هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۲۶ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
1- نام مخترع و نحوه ی اختراع طلسم نبینیوس! 15 امتیاز!( بهتره که نمایشنامه بنویسید)

اين طلسم توسط جد جد جد جد جد جد جد شوور آنيتا دامبلدور در سال 1707 ميلادي اختراع شد:

اليور همين طور كه توي اون شب سرد قدم ميزد و شنلش رو محكم دور خودش پيچيده بود سخت مشغول فكر كردن بود!هنوز هم نميفهميد كه چرا پدر و مادرش كه از خانواده اصيل مالفوي ها بودن حاضر شدند كه دختري پولدار رو از يه خانواده كاملا غير اصيل براي همسري پسرشون انتخاب كنند!حتي پدر دختره هم جادوگر نبود!يه مشنگ بود و دختره استعداد ساحرگيش رو از مادرش به ارث برده بود و بدبختانه شكل و شمايلش هم كاملا به مادر زشتش برده بود و واقعا غير قابل تحمل بود..حتي اليور حاظر بود شرط ببنده كه اگه توي تاريكي با دختره روبه رو بشه از ترس سكته ميكنه!
از ديروز تا حالا دنبال راه حلي ميگشت تا بتونه نظر پدر و مادرش رو عوض كنه و از زير اين ازدواج در بره ولي پول خانواده دختره چشم مادر و پدرش رو كور كرده بود و اونها ديگه حتي ذره اي به اصيل بودن يا نبودنش اهميت نميدادن!(آن موقع ها وضع خانواده مالفوي زياد خوب نبوده!)..وقتي به خودش اومده ديد كه جلوي در خونشونه!..با چهره اي غمگين و افسرده وارد خانه شد و تا مايكلا همون دختري كه قرار بود در آينده تلخش همسرش بشه رو در آستانه در ديد اخماش بيشتر هم تو هم رفت و خودش نفهميد كه يهو چه طور شد كه چوبدستيش رو بالا آورد و جلوي چشماش و رو به دختر گرفت تا از ديدن صورت زشتش در امان بماند و خواست بگه"نبينمت" كه زبونش گير كرد و گفت"نبينيوس" و از برقي كه از چوبدستيش خارج شد سه متر پريد هوا و وقتي كه به مايكلا نگاه كرد ديد كه داره به پس كلش نگاه ميكنه در حالي كه تنه مايكلا رو به خودشه!و تازه فهميد كه طلسم جديدي براي برگرداندن سر پيدا كرده!..از اونجايي كه كله مايكلا ديگه سر جاش برنگشت و قيافش غير قابل تحملتر شده بود مادر و پدر اليور رضايت به عدم ازدواج پسرشون با دختر دادن و اليور هم با دختر مورد علاقش ازدواج كرد....
رنگ طلسم آبي نفتيه و در جه حرارتش هم 8 درجه سانتيگراد و مدت زمان اجرايش هم 2 ثانيه و بسيار هم خطرناكه!

2- بگید چرا من وقتی که وارد کلاس شدم، 100 امتیاز از هدی کم کردم و 50 امتیاز به آوریل دادم! که 8 امتیازه و فقط دلیل بیارین! ( میتونید بگید که قبل از کلاس چه اتفاقی افتاده بوده! آخه آنیتا توی کلاسش دوربین مخفی گذاشته!)

هنوز چند دقيقه به شروع كلاس و ورود آنيتا به كلاس مونده بود و هركسي مشغول يه كاري بود!يه گوشه اي هم رونان داشت براي عده اي از بچه ها اداي آنيتا رو موقع راه رفتن و درس دادن و اينجوركارها در مي آورد و انصافا هم خيلي بامزه كار ميكرد و همه غش غش ميخنديدن!آوريل هم از اون ور كلاس داشت به رونان نگاه ميكرد و ميخنديد و همين جوري كه داشت ريسه ميرفت چشمش افتاده به يه سوراخ نسبتا بزرگ سياه روي سقف كلاس قسمتي كه رونان زيرش ايستاده بود!از اونجايي كه كنجكاو شد رفت و از نزديك نگاهي به سوراخه انداخت و پس از چند ثانيه متوجه شد كه دوربين مخفيه و احتمال داد كه مال آنيتا باشه!اول خيلي ترسيد و خواست به رونان بگه كه كارش رو تموم كنه كه يه دفعه يه فكر به سرش زد و نيشخندي شيطاني گوشه لبش پيدا شد!رف طرف رونان و جوري ايستاد كه كاملا توي ديد دوربين باشه و با صداي بلند به رونان گفتش كه اين كارهاش خيلي زشته و اون داره به آنيتا توهين ميكنه و اينكه خودش نسبت به آنيتا خيلي احترام قائله و هيچوقت نميذاره كه كسي در حضورش به آنيتا كه استاد محبوبشه توهين كنه و رونان هم در عوض شكلكي براي آوريل دراورد و گفتش كه حرفهاش رو بذاره براي جرز لاي ديوار!..آنيتا در عوض شكلكي براي رونان در آورد و با نيشخندي كه نميتونست پنهانش كنه يه نگاه به دوربين مخفي انداخت و رفت نشست سرجاش!خودش ميدونست كه چند امتياز نصيب ريونكلا كرده!


3- چرا ورد" فروم آزادیوس" توسط پاتر ساخته شد؟! 7 امتیاز!( میشه نمایشنامه باشه!)

اولين سالهاي افتتاح جادوگران بود و قوانين سختي هم تاسيس شده بود كه دمار از روزگار همه در مي آورد!از اونجايي كه وبمستر اين قانون ها رو تاسيس كرده بود خودش هم موظف به اطاعت از آنها بود و در نتيجه دمار از روزگار خود پاتر هم در مي آمد ولي تا چند ماه اول به هر شكلي كه بود طاقت آورد و نذاشت اعضا بگن كه كم آورده!ولي تصميم گرفت كه قوانين را كمي ساده تر كنه و اين كار را هم كرد ولي باز هم زير فشار اطاعت از انها و مثل بقيه اعضا بودن داشت خرد و خاكشير مي شد در نتيجه به فكر آزاد كردن قوانين در فروم و راحت تر كردن كار اعضا و خودش افتاد و پس از ماه ها تلاش به همراه كرام توانست كه ورد "فروم آزاديوس"را بسازد كه با اختراع اين ورد نه تنها خودش بلكه تمام اعضا هم از زير بار مسئوليت اطاعت از قوانين بيرون آمدن و از اون به بعد با اشتباهي كه پاتر و كرام مشتركا انجام دادن و اين ورد را اختراع كردن جادوگران به همين وضعي كه الان داريد ميبينيد درآمد و افرادي مثل جوجوكوچولو و جوراب دامبلدور در آن راه پيدا كردند و هدف وبمستر شدند رو دنبال كردن و من از همين الان روزي رو ميبينم كه همه ما به پاي جوارب دامبلدور ميفتيم تا لقمه اي غذا به ما بدهد!!!
وردش رنگش صورتي است و براي اجراي ان بايد چوبدستي را گرفته و همزمان با تلفظ ورد به شكل كلمه"جوراب"تكان بدهيم!


هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۴۴ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۶:۲۴ دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
1- نام مخترع و نحوه ی اختراع طلسم نبینیوس! 15 امتیاز!( بهتره که نمایشنامه بنویسید)

بییی بووووو بیییی بووووو بییییی بوووووو
همه جا رو نور فرا گرفته بود ناگهان صدایی در سرتاسر هاگوارتز میپیچه :
- کریچ خودتو تسلیم کن تو هیچ راه فراری نداری !
کریچر در حالی که به نفس نفس افتاده بود و پهلویش تیر میکشید چوبدستی به دست دوان دوان وارد یکی از راهرو های هاگوارتز شد که به جغد دانی میرسید . در همون لحظه طلسم های آسلامیوس از کنار کریچ میگذشت :
- آسلامیوس ... آسلامیوس ... آسلامیوس ماکزیمم !!!
اما کریچر با حرکاتی در مایه های آکروباتیک و ماتریکسی از تیرس تمام طلسم ها جا خالی میداد و به راه خودش ادامه میداد .
صدای آلبوس از پشت میکروفون به گوش رسید .
- خونه کفیه اینا چی کار میکردی هان ؟ جاسم ، نورممد بمبهای آسلامیوس رو بفرستید !
در همون لحظه کریچر وارد جغد دانی شد و در رو پشت سرش بست و در را با طلسم قفل کرد . بلافاصله صدای برخورد بمب های آسلامیوس با در به گوش رسید .
کریچ در حالی که به شدت نفس نفس میزد به درون جغد دانی قدم گذاشت . چاره ای نداشت باید همونجا خودشو مخفی میکرد . همه جغدها برگشته بودند و داشتند با تعجب وی را نظر میکردند .
در همون لحظه صدای ضرباتی به در جغد دانی به گوش رسید و سپس از بلند گو این صدا به گوش رسید :
- به نام قانون ، ای کریچر ، ای جانور دو پای فوق ارزشی ! تو هیچ راه فراری نداری به نام قانون خودتو تسلیم کن !
بلافاصله کریچر بدون هیچ فکری چوبدستیشو بالا گرفت . ناگهان پرهای جغدی سرتاسر بدنشو فرا گرفت . کریچ بدون معطلی پرید قاطیه جغدا و از قضا به همسایگی هدویگ درومد .
هدی : هووووووهاهاهاها من لوت میدم
در همون لحظه در شکسته شد و نیروهای نوشابه ای به داخل هجوم آوردند .
آلبوس : همه جا رو بگردید نمیتونه جایی رفته باشه .
در همون لحظه کریچر متوجه شد که همه جغدها قادرند سرشونو 180 درجه بچرخونند و اگر اون نتونه رفتار آنها رو اجرا کنه قطعا دستگیر خواهد شد . به همین دلیل چوبدستیشو از لای پرهاش دراورد و شروع به اختراع طلسم کرد . البته کریچر قبلا در مورد طلسم چرخش 360 درجه حرفها و حدیثهایی شنیده بود . پس کافی بود تنها کمی در ان ورد تغییر ایجاد کند .
کریچ : نبینی .... نابونیوس ! ننننبینی ! نبینیوس !
ناگهان کریچ موفق به اجرای این طلسم میشه و کلش صد هشتاد درجه میچرخه . در همون لحظه آلبوس به بالای سر کریچ و هدی میرسه .
آلبوس : هوووووم هر دوشون مشکوکن !
کریچ تا جایی که میتونه قیافه معصومی رو به خودش میگیره و سعی میکنه شکل یک جغد رفتار کنه . اما گوشهای خفاش مانندش متاسفانه داد میزد . با این حال از شانس خوب کریچ البوس عینکشو دراورد تا آن را پاک کند و بهتر بتواند صحنه رو نظاره کند که هدی به حرف اومد :
- آلبوس خودشه . اینه ! گوشهاشو ببین . روبالشتیشو ببین زده بیرون !
آلبوس : د... جغد که حرف نمیزنه ! کریچ خودتو لو دادی بگیرینش !
بلافاصله نورممد و جاسم از راه رسیدند و هدی رو به اسارت گرفتند .
هدی : نه شما اشتباه میکنید . من جغد استثنایی هستم نهههههه !
و اینگونه شد که کریچ با این طلسم توانست خودشو از چنگال قانون نجات بده و جاش ورد آسلامیوس بر روی هدی اجرا شد .

این طلسم ابتدا در آشپزخونه هاگوارتز به شهرت رسید سپس شهرتش به همه جا سرایت کرد .
( پایان این داستان ارزشی )

2- بگید چرا من وقتی که وارد کلاس شدم، 100 امتیاز از هدی کم کردم و 50 امتیاز به آوریل دادم! که 8 امتیازه و فقط دلیل بیارین! ( میتونید بگید که قبل از کلاس چه اتفاقی افتاده بوده! آخه آنیتا توی کلاسش دوربین مخفی گذاشته!)

پروفسور منظورتونو از اون هشت نفهمیدم چیه ولی با این حال فکر میکنم بتونم توضیح بدم .

پنجاه امتیازش به این دلیل بوده که قبل از کلاس پرهای هدی ریخته بوده و به همین دلیل امکان داشته که آوریل که دارای روحیه ظریفیه آنفولانزا جغدی بگیره و چون آوریل عضو راونکلاست و شما هم همینطور و در این میان فقط حفظ جان آوریل اهمیت داره و ما بوقییم شما از هدی پنجاه امتیاز کم کردین تا بفهمه با این پر ریزه هاش دیگه باعث نشه مبادا دانش آموزی از راوننکلا مریض بشه .

نکته دومشم بر میگرده به قانون پایستگی امتیازات . در این قانون امتیازی به وجود نمی آید و از بین نمیرود بلکه از شکل یا حالتی به شکل یا حالت دیگه تبدیل میشه به همین دلیل شما وقتی که پنجاه امتیاز دیگه از هدی کم کردین چون دیدین که اینجوری اصلا درست نیستش و الان قانون پایستگی رو زیر پا گذاشتین مجبور شدین که به یه نفر امتیاز بدین و چه کسی بهتر از آوریل .

در نتیجه این دو فرایند صد امتیاز از هدی کم شد و پنجاه امتیاز به آوریل اضافه شد .

3- چرا ورد" فروم آزادیوس" توسط پاتر ساخته شد؟! 7 امتیاز!( میشه نمایشنامه باشه!)

هری یه روز توی خونه نشسته بود داشت فکر میکرد که :
گیلدی : بی ناموسیوس رو اختراع کرده
کوییرل : آسلامیوس رو اختراع کرده
ارباب ولدی از بینایان گزاران آواداکدورائه
دیگه حتی کریچم طلسم اختراع کرده !!!

در همون لحظه صدای لیلی به گوش رسید :
- هری پسرم تا کی میخوای همینجوری رو دستمون باد کنی ؟ نمیخوای یه طلسم اختراع کنی ؟
هری
لیلی : تا نتونی یه طلسم اختراع کنی خونه رات نمیدم !
بدین ترتیب هری با یک اردنگی از خونه به بیرون پرت شد . او در حالی که با ناراحتی در کوچه و خیابون راه میرفت در این فکر بود که چه وردی میتواند اختراع کند تا مادرشو خوشحال کنه ! در همون لحظه ارباب ولدی و پیتر یه گونی انداختن روی سر هری و هری رو دزدیدن !!!
در راه
هری توی کیسه محبوس شده بود و نمیدونست باید چی کار کنه . ناگهان فکری به ذهنش رسید . او باید همینجا طلسمی رو اختراع میکرد تا بتونه از این شرایط بحرانی فرار کنه . به همین دلیل دست به کار شد .
بعد از یک ساعت
- آزادیوس !!
ناگهان هری از درون گونی آزاد شد و ارباب ولدی و پیتر نیز بدون اینکه متوجه بشند به راهشون ادامه دادند !
هری نیز بدون توجه به این صحنه ارزشی به پیش مادرش دوید تا به او بگوید که توانسته است وردی را اختراع کند بس ارزشی !
بدین ترتیب لیلی با افتخار پسرش رو دوباره به خونه راه داد .
( پایان داستان ارزشی )




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
جلسه ی ششم:

همه با چش و چالی کبود و دستایی شکسته و سرهایی باند پیچی شده نشستن سر کلاس و دارن آخ و اوخ میکنن! و در عین حال دارن تکالیفشون رو جمع و جور میکنن تا وقتی آنیتا می یاد، مودب و منظم بشینن تا دوباره اونجوری نشن!
خلاصه بعد از اینکه هدی پرای ریختشو جمع کرد، سرژ ریشاشو شونه کرد(!)، لونا مجله طفره زن رو جمع کرد و هوکی خودشو از زیر سم های رونان کشید بیرون؛ آنیتا با جبروت وارد میشه!
و همه از شدت ترس، یه صحنه بندری میزنن! و باند پیچیاشون باز میشه و آنیتا میبینه که همشون الکی بوده!
کیفشو محکم پرت میکنه روی میز و داد میزنه:
_ حال همتونو میگیرم! فک کردین الکیه؟!... بیچارتون میکنم!... در ضمن! 100 امتیز از هدی کم و 50 امتیاز به آوریل!
ملت: مـــــــــــــــــــــــــــــــآآآآآآآآآآآآ !
بعد یه نفس عمیق میکشه و یه کم خودشو باد میزنه! دراکو با عجله می یاد جلو و میگه:
_ عزیزم طوریت شده؟!... من چی کار میتونم بکنم؟!
آنیتا یه نگاه به سرتاپای دراکو می ندازه، یکی میزنه تو سرش و بعد با خنده میگه:
_ نه قربونت برم! حالم خوب شد!
و دراکو با دماغی شکسته بر میگرده سر جاش! آنیتا یکی میزنه رو تخته و درس اون روز روش نقش میبنده و خودش شروع میکنه به توضیح دادنش:
_ امروز می خوام دو طلسم از زمان به وجود اومدن اولین دیوانه ساز براتون بگم! یکیش که خیلی معروفه، اسپکتو پاتزونام هست! این طلسم دقیقا یک ماه بعد از درست شدن اولین دیوانه ساز به دست" روح خونخوار" که چند جلسه ی پیش راجع بهش باهاتون صحبت کرده بودم هست. لازمه که بدونید روح خونخوار، همیشه جاودانه، چون یک روحه. خب، این طلسم رو کسی جز" الکساندرو پاتر" جد جد جد جد هری پاتر....
همهمه ای می یفته تو کلاس! بلیز میبینه یه عنکبوت روی سر ایگوره و یکی میزنه تو سرش و عنکبوتو می ندازه! ایگور می یاد دعوا کنه که آنیتا بدون توجه به اون دو تا و با لذت خاصی میگه:
_ 200 امتیاز از اسلی به خاطر بلیز کم!.... داشتم می گفتم! کجا بودم؟... آهان، بعد از اینکه اولین دیوانه ساز، تمام خانواده ی اون رو میکشه( الکساندر یکی از دو معجون ساز بزرگ زمان خودش بود، که به روح خونخوار برای تهیه ی معجونی مهلک کمک نکرد) اون به کمک یکی از دوستانش سعی میکنه تا طلسمی رو بر ضد این موجودات درست کنه. بعد لز دقیقا یک ماه، اون و دوستش با استفاده از خواص معجون ها، آزمایشات زیاد و خلاصه 342938 تا کار مختلف! بلاخره می تونن این طلسم رو درست کنند. برای اجرای اون باید یه لحظه ی شاد رو مجسم کنیم و بعد با اقتدار و بدون هیچ ترسی از نابودی، بگیم" اکسپکتو پاترونام"...
و با گفتن این جمله، یه ققنوس بزرگ از توی چوبدست آنیتا می یاد بیرون و سرژ رو یاد کفیه می ندازه و می بردش توهم و فضا و الخ!
آنیتا وقتی میبینه که رونان جو گیزر شده و سم بر زمین می کوبونه و داره کم کم کلاسو خراب میکنه، چوبدستشو به طرفش میگیره و یه چیزی میگه!
بعد یهو سر رونان 180 درجه بر می گرده و همون جوری می مونه!
ملت: هر هر هر! کر کر کر! ( نه خداییش خندشون خیلی ضایع بود!)
آنیتا ابروشو بالا می ندازه و به رونان که داشت ناباورانه خودشو نگاه میکرد، اشاره ای میکنه و میگه:
_ این طلسمی که روی رونان اجرا کردم، اسمش" نبینیوس" هست!
و بعد در حالی که داشت به ققی چشم غره می رفت، گفت:
_ و حالا تکالیف:
1- نام مخترع و نحوه ی اختراع طلسم نبینیوس! 15 امتیاز!( بهتره که نمایشنامه بنویسید)
2- بگید چرا من وقتی که وارد کلاس شدم، 100 امتیاز از هدی کم کردم و 50 امتیاز به آوریل دادم! که 8 امتیازه و فقط دلیل بیارین! ( میتونید بگید که قبل از کلاس چه اتفاقی افتاده بوده! آخه آنیتا توی کلاسش دوربین مخفی گذاشته!)
3- چرا ورد" فروم آزادیوس" توسط پاتر ساخته شد؟! 7 امتیاز!( میشه نمایشنامه باشه!)

بعد که تکالیف رو گفت، با نیشی باز از کلاس خارج شد و ملت رو با حالتی مجهول، تنها گذاشت!
پ.ن: جان اکانتاتون کوتاهتر! چشمام درد گرفت!

نمرات جلسه 5 طلسمات و وردها:
بلیز زابینی:
1- خدا رو شکر که نمرت زیادی ارزشی نیست! 7
2- ایول! 8
3- رادیو اکتیویته؟! بیچاره درک! 14!

استرجس پادمور:
1- بیچاره دراکوی من! 7
2-6 !
3- قسمت اخر اشتب بود! 10

رونان:
1- دراکو چقدر بهت رشوه داده بود، کاراگاه؟! 6
2- آفرین! 7
3- هیوم! 9

دارن الیور فلامل:
1- هن؟! 4
2- آفرین 8
3- 10

دنیس:
1- هین؟ 5
2- هیوم! 3
3- اهم! 10

هوکی:
1- ازت بعید بود! 5
2- خوب! 7
3- هیوم! 12

سرژ تانکیان( میبینم که شاعر شدی!!):
1- هیچی! 0
2- به بهترین وجه، طنز بود! 8
3- با اینکه کوتاه بود، اما کامل بود!12

لونا لاوگوود:
1- ایول! یکی فهمید من آستکبارم!! 8
2- دقیق! 8 + 3 امتیاز به خاطر جواب دادن کامل به مورد بعدی همین سوال
3- چی بگم؟! 14

ادوارد جک:
1- هوم؟! 5
2- هی... کامل نبود. 6
3- خیلی ناکامل! 6

هلگا هافلپاف:
1- منم نمرم ادامه داره! 7
2- کامل! 8 + 3 امتیاز به خاطر دقیق جواب دادن هر دو سوال این بخش
3- آفرین!( بچه چرا اینقده گیزر دادی به من و جدام! خوبه من هی به هلگا گیزر بدم؟!:hammer) 14

لودو بگمن:
1- اهم..! 5
2- آفرین لودو! عالی بود! 8
3- آفرین لودو! خیلی خوب جواب میدی! 14

بلاتریکس لسترنج:
1- بچه ها که پشت در بودن! 6
2- آفرین. 8
3- اهم! 13

هدویگ:
1- من لوسم؟! بگیر! 6
2- خوب بود. 8
3- تقلب تو شب تاریک؟! 12

اندرومیدا:
1- ایول که اعتراف میکنی! به خاطر همین اعترافت 6
2- هن؟! 6!
3- چه با مزه! 12

آوریل:
1- نداشتی! 0
2- هیوم! 6
3- ایول! 13


در کل:
هافلپاف: 114
اسلیترین: 80
گریفیندور: 111
ریونکلاو: 52


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

ورونیکا ادونکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۸ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۴:۲۲ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 404
آفلاین
ادامه ی نمایشنامه:
بعد از رفتن آنیتا ناگهان در از روی دیوار کنده می شود و با صدای گوش خراشی روی زمین ولو می شود. محتویات درون آن نیز روی در پخش و پلا می شوند.
- آخ... برو کنار..!
- پات رو بردار بابا!!!
دراکو که به طرز فلاکت باری روی زمین پهن شده بود، خودش را جمع و جور می کند و سعی می کند تا دوباره سر پا بایستد، سپس خودش را با تلاش بسیار صاف نگه می دارد و به طرف بچه هایی که هرکدام به نحوی روی زمین دیده می شدند، برمی گردد. لحظه ای سکوت می کند و چیزی نمی گوید.0
سرانجام دراکو لب به سخن می گشاید و می گوید: استادتون کجاست؟!
یکی از بچه ها شانه اش را بالا می اندازد، اما دیگری با انگشت سبابه به در اشاره می کند.
دراکو نیز بدون هیچ معطلی چند قدم به جلو برمی دارد، ناگهان چشمش به مطالب روی تخته می افتد. بیش تر حواسش روی طلسم شپلخیوس - در واقع همانی که آنیتا روی آن اجرا کرده بود، متمرکز می شود.
با خود تکرار می کند: شپلخیوس... شپلخیوس... باشه بهت نشون می دم آنیتا!
سپس با قدم هایی نا منظم به طرف در رفت. ابتدا سرش را به آرامی از در بیرون آورد تا دوباره آنیتا او را طلسم نکند، اما بعد که اثری از او نیافت، به طور کامل از کلاس بیرون آمد و در راهروی خلوت به دنبال او گشت.
در کلاس نیز هنوز هیاهویی برپا بود. بچه ها از جایشان برخاسته بودند و با دیدن درس هایی که روی تخته نوشته شده بود، چوبدستی هایشان را آماده کردند تا با همدیگر این طلسم را تمرین کنند.
- شپلخیوس..!
- این هم برای تو... شپلخیوس..!
با این حساب دیگر دیواری دیده نمی شد. تنها باقی مانده ای از پیکر های له شده ی دانش آموزان به چشم می خورد که به خاطر غیبت آنیتا به این روز در آمده بود..!
----------------------------------------------------
بیش از اندازه بی معنی شد!... این موضوع ها تا حدودی زبان طنز می خواد!

سوال اول (دومی) :
طلسم های زیادی در این زمینه وجود داره. یکی از اون ها سکرتیوس است... دلیل این که باعث شده این هرم بزرگ دارای مکان هایی پنهانی باشه که هیچ کس تا حالا نتونسته اون ها رو ببینه اینه که این طلسم روی اون مکان ها اجرا شده است. بعد از اون هم باعث می شه که فرد بدون جادو پی به اون مکان نبره و به راحتی از اون جا بگذره. و شاید هم بهش بربخوره اما چیزی نبینه!

سوال دوم:
تاریخچه: در سال های بسیار دور، دو ماگل زود باور و بسیار کند ذهنی که به نظر می رسید با هم دوست نیز هستند، وجود داشتند. آن ها همه چیز رو به شوخی می گرفتند و تا حدودی هم در دزدیدن اموال مردم مهارت خاصی داشتند. یه روز که این دو ماگل با هم بیرون می رن چوبدستی ای پیدا می کنن که از نظر آن ها عجیب و باور نکردنی جلوه می کرد. در واقع آن چوبدستی متعلق به جادگری بود که اشتباهاً چوبدستی اش را جا گذاشته بود. از این رو نه می توانست جلو بره و چوبدستی رو بگیره نه اون جا رو ترک کنه؛ بنابراین گوشه ای ایستاد و منتظر وقوع ماجرا شد... در کمال تعجب می بینه که اون دو ماگل چوبدستی اش را می گیرن و بعد از ورانداز کردن به بازی با اون می پردازند. یکی از اون ها چوبدستی رو می گیره و در حالی که آن را روی هوا تکان می داده به شوخی می گه: شپلخ... شپلخیوس..! در همان لحظه می بینه که دوستش دیگه جلو روش حضور نداره؛ بلکه با تنه ی درختی در همان نزدیکی یکسان شده. از اون جا بود که همون جادوگر به این طلسم دست پیدا می کنه. و از اون جایی که این طلسم معمولاً در همه جا استفاده می کنه اون فرد به شهرت جهانی دست یافت... روحش شاد!
نحوه ی اجرا: به راحتی چوبدستی را باید در دستان فشرد. در حالی که چشمانمان رو به فرد مورد نظر دوختیم، طلسم شپلخیوس رو با لحن خاصی به زبان میاریم. در همان لحظه است که فرد مقابل مانند تیز از جا می پره و به نزدیک ترین مانع ممکن می چسبه و تا مدت چندین ثانیه همون جا می موند، اما بعد از آن صحیح و سالم از جایی که بهش چسبیده بود، جدا می شه!
استفاده ی بیش از حد از این طلسم هم باعث چند حالت می شه: 1- فرد دیگه از جایی که بهش چسبیده جدا نمی شه و تا زمانی که زنده است باید در همون جا سر کنه. 2- امکان گیجی و فراموشی در همان فرد زیاده چون سر به جایی برخورد می کنه. 3- اگه شدت برخورد زیاد باشه فرد از حالت عادی خارج می شه... در کل استفاده ی بیش از حد از این طلسم عوارض زیادی رو به دنبال داره. توضیه می شه که زیاد ازش استفاده نشه!


اگر یک فرد انسان، واحد یک بود ، آیا یاز یک با یک برابر بود؟!
[b][s


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۸ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
یا بگید که اون چه طلسمی هست که باعث شده سپاه کمبوجیه هنوز که هنوزه در بیابانهای مصر مدفون بمونه؟! سعی کنید کامل باشه؛ یا هم بگید اون چه طلسمی بوده که باعث شده هرم جیزه، هنوز دارای مکانهای پنهانی باشه که دست کسی تا به جال بهشون نرسیده. 8 امتیاز!

وقتی که سپاه کمبوجیه پادشاه ایران در بیابانهای مصر حرکت میکرد، یکی از فرماندهان سپاه به نام داریوش نهم از طلسمی سیاه به نام منتالیوس استفاده میکنه تا غنائم اونها از بین نره و اونا مدفون بشن! همچنین از انی طلسم در مورد هرم جیزه نیز استفاده شده.

مشخصات، نحوه ی اجرا و تاریخچه ی طلسم" شپلخیوس" رو می نویسید! البته این رو هم بگید که اگه یکی بیش از اندازه این طلسم رو اجرا بکنه، چه بلایی سرش می یاد! 14 امتیاز!

طلسم شپلخیوس در سال 256 بعد از میلاد مرلین ایجاد شد. جادوگری آلمانی به نام شیلور اشلایخ اولین بار این طلسم رو به کار برد. علت به کار بردن انی طلسم برای اشلایخ این بود که وی نویسنده ای بود و طرفداران و دشمنان زیادی داشت. روزی که در محاصره دشمنانش در اومده بود و نمیتونست فرار کنه، از شدت عصبانیت به طور ناگهانی این طلسم رو بر زبان میاره و ناگهان حلقه محاصره دشمنانش از هم میپاشه و همه ده متر عقب پرتاب میشن!
برای اجرای این طلسم از مهمترین نکات اینه که به میزان کافی عصبانی باشین، هرچی بیشتر عصبانی باشین تتاثیر طلسم بیشتره، برای انجام اون کافیه چوبتون رو به صورت افقی نگه داشته و خیلی سریع اونو مثه سوزن جلو و عقب ببرین! درواقع یه مسیر افقی رو سریع طی کنین و ورد رو بگین. نوری قرمز رنگ از چوبتون خارج میشه و به فرد مقابلتون برخورد میکنه و اونو با توجه به میزان عصبانیتتون شپلخ میکنه و به عقب پرتاب میکنه!


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۳۱ جمعه ۶ مرداد ۱۳۸۵

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
1- ادامه ی نمایشنامه ی بالا، از اونجایی که سه تا ستاره(***) داره. 8 امتیاز!

آنیت با اقتدار داره از کلاس خارج می شه که یه هویی یه صدای مرموز می شنوه.توی چاچوب در می ایسته و برمی گرده ببینه این صدای مرموز ماله کیه که شپلخ.....!!!
آنیتا داری گیلی ویلی(!)می ره و می خوره به دیوار.در کلاس چسبیده سر جاش و اونو با خودش پرت کرده بیرون.انیتا با عصبانیت لباسشو صاف می کنه و می ره سمت در و بازش می کنه و می ره تو..
دوباره توی چارچوب می ایسته.همه ی بچه ها کنار ایستادن و چوبدستیشون به سمت اونه و دارن پوزخند می زنن.دراکو جلوی همه ایستاده.انیتا دهنش رو با عصبانیت بز می کنه که سر همه داد بزنه که یه هویی......................
انیتا داره گیلی ویلی (! )می ره و می خوره به دیوار.در کلاس بسته شده و اون پرت شده بیرون.با عصبانیت لباسشو صاف می کنه و می ره سمت در و بازش می کنه و می ره تو.
توی چارچوب می ایسته.همه ی بچه ها به دیوار تکیه دادن و چوبدستیشون به سمت اونه و دارن پوزخند می زنن.دراکو جلوی همه ایستاده.دوباره دهنش رو باز می کنه که سر همه داد بزنه که..شپلخ....!
آنیتا داره گیلی ویلی می ره................!!!!!!!!
(هین؟خیلی ارزشیه؟ها!ما اینیم دیگه!)

2- یا بگید که اون چه طلسمی هست که باعث شده سپاه کمبوجیه هنوز که هنوزه در بیابانهای مصر مدفون بمونه؟! سعی کنید کامل باشه؛ یا هم بگید اون چه طلسمی بوده که باعث شده هرم جیزه، هنوز دارای مکانهای پنهانی باشه که دست کسی تا به جال بهشون نرسیده. 8 امتیاز!

خب من جفتش رو می گم.و البته جفتشم کاملا مشخصه که طلسمی بوده از طرف ساحره ها!چون خیلی مقاوم بوده خیلی هم مفید و اولی هم روی اون بنده خدا اجرا شده.(صدالبته چیزه خوبی بوده!)خب برای اینکه یکی مدفون بشه باید خیلی تلاش کرد و تمرکز کرد حالا چه برسه به اینکه بخواد توی مصر هم مدفون بشه و تازه..مدفون بمونه!برای این کار باید تمرکز کرد و کاملا به زیر خاک فکر کرد.نفرت هم باشه خوبه...بعد می گید مدفینویسیسیس!!(این سیس اخری برای اینکه مدفون بمونه! )بعد یارومدفون می شه دیگه!همین بلایی که سر این بنده خدا هم اومده.برا اینکه مکان های پنهانی پنهان بمونند و پنهان بودنشون هویجوری الکی و عشقی و آبکی نباشه باید اصلا تمرکز نکرد و مکان رو تاریک کرد و یه هویی گفت پنهانیوسپلیس!(پلیس برا یاینکه دست کسی بهشون نرسه هستش!!) بعد اون جا ناپدید م یشه...این دو تا طلسم جفتشون رنگشون صورتی مایل به زرده!!
مقاله:
مشخصات، نحوه ی اجرا و تاریخچه ی طلسم" شپلخیوس" رو می نویسید! البته این رو هم بگید که اگه یکی بیش از اندازه این طلسم رو اجرا بکنه، چه بلایی سرش می یاد! 14 امتیاز!

تاریخچه ی این طلسم برمیگرده به اولین زوج خوشبختی که وجود داشتند.یه روز یک یاز این زوج خوشبخت (که ماله عصر حجر بودند..و منظور همون جادوگر است!)بدون کله ی دایناسور میاد به غار!اون ساحره هه جوشی می شه و کلی دعوا می کنه که دایناسورت کو مرتیکه ی بوق!من امشب خواهرم میاد خونمون و این ها!!بعدش عصبانی می شه(مثل نوادگانش در اینده...شاید هم نوادگانش مثل اون!اینا رو بیخیال حالا!عصبانیت رو بچسب!)..استخونه جادوگر قبلیه رو میاره بالا(شوهر خدا بیامرز..در جنگ با دایناسورها مرد!)و با عصبانیت می گه الهی بترکی!الهی شپلخیوس بشی مرتیکه ی بوقی! بعد یه هویی یه نوری میاد و یارو پرت می شه توی دیوار و خلاصه به طور کلی شپلخیوس می شه.(ها ان نوره بستگی داره!اگه خیلی با خشانت و جذبه باشید قرمزه!و داغ هم هست فوق العاده!اگه ملایم باشید صورتیه!و ولرم!کم تر از این امکان نداره!!)
حالا به این میرسیم که شما قصد شپلخیوسیوس داشته باشید که اون وقت باید چند بار یارو رو روش شپلخیوس اجرا کنید.البته نکنید این کارو بنده خدا گناه داره.حالا یه غلطی کرده شما به بزرگواری خودتون ببخشیدش!اثرات اینکه هی تکرار کنید این طلسم رو به این صورته که یارو اولش فقط شپلخ می شه...اگه دوبار کردید دوبار شپلخ می شه دماغشم خون میاد اگه سه بار کردید شپلخ که می شه هیچ گردنش می شکنه....خدا نیاره اگه همین طوری شپلخش کنید....خدا نخواد..یارو می ترکه!البته برای خودتون می گم ها!خونه کثیف می شه...میدونید که زیاد جالب نیست یکی یه هویی بترکه!


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۱ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
1-ادامه ی نمایشنامه ی بالا، از اونجایی که سه تا ستاره(***) داره. 8 امتیاز!


به محض اینکه آنیتا درو می بنده صدای جیغ و داد از پشت در بلند می شه.

دراکو داره خودشو از توی قالبش که توی دیوار افتاده بیرون می کشه...ملت هم اونور دارن دعوا می کنن.

اندرومیدا:برو کنار مرتیکه بوقی!
هدویگ:خوب چی کار کنم آنیتا درو محکم باز کرد چسبیدم بهت دیگه!

بچه ها همه به طرف این دو نفر برگشته بودن تا ببینن عاقبت این جر و بحث چی می شه.

ادی:بی ناموسی...واااااااای!!!

ملت ریون:واااااااای!

آنی اسی:ایول دعوا کنید انقدر حال می ده!

ملت هافل:دعوا...دعوا!

بلیز:آقا من اعتراض دارم به خاطر این دعوا از گروه ما امتیاز کم شده!

ملت اسلیترین:آره نامردیه!

هدویگ و اندرو به هم نگاهی کردن و بعد از رد و بدل کردن اطلاعات لازمه ، یه نگاه به هم گروهی هاشون انداختن...بعد یه نگاه "دراکو تو هم موافقی؟" به دراکو انداختن.(کپی رایت بای دختر لوس دومبول ، آنیتا!)
بعد وقتی دراکو هم سرشو تکون داد اون دو تا به هم یه لبخند زدن و بلند داد زدن:
_دومبولو بگیر فرار کرد!حالتو می گیریم آنیتا!

همه بچه ها جوگیزر شدن و به دنبال آنیتا شروع به دویدن کردن!




2- یا بگید که اون چه طلسمی هست که باعث شده سپاه کمبوجیه هنوز که هنوزه در بیابانهای مصر مدفون بمونه؟! سعی کنید کامل باشه؛ یا هم بگید اون چه طلسمی بوده که باعث شده هرم جیزه، هنوز دارای مکانهای پنهانی باشه که دست کسی تا به جال بهشون نرسیده. 8 امتیاز!

اون طلسمی که باعث شد سپاه کمبوجیه در بیابانهای مصر مدفون بمونه ، یه طلسم باستانی بود.

اجرای اون طلسم باعث می شه که یه منطقه دایره شکل به شعاع یک کیلومتر ، تحت تاثیر طلسم ، مثل یه باتلاق کم عمق بشه.

این طلسم هست:"کامینسو مالو"

برای اجرای این طلسم باید در مرکز محلی که می خوایم تبدیل به باتلاق بشه بایستیم...بعد چوب دستی رو به طور عمودی به سمت زمین بگیریم و از طلسم رو با صدای بلند بگیم...نوری قهوه ای(رنگ سال!) به سمت زمین می ره و پست از برخورد با زمین ، زمین یه موج دایره ای بر می داره و ا شعاع یک کیلومتری این موج ادامه پیدا می کنه...زمین مورد نظر بعد از پنج دقیقه به باتلاقی تبدیل می شه که اصلا قابل شناسایی نیست و درست مثل زمین عادیه...باتلاق بعد از 24 ساعت به حالت عادی برمیگرده...در ضمن شما به دلیل اینکه زمین تبدیل به باتلاق می شه فقط پنج دقیقه وقت دارید از محل اجرای طلسم و مقل تحت الشعاع طلسم دور بشید.
سپاه کمبوجیه در یکی از این باتلاقها گیر افتاد و بعد از یه روز که باتلاق خشک شد ، تمام ارتش در آفتاب سوزان بیابان موند و همه مردند و به اسکلت های تا نیمه داخل خاک تبدیل شدند!


مقاله:
مشخصات، نحوه ی اجرا و تاریخچه ی طلسم" شپلخیوس" رو می نویسید! البته این رو هم بگید که اگه یکی بیش از اندازه این طلسم رو اجرا بکنه، چه بلایی سرش می یاد! 14 امتیاز!


می رسیم به تیکه قشنگ تکلیف!

طلسم شپلخیوس تاریخچه خیلی جالبی داره...این طلسم ، یکی از معدود طلسمهاییه که اختراعش خیلی اتفاقی بوده ، و به خاطر اینکه در زمانی اختراع شده که سازنده اون کاملا عصبانی و خوفناک بوده ، از نظر ساخت واقعا استثنائیه!

در زمانهای قدیم ، در بیرتانیا ، زن و شوهری به نامهای داراکو مالفوی و آنیتیا دامبلدور با هم زندگی می کردند و روزگار می گذراندند!

داراکو وزیر جامعه جادوگری بود و آنیتیا هم معلم هاگوارتز...ولی داراکو با کار کردن آنیتیا کاملا مخالف بود و سعی می کرد او را از این کار بازدارد.

روزی از روزها داراکو به کلاس تدریس آنیتیا آمد و قبل از شروع کلاس ، با او جر و بحثی را شروع کرد.

بعد از اینکه داراکو به حد کافی آنیتیا را عصبانی کرد ، آنیتیا چوب دستی اش را به سمت او گرفت و داد زد:"شپلخیوس!"
تذکر:در آن زمانها واژه شپلخ به معنای خفه شدن بود.

نوری سبز رنگ به سمت داراکو رفت و بعد از برخورد با او ، داراکو هفتاد هشتاد بار در هوا ملق زد و بعد کله پا به زمین آمد و بعد بلاهای آسمانی از قبیل سیل و زلزله و طوفان هم بر سرش نازل شدند!

آنیتیا که از کشف طلسمی جدید شدیدا ذوق زده شده بود به سرعت به سمت اداره ثبت طلسمها رفت و شد آنچه شد!

همونطور که گفتم این طلسم رنگی سبز داره و دماش هم در حدود 40 درجه است.

برای اجرای این طلسم باید چوب دستیمون رو به سمت گلوی طرف مقابل بگیریم و توی ذهنمون به خودمون بقبولونیم که وجدانو بی خیال و طرف باید شپلخ شه!بعد از هر فاصله ای که هستیم ، طلسم رو بلند فریاد بزنیم.و می شود آنچه باید بشود!

در مورد عوارض زیاد استفاده کردن از این طلسم ، باید بگم که هر کی این طلسم رو به عنوان یه تفریح روزمره به کار ببره ، طلسم دیگه از دست ارزشی بازی خسته می شه و وقتی یه بار طرف می خواد طلسمو اجرا کنه ، طلسم کات می گیره و به سمت خودش بر میگرده!

بعد طرف شپلخ می شه و از ترس طلسم دیگه جرات نمی کنه شپلخیوس رو به کار ببره!

پس پیشنهاد می کنم زیاد رو استفاده مداوم از این طلسم حساب نکنید!




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲:۱۶ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵

بلاتریکس  لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 195
آفلاین
1- ادامه ی نمایشنامه ی بالا، از اونجایی که سه تا ستاره(***) داره. (8 امتیاز)

بعد از خارج شدم مقتدرانه پروفسور دامبلدور برای مدت کوتاهی سکوت همه جا رو در برمبگبره....بالاخره یکی از بچه ها به خودش جرات میده و درو باز میکنه.
-هی بچه ها بیایین اینجا رو ببینین.پروفسور دامبلدور قبل از رفتن پوستر وزیرو اینجا چاپ کرده.چقدر هم طبیعیه.
بچه ها با ذوق و شوق جلو میان و سعی میکنن تصویر رو لمس کنن ولی ناگهان تصویر شروع به اعتراض میکنه.
-برو عقب بچه جون..نکن..من قلقلکیم.ای بابا.پام پیچ خورده دست نزن.منو بیارین پایین ببینم.این یه دستوره.
بچه ها چند قدم عقب میرن.
-این واقعیه...پس اونجا چیکار میکنه؟وای وای...عاقبت عصبانی کردن پروفسور دامبلدور اینه؟طفلکی وزیر.
بلیز طاقت نمیاره که دراکو بیشتر از این در اون حالت بمونه.با نا امیدی نگاهی به اطراف میکنه که شاید وسیله ای برای نجات دراکو پیدا کنه.
ناگهان در یکی از کلاسها با صدای بلندی باز میشه و پروفسور اندرومیدا بلک از کلاس ماگل شناسی بیرون میپره.شیءعجیبی در دست داره.شبیه چوب جارو ولی با انتهای فلزی.
پروفسور بلک شیءعجیب رو جلو میاره.
-احساس کردم شما به کمک این وسیله ماگلی که بهش میگن بیل احتیاج دارین.با این میشه دراکو رو نجات داد.گرچه من ترجیح میدم همونجا بچسبه.خوب..طرز کار این وسیله اینطوریه که اونو میذارین یه گوشۀ دراکو و با پا روی قسمت فلزی فشار وارد میکنین.
حرف پروفسور بلک با صدای بلندی که همه جا رو به لرزه در میاره قطع میشه.
-شما دارین چیکار میکنین پروفسور؟این ساعت کلاس منه و شما دارین درس خودتونو میدین؟
پروفسور دامبلدور با همون اقتداری که رفته بود راهشو از بین بچه ها باز میکنه.دراکو رو که از در جدا شده از پروفسور بلک تحویل میگیره و وارد کلاس میشه.همه به دنبالش وارد میشن و در کلاس خود به خود بسته میشه ولی کسی تعجب نمیکنه چون در این کلاس هر اتفاق عجیب و غریبی عادیه.پروفسور به نوشته های روی تخته اشاره میکنه.
-خوب همونطور که میبینین این درس جدید ماست که من امیدوار بودم تا برگشتن من خونده باشین.حالا سریع بخونینش تا به تمرینمون برسیم.استرجس بیا اینجا.
درحالیکه بچه ها مشغول خواندن نوشته های روی تخته هستن پروفسور دامبلدور چیزی در گوش استرجس زمزمه میکنه.چشمان استرجس برقی میزنه.دراکو همچنان جلوی تخته منتظره ببینه چه بلایی سرش میاد.تجربه ثابت کرده در این مواقع بهتره تا رفع شدن عصبانیت آنیتا ساکت و آروم در گوشه ای منتظر بمونه.ولی پچ پچ استرجس با بچه ها کمی اعصابشو خرد کرده.احساس میکنه همه چشمها با برق عجیبی به اون خیره شدن.
-خوب.فکر میکنم همه درسو خونده باشن.حالا با شماره سه شروع کنین.یک...دو....سه....
در مقابل چشمان ناباور دراکو همه چوبها به طرف اون برمیگردن.چشمها بسته میشن.
-مومیایوس
و این فکر ذهن دراکو رو پر میکنه که چطور باید از شر اون همه باند خلاص بشه.
---------------------------------------------------------------------------
2- بگید اون چه طلسمی بوده که باعث شده هرم جیزه، هنوز دارای مکانهای پنهانی باشه که دست کسی تا به جال بهشون نرسیده. 8 امتیاز
این طلسم هاید اند مخفیوس نام داره.این طلسم یکی از طلسمهای باستانی به شمار میره.علت اینکه اسم این طلسم از دو زبان گرفته شده به تاریخچه اختراعش برمیگرده.حدود 750 سال پیش یک جادوگر ایرانی به همراه دوست انگلیسی خودش به مصر سفر میکنن.در این سفر تصمیم میگیرن از اهرام مصر هم بازدید کنند.ولی وقتی بعد از سه ساعت جارو سواری به محل اهرام میرسن با مناظر ناخوشایندی مواجه میشن.ماگلها که هیچوقت قدر آثار باستانی زیبا رو نمیدونستن با خیال راحت در اهرام رفت و آمد میکردن.بعضی از ماگلهای بی کس و کار در گوشه ای خوابیده بودندچند نفر مشغول یادگاری نوشتن روی دیوارهای اهرام بودند و دو مهندس در حال اندازه گیری یکی از اهرام و مشورت درباره اینکه چطور اونو به هتل بزرگی تبدیل کنند بودن.دو جادوگر با دیدن این مناظر خیلی ناراحت شدن و تصمیم گرفتن با استفاده از جادو از این محل محافظت کنند.هر دو به آزمایشگاه جادو برگشتند و مشغول امتحان طلسمهای مختلف شدند و بعد از سی و سه سال موفق به اختراع طلسم هاید اند مخفیوس شدند.طلسم بسیار کامل و عالی بود.به رنگ شیری با دمای 23 درجه زیر صفر.تنها مشکلی که وجود داشت این بود که اجرای اون وقت زیادی میگرفت چون هر حرف از این طلسم باید در روز اول سال گفته میشد یعنی برای پنهان کردن یک مکان 13 سال وقت لازم بود.با اینحال دو جادوگر ناامید نشدند و شروع به اجرای طلسم در مکانهای اهرام کردند و به قدری در این کار غرق شدند که فراموش کردند این طلسم رو در جایی ثبت کنن یا به کسی یاد بدن و بعد از مخفی کردن چند مکان هر دو از دنیا رفتند واین مکانها هنوزهم کشف نشده باقی مانده.
------------------------------------------------------

مقاله:
مشخصات، نحوه ی اجرا و تاریخچه ی طلسم" شپلخیوس" رو می نویسید! البته این رو هم بگید که اگه یکی بیش از اندازه این طلسم رو اجرا بکنه، چه بلایی سرش می یاد! 14 امتیاز

تاریخچه:طلسم شپلخیوس یکی از قدیمیترین طلسمها در دنیای جادوبه شمار میرود.این طلسم دو هزار و سه سال قبل توسط ساحره ای سیاهپوست به نام آناکامون اختراع شد.یعنی در دورانی که جن های خانگی در خدمت جادگران نبودند و از جادوگران سیاهپوست به عنوان برده استفاده میشد.آناکامون هم یکی از این برده ها بود که در شرایط سختی کار میکرد و حتی اجازه انجام جادوهای کوچک را هم نداشت. روزی آناکامون کارهایش را که به نظر تمام نشدنی می آمدند با سختی فراوان تمام کرده بود اربابش مثل همیشه مشغول ایراد گرفتن از او شد.
- هی دختره سیاه .اون چوب دستی من چرا وسط اتاق افتاده.زود برش دار و گم شو.
آناکامون چوب دستی رو برداشت و در ذهنش تصور کرد که با یک لگد ماگلی ار بابش رو به دیوار چسبوند.حتی صدای چسبیدن رو هم در ذهنش شنید..شپلخ...شپلخیوس و ار باب با صدای مهیبی به درون دیوار فرو رفت.آناکامون به خاطر این کار اعدام شد ولی طلسمی که اختراع کرده بود به درد ساحره های زیادی خورد.
مشخصات:رنگ این طلسم بنفش تیره است و دمایی بسیاد بالا در حدود نودو چهار درجه دارد.در حالت عصبانیت بیش از حد بهتر اجرا میشود.مهمترین مشخصه این طلسم این است که فقط توسط ساحره ها قابل اجراست و در صورتی که جادوگری اقدام به اجرای این طلسم کند با نفرین آناکامون مواجه خواهد شد.به این شکل که به مدت یک هفته هر روز صبح با صدای بلند سه بار عر عر خواهد کرد.
نحوه اجرا:برای اجرای این طلسم روی فرد مورد نظر تمرکز میکنیم و هاله ای قرمز رنگ دور او در ذهن به وجود می آوریم.و کم کم هاله پر رنگتر میشود و وقتب به تیره ترین حال رسید فرد ر در حال پرتاب شدن به طرف شیء دلخواه تصور میکنیم.با حرکتی سریع چوب دستی رو به طرفش میگیریم و با صدای بلند کلمه شپلخیوس را تلفظ میکنیم. نور بنفش به فرد مورد نظر برخورد میکند.هر چقدر عصبانیت ما بیشتر باشد شدت برخورد بیشتر خواهد بود.این طلسم روی سفید پوستها و زرد پوستها بهتر اجرا میشودولی در صورت اجرای بیش از حد فردی که طلسم بر روی او اجرا شده با دو برابر شدتی که پرتاب شده بطرف اجرا کننده برخواهد گشت.فرار در این مورد بی فایده است چون طلسم اجرا کننده را تعقیب خواهد کرد و فرد طلسم زده را توی سرش خواهد زد.



Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۵

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۵ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۴۷ جمعه ۶ فروردین ۱۴۰۰
از ته چاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 730
آفلاین
1- ادامه ی نمایشنامه ی بالا، از اونجایی که سه تا ستاره(***) داره. (8 امتیاز)

پروفسور كه از حركت خودش خيلي خوشش اومده بود و رو صورتش لبخند موزيانه اي بود و ته دلش قهقه ميزد، يهو ديد كه دراكو همونجور كه به در پرس شده چوبدستيشو از در كند و به طرف آنيتا زير لب يه ورد خوند و يهو آنيتا قفل شد.... دراكو :
با اين حركت دراكو بچه ها كه به ديوار چسبيده بودن يهو همشون بيرون جهيدن و براي دفاع از پروفوسور (پاچه خواري پروفوسور) هر كدوم يه ورد به طرف دراكو خوندن و دراكو...... .....(خدا رحمتش كنه..... )



2- یا بگید که اون چه طلسمی هست که باعث شده سپاه کمبوجیه هنوز که هنوزه در بیابانهای مصر مدفون بمونه؟! سعی کنید کامل باشه؛ 8( امتياز)

حدود 1250سال پيش سپاهياني از كمبوجيه به قصد تصاحب قلمرو پادشاهي و گنج هاي عظيم فرعون زمان به سمت مصر لشكر كشيدند، فرعون كه توان مقابله با آنها را در سپاهيان خود نميديد، دست به دامان جادوگر دربار خود شد. البته تا آن زمان فرعون به وي اجازه ي هيچ گونه اقدامات جادويي نداده بود زيرا از قدرت احتمالي وي بيم داشت. آن جادوگر"آدو دان آسموسا" نام داشت. وي كه از مادري جادوگر و پدري مشنگ متولد شده بود، پس از دو هفته كار مداوم توانست ورد "فقدونا" را ابداع كند. در طي اين دو هفته سپاهيان كمبودجيه به نزديكي هاي مصر رسيده بود، كه "آدو" به استقبال آنها رفت و توسط اين ورد سپاه عظيم كمبودجيه را در بيابان مدفون كرد.
اين از بزرگترين پيروزي هاي فرعون ها در طول تاريخشان بوده.
لازم به ذكر است كه فردي كه اين طلسم را استفاده ميكند خود نيز همراه با قربانيان خود مدفون خواهد شد. و به همين ترتيب "آدو" نيز مدفون شد.

سرنوشت طلسم:
بايد متذكر شد كه استفاده از اين طلسم تنها دو بار انجام گرفته است يك بار توسط "آدو دان آسموسا" بر روي سپاهيان كمبوجيه و بار دوم نيز توسط يكي از نوادگان وي براي نابودي يكي از فوعونيان زمان كه بسيار بسيار ظالم و خبيث بود استفاده شد. و بعد از آن او نيز همانند پدر بزرگ همراه با فرعون و كاخش مدفون شد. بعد از آن نواده فرعون كه در آن زمان در كاخ نبود و بعدآ به قدرت رسيد تمامي فرزندان و خانواده "آدو" را به آتش كشيدند و راز اجراي اين طلسم مخفي ماند، و اكنون تنها ورد اين طلسم در دست ميباشد و نحوه ي اجراي آن همچنان نا معلوم ميباشد. البته وزارت سحر و جادو در حال مطالعه بر روي اين ورد توسط بعضي از داوطلبان است، زيرا در صورت اكتشاف نحوه ي اجراي اين طلسم فرد مجري نيز از بين خواهد رفت! البته وزارت خانه مجوز اين آزمايشات را تا كنون تنها به يك نفر داده كه نام وي فاش نشده است.


3- مشخصات، نحوه ی اجرا و تاریخچه ی طلسم" شپلخیوس" رو می نویسید! البته این رو هم بگید که اگه یکی بیش از اندازه این طلسم رو اجرا بکنه، چه بلایی سرش می یاد! (14 امتیاز)

اين ورد تنها توسط آلبوس دامبلدور و فرزندان او ميتواند مورد استفاده قرار گيرد و نه هيچ كس ديگر. زيرا اين طلسم علاوه بر ورد و نوع اجراي خاص كه در پايين تشريح شده نياز به يك فاكتور ديگر نيز دارد و آن جريان داشتن خون آلبوس دامبلدور در رگ هاي مجري طلسم است زيرا كه اين طلسم توسط نوشيدن جرعه اي از خون اژدها كه چندين ورد ابداعي بر آن خوانده شده و عمليات ويژه اي روي آن صورت گرفته توسط آلبوس دامبلدور ابداع شده، البته آلبوس بعد از نوشيدن چند قطره از معجون ابداعي خود حالش بسيار نامطلوب شد و چند روز در بستر بسر برد.

نحوه ي اجرا:
چوبدستي را خيلي محكم در دست گرفته (هر چه چوبدستي را در دست محكم تر بگيريد شدت طلسم بيشتر خواهد شد - البته اين نيازي به دقت بسياري ندارد و اصلآ بهتر است كه زياد روي آن دقت نكنيد، زيرا به صورت ناخود آگاه هر چه مجري طلسم عصباني تر باشد، چوبدستي را بيشتر ميفشارد) و پس از تمرگز بسيار، چوبدستي را در حالي كه عمود بر بدنتان جلوي خود گرفته ايد، سر آن را كمي بالا آورده، سپس كمي پايين ميآوريم، بعد تا جلوي صورت بالا مي آوريم و سپس در حالي كه نوك چوبدستي را به سرعت به سمت قرباني ميگيريد همزمان ورد را با صداي تغريبآ آهسته ميگوييم. و قرباني:

مشخصات:
اين طلسم سبز روشن است و بسيار قطور و قدرتمند ميباشد، منتها به دليل همين قطر زياد از برد خوبي برخوردار نيست و قرباني نبايد بيش از 15 تا 20 قدم از مجري فاصله داشته باشد، دماي پاييني دارد (حدود 50 درجه زير صفر) و به همين دليل هنگام اصابت با قرباني به وي شوك نيز وارد ميشود.

**اگر كسي بيش از اندازه از اين طلسم استفاده كند به اين دليل كه اين طلسم از همان خون اژدها نشآت ميگيرد، باعث ميشود كه خون اژدها به جوش آمده و طلسم تآثير منفي دارد. يعني به جاي اين كه طلسم بر قرباني اثر كند بر مجري اثر كرده و مجري به عقب پرتاب ميشود.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۳ ۲۰:۳۰:۵۳
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۳ ۲۰:۳۱:۰۴

ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۶:۵۴:۳۰ پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۶
[size=small]


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۴ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۵

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
تکالیف:
1- ادامه ی نمایشنامه ی بالا، از اونجایی که سه تا ستاره(***) داره. 8 امتیاز!

آنيتا داشت از در خارج ميشد كه يهو يه صدايي شنيد شبيه قورباغه!
از اونجايي كه فكر كرد خيال برش داشته دوباره راه افتاد و خواست از كلاس خارج بشه كه دوباره يه صداهايي شنيد شبيه صداي چندتا قورباغه با هم!از اين رو برگشت و به كلاس نگاه كرد كه يه موقع قورباغه اي چيزي از پنجره نيومده باشه تو كه متوجه شد تزئيينات در كه خيلي شبيه دراكو بود لباش داره به سختي تكون ميخوره!يه كم رفت نزديك كه ببينه چي شده كه متوجه شد كه همسر خودشه كه ميخواد با زور زحمت حرف بزنه و از اين رو صداي قورباغه از خودش درمياره!سعي كرد لبخوني كنه و حركات لبهاي همسرش رو براي خودش تكرار كرد تا اين جمله ساخته شد:
-من رو از اينجا بكن ،بچه ها هم از پشت در بيار بيرون بعد توي خونه به خدمتت ميرسم!موهاهاهاهاها...
آنيتا هم رو به شوهرش يه لبخند مليح زد به اين شكل:
آنيتا:يوهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها..(ادامه دارد)
و بعد از كلاس خارج شد!


2- یا بگید که اون چه طلسمی هست که باعث شده سپاه کمبوجیه هنوز که هنوزه در بیابانهای مصر مدفون بمونه؟! سعی کنید کامل باشه؛ یا هم بگید اون چه طلسمی بوده که باعث شده هرم جیزه، هنوز دارای مکانهای پنهانی باشه که دست کسی تا به جال بهشون نرسیده. 8 امتیاز!

طلسمي كه باعث شد سپاه كمبوجيه در بيابانهاي مصر مدفون بمونه طلسم"بمدفون" بود كه توسط جد جد ابوعلي سينا هنگامي كه قصد داشت قبل از فرار از دست ماموران پادشاه سخت دل و سنگ دل و بي رحم و بي مروت و بي شرافت و سخت دل و سنگ دل و بي رحم و بي مروت و بي شرافت و سخت دل و...زمان خود فرار كنه تحقيقاتش رو زير خاك دفن كنه اختراع شد!لبو علي سينا (جد ابو علي سينا)طلسم را كه رنگ آن آبي فيروزه اي است و مدت زمان اجرايش هم 2 ثانيه و درجه حرارتش هم 5 درجه و براي اجراي آن بايد تمركز كنيم و همزمان با تلفظ ورد چوبدستيمان را بايد به شكل كلمه"بوق" تكان بدهيم را اختراع و تحقيقاتش را مدفون كرد ولي بعد از دو سال هنگامي كه برگشت و خواست تحقيقاتش را از زير خاك دربياره متوجه شد كه طلسم كه مشكل كوچولو داره كه اگه يه چيزي را مدفون كنه ديگه آن چيز از زير خاك در نمياد!از اين رو توسط سكته قلبي براي از دست دادن تحقيقاتش چشم از اين جهان فرو بست!

طلسمي كه باعث شد هرم جزيره هنوز هم داراي مكانهايي پنهاني باشه كه دست كسي به آن نرسه طلسم"گولينا خرينا"،(gooleina khareina) بود كه توسط پيشگوي فرعون ساخته شد!اين طلسم كه منظورش اين است كه "خره گول خوردي" باعث ميشه كه هركي وارد هرم شد از بس كه هرم بزرگ و تو درتوست گم بشه درست مثل داستان كتاب نفرين مقبره موميايي!و هر وقت كه يكي گم بشه مدام زمزمه اي در گوشش
ميگه كه"خره گول خوردي،نبايد ميومدي اينجا" و به همين دليل هم آن فرد در اثر گوش درد و آن زمزمه ابتدا ديوانه ميشه و بعد از چندروز هم ميميره!اين طلسم رنگش سبز لجنيه و مدت زمان اجرايش هم 4 ثانيه و حرارتش هم 6 درجه و براي اجرايش بايد چوبدستي را روي محيط دايره اي خيالي به قطر 10 سانتيمتر سه بار بچرخونيم و بعد دو بار بگوييم "خرينا گولينا"!

مقاله:
مشخصات، نحوه ی اجرا و تاریخچه ی طلسم" شپلخیوس" رو می نویسید! البته این رو هم بگید که اگه یکی بیش از اندازه این طلسم رو اجرا بکنه، چه بلایی سرش می یاد! 14 امتیاز!

اين طلسم در حدود هزار سال پيش توسط جد جد جد جد جد آلبوس دامبلدور و آنيتا دامبلدور ساخته شده و از آن زمان تا حالا بين اعضاي اين خانواده گشته و تنها دامبلدورها و من از طرز اجراي آن با خبر هستيم!هركدوم از دامبلدورها كه از دستي عصباني بشه يا جانش در خطر باشه از اين ورد استفاده ميكنه و جانش رو نجات ميده!كه البته همشون سعي ميكنن كه روي يك فرد بيشتر از 13 بار در يك ساعت اين ورد را اجرا نكنن به خاطر اينكه زياد اجرا كردن اين ورد روي كسي باعث ميشه كه صورت اون فرد شبيه حيون سال تولدش بشه!مثلا عقرب،گوزن،شتر،اژدها و غيره و ديگر هم تغيير قيافه نميده!رنگ اين ورد صورتي جيغه و مدت زمان اجرايش هم 3 ثانيه و درجه حرارتش هم 4 درجه است!براي اجرا كردن آن چوبدستي را نشانه ميريم و به نزديكترين و يا دورترين ديوار در محوطه اي كه توش هستيم فكر ميكنيم!(بستگي به علاقه خود فرد داره ميتونه به هر ديواري كه دلش بخواد فكر كنه حتي اگه ديواره توي يه كشور ديگه هم باشه باز هم جواب ميده!) و بعد همزمان با تلفظ ورد چوبدستي را شبيه قلب تكون ميديم و در عرض چند ثانيه اون فرد با سرعت حركت نور محكم به اون ديواري كه ما بهش فكر كرديم برخورد ميكنه و به اندازه شدت ضربه هم ممكنه يك تا سي روز به ديوار بچسبه!


هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.