خب !

من فقط در مورد شماره ی 7 میگم !

ببینین ! از دیشب ، بنده به هزار نفر جواب پس دادم که ، بابا ! من پست ها رو پاک نکردم ! . خیلی برام جالب بود . چون می دونستم که پست ققی رو کوییرل پاک کرده . ولی پست های دیگه رو اصلا ندیدم که حالا بخواد من پاکش کنم .
میام میبینم ، اون یکی میگه چرا پست بچه های حذب رو پاک کردی ؟ اون یکی دیگه میگه ، چرا با بچه های حذبی لج کردین ؟

خلاصه ! این که اومدم بگم این مشکلات از گور ما نیست !

بعدشم ، در جایی در پست کوییرل گفته بود
نقل قول:
خب ! من پست های جی تی وی رو خوندم ، اولش به پست ققی شک کردم که ممکنه چیزی توش بشه . ولی وقتی خوندمش ، چیز زیادی به نظرم نیومد که بخوام به خاطرش بیام پست اون رو پاک کنم . پس دستش نزدم ! یعنی این که ذهنم به جاهای بی ربط کشیده نشد !
حالا دیگه کوییرل تصمیم گرفت که پاک بشه که شد و اینم به من ربطی نداره ، در کل مشکل از کم کاری من نبود !اصلا مشکل از من نبود !

حالا من چرا این وسط اومدم ؟ اومدم یه نکته رو بگم و برم که این قدر همه نگن چرا با حذبی ها لج بودین ؟
اصلا حذبی ها روی سر ما جا دارن !

بميرم براي كفي جونه جيگره خودم.
هي من هيچي نميخوام بگم بعد نميشه كه به هر حال منم يكي از بنيانگذاراي حذبم يه جايي صدام در مياد پس با پوزش از كوييرل عزيز براي پاره اي از توضيحات بدم نميشه كه هركي بياد يك پري از سره اين ققيه خوشتيپه ما بكنه بره.
ملت:ايول ايول(تشويق)
فونتمم مثل خودتون بزرگ ميزنم بترسيد.

نقل قول:

1_حذب است و هزار درده بي درمان ديگه چيكار كنيم تيترامون قانون شكنه اصلا حذب به همينش معروفه كه ضده وبمسترانه اگه اينجوري نزنيم اصلا حذب ميره زيره سوال

نقل قول:

2_اونموقعي كه دومبولو ميزاشتيد توي هافل بايد اينفكرا رو ميكرديد.

نقل قول:

3_اونوقت ميگن نگو اين مديرا اصلا تو رول نيستن شما يه كم اگه دقت ميكرديد يفهميديد كه شخصيت دامبلدور تويه اين سايت دخترا براش ميميرن ما الان تويه سايتيما تو كتاب نيستم ببينم تو كتاب وبمستر داريم؟پس شما هم بريد خودتونو بلاك كنيد.

4_به من ربطي نداره

5_همچنين.

نقل قول:

ها پس بهتون پيشنهاد ميكنم شل و سفت نكنيد يا بايد از اول همه ي پستاي بيناموسي رو پاك ميكرديد و مارم بلاك ميكرديد كه يه خورده تو پستامون مشكل داره يا اصلا به اين چيزاي ساده گير نديد نميشه كه يهو سفت كنيد يهو شل در ضمن بايد با همه برخورد بشه نه فقط سرژ يا فلاني يا ايكس يا ايگر يا زد يا اينا ديگه.

بقيشم يه سري چيزا خودم ميگم:

7_ببينيد الان مشكل اصلي پسته كفي تويه جادوگر تيوي نيست اون بحثش جداس به نظره من پاك كردنه اون خيلي كاره اشتباهي بوده و فقط از رو لج و لجبازي بوده كه مثلا مديرا بگن ببين ما خيلي قوي هستيم شما هيچي زور نداريد ولي الان ما بايد ببينيم كي زده پستهاي بچه هاي حذب رو پاك كرده و دليلش چي بوده اونم ميتونه بگه لجبازي؟تا اين حد؟

8_واقعا زشته ها ديگه ماشالله همه عاقل و بالغ اين چيزاي الكي چيه سرش دعوا ميكنيد واقعا تاسف داره فقط .

کوییرل:سلام ققی خوبی؟نبینم یه پر از سرت کمشده باشه.آخه چرا اینطوری؟اومدم منم پاره ای توضیحات بدم و برم.

1- تیترت مشکل داشت.میتونستی یه اسم دیگه بزاری.اصلا لزومی نمیبینم که همچین نمایشنامه هایی تو سایت دیده بشه.
2-دامبلدور والا تو کتاب که تو گریفیندور بود چطوری سر از هافلپاف در آورده هنوز جای سواله.
3-از کی تا حالا دامبلدور ساحره کش شده.مگه نه اینکه این سایت هری پاتریه؟پس آخه تو کتاب که همچین چیزی من ندیدم.بهتره داستانها به واقعیت نزدیک تر باشن.
4-منم متجب شدم که چرا لرد که این پست رو دیده پاکش نکرده.پاک کردن این پست وظیفه ناظران بود که من بجاشون اینکارو کردم.
5-نخیر خبر ندارم.جالبه که تو حذف شده هام نیست
6-ببخشید که فکر بنده بعد از خوندن پستها منحرف میشه.شما باید طوری بنویسید که حتی یه درصد هم همجین اتفاقی برای خواننده رخ نده.بنده که تو سر شما نیستم که منظورتون از فلان حرف چیه.
7-پست آنیتا رو نخوندم پس پاکم نکردم.
8-منم دقیقا مثل شما، فکر کنم چیزی نگم بهتره
9-تاسف؟؟؟ نمیدونم شاید واقعا اینطور باشه
10-...

عامل حذف بیانات روشنگرانه حذبی ها کیست؟!!((بر اساس واقعیت))

دم در جی تی وی
ققی:الو سرژی یه عامل تروتریست خربکار در حال زدن بمب به سمت تریبون حذبی هاست...
سرژ:همون جا وایسا اومدم؟!!
بوققق

ققی:این رادار من کو من دنبال دانگ می گردم...

10 دقیقه بعد دانگ رو تو اتاق ضروریات مشاهده می کنه
ققی:دانگی تو با بمب اتم زدی تو پست من؟!!
دانگ:من نه ...مگه پستت منفجر شده...
ققی:آره یه تروریست این کارو کرده...
دانگ:بذار برم ببینم
....چه جالب...اینجا رو فقط پست تو منفجر نشده...پست سرژ...پست آنیتا...مااااا
دانگ:یعنی کار کی می تونه باشه...نکنه مارولو...
ققی:من شیکم این مارولو رو سفره می کنم....

در حضور جی اف کش تر از همه...

هوی جی اف کش چرا زدین پستای مارو با بمب اتم....


جی اف کش:هوووووووووووو تو چی می گی چرا سو استفاده می کنی چرا روت زیاد شده... چرا انقدر پر رو شدی

ققی:چی می گی بابا اصلا تو می گم چرا پستای ما رو بمب بارون کردین...

جی اف کش :کی گفته شاهد بیار ؟!!

مانداگاس مگه پستای ما رو پاک نکردن؟!!

دانگ:چرا پاک شده

جی اف کش:خوب بی ناموسی می نویسی خوی کاری کردی دانگ عزیز...
دانگ:من پاک نکردم...
جی اف کش:اشالله مدیریت...
دانگ:من پاک نکردم
جی اف کش:آفرین من به داشتن همچین ناظرایی افتخار می کنم
دانگ:من پاک نکردم
جی اف کش: خوب دیگه پس مسئله حله
دانگ:من پاک نکردم
جی اف کش: ا پس کی بمب زده این وسط؟!!
دانگ:نمی دونم مسئله همینه
(جی اف کش برای بار دوم ضایع شد)
جی اف کش:خوب همون چون بی ناموسی بوده تحت حمله قرار گرفته؟!!
دانگ:نه پست آنیتا فقط ضد کریچری بوده...
(بار سوم)
جی اف کش: تو می خوای با نظارت خداحافظی کنی؟!!
حالا من می دونم کار کیه باهاش صحبت می کنم
ققی:چه جالبت انجام اعمال تروریسیتی فقط باهاش صحبت می کنی...من فقط منتظرم این قضیه روشن شه...
جی اف کش:تو که بی ناموسی می نویسی ساکت
ققی:اه چقدر گیر دادی به بی ناموسی اصلا این مدیره که نوشت بوق خل چی؟!!
جی اف کش:کوش نشون بده
ساعت 3 شب
ققی:بیا اینم نوشته بوق خل توسط یه مدیر
جی اف کش:این قدیمیه به من ربطی نداره تو چرا بی ناموسی می نویسی
ققی:بابا خودت ظهر که گفتی موردی نداشت...چرا الان مورد دار شد
(بار چهارم)


-------------------------------------
ققی:مارولو منو تو که با هم دوست بودیم بابا چرا زدی پستای منو با ماشین گان داغون کردی
گانت:اولان ماشین گان نبود که ام پی 5 بود دوما کار کوییرله!!!
ققی: چرا؟!!
گانت:
نقل قول:
ققی:اولا که هیچی ولش من برم پیش کوییرل
-------------------------------------(از اینجا به بعد بر اساس واقعیت نیست)
ققی:سلام کوییرل من برای پاره ای از توضحات اومدم

اولا که تیتر ناتوانان جنسی عمق یک برنامه ای رو نشون میده که برای جادوگراست و هر کسی زنگ زد الا جادوگرا شماره 1 بود
2-دامبلدور طرفداراش تو هافلپافن و عمده زنگ ها از هافلپاف بود
3-دامبلدور در اصل به ساحره کش بودن معروفه و این برنامه خط های تلفنش توسط ساحره ها اشغال میشه و جادوگرا نمی تونن تماس بگیرن
4-ناظرای لندن دیدن خود جی اف کشم دید و بعدش پست زد پس همون لحظه می تونستن پاک کنن(هر چد که بعد این قضیه اعلام شد بی ناموسی بوده)(و حالا نتیجه گیری کوییرل اینه که بی ربط بوده)(چه هماهنگ)
5-احتمالا شما از پاک شدن پست سرژ و آنیتا هم خبری نداری
6- به فرض اینکه سرژ بی ناموسی نوشته بودسرژ تو نحوه بر خورد توضیح داد که یه کم از منحرفی و کجی ذهن دوری کنید مامان باباهه کار خصوصی شون قضیه لباس ورزش و این چیزا بوده...مشکل ذهن شما مشکل پست ما نیست
7-همه این ها به کنار پست آنیتا دامبلدور فقط به خاطر ضد کریچ بودن پاک شده و حتی همون روز هم نبوده و هیچ کدوم از ناظرای لندن ندیدن یعنی تا زده شده پاک شده...
8-من چی می تونم بگم...تاسف بخورم دعوا کنم...هر روز منتظر یه حرکت بچگانه باشم...
9-تاسف برای شما بهترین کاره
10-من از حق خودم بگذرم از حق عضو حذب آنیتا نمی گذرم

سرژ كه غيب شده بوده باز ظاهر ميشه!!..ميبينه هنوز تو حذبه و در گوشه اتاق ولدمورت با عصبايت داره اونو نگاه ميكنه

سرژ آب دهنشو قورت ميده چون چهره ولدمورت بسيار مهربان به نظر ميرسيد

سرژ:

ولدمورت ميگه اون نامه رو بده ببينم!!

سرژ نامه رو ميده دست ولدمورت:

نقل قول:

ولدمورت چوبدستيشو طرف كاغذ ميگيره ميگه:ورد عكسيوس!!!

نامه كلماتش تغيير ميكنه و هر كلمه بر عكس ميشه:
نقل قول:

سرژ:

ولدمروت با عصبانيت چوبدستي رو به طرف سرژ ميگيره و چند لحظه بعد....سرژ---->

ولدمورت:حتي فكر گول زدن لرد هم گناهه.. و مجازاتش اعدامه!!!...متاسفم تو ديگر جنازه اي بيش نيستي !!چه برسه به مرگخوار!!! تو رو امكان نداره ببخشم مگر اينكه اشتباه بزرگتو جبران كني و در حذب رو ببندي!!

ولدمورت با گفتن اين حرف غيب شد و ديگر سرژ يك مرگخوار نبود!!

در قبرستان پهناور هاگزميد مردي سوار بر جارو در كنار قبري كه روي ان«دارون ملكيان» حك شده بود فرود آمد.هر موجي كه از درياي درونش به ديوراه جسمش ميخورد اخم او را شديد تر و ماهيچه هاي صورت او را منقبض تر ميكرد!حد اقل 4 روز بود كه صورتش را اصلاح نكرده بود: دقيقا از زماني كه متوجه بيرحمي اربابش نسبت به خود شده بود!! لرد سياه ، سرژ تانكيان را در دوراهي تاريكي با كوچه هاي تنگي تنها گذاشته بود ، شدت تاريكي دليل نا مشخص بودن انتهاي هر دوراه بود!!سرژ اميدوار بود در نزديكي قبر دارون بتواند به آرامش برسد و با فكر اين مشكل را حل كند!!

لرد سياه به او دستور داده بود حال ققنوس را بگيرد و به حذب ليبرات دموكرات جادوگرياليستي پشت كند!! چه كار طاقت فرسايي چه عمل غير ممكني!!

سرژ در كنار قبر دارون مينشيند

سرژ:دارون ، خيلي وقت بود ميخواستم باهات حرف بزنم و الان بيشتر از هميشه به وجودت احتياج دارم اي كاش...
صداي دارون از درون قبر: سرژ بوقيان ، بي فرهنگ بي دين ، تو مگه نميدوني اول بايد فاتحه بخوني بالاي قبر بعد باهاش حرف بزني...فاتحه بخون بينم من اينجا بيكار نيستم !! حد اقل فاتحه بخون كه گوش دادن به چرندياتت يه سودي داشته باشه برام هاااا!!

سرژ:فاتحه بلد نيستم يعني يادم رفته!!

دارون:پس برو گمشو كنار قبر من حرف نزن!!

سرژ:كسي نيست به حرفم من گوش بد...چرا...فهميدم هنوز يكي هست كه منو دوست داره...

ترق غيب ميشه

هاگزميد_خانه سرژ تانكيان _ اتاق سرژ _ كنار ديوار

ترق و سرژ ظاهر ميشه

سرژ:سلام ديوار
ديوار: سلام
سرژ:بابت اون روز معذرت ميخوام ، من اون روز عصباني بودم ولي بدون هميشه دوست دارم
ديوار:جمله اخرت رو يك بار ديگه بگو
سرژ:دوست دارم ، عاشقتم ، ميتوني به درد دل كسي كه عاشقته رو گوش بدي؟
ديوار:فعلا سرم شلوغه ، اونور من(طرف ديگه ديوار كه همين ديوار هست ولي براي همسايه) زاخي داره باهام درد دل ميكنه!!

سرژ:زندگي نكبت تر از اين؟

به طرف چاه دستشويي خونه اش ميره و شيرجه ميزنه درون چاه پر از ....

سرژ در زير آن مواد خاص!! : شايد حد اقل اين مواد كه خالقشون من هستم و به من تعلق دارن به حرف من گوش بدن...سلام مواد

جوابي نبود!!

سرژ:ببيبين مواد خوش بو!! من تا نوك سرم توي شما فرو رفتم تا شايد بتونم آسوده فكر كنم و راهي براي حل اين مشكلم پيدا كنم!!

يك ساعت بعد _سرژ تمام يك سعت در حال حرف زدن درون چاه و زير ان مواد بود و بالاخره به نتيجه رسيد!!

ستاد مركزي حذب ليبرات_اتاق كفي

يك ساحره بسيار جيگر وارد اتاق ققي ميشه

ققي:
ساحره:
ققي:يه لحظه ببخشيد!!(تلفن جادويي رو ميگيره و به مبايل كفيه زنگ ميزنه...رينگ رينگ) الو سلام كفيه چطوري ؟ گفتي كي از مسافرت برميگردي؟ پس فردا؟ اها مرسي..نه كار خاصي نبود همينجوري ميخواستم بدونم...بوس..باي
ساحره:
ققي: مهري كه بايد سند در دست شما بخوره فقط يكي هست و اونم خونه من هست ، شما امشب تشريف بيارين خونه من تا سندتون رو براتون امضا كنم
ساحره:
ققي:خوش اومديد :bigkiss:
و ساحره خارج ميشه و سرژ همراه با سندي وار ميشه
سرژ در گوش ققي:كفي ، من الان مثلا تورو ميزنم و تو بايد از درد فرياد بكشي اوكي؟
ققي:چرا اخه؟
سرژ:سياست هاي حذبه

و سرژ بصورت نمايشي شروع به زدن ققي ميكنه و ققي جيغ ميزنه و زيادي جيغ ميكشه

ستاد مركزي _ بيرون اتاق ققي
يك ياور: يكي زنگ بزنه بيمارستان ، يكي داره ت اون اتاف فارغ ميشه

ستاد مركزي_اتاق ققي
سرژ: چرا اينجوري جيغ ميكشي؟
ققي:عادت كردم ، هميشه كفيه دوست داره من زير كتك هاش اينجوري جيغ بكشم !!

سرژ كاغذي رو رو ميكنه و ميگه امضا كن و باند داد ميزنه:اين عهد نامه دشمني من با تو و حذبه و من از اين پس سعي ميكنم ضد حذب تلاش كنم چون ميخواهم مرگخوار شوم

ققي نوشته روي كاغذ رو ميبينه:

مامت يياهفرح هك رد الاب مدز غورد تسا و نم قشاع بذح متسه و ارمع تسد زا بذح مشكب و ينا تسپ طقف يارب لوگ ندز درل هايس تسه و نم زا ينا سپ شقن سوساج يارب بذح ور يزاب منكيم و زا راوخگرم مندوب هب دوس بذح هدافتسا منكيم !! دشاب هك درل هايس لوگ دروخب!!
سرژ و ققي: ;ydvil:
سرژ: من از تو بدم مياد ققي
ققي:منم از ت بدم مياد
سرژ:كرشيو
ققي:كرشيو

بعد از جنگي پر سر و صدا سرژ غيب ميشود و به سمت ارباب خود ميرود و اميدار است لرد سياه از ماموريت او راضي باشد

ققي بزنم پرهاتو بكنم؟ تو كه منو ميشناسي پس بايد اسم منم اون زير مياوردي كه با همفكري سرژ به اين طرح رسيديم

براي اينكه منم داخل آدم شم بفرما:

يك شنبه ها كلا جادوگر تيوي از اختيار حذب تيوي هست و از صبح تا 12 شب برنامه هاي مختلفي مثل آموزش آشپزي با روغن كريچر ، شخم زدن زمين با شاخ اون كركسه باك بيك ، برنامه هاي ورزشي سريال ، فيلم سينماي مجاز ، مراسم ديني ، برنامه كودك(عمو ققي) ، پخش مستقيم جام باشگاه هاي يه جايي ، و كلا برنامه هاي متنوع ، و از 1 شب به بعد فيلم هاي بيناموسي پخش ميكنيم ، ديدن اين فيلم ها براي بالاي 18 اكيدا ممنوع

در مورد روزنامه هم كفي توضيح داد

موفق و پيروز نباشيد!!

مامان مامان حذب تيوي شروع شد
مامان:بچه حرف نزن من با بابات كار خصوصي دارم
و تخ درو ميبنده و وارد اتاق پدر ميشه
بچه: خاك تو سرشون...كار خصوصي رو ميشه بعدا انجام داد ولي حذب تيوي رو كه نميشه بعدا ديد...نه چرا اونم ميشه بعدا ديد
و ميره زير تلوزيون يك فيلم ميزاره تو ويدئو و ميزنه رو دكمه ضبط و ميپره ميره پشت در اتاق باباش تا از سوراخ در ببينه كار خصوصيه مادرش چيه!!


حذب تي وي:

سرژ با كت شلوار رنگ آش رشته...گوشه تصوير نوشته «فدات بشم فرشته»!! ققي كنار سرژ نشته !! ميگه :اين فرشته چه زشته!!

سرژ:سلام بينندگان هميشگي حذب تي وي...با برنامه ديگري از «سياست روز» در خدمت شما هستيم...همانطور كه مستهظ..مستهز...مصتهض...بيخيال...همانطور كه ميبينيد از كارشناس عالي قدر حذب كه دكتراي تحليل سياسي خود را از دانشگاه «كهي پلا» علي آباد كتول گرفته است است ديگه...همين...اها از ايشون دعوت كرديم بيان اينجا..موضوع بحث سياسي اين هفته ما اين است:همانطور كه ميدانيد كريچر وب مستر شده است!! سوال ما اين است كه چطور همچين موجودي وب مستر شده است؟! همانطور كه ميدانيد كريچر يك جن خانگي بد بخت است كه روزي بزور نيم ساعت آن ميشود و آن هم براي معرفي شخصيت ميرود ، چجور صلاحيتي و لياقتي در او ديده شده است؟و چرا افرادي مثل ققنوس ، سريك ديگوري ، دامبلدور و غيره كه فعاليت مشخصي در رول داشتند و با اطمينان ميشود گفت كه اگر آنها نبودند رول همينقدر هم زنده نبود!!چرا اينها همونقدر هم بودند ازشون گرفته شد؟مگر مدير انجمن ، مدير ايفاي نقش نيست؟ مدير ايفاي نقشي كه پست رول پلينگ نخواند ايا اصلا ميشود اسمش را مدير گزاشت؟حتي ميتوان آنها را از ايفاي نقش بر اساس قوانين ايفاي نقش كه اگر يك ماه پست در رول نزنند از رول اخراج ميشوند ، بيرون آورد!! اقاي ققنوس بفرماييد!!

آقاي ققنوس:اول من سوالي از شما ميپرسم...بقيه مديران زماني كه مدير شدند و يا وب مستر شدند ايا در رول پلينگ فعال بودند؟

سرژ:عملا هيچ كدام فعاليت مشخصي در رول پلينگ نداشته اند..!!

آقاي ققنوس:مسئله همين است!!اگر كمي دقت كنيد متوجه ميشويد هر كسي كه شبانه روز مايه گذاشت و فعاليت كرد ، براي بهبود رول هزار روش را امتحان كرد ، پول اكانت ميدادند ، پول تلفن و وقتشان را براي رول پلينگ، همشان الان هيچي و پوچي شدند و همانقدر هم بودند ديگر نيستند ، ولي افرادي كه در رول پلينگ عملا فعاليتي نداشتند و يا فقط آن بودندو يا حتي زمان آن لاين بودنشان هم به شدت كم بود به مديريت و وب مستري رسيدند!!حالا اينجا سوالي پيش ميايد...منطقشان چيست؟منطق ظاهري( نه واقعي) اين است كه اين عده كه براي رول همه جور تلاش كردند هيچي كم نزاشتند اگر مدير شوند حيف است ، از رول ميافتند!! ديگر پست نميزنند!! و اين منطق زيبايي است!! ولي جالب هست كه نميدانند انرژي پسته اي حق مسلم ماست!!

سرژ:اهم اهم..!!

ققي: بله...ميخواهم از آنها سوال كنم كه به نظر شما چيزي به نام انگيزه باقي ميماند؟ كدام گروه انگيزه بهترين براي بهبود رول دارند!!آن گروه كه هميشه در حال فعاليت در رول هستند يا گروهي كه گاهي رول ميخوانند و رول زدنشان كه معجزه هست!!؟ كدام يك؟ وقتي كه سرژ تانكيان ولدمورت بود ، تنها ناظر خانه ريدل و امپراطور ي بود و براي جنگي كه در انجمن محفل ققنوس راه انداخته بود براي اينكه از هرج و مرج جلوگيري كند و پستهاي اضافه را پاك كند مجبور بود هر بار وارد شناسه دامبلدور شود تا پستهارا پاك كند !! هيچ قدرت ديگري نداشت !! در هنگام مشكوك شدن به يك كاربر بايد از يك ناظر ديگر خواهش ميكرد كه آي پي فلان كاربر را بهم بده ببينم با فلان كاربر يكي هست آيا نه؟!! ولي ولدمورت هاي كه قدرت داشتند و دارند در جا هر كاري كه ميخواستند و ميخواهند كردند و ميكنند!!عده اي هستند كه اگر تنها تفريحشان همين سايت نبود ميزاشتند ميرفتند پشت سرشان هم نگاه نميكردند !! افرادي هستند مثل دامبلدور كه اگر در زمان اوج فعاليتشان مدير ميشدند سايت را دگرگون ميكردند چون انگيزه داشتند ، چون هر مسئوليتي كه گرفتند به درستي انجام دادند !! چون كه براي رول دل ميسوزانند و فقط عشق بازي با زوپس را ندارند و يا تصوير نميكنند اينجا محلي است براي اموزش زوپس!!وقتي خوابگاه مديران زده شد ، گروه فعال رول با اين كار فرياد براوردند كه اهاي مديران در رول شركت كنيد!! مگر مدير ايفاي نقش نيستيد؟ميديرت ايفاي نقش يعين رسيدگي به معرفي شخصيت و چسبوندن اسمايل به در ديوار سايت؟ چقدر سكوت؟!!ولي شركت در رول مديران محدود شد به دوتا پست در حذب و دوتا پست هم توي خوابگاه مديران و ديگر هيچ!!كلي هم پيش خودشان گفتند كه بعله ، ما چقدر رول پلينگ داريم ميكنيم!!پدر رول پلينگ را در اورديم از بس براي رول تلاش كرديم!!وقتي آدم اين جمله هارا در كنفرانسي ميشنود چه حسي بهش دست ميدهد:«جادوگران يعني چهارتا مدير جمع شدند و چهارتا كاربرخوب رو تشويق ميكنند تا از دستشون مثل قبلي ها در نره!!جينگليي ملينا!!»...اگر همين افراد بيان بخوان حتي وبلاگ اداره كنند باز به اين وضع ميكشد!!

سرژ:بله...حرف زياد هست ولي زمان برنامه رو به اتمام!! ميخواستم يك سوالي بپرسم...اگر به احتمال يك در صد ، به شما پيشنهاد مديريت دهند اياي قبول ميكنيد؟
ققي:ديگر نه انرژي باقي مانده نه انگيزه...نخير...اين ننگ رو نميپذيرم!!

كششتتت(به دليل خيلي سياسي بودن سانسور شد)

در همان خانه اول

بچه داره كار خصوصي مامان باباشو نگاه ميكنه..ناگهان خواهرش مياد كنار
خواهر:سلام داداشي..بيا اتاق من باهات كار خصوصي دارم
برادر و خواهر وارد اتاق خواهر ميشوند
برادر :كار خصوصيت ورزشيه؟
خواهر:نه..ميخواستم بگم كه من امروز تو مدرسه وقتي داشتم با يكي از بچه ها دعوا ميافتادم اشتباها از دستم در رفت و يك اوداكداورا خالي كردم تو مخش...بعدش معلم اومد اونم كشتم..براي اينكه شاهدي نباشه همه بچه هاي كلاس رو كشتم...و حالا چون به تو گفتم تورو هم ميكشم!! اوداكداورا!!