پست پاياني ماموريت ملت گريفي شروع به دست كردن محلول راستي و معجون مركب پيچيده مي كنند .
بعد از مدتي ويولت بر ميگرده و ميگه : تعقيبش كردم ، اول رفت تو مرلينگاه چند تا مسافر رو بيهوش كرد
معجون ها حاضر ميشه و لارتن موهاي ويولت رو ميكنه و داخل معجون ميريزه و ميخوره .
لارتن :
كمي طول ميكشه و قيافه لارتن به شكل كسي در مياد كه جوراب هاي استر رو بو كرده و دقايقي بعد به شكل ويولت در مياد .
سارا : حالا موي الادورا بلك رو لازم داريم
سارا يه چند دقيهق اي مكث ميكنه و بعد به اين حالت
ميگه : چند سال پيش يادمه با الادورا رفته بوديم آرايشگاه من موهاش رو برداشتم پيوند زدم به سرم
آخه اون موقع ها كله ام مثل ولدي بيابون برهوت بود
ملت از موهاي كنده شده ي سارا استفاده مي كنند و ويولت هم معجون رو ميخورد و به شكل الادورا در مياد .
دنيس : حالا برين پيش بليز هر دوتون . اول لارتن بره بعد ويولت .
ملت اول به ريش لارتن كه به شكل ساحره در اومده بود يه
زدند و اونها رو به پيش بليز فرستادند .
ويولت و لارتن به پيش بليز ميرن و لارتن به جلو ميره و ويولت مخفي ميشه .
بليز : به به ! مخترع گرامي
لارتن يا به عبارتي ويولت : چي كار ميكني اي پير ؟
در همين هنگام كه بليز به اين حالت
ميخواد به لارتن حمله كنه ويولت يا به عبارتي الادورا وارد ميشه .
ويولت : سلام بليز ، اومدم كمكت كنم !
لارتن كه به كوي مباك علي چپ تغيير مسير ميده و ميگه : بليز ؟! اي خائن ! پير واقعي كجاست ؟
بليز : در خانه ي لرد اسيره داره زمين پاك ميكنه
در همين حال ملت محفلي وارد ميشن .
سارا : حمله به هليكوفتر !
و ملت ميان و بليز رو ميگيرن و زنداني مي كنن تا ازش حرف بكشن و جوزف رو براي كار پرس و جو ميذارن .
جوزف : اعتراف كن !
بليز : به چي ؟ يه ديوونه ي ديگه رو بيارين براي محاكمه
اين دفعه لارتن وارد معركه ميشه و چون اصلا نمي دونه واسه چي اومده اونجا اون هم از دور خارج ميشه .
و ناگهان بد ترين شكنجه گر دنيا وارد ميشه ! سارا خفنز
و همراهش هم اريك حنجره طلايي
سارا : اگر كمكمون نكني ميدونم چه كنم !
بليز : :no:
و سارا به اريك دستور ميده آواز بخونه و خودش هم گوشگير اختراعي ويولت رو ميذاره گوشش .
اريك : بزنم به تخته رنگ و روت وا شده ! ... :fan:
بليز : بعد از سي ثانيه ميگه : غلط كردم ! كمك ميكنم . فعلا بذارين اين سفر حال كنيم . اين پير هم نيست موي دماغ بشه . ميرم لب دريا شنا ميكنيم منم ميام بندري ميزنم
بورگين كه تازه به هوش اومده : بندري مال دومبول است و بس
و ملت محفلي با بليز از قطار در جارو آباد پياده ميشن و بدون پير به سمت بندرگاه ( كپي از مرلينگاه ) ميرن .
پايان ماموريت