رون بر روی صندلی راحتیش در بارو نشسته بود و با کوسنی که در دستش بود ور می رفت ، او هر لحظه انتظار این را می کشید که خرچال به خانه بر گردد او یک هفته پس از بردن نامه ای برای آنیتا هنوز به خانه بازنگشته بود .
.........ده دقیقه بعد .
خر چال با تمام سرعت بال بال می زد ولی ناگهان به پنجره برخورد کرد ....دووف...
رون از جاش بلند شد و پنجره را باز کرد و نامه را از نوک خرچال گرفت .
نامه کاملا فانتزی بود ، رون نامه را برگرداند ،پشت نامه نوشته شده بود " بارو ، رونالد بیلیوس ویزلی "
رون از با دیدن دست خط آنیتا خوشحال شد و به سرعت نامه را باز کرد :mail:
سلام رون ...
با سرعت خودتو برسون به خانه ی 13 پورتلند .
برای خوندن رمز همون سکه رو بزار زیر نامه .
-------------------------------------------
رون پس از خاند ن نامه کش قوسی به خود داد و چوب دستی اش را در آورد و با صدایی قیب شد .
چند ثانیه بعد ....
آها این جاست ... خوب الان باید گالیون را ...
خوب اینم از رمز ...
سلام ... علیکم ...
انیتا
ملت : سلام
اوتو خوب حالا بریم ببینیم دیگه سر نخی از مکان مرگ گیرمون نمیاد ؟
رون که با شنیدن مکان مرگ جا خورده بود گفت : چی...مکان مرگ ...من میدونم اونجا کجاست بابام در بارش حرف زده ...
انیتا : کجاست ؟
رون : کوچه بقلی خونه ی ریدل هاست یه جایی بهش میگن مکان مرگ .
ملت :
[color=0033CC]چقدر غمناک است وقتی ققنوس تنها دوست او بر بالای سرش م�