود((هنر قتل !!))..به
مونالیزا دستور داد که ثابت کند لئوناردو داوینچی یک جادوگر سیاه بوده است و این را در جادوگر تی وی ثابت کند!!!
هنگامی که لرد ولدمورت خیال میکرد دستورها تمام شده و اکنون نوبت استراحت فرا رسیده است ناگهان در باز شد و
مونتاگ سراسیمه داد میزد:ارباب ارباب!!پس من چی؟!!
ولدمورت که دیگر داشت به درجه اتشفشانی میرسید گفت:مونتاگ!!تو که میگی دلبستگیت خز شده و اینجور چیزا!!؟
مونتاگ با لبخندی موذیانه گفت:ارباب دلبستگی من به شما هیچ وقت خز نمیشه!!
ولدمورت با خستگی دستور داد:تکلیف تورو بعدا مشخص میکنم!باید ببینم بقیه چجور عمل میکنن
مونتاگ میره بیرون...ولدمورت تفسی راحت میکشه و میخواد استراحت کنه که باز در باز میشه و این بار
لیلی اونز میاد تو!!!
ولدمورت:ای بابا!!..لیلی کتاب رو خز نکن!!دخترم تو مادر خوب هری هستی..نیروی عشقو خز کردی رفت!!...برای همین چیزا اصلا به این نیرو اعتقادی ندارم!!...دخترم برو با سفیدا نیرو کم دارن!!
اما لیلی قبول نمیکرد و با اصرار میخواست که ارباب ماموریتی نیز بر او در نظر بگیرد..ولدمورت هم موذیانه گفت:تو باید با شلاق هری رو سیاه کنی!!باید اونقدر شکنجش بدی تا جونش دربیاد!!..این کار هم باید توی تاپیک خوابگاه مدیران انجام بشه!!کاری کن که دیگه فوران نکنه!!
با رفتن لیلی ولدمورت به ارامی در مبلش فرو رفت تا فردا اخبار ماموریتهایی که دیده بود به گوشش میرسید!!!
[b]دلبستگی من به ریون و اعضاش بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم!!.....بچه های اسلایت