استر: حالا چی بخونیم؟
هدی: هر چی ما پسرا بگیم
جسی:
رومسا:
لوییس که غرق در افکار خودش بود نه در افکار دیگران از فکر کردن دست کشید و گفت:
- سرود خود هاگوارتز خوبه؟
استر: خوبه...ولی فکر کنم سه تا گروه دیگه هم همینو انتخاب کنن
لوییس:
مری: هر چی پسرا بگن...(
)
ملت پسر در کمال معصومیت:
هدی: این چطوره؟ :
I want a river full of love
I need an ocean full of love
I want a cup that overflows with love
Although it's not enough to fill my heart
I want a barrel full of love
Although I know it's not enough to fill my heart
I want a river full of love
But then I know the holes will still remain
I need an ocean full of love
Although I know the holes will still remain
جسی: WOW...Excellent
لوییس:
...منم بگم یه دونه؟
ملت دختر:
ملت دختر در دلهایشان:
لوییس:
A letter to my futre-self
Am I still happy? I began
Have I grown up pretty?
Is daddy still a good man?
Am I still friends with Coleen?
I'm sure that I'm still laughing...
Aren't I?
Aren't I?
Hey there to my future-self
If you forget how to smile
I have this to tell you
Remember it once in awhile
Ten years ago your past-self
Prayed for your happiness,
Please don't lose hope.
ملت:
ملت دختر:
...خوبه...حالا میخواین کدومو بخونیم؟
هدی: مال منو...مال منو...
رومسا: هدی جون...راستش ما هممون از خدامونه که شعر تو رو بخونیم ولی خب اون در مورد عشق و این حرفاست(
)...اینجا جاش نیست..الته هر چی خودت بگی. ولی خدای نکرده اونجا بقیه دست میندازن مارو...بعدشهم بد میشه دیگه...از گروه امتیاز کم میشه. اونوقت همه از چشم تو میبینن...اونوقت دوست داری چند روز معلق شی یا اینکه بری حبس؟!!!
ملت دختر در خفا:
هدی: نمیخوام
رومسا: خوبه که تصمیمات عاقلانه ای میگیری...خب فکر کنم مال لوییس مونده
لوییس:
...
رومسا:شعرت قشنگه لوییس جون ولی فکر میکنم غمگینه...ما یدونه شاد میخوایم...(
)...وگرنه شعرت خیلی قشنگه. فقط ممکنه که بقیه خوششون نیاد. ببینم تو که دوست نداری مردم وسط کنسرت و شعر بهت گوجه پرت کنن ...ها؟...آخه اونها که ارزش شعر تو رو نمیدونن(
)
لوییس: نمیخوام
رومسا: آفرین که تو هم عاقلی
استرجس: پس حالا چی انتخاب کنیم؟
مری: میخواین ما دخترها یه شعر پیشنهاد بدیم؟
هدی:
...باشه...
جسی: پس من برم بیارم شعر رو از بالا...
بعدش دوان دوان رفت خوابگاه و زود هم با چند تا کاغذ A4 (
) برگشت.
دارن: از قبل آماده کرده بودینش؟
جسی: برای روز مبادا...
رومسا: شعرش خیلی شاد و قشنگه...
لوییس: خب پس بریم به پروفسور کوییرل نشون بدیم و بگیم اینو میخونیم...
ملت دختر:
ملت پسر:
رومسا: قبلا نشون دادیم بهش...اونهم گفت قشنگه...الان فقط باید تمرین کنیم...تو تابلوی اعلانات هم زده شده چه شعری میخونیم
ملت پسر:
......
مری: البته هر چی شماها بگین
[color=0000FF]گاهی اوقات دلت میخواد که زندگی ر�