در حال دیدن این عنوان:
1 کاربر مهمان
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
کاربران عضو
منم می تونم فصلای 37 - 38 محفل ققنوس رو بردارم و اگه لازم شد می تونم فصل 1 جام آتش رو هم در بیارم البته اگه نیاز دارین چون کتاب 5 دو تا فصل بیشتر ازش باقی نمونده!
ممنون فقط فصل 37 مونده ممنون میشم اگه جملات رو پیدا کنید.موفق باشی
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۱۸:۳۰:۲۳
عضو شده از:
۱۴:۰۱ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۳۲ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
از هر جا مالفوی باشه
گروه:
کاربران عضو
کوئیرل جان چند تا فصل جدید بده به من
عشق واژه ایست از جنس نور
که با دستی از جنس نور
بر صفحه ای از جنس نور
نوشته می شود
جبران خلیل جبران
خیلی دوست دارم دراکو :bigkiss:
عضو شده از:
۲۲:۵۰ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۴۰ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
از سنت مانگو
گروه:
شناسه های بسته شده
پرفسور عزیز ما شرمنده من خیال کردم برای کتاب شاهزادنه ی دورگه رو میگی نه محفل اشتباه شده پرفسور.
!!!!!!!!!!!!!
دارم برای محفل ققنوس رو هم آماده میکنم تا 22 تیر در دست شما خواهد بود.
با عرض پوزش فراوان فرانک لانگ باتوم
عضو تیم دراگون (کوییدیچ)
مدیر کتابخانه ی گریفیندور ( خصوصی و محرمانه)
عضو شده از:
۲۲:۵۰ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۴۰ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
از سنت مانگو
گروه:
شناسه های بسته شده
به نام یگانه خالق عشق .
پرفسور عزیز اصلآ دوست ندارم فکر کنی کم کاری کردم حد اقل هر فصل را 10 بار با دقت خواندم ولی چون فصل 5 و 6 بیشتر حالت صحنه سازی و بحث مجادله میان کارکتر ها است جملات جذاب زیادی ندارد.
________________________________________________
فصل چهارم ( هورس اسلاگهورن)
آلبوس دامبلدور : اما من فکر میکردم نهایتآ ولدمورت پی برده که تو از درک احساسات و افکارش لذت میبری و فکر کنم اون داره چفت شدگی رو بر ضد تو به کار میگیره.
هورس اسلاگهورن: به عنوان یک معلم نباید پارتی بازی کرد اما اون شاگرد مورد علاقه ی من بود . یکی از باهوش ترین دانش آموزانی
که تا به حال داشتم. مادرت لیلی اوانز را میگم واقعآ با نشاط و با روحیه بود.
اسلاگهورن : همیشه به لیلی میگفتم باید در گروه من میافتاد اما همیشه پاسخ گستاخانه میداد.
اسلاگهورن : سیریوس دوست صمیمی پدرت بود خیلی با استعداد بود همه ی خانواده ی اون توی گروه من بودند همیشه دلم میخواست او هم در گروه من بود .
اسلاگهورن : پذیرفتن شغل تدریس در هاگوارتز مثل اعلام وفاداری به محفل ققنوس به همه ی عمومه.
اسلاگهورن : لیلی (مادرت) مشنگ زاده بود. خون خالصی نداشت ولی عالی بود. وقتی مشفش کردم برام باورکردنی نبود.
دامبلدور : هری منصفانه نیست که تو و سیریوس زمان کمی رو در کنار هم بودین پایانی غم انگیز برای ارتباطی نزدیک و دوست داشتنی بود.
دامبلدور : هری تو به دوستانت نیاز داری همانطور که قبلآ سیریوس نمیخواست تو عقب نشینی کنی!
________________________________________________
فصل پنجم ( بلغم مزاحم)
هرمیون : دامبلدور میگه اگر مردم بفهمن که اشتباه کردی اونو راحت تر میبخشند تا اینکه بدونند درست میگفته.
جینی : تانکس خوش قیافه تر و باهوش تره اخه اون یک کارآگاهه من بیشتر دلم میخواد اون عضوی از خانوادمون بشه .
_________________________________________________
فصل ششم (رفتار مشکوک دراکو )
نارسیسا مالفوی: می بینم شاگرد نور چشمی دامبلدور بودن احساس امنیت کاذبی بهت دست داده پاتر. اما دامبلدور همیشه نیست تا بتونه ازت حمایت کنه.
هری : جادوکن تا تو هم مثله شوهرت به آزکابان بری مثلآ یک سلول خانوادگی دو نفره.
_________________________________________________
پرفسور عزیز اگر باز هم فصلی بود در خدمتم باز هم میگردم
اگر جمله ای بود پیوست میکنم.
ارادتمند تو
فرانک لانگ باتوم
عضو تیم دراگون (کوییدیچ)
مدیر کتابخانه ی گریفیندور ( خصوصی و محرمانه)
عضو شده از:
۱۴:۰۱ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۳۲ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
از هر جا مالفوی باشه
گروه:
کاربران عضو
جملات جذاب فصل های 16-17-18 از کتاب هری پاتر و محفل ققنوس.
دوستان عزیز من برای اینکه جملات انتخاب شده را به طور درست و بدون سانسور بنویسم مجبور شدم جملات رو از کتاب اصل هری پاتر جدا کنم ، به همین دلیل جملات مورد نظر را به هر دو زبان می نویسم.
فصل 16- هرماینی- به هری
1-You were the only person last year who could throw off the Imperius curse completely, you can produce a patronus, you can do all sorts of stuff that full grown wizards cant, Viktor always said …
1- تو سال پیش تنها کسی بودی که تونستی نفرین فرمان رو به طور کامل اجرا کنی، تو می تونی یه سپر مدافع درست کنی، تو می تونی خیلی از کارهایی رو بکنی که یه جادوگر بالغ نمی تونه. ویکتور همیشه می گه....
فصل16-ران-به هرماینی
2-You are not still in contact with him (Viktor), are you?
2- تو که هنوز با اون (ویکتور) در ارتباط نیستی، هستی؟
فصل 16-هگرید-هری به یاد می اورد.
3-You get a lot of funny folks in the Hogs head.
3- تو می تونی چیزهای خنده داری رو تو هاگزهد پیدا کنی.
فصل16- هرماینی- اعضایDA
4-Of course I do, but more than that I want to be properly trained in defence because …because…because Lord Voldemort is back.
4- البته، ولی بیشتر از اون می خوام در دفاع مهارت پیذا بکنم چون...چون...چون لرد ولدمورت برگشته.
فصل16-هری – به زاخاریاس اسمیت
5-And if you didn’t believe him you won't believe me & I'm not wasting an afternoon trying to convince anyone.
5-و اگه تو اونو باور نداری من رو هم باور نخواهی داشت و من یه بعد از ظهر رو برای متقاعد کردن کسی هدر نمی دم.
فصل16-ران-به زاخاریاس اسمیت
Here s an idea, why don’t you shut your mouth?-6
6-من یه نظر دارم، چرا دهنتو نمی بندی؟
فصل16- هرماینی- به ران و هری
7- Ginny used to fancy Harry, but she gave up on him months ago. Not that she doesn’t like you, of course.
7- جینی هری رو دوست داشت ولی ماه ها پیش فراموشش کرد. نه اینکه اون رو دوست نداره ، بر عکس.
فصل 17- هرماینی – به هری و ران
Well, Its an old rule. But it says in Hogwarts: a History, that the founders thought boys were less trustworthy than girls.
8- خوب ، این یه قانون قدیمیه، ولی در هاگوارتز صدق می کنه مؤ سسان فکر می کردن دختر ها خیلی با اطمینان تر از پسر ها هستن.
فصل18-هری- رمز نقشه ی غارتگر
9-I solemnly swear that I am up to no good.
9- من جدا قسم می خورم که نمی خوام کار خوبی بکنم.
فصل 18- چو- به هرماینی
10- Harry's leader.
10- هری رئیسه.
عشق واژه ایست از جنس نور
که با دستی از جنس نور
بر صفحه ای از جنس نور
نوشته می شود
جبران خلیل جبران
خیلی دوست دارم دراکو :bigkiss:
عضو شده از:
۲۲:۳۶ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۳۸ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۵
از لیتل هنگتون
گروه:
کاربران عضو
من فصل های 31و32و33رو هم میگیرم.(البته اگر از جملات سه فصل قبلی راضی هستید!)
ارادتÙ
ÙدشÙ
ا کارآگا٠Ù
ØÙÙ
دارÙد٠Ù
دا٠Ù
رÙÛÙ
عضو شده از:
۲۲:۳۶ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۳۸ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۵
از لیتل هنگتون
گروه:
کاربران عضو
فصل 27:
سانتور ها نه در خدمت انسان ها هستند نه بازيچشون.( فايرنز)
آسيب های جزئی، حوادث انسانی نا چيز... اين مسايل در اين جهان پهانور،مهم تر از دويدن مورچه ها نيستند و نخت تأثير حرکت سيّارات قرار ندارند.( فايرنز)
چيزهايی هست که از نگه داشتن داشتن شغل مهم تره.(روبيوس هاگريد)
اقرار ميکنم که دانبلدور سبک خاصّ خودشو داره...(فينياس نايجلوس)
فصل 28:
سر فاج به شکل يک کدو حلوايی درآمده و اکنون در بيمارستان سنت مانگوست.( دختر سال دومی)
فکر می کنم نوشتم.يک:روی صندليم نشسته،دو:لباس های منو پوشيده،سه:اسمش ريموس لوپينه...(ريموس لوپين)
عجب خنگی هستی ، دم باريک.خوبه حالا ماهی يک بار با يه گرگينه پرسه می زنی...(جيمز پاتر)
من داشتم نگاش می کردم.دماغش چسبيده بود به کاغذ پوستی.باور کن کاغذش پر از لکّه های چربی شده و حتی يک کلمه شم نمی تونن بخونن.(سيريوس بلک)
برای چی صبر کنيم؟مثلاً می خوای چی کار کنی،زرزروس،نکنه می خوای دماغتو با ردای ما پاک کنی؟(سيريوس بلک)
اگه قرار بشه از بين تو و ماهی غول پيکر مرکب يکی رو برای گردش رفتن انتخاب کنم اون يکی تو نيستی.(لی لی اونز)
فصل29:
وقتی آدم با فرد و جرج بزرگ شده باشه ياد می گيره که هر غير ممکنی ممکنه به شرطی که يه ذرّه جرأت و جسارت داشته باشی.(جينی ويزلی)
برای همکاری با شوهر خاله ی من برخورداری از حسّ شوخ طبعی کافی نيست.چيزی که بيش از همه چيز لازمه اينه که آدم بدونه کی بايد سرشو بدزده... (هری پاتر)
هيچ وقت فکرشم نمی کردم که برای اسنيپ ناراحت بشم. (هری پاتر)
به اون دسته از دانش آموزان هاگوارتز که قسم بخورن از محصولات ما برای خلاص شدن از شرّ اين خفّاش پير استفاده کنن ، تخفيف ويژه می ديم.(جرج ويزلی)
ارادتÙ
ÙدشÙ
ا کارآگا٠Ù
ØÙÙ
دارÙد٠Ù
دا٠Ù
رÙÛÙ
عضو شده از:
۱۴:۰۱ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۳۲ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
از هر جا مالفوی باشه
گروه:
کاربران عضو
اینارو که در آوردیم کجا بذاریم؟
توی همین تاپیک به صورت پست بزار...
ویرایش شده توسط سوِروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۸ ۱۲:۵۷:۱۸
عشق واژه ایست از جنس نور
که با دستی از جنس نور
بر صفحه ای از جنس نور
نوشته می شود
جبران خلیل جبران
خیلی دوست دارم دراکو :bigkiss:
عضو شده از:
۱۴:۰۱ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۳۲ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
از هر جا مالفوی باشه
گروه:
کاربران عضو
پروفسور جان کار سه بخشی که به من دادی 16 17 18 داره تموم می شه تا پس فردا می زارم تو سایت فصل دیگه ای اگه مونده من هستم.
عشق واژه ایست از جنس نور
که با دستی از جنس نور
بر صفحه ای از جنس نور
نوشته می شود
جبران خلیل جبران
خیلی دوست دارم دراکو :bigkiss:
عضو شده از:
۱۴:۲۳ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۵۳ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۹۰
از سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پروفسور عزیز
چشم
من تا 2 الی 3 روزه دیگه آمادشون می کنم
مری
می دونی اینا رو من چند وقت پیش نوشتم؟؟؟؟؟اما چون عتیقه شدن قیمتین عوضشون نمی کنم!! -------------
شما می توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوانها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیامهای خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.